تفاوت تنها در یک کلاه است؟

*Essi*

اخراجی موقت
هیتلر و چارلی چاپلین تقریبا همسن بودند، هیتلر فقط چهار روز از چارلی چاپلین کوچکتر بود!

چارلی چاپلین گفته: این سرنوشت ما دو تا بود که یکی دنیا را به خنده بندازه و دیگری به گریه، و اگر سرنوشت می خواست کاملا بر عکس می شد...!

تفاوت تنها یک کلاه بود. :que:



http://www.www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=102305&stc=1&d=1339759814​



اما امروز داشتم فکر میکردم، آیا اون کلاه رو سرنوشت سر ما میذاره؟

بعد دیدم نه، اون کلاه رو خودت میتونی زمانی بذاری و برداری.

چارلی ها و هیتلرهای درون ما مدام در حال عوض شدند.
.
.
.
اما بعضی وقت ها میخوای هیچکدوم نباشی، اما باز این اطرافیانت نمیذارن.


برات کف و سوت میزنند، تعریف و تمجیدت میکنند و میگن به به چه هنرمندی، خوشت میاد کلاه رو میذاری سرت و چارلی میشی.

تحقیرت میکنند، بهت ناسزا میگن، دوباره خشمت رو زیاد میکنن، باز مجبور میشی کلاه رو از سرت بر داری و هیتلر بشی و به گریه اشون بندازی.
.
.
.
من توی این تاپیک فقط یک سئوال ازتون دارم، امیدوارم به زندگی خودتون فکر کنین و جواب بدین:

1- در زندگی راهی برای گریز از کلاه سرنوشت هست؟
یا نه باید بهش تن بدی، به وقتش عده ای را بخندانی و به وقتش اشک عده ای را در بیاری.

2- آیا این رفتار و لیاقت مردم است که چارلی ها و هیتلر ها تنها با یک کلاه عوض می شوند؟
 

فانوس تنهایی

مدیر بازنشسته
سلام اسی جان
این خودم آدم هست که میتونه تشخیص بده
یکی مثل دکتر حسابی و امیر کبیر خودمون
نمیدونم کتاب استاد عشق که زندگی نامه دکتر هست رو خوندید یا نه اگه نخودید حتما سفارش میکنم که بخونید
با هزاران مشکلاتی که داشتند میشند دکتر
و یکی هم مثل وضعیت امروز جامعه که پدارن تحصیل کرده و مادران تحصیل کرده از اون طرف فرزندانی که در شأن هیچکدوم نیستند
..........
در مورد سوال دوم
انسان واسه زندگی دو راه داره
یکی بشه عروسک خیمه شب بازی در دست مردم
و یکی هم بشه اون چیزی که خودش میاد
وقتی عروسک بشه ممکنه بشه چارلی و هم ممکنه بشه هیتلر
 

*Essi*

اخراجی موقت
http://www.www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=102460&stc=1&d=1339858454​


چارلی چاپلین:

افسوس ...هر چه قدر خواستم مردم بفهمند . فقط خندیدند!!



آدولف هیتلر:

همه انسانها تکامل یافته از میمونها هستند، بجز ما آریایی ها که مستقیمآ از بهشت آمده ایم.....
 

پیوست ها

  • chaplin.JPG
    chaplin.JPG
    18.8 کیلوبایت · بازدیدها: 0

elig

عضو جدید
سلام..
تفسیر جالبی رو مطرح کردین
به نظر من سوال اولتون بستگی به اعتقاداتتون داره که چقدر نسبت به سرنوشت و تقدیر اعتقاد دارین و اینکه چرا باید نسبت به شاد و گریون کردن ادما حساس باشین!
سوال دومتون رو هم قبول دارم ولی به نظرم همیشگی نیست بعضی وقتها بستگی به خود مردم داره که چطور باهاشون رفتار کنید ولی بهتر اینه که خودتون باشید و برای خودتون زندگی کنید نه مردم..
 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اوه مای گاد عجب تاپیک های باحالی میزنی اسی

چه سوالهای سخت تری

1- در زندگی راهی برای گریز از کلاه سرنوشت هست؟
من میام از مفهوم اراده برای پاسخ دادن به این سوالت استفاده می کنم
البته برای استفاده کردن از اراده نیاز به اگاهی است
در واقع اگر لیوان ابی وجود داشته باشد و من تنشنه باشم و اب حاوی زهر باشد شرایط زیر پیش میاد
من می دانم اب سمی است من نمی دانم اب سمی است

وقتی اگاهی داشته باشم
اگاهی من به وسیله ی قدرت اراده ی من از خوردن اب توسط من جلوگیری می کند و در مقابل قدرت تشنگی من مقاومت می کند
اگر اگاهی نداشته باشم قدرت تشنگی و همچین قدرت اراده ی من در راستای رفع تشنگی حرکت کرده و من اب سمی را می خورم.


در مثال بالا تشنگی مجاز از نیروی تشویق و حالات دیگران بود
واب مجاز از ......

==========================
آیا این رفتار و لیاقت مردم است که چارلی ها و هیتلر ها تنها با یک کلاه عوض می شوند؟

اگر اینگونه باشد که فکر نمی کنم در مورد چارلی اینگونه بوده باشد می توان گفت

یا فاقد آگاهی بوده اند یا فاقد قدرت اراده برای مقاومت کردن در برابر اگاهی که به ان ها می گوید این کار شایسته ی یک انسان نیست. و انها فقط برای برخورد مردم (تشویق ها و....) این کارها رو مجبور به انجامشش بودند.

=========================================
چارلی چاپلین:

افسوس ...هر چه قدر خواستم مردم بفهمند . فقط خندیدند!!

عوام الناس اینجاست که معنا پیدا می کند


آدولف هیتلر:

همه انسانها تکامل یافته از میمونها هستند، بجز ما آریایی ها که مستقیمآ از بهشت آمده ایم.....

آدولف از این جمله فقط یک قصد داشت مانند صهیونیست ها

و بر اساس نژاد انسان ها را دسته بندی می کنن قصد نژاد پرستی داشته و اینکه از این اصل استفاده کند برای اینکه سربازانشان به راحتی سر دیگر انسان ها را ببرند بدون اینکه به این فکر کنند انها هم انسان هستند

فقط به این دلیل که نژاد انها مثل انان اریایی نیست.


============================================

لایـــــــک اسماعیل جان ممنون از تاپیک موازید

حالا که شما هم به این مبحث علاقه دارید خوشحال میشم با هم فکری هم بریم جلو و کمی و کاستی های یکدیگر را مشخص کنیم تا به نتیجه ی درست برسیم عالی بود تاپیکت

مرسی;)

کلی نکته ی جدید یاد گرفتیم تو این تاپیک.:gol: از طرح مسله تون هم خیلی خوشم میاد یه جورایی مکمل هم هستیم;)
 
آخرین ویرایش:

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عسی جان تشکرو زدی رفتی !

نظری بحثی چیزی ؟

اکی خوش باشی عسی جان:gol:
 

*Essi*

اخراجی موقت
عوام الناس اینجاست که معنا پیدا می کند

روزی انیشتین به چارلی چاپلین گفت، می دانی آن چه که باعث شهرت تو شده چیست؟

این است که تو حرفی نمی زنی و همه حرف تو را می فهمند!

چارلی هم با خنده می گوید و آن چه باعث شهرت تو شده، این است که تو با این که حرف می زنی، هیچ کس حرفهایت را نمی فهمد!


فهمیدن و نفهمیدن حرف های دیگران مسئله این است !

مردم معمولا از کسانی خوششون میاد که یا حرفاشو کلا نفهمن، یا اینقدر ساده باشه که کامل درکش کنند.
 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزی انیشتین به چارلی چاپلین گفت، می دانی آن چه که باعث شهرت تو شده چیست؟

این است که تو حرفی نمی زنی و همه حرف تو را می فهمند!

چارلی هم با خنده می گوید و آن چه باعث شهرت تو شده، این است که تو با این که حرف می زنی، هیچ کس حرفهایت را نمی فهمد!


فهمیدن و نفهمیدن حرف های دیگران مسئله این است !

.

منظورت از خنده ی دیگران این بود که در واقع حرف چارلی و حتی استنلی رو می گیرن و چون تلخ بودن آن را احساس می کنن و هیچ واکنش مناسبی پیدا نمی کنند از سر ناچاری می خندن؟
بازم هم میگویم این تعریف عوام الناس است که این گونه برداشت می کنند

البته شکی در عوام الناس بودن تمام افراد نیست همه ی ما عوام الناس هستیم تنها شاید در رشته ی تحصلی خود (ان هم شاید) کاربر حرفه ای باشیم

==============

فهمیدن و نفهمیدن حرف های دیگران مسئله این است !

تو پست قبل ترم توصیح دادم مسله ی آگاهی و آگاهی نداشتن

فهمیدن و نفهمیدن هم همان زیر مجموعه ی آگاهی هستن (شما تا از فوتبال آگاهی نداشته باشی نمی توانی از بفهمی که آیا توپ گل شد یا آفساید شد!)

و اینکه فکرم می کنم همیشه افراد می فهمند که چرا دیگران از انها خوششان میاد ممکن است در اثر نداشتن اگاهی اشتباه متوجه بشن اما متوجه میشن!
 

fifa

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بحث قشنگیه، منم دنبال جوابشم. یه جورایی بحث همون جبر و اختیاره، به نظر من فرار از کلاه سرنوشت فقط به یه چیز بستگی داره و اونم عقل و اندیشه آدمه، اینکه بتونی با فکرت دنیاتو تغییر بدی و توهین و تحقیر اطرافیان رو تبدیل به تشویق بکنی، اما اینجا یه قضیه دیگه هم مطرح میشه و اونم خواست خداست به این معنی که خدا باید بخواد و اون عقل رو بهت بده.
 

sara@fshar

عضو جدید
کاربر ممتاز
هیتلر و چارلی چاپلین تقریبا همسن بودند، هیتلر فقط چهار روز از چارلی چاپلین کوچکتر بود!

چارلی چاپلین گفته: این سرنوشت ما دو تا بود که یکی دنیا را به خنده بندازه و دیگری به گریه، و اگر سرنوشت می خواست کاملا بر عکس می شد...!

تفاوت تنها یک کلاه بود. :que:







اما امروز داشتم فکر میکردم، آیا اون کلاه رو سرنوشت سر ما میذاره؟

سرنوشت ...
خیلی رو این کلمه فکر کردم تنها چیزی که برای توصیف اون به ذهنم میرسه اراده جمعیه یعنی وقتی همه به سمت یه چیزی میرن و تو لابلای اون جمع گیر بیافتی خیلی سخته خودتو از اون جمع جدا کنی یا جهت حرکتتو عوض کنی
اما بعضی از این گیر افتادن ها دست ما نیس قبل از اینکه درموردش به اگاهی برسیم توش گرفتار شدیم اما بازم میشه اگه به اگاهی و مهارت لازم رسیدی خودتو ازش نجات بدی
خیلی از این گیر افتادن ها دست ماست می تونیم خودمون رو در این دریای اراده جمعی رها کنیم میتونیم نکنیم
مثل پیروی از یک مدل و سبک رایج زندگی تو یه جامعه

1- در زندگی راهی برای گریز از کلاه سرنوشت هست؟
یا نه باید بهش تن بدی، به وقتش عده ای را بخندانی و به وقتش اشک عده ای را در بیاری.
اگه از دید فردی نیگا کنیم شاید فرار از دریای اراده جمعی باشه وگرنه باید به ساز و رنگ اراده جمعی برقصی و دربیایی تا بتونی بیشون طاقت بیاری


2- آیا این رفتار و لیاقت مردم است که چارلی ها و هیتلر ها تنها با یک کلاه عوض می شوند؟
دقیقا- از این دیدگاه می گم که این سطح اگاهی یه ملته که گاهی براشون هیلتر عرضه میشه و گاهی یه دلقکی مثل چارلی
 

afshin-18

عضو جدید
در زندگی راهی برای گریز از کلاه سرنوشت هست؟
یا نه باید بهش تن بدی، به وقتش عده ای را بخندانی و به وقتش اشک عده ای را در بیاری.

تقریبا هیچ وقت افراد برام مهم نبوده اگه هم برا مدتی شده خودمو فوری تغییر دادم
وقتی کسی باهام دشمنی می کنه سعی می کنم اصلا نبینشم که بهش فکر کنم
برا دوستی هم هیچوقت دوستی هام پایدار نبوده
یا هیچوقت به دلیل مرگ کسی سعی نکردم خودمو ناراحت نشون بدم چون واقعا ناراحت نمی شم(نمونه اش داییم)
کار راحتی هستش ولی متهم می شی به بی احساسی

2- آیا این رفتار و لیاقت مردم است که چارلی ها و هیتلر ها تنها با یک کلاه عوض می شوند؟

نه این بستگی داره به غرور و اعتماد به نفس و یه سری اخلاقیات دیگه
کسی که غرور نداره هیچوقت نمی تونه هیتلر بشه
کسی که اعتماد به نفس داره انقدر خودش رو با ارزش می دونه که نظر دیگر ادما درمورد خودش هیچ اهمیتی براش نداره
(دوریت از نواندیشان زیاد شده دوری زیادی موجب غریبی میشه فکر کنم موقع برگشتت باشه دیگه(گل))
 

*Essi*

اخراجی موقت
بحث قشنگیه، منم دنبال جوابشم. یه جورایی بحث همون جبر و اختیاره، به نظر من فرار از کلاه سرنوشت فقط به یه چیز بستگی داره و اونم عقل و اندیشه آدمه، اینکه بتونی با فکرت دنیاتو تغییر بدی و توهین و تحقیر اطرافیان رو تبدیل به تشویق بکنی، اما اینجا یه قضیه دیگه هم مطرح میشه و اونم خواست خداست به این معنی که خدا باید بخواد و اون عقل رو بهت بده.

یعنی به نظر شما ممکنه خدا عقل رو برای کسی نخواد و بهش نده؟
 
  • Like
واکنش ها: fifa

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بحث قشنگیه، منم دنبال جوابشم. یه جورایی بحث همون جبر و اختیاره، به نظر من فرار از کلاه سرنوشت فقط به یه چیز بستگی داره و اونم عقل و اندیشه آدمه، اینکه بتونی با فکرت دنیاتو تغییر بدی و توهین و تحقیر اطرافیان رو تبدیل به تشویق بکنی، اما اینجا یه قضیه دیگه هم مطرح میشه و اونم خواست خداست به این معنی که خدا باید بخواد و اون عقل رو بهت بده.

شک نکن که خدا بهت پی را داده کافیه اراده داشته باشی و زحمت بکشی اون فلش را بکشی تا کیو رو هم بهتون بده

(پی آنگاه کیو تو ریاصی)

و بعد سایر معادلات
 
  • Like
واکنش ها: fifa

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عسی جان ناراحت که نمی شی منم هستم؟

2- آیا این رفتار و لیاقت مردم است که چارلی ها و هیتلر ها تنها با یک کلاه عوض می شوند؟
بستگی به ادمش هم داره مثل اون یکی دوستومن خودشو ببازه و بسپره دست سرنوشت و نگاه مردم

یا مثا این دوستون حاصر بشه به بی احساسی یا مثل اعتراف شجاعانه ی خودت عسی جان تو تالار اونطرف به د ر و .

ولی فکر فکر خودش باشه که ارادشو در دست می گیره

و خدا به همتون رو بشر آفریده مونده حرکت خودتون به سمت آدمیت با گذر از انسانیت.(تاپیک امصام!)
 

*Essi*

اخراجی موقت
تقریبا هیچ وقت افراد برام مهم نبوده اگه هم برا مدتی شده خودمو فوری تغییر دادم

وقتی کسی باهام دشمنی می کنه سعی می کنم اصلا نبینشم که بهش فکر کنم
برا دوستی هم هیچوقت دوستی هام پایدار نبوده
یا هیچوقت به دلیل مرگ کسی سعی نکردم خودمو ناراحت نشون بدم چون واقعا ناراحت نمی شم(نمونه اش داییم)
کار راحتی هستش ولی متهم می شی به بی احساسی

از مهم بودن آدم ها برات ضربه خوردی که به این نتیجه رسیدی؟
چون بحث ما در این تاپیک هم همینه.

بعضی وقت ها اطرافیان سرنوشتت رو تغییر میدن و خودت هم خودت رو ممکنه باور نکنی.

(دوریت از نواندیشان زیاد شده دوری زیادی موجب غریبی میشه فکر کنم موقع برگشتت باشه دیگه(گل))

خودت میگی به هیچ جا وابسته نیستی، بعدا میگی وابسته باش. :redface:
هرکسی یه تاریخ مصرفی داره توی این دنیا، تاریخ مصرف آدم ها هم خیلی جاها و زمان ها توم میشه.

مگر اینکه با گذشت زمان زیاد مردم علاقمند به عتیقه بشن و اون بی ارزش منقضی شده ممکنه دوباره ارزشمند بشه. :gol:
 

*Essi*

اخراجی موقت
عسی جان ناراحت که نمی شی منم هستم؟


بستگی به ادمش هم داره مثل اون یکی دوستومن خودشو ببازه و بسپره دست سرنوشت و نگاه مردم

یا مثا این دوستون حاصر بشه به بی احساسی یا مثل اعتراف شجاعانه ی خودت عسی جان تو تالار اونطرف به د ر و .

ولی فکر فکر خودش باشه که ارادشو در دست می گیره

و خدا به همتون رو بشر آفریده مونده حرکت خودتون به سمت آدمیت با گذر از انسانیت.(تاپیک امصام!)

نه آقا چه ناراحتی، اگه من از جایی نقل قول نمیگیرم، یعنی نقطه مبهمی توش نبوده، فهمیدم چی گفته طرفم. :)

اسی با ع همچون خر بی نقطه هستش. :D

شما چقدر این حرفایی که میزنی رو واقعا عمل میکنی؟

ببین من چیزی که زیاد توی این دنیا میبینم آدم خوبه، من بیشتر دنبال آدم بدهام.
فکر میکنی خوبی یا بدی؟ :redface:
 

shidokht777

عضو جدید
کاربر ممتاز
من توی این تاپیک فقط یک سئوال ازتون دارم، امیدوارم به زندگی خودتون فکر کنین و جواب بدین:

1- در زندگی راهی برای گریز از کلاه سرنوشت هست؟
یا نه باید بهش تن بدی، به وقتش عده ای را بخندانی و به وقتش اشک عده ای را در بیاری.

2- آیا این رفتار و لیاقت مردم است که چارلی ها و هیتلر ها تنها با یک کلاه عوض می شوند؟
مسئله جالبه ولی!!،ولیش جالبتره!!!!
یه چیزی این وسط تو خود ما کم نیست؟!این که انگاری از خودمون خالی شدیم و فقط دیگران رو انعکاس میدیم!!!یعنی این تشویق تا تنبیه دیگران هست که ما رو بر اون میداره که واکنش نشون بدیم نه اون چیزی که خود واقعی ما هست!!!!!!!
تا زمانیکه از خودمون خالی باشیم داریم کلاه سر میکنیم و حتی کلاه سر دیگران میذاریم...به نظرم اگه به اون حد برسیم که یه خوده ساخته شده به دست خودمون داشته باشیم دیگه این رفتاراها نمیتونن باعث شن که ما هر روز نقش جدیدی رو تو زندگیمون بازی کنیم!...
 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نه آقا چه ناراحتی، اگه من از جایی نقل قول نمیگیرم، یعنی نقطه مبهمی توش نبوده، فهمیدم چی گفته طرفم. :)

اسی با ع همچون خر بی نقطه هستش. :D

شما چقدر این حرفایی که میزنی رو واقعا عمل میکنی؟

ببین من چیزی که زیاد توی این دنیا میبینم آدم خوبه، من بیشتر دنبال آدم بدهام.
فکر میکنی خوبی یا بدی؟ :redface:

من زندگیم هزار لایه داشته!(اینو تو تاپیک اون طرفی الان خوندم!)

همیشه دوست داشتم بد باشم ! (چرا ؟ مگه فصولی! ) اما متاسفانه نشده شاید همون تشویق مردم!

بعد از یه مدت فهمیدم که هم تشویق هستش و هم خواست مردم برای اینکه بزنی تو سرشون اینجا بودم که به این رسیدم که خودم می تونم انتخاب کنم و هر کدوم رو که دوست دارم بشنوم ( شاید باورت نشه اما یه سیستمی دارم که وقتی بذارمش رو مد مثلا فکر دوست داره حرف شاد بشنوه 1000 تا آهنگ غمگینم که پخشش بشه ذهنم بلوکش می کنه مثلا وقتی یکی تند با هام صحبت می کنه دیگه صداشو نمی شنوم شاید حتی تکون خوردن لباشم نبینم و... اگر بخوام شاد نباشم دیگه هیچ چیز شادی رو ذهنم نمی شنود )

فکر کنم یه سیستمی هست که می تونه از رو طول موج خوب یا بد بودنو شناسایی و کنه و دیگر به ذهن اجازه ی تجزیه تحلیل نده و....


آخرش با خنده از ما حرف کشیدی ها اسی جان.

البته یه نکته ای رو بگم یهو مثلا 48 ساعت بعدش با اینکه اصلا صدای طرفو نشنیدم ممکنه دو بر خورد بعد صداهای 48 ساعت پیشش باز پخش بشه در حالی که برای اولین بار هست دارم می شنومشون ولی مال 48 ساعت قبل بوده!

راستی مطالب بالا نظر شخصیم بود بدون هیچ فکری و اطلاعات خام بود!
 

*Essi*

اخراجی موقت
یه چیزی این وسط تو خود ما کم نیست؟!

این که انگاری از خودمون خالی شدیم و فقط دیگران رو انعکاس میدیم!!!

یعنی این تشویق تا تنبیه دیگران هست که ما رو بر اون میداره که واکنش نشون بدیم نه اون چیزی که خود واقعی ما هست!!!!!!!

تا زمانیکه از خودمون خالی باشیم داریم کلاه سر میکنیم و حتی کلاه سر دیگران میذاریم...به نظرم اگه به اون حد برسیم که یه خوده ساخته شده به دست خودمون داشته باشیم دیگه این رفتاراها نمیتونن باعث شن که ما هر روز نقش جدیدی رو تو زندگیمون بازی کنیم!...

من از جوابت خوشم اومد چون مطمئنم حاصل تجربه خودت بود. :)

دقیقا این تاپیک همینه منظورش، اکثر ما آدم ها عین همیم، شاید برای همینه علم روانشناسی تا حدود زیادی میتونه اخلاقیات رو پیش بینی کنه.

اما اونایی که پیش بینی نمیشن، همون هایی هست که خودشون یا دیگران یا کلاه رو گذاشتن سرشون یا کلاه رو از سرشون برداشتن.

ولی به نظر من که نمیشه نقش بازی نکرد، خیلی سخته .

بد بودن بعضی وقت ها لازمه و باید نشونش بدی مثل خوب بودن. :gol:
 

shidokht777

عضو جدید
کاربر ممتاز
من زندگیم هزار لایه داشته!(اینو تو تاپیک اون طرفی الان خوندم!)

همیشه دوست داشتم بد باشم ! (چرا ؟ مگه فصولی! ) اما متاسفانه نشده شاید همون تشویق مردم!

بعد از یه مدت فهمیدم که هم تشویق هستش و هم خواست مردم برای اینکه بزنی تو سرشون اینجا بودم که به این رسیدم که خودم می تونم انتخاب کنم و هر کدوم رو که دوست دارم بشنوم ( شاید باورت نشه اما یه سیستمی دارم که وقتی بذارمش رو مد مثلا فکر دوست داره حرف شاد بشنوه 1000 تا آهنگ غمگینم که پخشش بشه ذهنم بلوکش می کنه مثلا وقتی یکی تند با هام صحبت می کنه دیگه صداشو نمی شنوم شاید حتی تکون خوردن لباشم نبینم و... اگر بخوام شاد نباشم دیگه هیچ چیز شادی رو ذهنم نمی شنود )

فکر کنم یه سیستمی هست که می تونه از رو طول موج خوب یا بد بودنو شناسایی و کنه و دیگر به ذهن اجازه ی تجزیه تحلیل نده و....


آخرش با خنده از ما حرف کشیدی ها اسی جان.

البته یه نکته ای رو بگم یهو مثلا 48 ساعت بعدش با اینکه اصلا صدای طرفو نشنیدم ممکنه دو بر خورد بعد صداهای 48 ساعت پیشش باز پخش بشه در حالی که برای اولین بار هست دارم می شنومشون ولی مال 48 ساعت قبل بوده!

راستی مطالب بالا نظر شخصیم بود بدون هیچ فکری و اطلاعات خام بود!

:surprised:
ببخشید فوضولی میکنم ولی برام خیلییییییییییییییییییییی جالب شده!!!
اصلا" هنگ کردم..این یه وسیله هست که باعث این میشه؟؟!!:surprised:یا خدا....!!!
خب من تجربه این رو داشتم که بخوام چیزی رو بشنوم بشنوم و اگه نخوام نشنوم!!این فقط بعد یه مدت تمرکز رو خودت و اعصابت بدست میاد ولی اینکه لبای طرفم نبینی دیگه خیلی خیلی خیلی عجیبه!!
میشه بیشتر توضیح بدین؟!
 

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به نظر من زندگی هر کسی شامل اتفاقاتی میشه که بدون دخالت فرد رخ میده
اراده ی ما هم نحوه ی برخورد با این اتفاقاته
که مجموع اتفاقات و رفتارهای ارادی ما سرنوشت ما رو میسازه...
این کاملا غلطه که بگیم سرنوشت هرکسی از پیش تعیین شده است... پس اراده ی ما چی میشه؟!
اگر هیلتر تصمیمات دیگه ای میگرفت هیچ وقت هیتلر امرور نمیشد.
خب تفاوت بین هیتلر و چاپلین که تنها در یک کلاه نبود... دو آدم متفاوت با ویژگی های متفاوت و شرایط متفاوت...

در رابطه با سوال دوم...
مردم و رفتاراشون هم جزو شرایط محسوب میشن... تصمیم نهایی با خود فرده که بخندونه یا بگریونه...

 

shidokht777

عضو جدید
کاربر ممتاز
من از جوابت خوشم اومد چون مطمئنم حاصل تجربه خودت بود. :)

دقیقا این تاپیک همینه منظورش، اکثر ما آدم ها عین همیم، شاید برای همینه علم روانشناسی تا حدود زیادی میتونه اخلاقیات رو پیش بینی کنه.

اما اونایی که پیش بینی نمیشن، همون هایی هست که خودشون یا دیگران یا کلاه رو گذاشتن سرشون یا کلاه رو از سرشون برداشتن.

ولی به نظر من که نمیشه نقش بازی نکرد، خیلی سخته .

بد بودن بعضی وقت ها لازمه و باید نشونش بدی مثل خوب بودن. :gol:

:gol::gol:
مرسی...منم از سئوال شما خیلی خوشم اومد...بعد امتحان امروز مغزم یه هوایی خورد:D
حالا سئوال من...
واقعا" نمیشه نقش بازی نکرد، خیلی سخته ؟!
به نظر من خیلی سخته که نقش بازی نکنی و خودت باشی!!!!...من واقعا" حس میکنم ما مثل ظرف هستیم که هر روز پر و خالی میشیم و انگاری ماهیت وجویمون به جای اینکه مثل سنگ سفت و محکم باشه مثل یه ظرف هست که دورش سخته ولی توش خالیه...
 

*Essi*

اخراجی موقت
نمیشه نقش بازی نکرد، خیلی سخته ؟!

به نظر من خیلی سخته که نقش بازی نکنی و خودت باشی!!!!...

من واقعا" حس میکنم ما مثل ظرف هستیم که هر روز پر و خالی میشیم و انگاری ماهیت وجویمون به جای اینکه مثل سنگ سفت و محکم باشه مثل یه ظرف هست که دورش سخته ولی توش خالیه...

بستگی به طرف مقابلت داره، میتونم اطرافیان رو به سه دسته تقسیم بندی کنم :

1- بعضی ها اینقدر خوبن که اصلا نمیتونی نقش بازی کنی، یعنی هیچ کاری نمیکنن که ذره ای ناراحت بشی، بودن چنین آدمایی توی زندگیم، که هرگز نقشی در حد اپسیلون براشون بازی نکردم.

2- آدمایی که اذیتت میکنن، باهاشون روراستی ولی باهات رو راست نیستن، من برای این گروه نقش بازی کردم و مسلما توی نقشم خودم هم روراست نبودم، شاید برای انتقام، شاید برای یادآوری یه نکاتی و شاید هم .....!!!

3- آدم های بی تقصیر، که میوفتن وسط جریاناتی که بهشون ربطی نداره، اینا ناخودآگاه توی نقشت بور میخورن.
من بیشترین ناراحتی رو از نقش بازی کردن واسه این آدما دارم.

خیلی تلخه نقش بازی کردن برای کسانیکه نباید بازی میکردی اما کردی اونم به خاطر چیزی که بهش میگن سرنوشت.
 

shidokht777

عضو جدید
کاربر ممتاز
بستگی به طرف مقابلت داره، میتونم اطرافیان رو به سه دسته تقسیم بندی کنم :

1- بعضی ها اینقدر خوبن که اصلا نمیتونی نقش بازی کنی، یعنی هیچ کاری نمیکنن که ذره ای ناراحت بشی، بودن چنین آدمایی توی زندگیم، که هرگز نقشی در حد اپسیلون براشون بازی نکردم.

2- آدمایی که اذیتت میکنن، باهاشون روراستی ولی باهات رو راست نیستن، من برای این گروه نقش بازی کردم و مسلما توی نقشم خودم هم روراست نبودم، شاید برای انتقام، شاید برای یادآوری یه نکاتی و شاید هم .....!!!

3- آدم های بی تقصیر، که میوفتن وسط جریاناتی که بهشون ربطی نداره، اینا ناخودآگاه توی نقشت بور میخورن.
من بیشترین ناراحتی رو از نقش بازی کردن واسه این آدما دارم.

خیلی تلخه نقش بازی کردن برای کسانیکه نباید بازی میکردی اما کردی اونم به خاطر چیزی که بهش میگن سرنوشت.

الان با این تقسیم بندی حال من اینه:confused:
خودمو گم کردم:D
واقعا" این وسط اون منی که منه..منیه که در حضورکسایی که دوستشون دارم ظهور پیدا میکنه یا اونیه که شبا قبل خواب میاد سراغم!!!
نمیدونم...خط جدا کننده این من ها رو هنوز پیدا نکردم...
الان که فک میکنم..میبینم زیادم لازم نیست...دارم زندگیمو میکنم دیگه...چرا باید خودمو تو این من ها محدود کنم...:)
نمیدونم والا:cool:
 

afshin-18

عضو جدید
از مهم بودن آدم ها برات ضربه خوردی که به این نتیجه رسیدی؟
چون بحث ما در این تاپیک هم همینه.

بعضی وقت ها اطرافیان سرنوشتت رو تغییر میدن و خودت هم خودت رو ممکنه باور نکنی.

خودت میگی به هیچ جا وابسته نیستی، بعدا میگی وابسته باش. :redface:
هرکسی یه تاریخ مصرفی داره توی این دنیا، تاریخ مصرف آدم ها هم خیلی جاها و زمان ها توم میشه.

مگر اینکه با گذشت زمان زیاد مردم علاقمند به عتیقه بشن و اون بی ارزش منقضی شده ممکنه دوباره ارزشمند بشه. :gol:

یاد ندارم ضربه خورده باشم چون خیلی کم اتفاق میوفته کمی برام مهم شه (جزو تیپ شخصیتیمه تستای روانشناسی تاییدش کردن)
یعنی وقتی ببینم حرف مردم روم تاثیر می ذاره از خودم بدم میاد و تاثیر رو از بین می برم
البته یه حسی بهم می گه بعضی مواقع تنبلی موجب می شه حرف بقیه رو قبول کنیم و به راه پیشنهادی اونا بریم
من نمی تونم وابسته بودن رو درک کنم چون اولا وابسته نشدم دوما ادم رکی هستم پس سعی نمی کنم خودمو وابسته نشون بدم
ولی این دلیل نمی شه که وابستگی بد باشه چون خیلیا رو دیدم از وابسته بودم به کس یا جایی راضی هستن و لذت می برن
(منظورم از دوری زیادی همین بود که عتیقه شدی زیر خاک داری پا می خوری:))
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
گغت:آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه

گفت:در سر عقل باید،بی کلاهی عار نیست

تو خود حدیث مفصل بخوان زین مجمل
 

*Essi*

اخراجی موقت
الان با این تقسیم بندی حال من اینه:confused:
خودمو گم کردم:D
واقعا" این وسط اون منی که منه..منیه که در حضورکسایی که دوستشون دارم ظهور پیدا میکنه یا اونیه که شبا قبل خواب میاد سراغم!!!
نمیدونم...خط جدا کننده این من ها رو هنوز پیدا نکردم...
الان که فک میکنم..میبینم زیادم لازم نیست...دارم زندگیمو میکنم دیگه...چرا باید خودمو تو این من ها محدود کنم...:)
نمیدونم والا:cool:

چرا حالت با تقسیم بندی دگرگون شد، یعنی تقسیم بندی دچار مشکل خاصی بود؟ :cool:

فرق این دوتا من رو که گفتی توضیح میدی؟

اگر من هیولایی نداری که زیاد جای نگرانی نیست، ولی خوب خیلی از ماها یک من هیولایی داریم که در صورت تحریک زیاد همچون آتشفشان فوران میکنه و غیر قابل کنترل میشه. :(
 

shidokht777

عضو جدید
کاربر ممتاز
چرا حالت با تقسیم بندی دگرگون شد، یعنی تقسیم بندی دچار مشکل خاصی بود؟ :cool:

فرق این دوتا من رو که گفتی توضیح میدی؟

اگر من هیولایی نداری که زیاد جای نگرانی نیست، ولی خوب خیلی از ماها یک من هیولایی داریم که در صورت تحریک زیاد همچون آتشفشان فوران میکنه و غیر قابل کنترل میشه. :(
راستش تقسیم بندیها برا یکم ناملموس بود!!
تا حالا من هامو اینجوری تفکیک نکرده بودم...اون منی که داره به قول شما برا یه سری آدم نقش بازی میکنه یه نمای دیگه از همون منی هست که به قول شما من واقعیمونه!!اصلا" اون من دومی که نقش بازی میکنه تحت کنترل من اول هستش..یعنی تا اون نخواد اون یکی من اجازه بروز نداره:surprised:
سخته توضیح بدم اون منی که وقت خواب میاد سراغم با اون منی که وقتی با کسی که میشناسنم هستم چه فرقی داره!!!
چون اصلا" من با شناخت اون افراد نسبت به خودم مشکل اساسی دارم...شاید من اونی نباشم که همه اونا فک میکنن یا شایدم باشم!!!
در کل این تفکیک رو دوس ندارم...برام ملموس نیست:cool:
 

Similar threads

بالا