مشاعرۀ سنّتی

jeyjey

عضو جدید
تبم ترسم که پيراهم بسوزد
زه هرم آه من آهن بسوزد
مرا فردوس می شايد که ترسم
دل دوزخ به حال من بسوزد...​
 

arta_616

عضو جدید
در زدم
در را گشودند و ناگاه
دشنه ای در سیاهی درخشید
شیون ناشناسی که جان داد
کلبه را وحشتی تازه بخشید
 

jeyjey

عضو جدید
دير است گاليا...
در گوش من فسانه ی دلدادگی مخوان
ديگر ز من ترانه ی شوريدگی مخواه
دير است گاليا , به راه افتاد کاروان...
 

arta_616

عضو جدید
نماز عشق بیاموز عشق پاک خدایی
که جز به عشق تو در عشق دیگران نگدازم
 

maxer

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
مرا در عشق خود همراه کردی
به لالایی مرا هم خواب کردی
به رخسار شقایق رخ نمودی
ز بوسه عشق من سیراب کردی
 

مريم

عضو جدید
ياري اندر كس نميبينم ياران را چه شد ؟
دوستي كي اخر امد ؟ دوستداران را چه شد ؟
 

مريم

عضو جدید
تونيستي كه ببيني
چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاري است
چگونه عكس تو در برق شيشه ها پيداست
چگونه جاي تو در جان زندگي سبز است
***فريدون مشيري***
 

sara_hyperactive

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا روی نکو دیدم، آرام ز کف دادم
سرمایه ی رنجم شد، صاحب نظری عمری
سیمین بهبهانی
 

Matrix

عضو جدید
يافتم در اين جهان چيزي به غير از ياوري بس با وفا
بار الها كين غم است اندر دل من يا اميدي اندرون اين جفا
(ديدين آدم فردا امتحان داشته باشه ..اينقدر ريلكس ..10 دقيقه بشينه فكر كنه .از خودش شعر در بياره !؟) بريم سر درس و مشقمون!!
 

as.ahmadi

عضو جدید
به شتاب محزون این ثانیه ها لم داده
و با آواز نقوش فصل به فصل
سپید نوشتار ساده ی من در هم می آمیزد
چشمانش را در انزوای سطر یک نوشته خیساند
و دست آخر زاویه دار و کنج نشین
به گوشه ها کوچ کرد
آه از واژه های مسدود این چنین
که باز هم تو را غرق در حزن دور و نامرئی می کند
اشک نریز هم آواز سطرهای بی پناه من !!!!:gol:

*********
راستی دوستان شعرش از خودمه .
 
آخرین ویرایش:

alijan

عضو جدید
دید موسی یک شبانی را به راه
کو همی گفت ای خدا و ای اله
 

arta_616

عضو جدید
هان ای پدر پیر که امروز
می نالی ازین درد روانسوز
علم پدر آموخته بودی
واندم که خبردار شدی سوخته بودی
 

alijan

عضو جدید
یارب مباد آنکه گدا معتبر شود
گر معتبر شود زخدا بی خبر شود:gol:
 

arta_616

عضو جدید
در کنار چشمه سحر
سر نهاده روی شانه های یکدیگر
گیسوان خیسشان به دست باد
چهره ها نهفته در پناه سایه های شرم
 

مريم

عضو جدید
دو شاخ نرگست ، اي يار دلبند
چه خوش عطري در اين ايوان پراكند
اگر صد گونه غم داري ؛ چو نرگس
به روي زندگي لبخند لبخند ...


** فريدون مشيري**


 

hosi

عضو جدید
در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی
دل که آیینه شاهیست غباری دارد
از خدا می​طلبم صحبت روشن رایی
 

arta_616

عضو جدید
یاد از شبی که همره نور ستاره ها
رفتی چو برق و کوکب شب های من شدی!!!!!
 

hosi

عضو جدید
یا رب این نو گل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
 

arta_616

عضو جدید
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم
بی تو بودن رو برای با تو بودن دوست دارم
 

hosi

عضو جدید
ما درس سحر در ره میخانه نهادیم
محصول دعا در ره جانانه نهادیم
در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش
این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم
 

Matrix

عضو جدید
منم آن مرغ آن مرغي كه ديري است
به سر انديشه ي پرواز دارم
سرودم ناله شد در سينه ي تنگ
به حسرتها سرآمد روزگارم
 

Eghlima

عضو جدید
مادرم گفت كه بشمر به صـد و نيك بخـواب
من شمردم همه شب تا به هــــزاران تــو مــــرو
 

anna

عضو جدید
وصل تو را دارم
ای شوق جهان سوزم
بازآ به برم یارا
بازآ به برم یارا...
 

alijan

عضو جدید
آنکس که تو را شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
 

مريم

عضو جدید
دو زلفونت بود تار ربابم
چه ميخواهي از اين حال خرابُم؟

تو كه با مو سر ياري نداري
چرا هر نيمه شو ايي به خوابُم؟
 

Matrix

عضو جدید
گلستان میتونی هر از گاهی شاعرتو عوض کنی...;)
سارا جان ..من تازه اينو ديدم !!!
به چشم !!

مطلع طاعت و پيمان و صلاح از من مست....مطلب طاعت و
كه به پيمانه كشي شهره شدم روز الست
حافظ شيرازي.

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا