نوشته های ماندگار

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=6]اینجا نمیشه به کسی نزدیک شد. آدما از دور دوست داشتنی ترن. شاید می ترسم!! شاید خیالاتی امُ می ترسم با پیدا کردن دوست، مجبور شم از خیالبافی دست بردارم. اما اگر دو نفر به قیمت دوستی مجبور بشن تا اخر عمر به هم دروغ بگن، بهتره تنهایی بشیننُ به چیزایی فکر کنن که دوست دارن.

شب های روشن - فرزاد موتمن
[/h]
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=6]چرا انسان هر گاه دور از غوغای روزمره گی و برتر از ابتذال زیستن , به خود و این دنیا می اندیشد و در تامل های عمیق و تپش های پر طنین و خیالات بلند غرق می گردد , بر دلش درد پنجه می افکند و سایه غمی ناشناس بر جانش می افتد , و دور از نشاط و شعف , در تنهائی اندوهگین خویش می نشیند , سر بر دو دست میگیرد و با نم اشکی با خود گفتگوئی دارد و بر خلاف هر چه به روزمره گی و ابتذال این جهان نزدیکتر می شود , به پایکوبی و دست افشانی و شوق و شعف های کودکانه و گنجشک وار بیشتر رو میکند ؟

دکتر علی شریعتی / کتاب کویر ( فصل : انسان , خداگونه ای در تبعید )
[/h]
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
دن پائولو می گوید: شنیده ام در این کوه معدن هست.
بونیفاتسیو جواب می دهد: خدا نکند معدن باشد.
دن پائولو نمی فهمد که چرا ، چوپان توضیح می دهد: مادام که کوه فقیر است از آن ماست، اما همینکه معلوم شد غنی است دولت آن را تصاحب خواهد کرد. دولت یک د
ست دراز دارد و یک دست کوتاه.دست دراز به همه جا می رسد و برای گرفتن است، دست کوتاه برای دادن است ولی فقط به کسانی می رسد که خیلی نزدیک است.


نان و شراب/ ایگناتسیو سیلونه/محمد قاضی
 

!/!

عضو جدید
کاربر ممتاز
من يه همسر داشتم، زيبا بود. قمار بازي ميکرد و يه عالمه بدهي بالا آورده بود.
طلبکارا صورتشو خط خطي کردن و ما پولي براي جراحيش نداشتيم،
ميخواستم بدونه که زخماش برام اهميتي نداره، براي همين يه تيغ گذاشتم تو دهنم و اين کارو کردم،
ميدوني بعدش چي شد....؟
نتونست اينجوري منو ببينه و ترکم کرد
حالا هميشه ميخندم!
Joker
:ميخاي بدوني اين زخم ها رو چطوري برداشتم؟
پدرم يه معتاد بود، يه شب ازهميشه ديونه تر ميشه مامانم براي دفاع از خودش چاقوي آشپزخونه رو بر مي داره پدرم از اين کار يه ذره هم خوشش نمياد. خب، دارم تماشا مي کنم
پدرم چاقو رو به طرف مادرم مي گيره، وقتي اين کارو ميکنه مي خنده بر ميگرده به طرف من
و مي گه: چرا اينقدر جدي هستي،پسر؟
با يه چاقو به طرفم مياد..... چرا اينقدر جدي هستي، پسر؟
تيزي رو مي چسبونه به دهنم....
بذار يه لبخند روي اون صورت بزارم!
و چرا اينقدر جدي...!

why so serious ?Z
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
امشب با دوست خلوت کن ! خودی را که کتمان می کردی , اعتراف کن ! خود را آزاد کردن , خویشتن , خویش را به صراحت اعتراف کردن , میدانی چه شورانگیز است ؟ اکنون لحظه آن فرا رسیده است که حصار را بشکنی , پرده برداری , آن را که تمام عمر در سیاه چال پنهان تو , زندانی بود رها کنی , در اینجا توئی و تنها تو .

دکتر علی شریعتی / کتاب حج
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=6]چه قدر خوب است که برای تاسف خوردن به حال خودمان نیز زمان مشخص و محدودی در نظر بگیریم . چند دقیقه اشک بریزیم و بعد به استقبال روزی برویم که در پیش رو داریم .

سه شنبه ها با موری - میچ البوم
[/h]
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=6]یک روز در حالی که قدم زنان از همان مسیر همیشگی مان عبور می کنیم, دنیا برایمان بیگانه می شود. یاد آرزوهایی می افتیم که هیچ وقت به آنها نرسیده ایم. همه جا بوی تازگی می دهد و ما بوی ماندگی. برای آنهایی که حتی به ما فکر هم نمی کنند زندگی کرده ایم و وقتی خوب خاطراتمان را مرور می کنیم می فهمیم که هر چه را داشته ایم از دست داده ایم چیزی به دست نیاورده ایم...!


شهری میان تاریکی / هورناز هنرور
[/h]
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=6]مگذار كه عشق به عادت دوست داشتن تبديل شود .
مگذار كه حتي آب دادن گلهاي باغچه به عادت آب دادن گل هاي باغچه تبديل شود !
عشق به دوست داشتن و سخت دوست داشتن ديگري نيست . پيوسته نو كردن خواستني ست كه خود پيوسته خواهان نو شدن است و ديگرگون شدن.

يك عاشقانه ي آرام - نادر ابراهيمي
[/h]
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=6]فرانک آباگنیل: دو موش کوچک توی یک سطل خامه گیر افتادند، اولی زود تسلیم شد و غرق شد. دومی ول نمی کرد. اینقدر تقلا کرد، تا خامه رو تبدیل به کره کرد و بیرون اومد. آقا، در این لحظه، من اون موش دوم ام


Catch Me If You Can
Steven Spielberg
[/h]
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=6]دایی غفور(علی نصیریان) :
من این حرفا رو چرا باید اینجا بگم یوسف...
منی كه می دونم اینجا نیستی...خودتو به من نشون بده،
تو كجایی،تو شكم كوسه؟ من با این دل چه كنم؟ دیگه وقتش شده كه بزنم تو گوشت!

بوی پیراهن یوسف/ ابراهیم حاتمی كیا
[/h]
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=6]افسردگي بهائي است كه آدم براي شناخت خود مي پردازد. هر چقدر به زندگي بنگري به همان مقدار هم عميق تر رنج مي كشي!


وقتی نیچه گریست
اروین د. یالوم
[/h]
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=6]من سیاره ای سراغ دارم که یک آقای سرخ رو در آن هست.او هرگز گلی بو نکرده است.هرگز ستاره ای را تماشا نکرده است.هرگز کسی را دوست نداشته است.هرگز جز جمع زدن عددها کار دیگری نکرده است و تمام روز مثل تو تکرار می کند :"من آدم جدی هستم! من آدم جدی هستم!" و باد به غبغب می اندازد و به خودش می بالد. ولی او آدم نیست، قارچ است.

شازده کوچولو - آنتوان دو سنت اگزوپری
[/h]
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=6]"ديگر نمی تواند يکی مثل من / تو پيدا کند"
اين جمله بسيار بی معنی و چرند است. کسی که شما را ترک يا اخراج کرده است، دنبال مثل شما نمیگردد. واضح است، اگر مثل شما را می خواست که خودتان بوديد. مگر نه؟
همسر يا مدير قبلی شما دنبال يکی می گردد که مثل شما نباشد. پس کس ديگری را پيدا میکند که مثل شما نيست. به همين سادگی.
اين جمله همان قدر بی معنی است که جمله: "غم آخرتان باشد."
جمله «غم آخرتان باشد»، يعنی: "اميدوارم که شما نفر بعدی باشيد که فوت می کنيد" چون در غير اين صورت، شما حداقل غم يک نفر را خواهيد ديد؛ و او، همان کسی است که قبل از شما مرده است ...!


شهر باریک (مجموعه داستان) / آیدا احدیانی
[/h]
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=6]زندگی بدون روزهای بد نمیشود,بدون روزهای اشک و درد و خشم و غم.اما روزهای بد,همچون برگهای پاییزی ,باور کن که شتابان فرومیریزند,و در زیر پاهای تو,اگر بخواهی, استخوان میشکنند,و درخت استوار و مقاوم برجای میماند.
عزیز من,برگهای پاییزی بی شک,به تداوم بخشیدن به مفهوم درخت و مفهوم بخشیدن به تداوم درخت,سهمی از یاد نرفتنی دارند...

چهل نامه کوتاه به همسرم - نادر ابراهیمی
[/h]
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=6]اکثر مردم دوست دارند با آدم‌هایی که هم قد و اندازهٔ خودشان باشند دوست شوند، چون این طوری گرد‌نشان اذیت نمی‌شود. البته اگر بحث عشق و عاشقی در میان باشد موضوع فرق می‌کند چون در آن حالت، تفاوت سایز خیلی هم به نظر طرفین جذاب می‌رسد. معنی‌اش این است: "من همه جوره با تو کنار می‌آیم"...!


هیچ کس مثل تو مال اینجا نیست/ میراندا جولای
[/h]
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
دست آخر از یک بوته ی گل سرخ در گوشه ی حیاط شاخه ای کند و آن را سر قبر کاشت. دختری که عینک دودی داشت گفت: آیا دوباره زنده می شود؟ زن دکتر جواب داد: نه، او نه، آنهایی که هنوز زنده اند نیاز بیشتری به دوباره زنده شدن دارند.

کوری / ژوزه ساراماگو
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=6]کسانی که در دل تو جا دارند هرگز واقعا نمی میرند . حتی در دور از ذهن ترین اوقات می توانند پیش تو برگردند.

یک روز دیگر - میچ آلبوم
[/h]
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=6]گاهی اوقات بهتر است حقیقت را نفهمیم ، همان طور احمق بمانیم . چون حقیقت همیشه به نوعی تلخ است.

اگر خورشید بمیرد - اوریانا فالاچی
[/h]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
فقط یــک گناه وجود دارد والسلام!
آن هم دزدی‌ست. هر گناه دیگری هم نوعی دزدی است. می‌فهمی چی می‌گویم؟ …
اگر مردی را بکشی، یک زندگی را می‌دزدی. حق زنش را از داشتن شوهر می‌دزدی،
حق بچه‌هایش را از داشتن پدر می‌دزدی. وقتی دروغ می‌گویی، حق کسی را از دانستن حقیقت می‌دزدی. وقتی تقلب می‌کنی، حق را از انصاف می‌دزدی. می‌فهمی؟
” هیــــــچ کاری پست‌تر از دزدی نیـست….”

-بادبادک‌باز، نویسنده: خالد حسینی، ترجمه: زیبا گنجی، پریسا سلیمان‌زاده
 

...scream...

عضو جدید
کاربر ممتاز


پدر کولیمر : اما ما عاشق میشیم شهرها را میسازیم سمفونی خلق میکنیم و تحمل میکنیم


چرا اینا رو تو کتابهات نمیاری ؟


مارکی : اینا خیال و توهمن نه یک قرارداد اخلاقی


پدر کولیمر : ولی وظیفه ی هنر ارتقاء ما از عالم حیوانیست


_______


مارکی : براستی قلم قوی تر از شمشیره


_______


پدر کولیمر : نویسنده ای که بیشتر از مطالعه کردن آثار بیرون میده همیشه


یک آماتور باقی میمونه
قلم پرها

 

...scream...

عضو جدید
کاربر ممتاز
«هیچ‌وقت نمی‌توانی چیزی را که قرار است از دست بدهی، نگه داری. فهمیدی؟
تو فقط قادر هستی چیزی را که داری، قبل از آن‌که از دستت برود، عاشقانه دوست داشته باشی.»


به خاطر وین دیکسی/ نوشته ی کیت دی کاملو
Kate Dicamillo / Because Of Winn Dixie
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
عشق و رنج دو روی یک سکه اند
و ارزش عشق به اندازه ی رنجی است که آدم از بابت آن می کشد
و اگر عشق همین طور مفت و مجانی پای آدم تمام شود
در واقع عشق نبوده و فقط خودش را گول زده .


نخل های وحشی
ویلیام فاکنر
 

saeide71

عضو جدید
گاهی شیرجه های نزده،کوفتگی های عجیبی به جا میذاره!
"سقوط-آلبر کامو"
.
.
.
.
.زن ها …
تا حالا به زن ها فكر كردی؟
كی خلقشون كرده؟
خدا بايد يه نابغه بوده باشه!
بوی خوش زن (Scent of a Woman) - مارتین برست
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=6]زیاد یافت میشود. بسیار!
زن در این دنیا بسیار یافت می شود اما ... عشق ...
عشق کم یافت می شود. اصلا یافت نمی شود،
عشق خیلی خنده دار است، خیلی هم گریه دارد!
عشق، یا هست یا نیست؛ قدیر.
اگر نیست که نیست. اما اگر هست، اگر باشد، اگر یافت شود در تو، آن وقت دیگر تو نیستی!
این هم گریه دارد و هم خنده!
تو نیستی وقتی که عشق نیست. تو نیستی وقتی که عشق هست! ...
عشق! عشق ... آمد و برد! می آید و می برد.
هی ... هی ...
هستی و نیستی! نیستی و هستی ...

کلیدر / محمود دولت آبادی

[/h]
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=6]فقط با سایه ی خودم خوب می توانم حرف بزنم ، اوست که مرا وادار به حرف زدن می کند ، فقط او می تواند مرا بشناسد ، او حتماً می فهمد ... می خواهم عصاره ، نه ، شراب تلخ زندگی خودم را چکه چکه در گلوی خشک سایه ام چکانیده به او بگویم:

" ایــن زنـــــدگــــی ِ مـن اســت ! "

بوف کور / صادق هدایت
[/h]
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=6]شازده کوچولو گفت: سلام.
گل گفت: سلام.
شازده کوچولو با ادب پرسید: آدم ها کجان؟
گل، روزی روزگاری عبور کاروانی را دیده بود. این بود که گفت: آدم ها؟گمان کنم ازشان شش هفت تایی باشد. سال ها پیش دیدم شان. منتها خدا می داند کجا می شود پیدایشان کرد. باد این ور و آن ور می بردشان، نه اینکه ریشه ندارند! این بی ریشه گی حسابی اسباب دردسرشان شده...

شازده کوچولو - آنتوان دو سنت‌اگزوپری
[/h]
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
براي اين كه آدم كسي را عاشقانه دوست داشته باشد ، بايد سخت به هيجان بيايد ، وقتي بازي دو طرفه باشد ، ارزش انجامش را دارد ، ولي اگر قرار باشد آدم به تنهايي بازي كند ، بازي احمقانه مي شود .ماندران ها ( جلد 2 ) / سيمون دوبووار / پرويز شهدي
 

Similar threads

بالا