pashe_mehrabon
عضو جدید
نمی خوام آشفته باشم
آرزوی خفته باشم
تو نذار آخر قصه
حرفمو نگفته باشم
آرزوی خفته باشم
تو نذار آخر قصه
حرفمو نگفته باشم
من در اين تاريكي فكر يك بره ي روشن هستمما درظلمت ایم
بدان خاطر که کسی به عشق ما نسوخت
ما تنهاییم
چرا که هرگز کسی مارا به جانب خود نخواند
ما خاموش ایم
زیرا که دیگر هیچ گاه به سوی شما باز نخواهیم امد
و گردن افراخته
بدان جهت که به هیچ چیز اعتماد نکردیم بی انکه بی اعتمادی را دوست داشته باشیم.
تا بجنبم زدي يك قرعه به نامتمی بینمت هنوز به دیدار واپسین
گریان در آمدی که: "فریدون، خدا نخواست"
غافل که من به جز او خدایی نداشتم
اما دریغ و درد، نگفتی چرا نخواست!
فریدون مشیری
من ز شرم شکوفه لبریزم
یار من کیست ای بهار سپید؟
گر نبوسد در این بهار مرا
یار من نیست ای بهار سپید
delam barat sokt bia ba man digeh garib nisti garibehsallam
man inja gharibam
من ز شرم شکوفه لبریزم
یار من کیست ای بهار سپید؟
گر نبوسد در این بهار مرا
یار من نیست ای بهار سپید
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |