آشنایی با انواع و اقسام مغالطه...

computer_soft

اخراجی موقت
سلام دوستان خوبین؟
امیدوارم تعطیلات را به خوبی و خوشی گذرونده باشید.
یک سوال فوری داشتم تا 5شنبه جواب میخوام

سفسطه در حد پیشرفته چیست؟
کی و توسط چه کسی وارد فلسفه شد؟
چطوزی وارد ریاضیات شد؟
مهم ترین جایی که مورد استفاده قرار گرفت؟

خیلی ممنون
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
علیکم سلام,شکر خدا
ان شاالله سال نوتونم کهنه بشه
بفرمایید
سوفسطائيان:

مطابق آنچه از تواريخ استفاده مي شود،پيدايش سفسطه در يونان درقرن پنجم قبل از ميلاد دراثر دو چيز صورت گرفت:يكي ظهور آزادعقايد فلسفي گوناگون و ضد ونقيض و حيرت آور و يكي ديگر رواج فوق العاده فن خطابه .در آن روزگاران گروهي به نام سوفسطائيان به وجود آمدندكه معتقد بودند( حق در واقع چيزي نيست؛غيرازآنچه كه انسان آن را حق مي داند و آن چه او آن را حق مي داند،راست است) و (باطل آن چيزي است كه انسان آن را باطل مي پندارند.سوفسطائيان به طور كلي حقيقت را تابع شعور و ادراك انسان مي دانستند و روش استدلالشان سفسطه بود.مسلك ايشان« سوفيسم «ناميده مي شود،كه از جهتي مترادف با«ايده آليسم»محسوب مي شود ونقطه مقابل آن (رئاليسم)،«فلسفه»مي باشد.)



سفسطه:

در تعريف سفسطه يا مغالطه گفته اندكه قياسي است فاسد كه منتج به نتيجه درست نباشد.به عبارت ديگر هرقياسي كه براي نقيض وضعي اقامه مي شود،يعني براي ابطال عقيده اي به كار رود و نسبت به صاحب آن وضع تبكيت(يعني در هم كوفتن و مجاب كردن)ناميده مي شود.سفسطه كه شبيه استدلال صحيح و درست است،اما در واقع چنان نيست،از نظر ارسطو روشي مذموم و ناپسند است.



علت وقوع سفسطه:

علت وقوع سفسطه دو چيز است:با اين كه شخص استدلال كننده دچار اشتباه شده است ويا اين كه دانسته است و عمدا مي خواهد طرف مقابل را به غلط و خطا بكشاند.در هر يك از دو حال به چنين شخصي مغالطه كار و سفسطه كننده يا سوفسطايي مي گويند.و قياس او را به اعتبار اين كه در هر حال ناقض وضع مقابل است،مغالطه يا سفسطه گويند.



فايده سفسطه:

با شناخت قواعد و فنون مغالطه مي توان در مقابل با اهل مغالطه سلاح آنان را به خودشان برگرداندو از طريقي كه وارد شده اند از همان طرق با آنان مبارزه كرد .چنان چه در مثل آمده كه آهن توسط آهن شكافته مي شود و فايده ديگر آن اين است كه فرد استدلال كننده در پناه سفسطه مي تواند خودرا از خطا و غلط حفظ كند.



موضوع مغالطه و مواد آن:

موضوع مغالطه به شيء خاصي محدود نمي شود؛بلكه تمامي آنچه كه به برهان و جدل مربوط مي شود را شامل است و مواد آن از قضاياي مشبهات و وهميات است . ابن رشد در مورد سفسطه چنين مي گويد:همان طور كه بعضي از مردم واقعا عابد هستند ،برخي به ظاهر عابد،ولي در واقع اهل ريا و خودنمايي،وهمان طور كه برخي از طلا و نقره هاي واقعي هستند و چيزهايي وجود دارند كه به نظر مي رسند طلا و نقره اند،و همچنين برخي قياس اند،برخي شبيه به قياس كه در حقيقت قياس نيستند كه آنها را مغالطه گويند.

متفكر شهيد استاد مطهري مي فرمايد:دانستن فن مغالطه نظير شناختن آفات و ميكروبها ي مضر و مسمومات است و ازآن جهت لازم است تا انسان از آنها دوري جويدو آگاهي يابدتا ديگران او را از اين راه نفريبندويا گرفتاران مغالطه را نجات دهند.

تعريف عام تر و كلي تر مغالطه:

در تعريف عام و كلي مغالطه بايد گفت كه آن منحصر به استدلال نيست،بلكه به طور كلي شكل غير معتبري از استدلال دانسته شده است(استدلالي كه نتيجه آن تابع مقدمه هايش نيست).انواع خطاها و آشفتگي هايي كه كم و بيش مرتبط با خطاي در استدلال است،نيز مغالطه مي باشد.اگر شخصي با مقدمات،يا بدون مقدمات ،از راههاي منطقي،ويا غير منطقي،وبه صورت غير معتبر،بخواهد صدق يا كذب گزاره اي را نتيجه بگيرد،به ويژه اين كه بخواهد در مقام تفهيم يا تاثيرگذاري ،مدعا يا محتواي گزاره اي را به افراد ديگر منتقل نمايد،چنين نتيجه گيري يا گذر استنتاجي چيزي است كه متصف به مغالطي بودن مي شود.در اين صورت مغالطه را به اقسامي چند مي توان تقسيم بندي كرد.

انواع مغالطه

دسته اول: مغالطه هاي تبيين مغالطي

1- مغالطه اشتراك لفظ

2- مغالطه ابهام ساختاري

3- مغالطه تركيب مفصل

4 مغالطه واژه هاي مبهم

5- مغالطه گزاره هاي بدون سور

6- مغالطه سورهاي كلي نما

7-مغالطه تعريف دوري

8-مغالطه كنه و وجه

9-مغالطه علت جعلي

10-مغالطه بزرگ نمايي

11-مغالطه كوچك نمايي

12-مغالطه آماري

13-مغالطه تحريف

14-مغالطه دروغ

15-مغالطه تفسير نادرست

16-مغالطه نقل وقول ناقص

17-مغالطه تاكيد لفظي

دسته دوم:ادعايي بدون استلال

1-مغالطه بستن راه استدلال

2-مغالطه مسموم كننده چاه

3-مغالطه تله گذاري

4- مغالطه توسل به جهل

5-مغالطه طلب برهان از مخالفان

6- مغالطه فضل فروشان

7-مغالطه كميت گرايي

دسته سوم:عنوان مقام نقد

1-مغالطه پارازيت

2- مغالطه «حرف شما مبهم است»

3-مغالطه تكذيب:

4-مغالطه «اين كه مغالطه است»

5-مغالطه انگيزه و انگيخته

6-مغالطه توهين

7-مغالطه بهانه:

8-مغالطه رد دليل به جاي رد مدعا

9-مغالطه پهلوان پنبه

10-مغالطه كامل نا ميسر

11-مغالطه سؤال مركب

12-مغالطه تخصيص

دسته چهارم:مغالطات در مقام دفاع

1-مغا لطه نكته انحرافي

2-مغالطه توسل به واژه هاي مبهم

3-مغالطه توسل به معناي تحت الفظي

4-مغالطه تغيير تعريف

5-مغالطه تغيير موضع

6-مغالطه استثناء قابل چشم پوشي

7-مغالطه خودت هم

8-مغالطه تبعيض طلبي

9- مغالطه رها نكردن پيش فرض

10-مغالطه البته ما

دسته پنجم:مغالطات در استدلال

الف:مغالطه صوري

1-مغالطه عدم تكرار حد وسط

2-مغالطه وضع تالي

3-مغالطه رفع مقدم

4-مغالطه مقدمات منفي

5-مغالطه مقدمات ناسازگار

6-مغالطه افراد غير موجود

7-مغالطه ايهام انعكاس

8-مغالطه سوء تآليف

ب-مغالطه ناشي از يك پيش فرض نادرست

1-مغالطه سنت گرايي

2-مغالطه سنت گريزي

3-مغالطه عدم سابقه

4-مغالطه تجدد

5-مغالطه برتري فقر

6-مغالطه برتري ثروت

7-مغالطه توسل به اكثريت

8-مغالطه علت شمردن امر مقدم

9-مغالطه علت شمردن امر تقارن

10-مغالطه تركيب

11-مغالطه تقسيم

12-مغالطه ميان روي

منبع
 
آخرین ویرایش:

JavadMessi

مدیر بازنشسته
سوالی بود در حد توان درخدمتم
راستی اگر فضولی نباشه برای کجا می خواهید چون به رشتتان نمی خورد گرچه تقریبا هم رشته ای هستیم و به رشته من هم نمی خوره
 
آخرین ویرایش:

computer_soft

اخراجی موقت
سوالی بود در حد توان درخدمتم
راستی اگر فضولی نباشه برای کجا می خواهید چون به رشتتان نمی خورد گرچه تقریبا هم رشته ای هستیم و به رشته من هم نمی خوره


سلام ممنون ازکمکتون برای یکی از دوستانم میخواستم.. البته در ریاضیات ما هست.
 

BIGHAM

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوالی بود در حد توان درخدمتم
راستی اگر فضولی نباشه برای کجا می خواهید چون به رشتتان نمی خورد گرچه تقریبا هم رشته ای هستیم و به رشته من هم نمی خوره
یعنی مغلطه با سفسطه یکیه؟ مغالطه همان مغلطه هست؟
 

amirhm

عضو جدید
کاربر ممتاز
مغالطه چیست؟

مغالطه چیست؟


مغالطه

مُغالِطِه، سَفسَطه یا مَغلَطِه (به پارسی سَره: دژفرنود) استدلالی است که از نظر علم منطق نادرست باشد. مغالطه جزئی از برهان است که به طور قابل اثباتی در منطق آن ایراد وجود دارد و بنابراین کل برهان را نامعتبر می‌سازد.




مغالطه ممکن است برای وارونه کردن حقیقت(ها) به کار رود. مغالطه‌گر کسی است که از روی استدلال نادرست به یک نتیجهٔ درست یا نادرست رسیده‌است و ممکن است آن نتیجه را برای نتیجه‌گیری‌های دیگری هم به کار گیرد.


گونه‌های رایج مغالطه

در استدلال‌های منطقی مغالطه‌ها ساختاری یا ناساختاری هستند. از آن جایی که درستی یک استدلال قیاسی به شکل آن بستگی دارد، مغالطهٔ ساختاری استدلال قیاسی‌ای است که شکل باطلی دارد در حالی که یک مغالطهٔ ناساختاری هر استدلال نادرستی است که کاستی و عیب آن در شکل استدلال نیست و با نگاه کردن به محتویات آن‌ها می‌توان آن‌ها را شناسایی کرد.

از زمان ارسطو مغالطه‌های بی‌قاعده به طور کلی بسته به منشا مغالطه در دسته‌های گوناگونی طبقه‌بندی می‌شوند. رایج‌ترین اشکال مغالطه در سخنرانی‌های سیاسی آشکار می‌شود.

تشخیص مغالطه در استدلال‌های حقیقی ممکن است مشکل باشد؛ زیرا این استدلال‌ها غالباً در ساختارهای خود از الگوهای بدیع و فصیحی استفاده می‌کنند که اتصالات منطقی در بین اظهارات آن‌ها مبهم و نامفهوم می‌شود. همچنین ممکن است مغالطه‌ها از ضعف احساسی یا عقلانی طرف بحث بهره ببرند. داشتن توانمندی تشخیص مغالطه‌های منطقی در استلال‌ها، احتمال وقوع چنین امری را کاهش می‌دهد.

تئوری مناظره معبر متفاوتی را برای فهم و طبقه‌بندی مغالطه‌ها فراهم کرده‌است. از این معبر یک استدلال هم چون قراردادی انفعالی میان افرادی که برای حل‌کردن یک ناسازگاری تلاش می‌کنند، نگریسته می‌شود. قرارداد براساس قوانین خاص فعل و انفعالات تنظیم شده‌است و تخطی از این قوانین مغالطه‌ها هستند. بسیاری از مغالطه‌هایی که در زیر آمده‌اند در صورتی که به آن‌ها از این منظر بنگریم، بهتر فهمیده خواهند شد.


چند گونه از مغالطات رایج:

* تعمیم ناروا: تعمیم ناروا در واقع نوعی از استقرای ناقص است که با آن کسی از چند نمونه محدود یا غیرمتعارف، حکمی کلی صادر می‌کند؛ در حالی که آن نمونه‌ها کم یا نامتناسب هستند. نمونه: «در یکی از کشورهای اروپایی، روزنامه‌نگاری از یک سیاست‌مدار دربارهٔ میزان محبوبیت او پرسید. وی در پاسخ گفت: محبوبیت من در بین ملت از همهٔ رقیبانم بیشتر است؛ زیرا در یک نظرخواهی که به تازگی در این کارخانه به عمل آمده، ۶۸ درصد کارگران به من رأی داده‌اند وبقیهٔ آنان به دیگران»

* نادیده گرفتن استثنائات: عمومیتی ایجاد می‌کند که مغایر با استثنائات است. نمونه: مجروح کردن مردم یک جنایت است. جراحان مردم را مجروح می‌کنند. در نتیجه جراحان جنایتکارند.

* آوردن جملات دوپهلو و مبهم: در این مغالطه، ساختار جمله به شیوه‌ای است که بیش از یک معنا بر آن متصور است. علل دوپهلوبودن جملات و ابهام در ساختار آن‌ها متعدد است. مهم‌ترین آن‌ها مثال ابهام مرجع ضمیر است.

* ابهام مرجع ضمیر: نمونه: «گویند فرمان‌روای ستمگری، مردی را دستگیر کرد و فرمان مرگ او را صادر کرد. پس از آن به او گفت: اگر در میان مردم، بر سر منبر، فلان شخصیت محبوب مردم را لعن کنی، تو را آزاد خواهم ساخت. روز معین آن مرد مبارز بر فراز منبر رفت و گفت: ای مردم، فرمان‌روای شما از من خواسته‌است که فلان شخصیت را لعنت کنم؛ پس لعنت خدا بر او باد». این عبارتی دو پهلوست زیرا تصریح نشده‌است که مرجع ضمیر فرمان‌رواست یا شخصیت محبوب.

* تمثیل ناروا: در بیشتر تمثیل‌ها وجه مشابهت دو پدیده ذکر نمی‌شود و استنباط آن بر عهده مخاطب گذاشته می‌شود. نمونه: «دولت هم مانند یک خانواده نمی‌تواند بیشتر از درآمدش خرج کند»؛ اما این تشابه درست نیست، زیرا دولت تسلطی بر سیستم اقتصادی خود دارد که خانواده چنان تسلطی ندارد و مثلاً می‌تواند نرخ سود قرض‌هایش را در یک سیاست پولی تغییر دهد، اسکناس چاپ کند و...

* تصدیق تالی: نتیجه‌ای از فرض گرفته می‌شود که بنا بر منطق قابل گرفتن نیست. یعنی از اینکه P نتیجه می‌دهد Q نتیجه بگیریم که Q آنگاه P. نمونه: اگر به بیماری آنفلونزا مبتلا باشید آنگاه گلودرد خواهید داشت. حال اگر بگویید: «من گلو درد دارم، پس به بیماری آنفلونزا مبتلا هستم،» مغالطه کرده‌اید زیرا بیماری‌های دیگر هم می‌تواند منجر به گلودرد شود.

* انکار مقدم: از درستی P آنگاه Q نتیجه بگیرید که اگر P برقرار نباشد Q نیز برقرار نیست. مثلاً: اگر من در انتخابات آمریکا شرکت کنم آنگاه یک شهروند آمریکایی هستم. من در انتخابات آمریکا شرکت نمی‌کنم، بنابراین من یک شهروند آمریکایی نیستم. در حالی که یک شهروند آمریکایی می‌تواند انتخاب کند که رای بدهد یا نه.

* استنتاج حق از باطل: از روش‌های بسیار رایج مغالطه‌است. در این روش، گوینده نخست مطلب درستی را می‌گوید و سپس از آن نتیجه نادرست می‌گیرد.

* انتشار خبر دروغ در سطح وسیع: دروغ مغالطه و عامل لغزش اندیشه است؛ نادرستی مقدمات استدلال باعث عدم اعتبار کل استدلال می‌شود. پیامد دروغ، گمراهی شنونده یا خواننده‌است. انتشار خبر دروغ به نحوی صورت می‌گیرد که هزینه‌های بسیاری را صرف تبلیغات و شایعات دروغ می‌نمایند.

* تحلیل نادرست پدیده‌ها: در جامعه پدیده‌های گوناگون وجود دارد. ممکن است کسی پدیده‌ای را نتیجهٔ فلان پدیدهٔ دیگر معرفی کند، در صورتی که در واقع چنین نباشد. مثلاً ممکن است افزایش خودکشی یا طلاق یا قاچاق یا دزدی یا بزهکاری را به عوامل اقتصادی مربوط کند؛ درحالی‌که عوامل بسیار دیگری نیز هستند.

* معنی عبارت برخلاف مراد گوینده (تفسیر نادرست): این مغالطه هم بسیار شایع است و بدین صورت است که آیه‌ای از قرآن کریم، یا خبری از پیشوایان دین، یا شعری از شعرای بزرگ را مطابق گرایش باطنی خود معنی می‌کند و همهٔ معانی و تفاسیر دیگر را نفی می‌کند.

* تکذیب یا تخطئه گوینده: در این مغالطه شخص به جای این که به محتوای سخن بپردازد، به تکذیب و تخطئه گوینده و خاستگاه آن می‌پردازد. منشا این مغالطه این تصور نادرست است که: «امکان ندارد یک عقیده صحیح و مستدل از سوی کسی که دارای موقعیت مناسب علمی و اجتماعی و... نیست، ارائه شود.» مانند این که «سیگار برای سلامتی زیانی ندارد؛ همین پزشکی که این کتاب را درباره زیان‌های دخانیات نوشته، خود سیگار می‌کشد.» در روایات اسلامی (روایت از علی بن ابی‌طالب) نیز این مغالطه نکوهش شده‌است. (نقد «من قال» به جای نقد «ما قال»)

* مغالطه‌های آماری: این مغالطه در مسایل سیاسی و اجتماعی و اقتصادی بسیار رایج است و از شیوه‌های بسیار متداول تبلیغاتی است.

* مصادره به مطلوب: این مغالطه وقتی رخ می‌دهد که کسی نتیجه استدلال مطلوب را که باید اثبات شود، اثبات‌شده بداند، به عبارت دیگر، در مقدامات استدلال از همان نتیجه‌ای که در صدد اثبات آن است، استفاده کند. نمونه: مولیر در یکی از نمایشنامه‌های خود در مورد دختری که خود را به لالی زده بود، می‌نویسد: پزشکی را برای مداوای او به بالینش آوردند، از او پرسیدند: «چرا این دختر لال شده‌است؟» پزشک گفت: «برای این که نمی‌تواند سخن بگوید.» از او پرسیدند «چرا نمی‌تواند سخن بگوید؟» جواب داد: «برای این که زبان او قدرت عمل را از دست داده‌است.»

* اهمال در شرایط قیاس: اهمال در شرایط قیاس آن است که شرایط انتاج و قواعد استنتاج را رعایت نکنند و مثلاً از ضروب عقیم، نتیجه بگیرند یا جایی که نتیجهٔ قیاس جزئی است، نتیجهٔ کلی استنتاج کنند. همچنین است رعایت‌نکردن شرایط حد وسط که قیاس سفسطی تولید می‌کند و وجه بطلان آن در درس‌های گذشته گفته شد.

نمونه ۱: ماست از شیر است؛ شیر برای اسهال مضر است؛ پس ماست برای اسهال مضر است.

نمونه ۲:فردی استدلال می‌کند:

1. پنیر، غذاست.
2. غذا خوشمزه‌است.
3. بنابراین پنیر خوشمزه‌است.

او در این استدلال ادعا می‌کند که ثابت کرده‌است که پنیر خوشمزه‌است. این استدلال خاص به شکل قیاس مطلق است. هر استدلالی باید هم فرض مقدم داشته باشد و هم نتیجه گیری. در این نمونه ما نیاز داریم که فرض‌های مقدم (فرض‌هایی که استدلال کننده انتظار دارد مخاطبش درستی آن‌ها را بپذیرد) را مشخص کنیم. فرض نخست تقریباً بنا به تعریف درست است: پنیر یک مادهٔ غذایی قابل خوردن توسط انسان است. فرض دوم بنا به معنایش کمتر روشن است: از آن جایی که این اثبات شامل هیچ سوری نیست، می‌توان هر یک از معانی زیر را از آن برداشت نمود:

* همهٔ غذاها خوشمزه‌اند.
* بیشتر غذاها خوشمزه‌اند.
* به نظر من همهٔ غذاها خوشمزه‌اند.
* بعضی از غذاها خوشمزه‌اند.

در همهٔ حالات بالا به جز حالت اول فرض مقدم دوم برقرار نمی‌گردد. علی ممکن است فرض کرده باشد که مخاطبش معتقد است همهٔ غذاها خوشمزه‌اند، اگر مخاطب چنین عقیده‌ای داشته باشد آنگاه استدلال علی درست است. در این مثال باید مخاطب فرض علی را تصدیق نماید. هر چند احتمال اینکه مخاطب معتقد باشد که برخی از غذاها بدمزه‌اند، بیشتر است. در این حالت نسبت به ابتدای امر برای علی پیشرفتی حاصل نشده‌است، چرا که اکنون او باید ثابت کند که پنیر یک غذای خوشمزه و مقبول در سراسر دنیا است که در حقیقت شکل تغییر یافته‌ای از همان قضیهٔ اولیه‌است. بنا به نوع دیدگاه محاطب ممکن است علی مرتکب مغالطهٔ مصادره به مطلوب شده باشد.

* مغالطهٔ هم‌بستگی:

نتیجه‌گیری اشتباه از نوع: رویدادهایی از نوع الف همیشه با رویدادهایی از نوع ب همراه هستند؛ پس رویداد نوع الف، علت رویداد نوع ب است. این خطای استدلالی مغالطه «هم‌بستگی» نام دارد و معمولاً به خاطر هم‌زمان بودن دو پدیده رخ می‌دهد.

 

AMIR-ALI

عضو جدید
مطمئنی ؟
تا اونجا که من میدونم سفسطه نوعی از مغلطه هست
که به صورت خود اگاه و به منظور فرافکنی استفاده میشه
 

پادزهر4

عضو جدید
مطمئنی ؟
تا اونجا که من میدونم سفسطه نوعی از مغلطه هست
که به صورت خود اگاه و به منظور فرافکنی استفاده میشه
درسته..
همين كه شما ميگيد..
ممكنه كسي ندونسته باشه ولي مغلطه كنه ولي كسي كه ميدونه و دست به مغلطه ميزنه تا مخاطب رو بپيچونه رو سفسطه ميگن..
كلن در زمان يونان باستان افرادي از اين طريق يعني سوفسطايي كردن پول كسب ميكردن..
رجوع كنيد به كتاب "مغالطات"
 

علّامه

عضو جدید
بله معنای هردو یکی است
مغالطه معادل عربی سفسطه در یونانی است
با سلام
دوست عزیز از مطالبتون استفاده کردیم بسیار عالی و عالمانه بود اما فکر کنم کمی در این قسمت آخر دچار لغزش شدید و اون اینکه بحث رو فقط معطوف به علم منطق و مغالطه نمودید درست این به نظر میرسه که سفسطه همون طور که فرمودید از یونان باستان شروع شد و امثال سقراط و ارسطو به مقابله با آنان برخواسته و خود را فیلسوف یعنی دوست دار علم و دانش خواندند در مقابل سوفیسطها اینها کسانی بودند که منکر واقعیت بودند یعنی معتقد بودند که ورای ما عالمی وجود ندارد و هر چه هست خیال و وهم است که خود این انکار واقعیت در بین آنها اقسامی دارد که به پاره ای از آنها که بر گرفته شده از کتاب ارزشمند حضرت علامه طباطبایی رحمه الله به نام اصول فلسفه و روش رئالیسم اشاره میکنیم: اگر بشنويم كه در جهان مردمانى هستند كه واقعيت جهان هستى خارج از ما را يا اصل واقعيت را باور ندارند، براى اولين بار دچار شگفتى خواهيم شد خاصه آن‏كه اگر به ما بگويند اينان مردمانى دانشمند و كنجكاو بوده و روزگارى از زندگى خود را در راه گره‏گشايى از رازهاى‏ هستى گذرانيده‏اند و امثال «بركلى» و «شوپنهاور» در ميان آنها ديده مى‏شود.
ولى اگر كمى بردبارى پيش گرفته و در تاريخچه زندگى‏شان تأمل كنيم، خواهيم ديد كه هيچ‏كدام از آنان با سفسطه از مادر زاده نشده و زبان با سفسطه باز نكرده و فطرت «ادراك و اراده» انسانى را گم نكرده و هيچ نشده كه در جاى خنده بگريد و در جاى گريه بخندد و يا يكبار براى احساس مسموعات حس باصره را بكار ببرد و بالعكس، و يا در مورد خوردن بخوابد و بالعكس و يا براى سخن گفتن لب ببندد يا سخن پريشان بگويد! بلكه آنان نيز عيناً مانند ما رئاليست‏ها با نظام مخصوصى كه در زندگانى انسانى هست زندگى مى‏كنند و چنان‏كه با ما در زندگى نوعى شركت دارند در انجام دادن افعال نوعى و افعال ارادى نيز شركت دارند و از همين‏جا مى‏فهميم كه:
اينان در حقيقتى كه در آغاز سخن تذكر داديم و در همه معلوماتى كه اصول اوليه اين حقيقت را تشكيل مى‏دهند با ما همدست و همداستان بوده و نظير ادراكات و افعال ساده اوليه ما را دارند.
آرى! هنگامى‏كه پس از رشد و تميز به صحنه تفكر و بحث وارد مى‏شوند ايده‏آليسم و سفسطه را پذيرفته و مى‏گويند: «واقعيتى نيست»! و برخى از آنان چون مى‏بينند كه در همين يك جمله واقعيت‏هاى بسيارى را تصديق نموده‏اند، شكل جمله را تغيير داده و مى‏گويند: «علم به واقعيت نداريم» و برخى از آنان بيشتر دقيق شده و مى‏بينند باز در همين سخن خودشان و علم خودشان «فكر» را تصديق نموده‏اند، لذا مى‏گويند: «واقعيتى خارج از خودمان- ما و فكر ما- نداريم» يعنى علم به واقعيت خارج از خودمان و فكر خودمان نداريم. و جمعى گامى فراتر نهاده و به جز خود و فكر خود، همه چيز را منكر شده‏اند: «جز من و فكر من چيزى نمى‏دانم». البته خطرناك‏تر از همه اينها، كسانى هستند كه مطلق واقعيت حتى واقعيت خود را منكر بوده و به جز شك و ترديد، چيزى اظهار نمى‏دارند.
پس، از اين جا روشن مى‏شود كه حقيقت سفسطه انكار علم «ادراك مطابق با واقع»است چنان كه دلايلى كه از اين گروه نقل شده، همه بر دور همين محور چرخيده و عموماً به همين نكته متّكى مى‏باشند.( اصول فلسفه رئاليسم، ص:37) خوب این بود معنای سفسطه که همان انکار واقعیت است به شکلهایی که گذشت .
 

*Essi*

اخراجی موقت
آشنایی با انواع و اقسام مغالطه...

با درود خدمت همه دوستان گرامی.

مغالطه یکی از مهمترین ابزار در دست بسیاری از انسان ها برای به کُرسی نشاندن باورهایشان است.

با توجه به اینکه ما در این کشور و کلا در منطقه خاورمیانه ، با مغالطات بسیاری در همه زمینه ها و از سوی بسیاری از انسان ها روبرو هستیم،بنده بر آن شدم تا در این تاپیک انواع و اقسام روش های مغلطه را بیان کنم.

حتما سعی کنید جمله به جمله مطالب را با دقت و در فرصت مناسب مطالعه کنید.

به امید آنکه این تاپیک،گامی باشد در جهت تفکری بدون تعصب. :gol:
 

*Essi*

اخراجی موقت
مُغالِطِه، سَفسَطه یا مَغلَطِه (به پارسی سَره: دژفرنود) :


استدلالی است که از نظر علم منطق نادرست باشد.

مغالطه جزئی از برهان است که به طور قابل اثباتی در منطق آن ایراد وجود دارد و بنابراین کل برهان را نامعتبر می‌سازد.
مغالطه ممکن است برای وارونه کردن حقیقت(ها) به کار رود.


مغالطه‌گر کسی است که از روی استدلال نادرست به یک نتیجهٔ درست به زعم خودش رسیده‌ است و ممکن است آن نتیجه را براینتیجه‌گیری‌های دیگری هم به کار گیرد.



http://www.www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=108751&stc=1&d=1344181350​
 

پیوست ها

  • wolf.jpg
    wolf.jpg
    12.3 کیلوبایت · بازدیدها: 0

nikan_eh

عضو جدید
مغالطه‌گر کسی است که
از روی استدلال نادرست
به یک
نتیجهٔ درست به زعم خودش
رسیده‌ است و ممکن است
آن نتیجه
را برای
نتیجه‌گیری‌های دیگری
هم به کار گیرد

اين مدليش زياد ميبينيم ...
اما به نظر شما چطور ميشه با مغالطه گر منطقي رفتار كرد؟

 

*Essi*

اخراجی موقت
مغالطه‌گر کسی است که
از روی استدلال نادرست
به یک
نتیجهٔ درست به زعم خودش
رسیده‌ است و ممکن است
آن نتیجه
را برای
نتیجه‌گیری‌های دیگری
هم به کار گیرد

اين مدليش زياد ميبينيم ...
اما به نظر شما چطور ميشه با مغالطه گر منطقي رفتار كرد؟


حالا من باید انواع و اقسام مغالطات رو توضیح بدم، هنوز هیچ کدام از روش های مغلطه رو نگفتم.

در پایان حتما پاسخ این سئوالات شمارو خواهم داد. (در حد فهم و درک فقط و فقط خودم)
 

*Essi*

اخراجی موقت
1- تعمیم ناروا:


تعمیم ناروا در واقع نوعی از استقرای ناقص است...

در این روش مغلطه ؛ یک فرد ، از چند نمونه محدود یا غیرمتعارف، حکمی کلی صادر می‌کند؛


مثال:

در کشوری، روزنامه‌نگاری از یک ســیاست‌ مدار دربارهٔ میزان محبوبیت او پرسید. وی در پاسخ گفت: محبوبیت من در بین ملت از همهٔ رقیبانم بیشتر است؛

زیرا در یک نظرخواهی که به تازگی در یک کارخانه به عمل آمده، 63 درصد کارگران به من رأی داده‌اند و بقیهٔ آنان به دیگران.
 

*Essi*

اخراجی موقت
2- نادیده گرفتن استثنائات:


عمومیتی ایجاد می‌کند که مغایر با استثنائات است....


مثال:

مجروح کردن مردم یک جنایت است. جراحان مردم را مجروح می‌کنند. در نتیجه جراحان جنایتکارند.
 

*Essi*

اخراجی موقت
3- تکذیب یا تخطئه گوینده:


در این مغالطه شخص به جای این که به محتوای سخن بپردازد، به تکذیب و تخطئه گوینده و خاستگاه آن می‌پردازد.

منشا این مغالطه این تصور نادرست است که: «امکان ندارد یک عقیده صحیح و مستدل از سوی کسی که دارای موقعیت مناسب علمی و اجتماعی و... نیست، ارائه شود.»



مثال:


سیگار برای سلامتی زیانی ندارد؛ همین پزشکی که این کتاب را درباره زیان‌های دخانیات نوشته، خود سیگار می‌کشد.
 

*Essi*

اخراجی موقت
4- مصادره به مطلوب:


این مغالطه وقتی رخ می‌دهد که کسی نتیجه استدلال مطلوب را که باید اثبات شود، اثبات‌شده بداند.

به عبارت دیگر، در مقدمات استدلال از همان نتیجه‌ای که در صدد اثبات آن است، استفاده کند.

(این نوع مغلطه،بیشتر در مسائل دینی کاربرد دارد،یعنی از اول یک چیزی را اثبات شده میدانند،سپس با اون فرض میان دوباره نتیجه را اثبات میکنند !!!!)

مثال:


مولیر در یکی از نمایشنامه‌های خود در مورد دختری که خود را به لالی زده بود، می‌نویسد:


پزشکی را برای مداوای او به بالینش آوردند، از او پرسیدند: «چرا این دختر لال شده‌است؟»

پزشک گفت: «برای این که نمی‌تواند سخن بگوید.»

از او پرسیدند «چرا نمی‌تواند سخن بگوید؟»

جواب داد: «برای این که زبان او قدرت عمل را از دست داده‌ است.»
 

MK264

کاربر بیش فعال
4- مصادره به مطلوب:


این مغالطه وقتی رخ می‌دهد که کسی نتیجه استدلال مطلوب را که باید اثبات شود، اثبات‌شده بداند.

به عبارت دیگر، در مقدمات استدلال از همان نتیجه‌ای که در صدد اثبات آن است، استفاده کند.

(این نوع مغلطه،بیشتر در مسائل دینی کاربرد دارد،یعنی از اول یک چیزی را اثبات شده میدانند،سپس با اون فرض میان دوباره نتیجه را اثبات میکنند !!!!)

مثال:


مولیر در یکی از نمایشنامه‌های خود در مورد دختری که خود را به لالی زده بود، می‌نویسد:


پزشکی را برای مداوای او به بالینش آوردند، از او پرسیدند: «چرا این دختر لال شده‌است؟»

پزشک گفت: «برای این که نمی‌تواند سخن بگوید.»

از او پرسیدند «چرا نمی‌تواند سخن بگوید؟»

جواب داد: «برای این که زبان او قدرت عمل را از دست داده‌ است.»

استاد معارف ما همیشه از این روش استفاده میکنه.
 

.angel.

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیلی قابل تامل بودن!!!!!!!میشه کتاب یا منبعی رو برای مطالعه بیشترمعرفی کنید؟
 

*Essi*

اخراجی موقت
خیلی قابل تامل بودن!!!!!!!میشه کتاب یا منبعی رو برای مطالعه بیشترمعرفی کنید؟

کتاب ((مغالطات)) نوشته جمعی از اساتید دانشگاه امام صادق میتونه برای آشنایی بیشتر کمکتون کنه.

عجب منبعی معرفی کردین.


اما من خودم این کتاب رو بهتون توصیه میکنم:

http://ketabnak.com/comment.php?dlid=13602
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

*Essi*

اخراجی موقت
5- اهمال در شرایط قیاس:


جایی که نتیجهٔ قیاس جزئی است، نتیجهٔ کلی استنتاج کنند.


مثال:


فردی استدلال می‌کند:

1. پنیر، غذاست.

2. غذا خوشمزه‌ است.

3. بنابر این پنیر خوشمزه‌ است.
 

shidokht777

عضو جدید
کاربر ممتاز
مُغالِطِه، سَفسَطه یا مَغلَطِه (به پارسی سَره: دژفرنود) :


استدلالی است که از نظر علم منطق نادرست باشد.

مغالطه جزئی از برهان است که به طور قابل اثباتی در منطق آن ایراد وجود دارد و بنابراین کل برهان را نامعتبر می‌سازد.
مغالطه ممکن است برای وارونه کردن حقیقت(ها) به کار رود.


مغالطه‌گر کسی است که از روی استدلال نادرست به یک نتیجهٔ درست به زعم خودش رسیده‌ است و ممکن است آن نتیجه را براینتیجه‌گیری‌های دیگری هم به کار گیرد.



http://www.www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=108751&stc=1&d=1344181350​

عکس این پست بدجوری من رو به فکر برد...
میخوام ربطش بدم به تعریف مغلطه که شما گفتین...اگه درست نبود لطف کنین بهم بگین و اگه میتونین خودتون یه تفسیر کوچیک بکنین(اشاره هم بکنین کافی هست)..ممنون

درمغالطه ممکن هست ظاهر امر ما رو متقاعد بسازد( همونجوری که توی عکس ظاهری که دیده میشه گوسفند هست) ولی باطن امر یعنی استدلالهایی که بر پایه آن شخص نتیجه گیری میکند چیز دیگری هست(گرگ توی عکس)در نتیجه فرد میتواند با بهره گیری از استدلال خودش ظاهر رو جوری بنمایاند که برای افراد دیگر مورد قبول باشد در صورتیکه اصل قضیه چیز دیگری است...

درسته؟!:surprised:
 

shidokht777

عضو جدید
کاربر ممتاز
1- تعمیم ناروا:


تعمیم ناروا در واقع نوعی از استقرای ناقص است...

در این روش مغلطه ؛ یک فرد ، از چند نمونه محدود یا غیرمتعارف، حکمی کلی صادر می‌کند؛


مثال:

در کشوری، روزنامه‌نگاری از یک ســیاست‌ مدار دربارهٔ میزان محبوبیت او پرسید. وی در پاسخ گفت: محبوبیت من در بین ملت از همهٔ رقیبانم بیشتر است؛

زیرا در یک نظرخواهی که به تازگی در یک کارخانه به عمل آمده، 63 درصد کارگران به من رأی داده‌اند و بقیهٔ آنان به دیگران.

2- نادیده گرفتن استثنائات:


عمومیتی ایجاد می‌کند که مغایر با استثنائات است....


مثال:

مجروح کردن مردم یک جنایت است. جراحان مردم را مجروح می‌کنند. در نتیجه جراحان جنایتکارند.


با اجازتون میخوام این دو مورد رو که ذکر کردین باز به همون عکس ربط بدم... اگر مشکلی بود ممنون میشم گوشزد کنین..

توی مثال اول...نمونه محدود ما 63درصد از کارگران یک کارخانه هستند که حکم کلی داده شده تعمیم داده میشه به کل ملت:surprised:
ظاهر امر در یک اشل کوچیک برای ما پذیرفتنی هست ولی این تعمیم نادرست هست...چون نحوه استدلال و تعمیم دهی غلط بوده...
توی مثال دوم...مجروح کردن رو به صورت کلی یک جرم دونسته ولی استثنائاتی که سبب بهبود وضعیت میشه رو در نظر نگرفته...
باز هم ظاهر امر...یعنی کل قضیه برای ما پذیرفتنی هست(مجروح کردن جنایت است) ولی تعمیم دهی و کلی کردن موضوع بدون در نظر گرفتن استثنائات کاری غلط بوده..


حالا ربطش به عکس!!
ظاهرر قضیه پذیرفتنی(مثل دو مثال بالا...گوسفند)ولی نتیجه گیری کلی غلط(گوسفند بودن اون گرگ:surprised:)

درسته؟!:surprised::surprised:
 

shidokht777

عضو جدید
کاربر ممتاز
5- اهمال در شرایط قیاس:


جایی که نتیجهٔ قیاس جزئی است، نتیجهٔ کلی استنتاج کنند.


مثال:


فردی استدلال می‌کند:

1. پنیر، غذاست.

2. غذا خوشمزه‌ است.

3. بنابر این پنیر خوشمزه‌ است.

این مسئله یکم برام ناقص بود(چون ربط به عکس نداشت:دی)
ببینین تا اونجایی که فهمیدم در اکثر شرایط مغالطه ظاهر امر درسته..ولی این ظاهرشم درست نیست:surprised:
به نظرم صرفا" یک نظر شخصی بوده که در اکثر موارد مورد قبول واقع نمیشه...
شایدم باز همون کلی گویی توی این مثال دخیل بوده..نمیتونیم به طور کلی رد کنیم غذا خوشمزه هست یا رد کنیم غذا خوشمزه نیست..
راستی پنیر غذاس؟!:confused:
 

.angel.

عضو جدید
کاربر ممتاز
اما من خودم این کتاب رو بهتون توصیه میکنم:

http://ketabnak.com/comment.php?dlid=13602[/QUOTE]
کتاب ((مغالطات)) نوشته جمعی از اساتید دانشگاه امام صادق میتونه برای آشنایی بیشتر کمکتون کنه
ممنون
 

*Essi*

اخراجی موقت
درمغالطه ممکن هست ظاهر امر ما رو متقاعد بسازد( همونجوری که توی عکس ظاهری که دیده میشه گوسفند هست) ولی باطن امر یعنی استدلالهایی که بر پایه آن شخص نتیجه گیری میکند چیز دیگری هست(گرگ توی عکس)در نتیجه فرد میتواند با بهره گیری از استدلال خودش ظاهر رو جوری بنمایاند که برای افراد دیگر مورد قبول باشد در صورتیکه اصل قضیه چیز دیگری است...

بله تعریفتون درست هست.
اما چرا ظاهر گوسفند هست و باطن گرگ؟

چون گوسفند نمادی از سادگی، بی ریایی و ساده لوحی هست، موجودی که تمامی وجودش رو در اختیار چوپان میذاره، مزد اینهمه اعتمادش هم در نهایت سر بریده شدن هست !!!

مغلطه باز با گوسفند فرض کردن مخاطب، در واقع گرگی هست که قصد شکار گوسفند را دارد.
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
amirstark اقسام حرکت بحث و گفتگوی فلسفی 2

Similar threads

بالا