آیا حجاب محدودیته؟؟؟

وضعیت
موضوع بسته شده است.

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حجب و حیا چیزیست فراتر از حجاب...

"چه بسا حجاب دارانی که حیا ریخته اند و چه زیبا بد حجابانی که حیا داشته اند"

----------
از نظر من فلسفه حجاب چیزیست کاملا اختیاری
چون اگر اجباری در کار باشد حرمت حجاب نیز زیر سوال میرود
اما در کل حجب و حیا چیزیست فراتر از حجاب

کسانی هستند که حجاب را به اختیار خود و از سر اعتقادات قلبی رعایت میکنند این بسیار پسندیه و زیباست
و
کسانی هستند که حجاب را از روی اجبار و با نفرت قلبی قبول کرده اند که از نظر من این بدترین حجاب است
و
کسانی هستند که اعتقادی به حجاب اسلامی ندارند اما شان انسانی و حیای ایرانی رو رعایت میکنند این موضوع به همان اندازه پسندیده است که شخص اول بوده است

خلاصه کلام:
(( آدمی را آدمیت لازم است))

جاش اینجا نیست ولی تعریف آدمیت خیلی بزرگتر از این حرفاست.


کسی معنی آدمیت را می داند؟ اصلا آدمیت یعنی چی ؟ شما هایی که خوشتون اومد؟
 

l2uozbeh

عضو جدید
اولا که با گفتن اینکه چادر حجب و حیا نمیاره مخالفم درسته که ممکنه یکی در میلیون لامپ هایی که یه کارخونه میسازه خراب باشه اما نمیشه گفت که چون یکی دوتا لامپ خراب کارخونه تولید کرد تمام میلیون ها لامپی که تولید می کنه خراب هست و باید کارخونه رو تعطیل کرد

و من اخر دلیل این را متوجه نشدم که چرا یک خانوم دوست داره لباس باز بپوشه

دلایل زیر برخی از دلایل خانوم ها برای داشتن حجاب هست

حالا دلایل داشتن پوشش باز چی می تونه باشه؟





1-حجابمو کامل کامل رعایت می کنم چون لذت می برم و در کتاب ها خوانده ام و می خواهم طبق دستور قرآن عمل کنم
2- خانواده مرا آزاد گذاشته اند و من پوشش متعارف را بهتر از سایر پوشش ها دیدم(مثلا نه نگاه نا محرم رو تا حدودی جلب میکنه نه سختی های ... (احساس راحتی)
3-حجاب یکی از نعمت هایی است که خداوند به خانوم ها داده تا براش ایجاد امنیت کنه و احساس می کنن اینجوری کامل میشن
4-یکی دیگه از دوستان گفتن من چادر می پوشم چون افرادی چادر رو بیشتر دوست دارم (خانواده ی مذهبی) و چادر رو بیشتر از یک پوشش می بینم و چادر باعث میشه
به من مثل یک کالا نگاه نکن (جالب بود و)
5-خانواده به من آگاهی دادن ولی منو آزاد گذاشتن برای انتخاب منم نه چادرو انتخاب کردم نه پوشش نا مناسب رو و با فکرم انتخاب کردم
6-خانوادم چادرو را دوس ندارن!پوشش نامناسب را هم دوس ندارن و به من می گویند لباسی را در خور شخصیتم بپوشم و من متناسب با هر مکان پوشش مناسب خود را انتخاب می کنم

7- جمله ی بسیار زیبایی که اقایون قبولش دارن:
حجاب خوبه، چون یه خانوم زمانی ارزش داره که دست نیافتنی باشه

8-یکی از خانوم ها گفته پوشش من بد نیست و بعد از اجبار سخن گفته شاید (به خاطر نارصایتی از .... باعث شده حجابشون بد نباشه)
9-یکی از اقایون! از این جمله که گفتن من با چادر احساس کامل تر شدم می کنم بسیار استقبال کرده البته منظورش برای خانوم ها بوده که منم قبول دارم لطفا این جمله ی منو نشنیده بگیرید و جبهه گیری نکنید
10-یکی دیگه از خانوم ها از آگاهی خودش گفته و اینکه می تونه درک کنه (مثل یه مهندس که بدون حساب کردن هم پروژش زیر دستش هست می دونه داره چیکار می کنه)چه پوشش برای او احترام و شخصیت و دوری از نگاه نا محرم میاره و متناسب با فکرش(موقعیتش) لباسشو انتخاب می کنه
11- یکی دیگه از دوستان گفته من چادر رو انتخاب کردم با اینکه خانواده بهم می گفتن ممکنه چادر برات مشکل باشه اما ایشون از چادرشون خیلی خوشحال هستن چون چادر باعث میشه قبل از اینکه یه مرد بخواد بهشون نگاه جنسیتی(شهوتی) داشته باشه به عنوان یک انسان بهشون نگاه کن چون جاذبه ی جنسیتی با چادر در او نمی بیند(آفرین این قشنگ بود )(این فقط یه نظر شخصی بود من عرق خاصی به حجاب ندارم لطفا بقیه هم نظر خودشان را آزادانه بیان کنند.)

12- من نه زن سنتی هستم نه مدرن نه فرنگی !. من یک دختر شیعه ی ایرانی هستم که حضرت فاطمه سلام اللّه عليها را برای خود الگو قرار دادم و آرزویم این است که بتوانم حتی اندکی هم شده شبیه به او باشم.

13-من خودم چادر را انتخاب کردم با اینکه خانوادم مذهبی هست اما برادرم با چادر مخالف هست! ولی من چادرم را دوست دارم چون به من احساس امنیت می دهد و اینجوری من احساس راحتی می کنم.


و حس های جالبی با چادر دارن شاید زیبا ترین حساشون احسان امنیت و این باشه که چادر باعث میشه قبل از اینکه به من به عنوان یک زن (جنسیتی و شهوتی) نگاه کنن به عنوان یک انسان نگاه کنن(قشنگ ترین تعریف چادر بود که تا الان شنیده بود و اینکه چرا چادر رو حجاب برتر می دونن

و دو خانوم دیگه هم گفتن درسته چادر نمی پوشیم اما می دونیم چی بپوشیم که به ما نگاه جنسیتی شهوتی نشه و شخصیتمان به عنوان یک انسان ثبت بشه قبل از زن بودن

دوست عزیز
13 دلیلی که در بالا شمردی تمامشان یک بیان گر یک موضوع بود و این چیزی نیست جز این که این افراد از روی اعتقاد قلبی خود حجاب (چادر) رو انتخاب کرده اند و این موضوع زیبایی کارشون 100 برابر میکنه

مطلب اینجاست که آیا حجاب اجباری همین امنیت و آرامش رو در بانوان ایجاد خواهد کرد یا نه بر عکس نه تنها این امر صورت نمیگیرد بلکه باعث از بین رفتن حرمت حجاب میشود!!؟

در جامعه ای از جنس جامعه ی ما رعایت حجات امریست پسندید
اما آیا اجبار در چادر نیز امر پسندیده ایست!؟
آیا پوشش مناسب خود نوعی حجاب نیست!؟

آیا این موی زنان است که در مرد ایجاد شهوت میکند!!؟
و زنی که روسری بر سر ندارد ولی پوششی کامل بر تن دارد را به چشم یک کالای باید نگاه کرد!!؟

آیا اعتداد بهترین گزینه نیست!؟
و افراط و تفریط جوابگو خواهد بود!؟ (چه در زمینه حجاب و چه در زمینه ی برهنگی)

من به عنوان ایرانی حیای زنانه را به حجاب اجباری و حجاب قلبای را بر هر دو ترجیح میدهم
 
آخرین ویرایش:

l2uozbeh

عضو جدید
جاش اینجا نیست ولی تعریف آدمیت خیلی بزرگتر از این حرفاست.


کسی معنی آدمیت را می داند؟ اصلا آدمیت یعنی چی ؟ شما هایی که خوشتون اومد؟

اگر توجه کرده باشید من در آخر مطلب خودم به عنوان خلاصه کل حرفها نه فقط در زمینه ی حجاب این جمله رو نوشتم

آره آدمیت معنایی فراتر از این مباحث رو داره

آدمیت چیزیه که تو پستی بلندی این دنیا گم و گور شده

آدمیت چیزیه که تو این دور و زمانه شاید و شاید از هزاران کوچه فقط در کنار یک باغچه هنگام آب دادن به گلها دیده بشه

آدمیت واقعا فرا تر این اینهاست که بخواد در فهم و درک من بگنجه...

فقط قصه ی آدمیت رو شنیدم و حدیث "آدمی را آدمیت لازم است" تا حدی که میدونم جمله ی واقعا خوبیه

به امید روزی که "آدمی رو آدمیت لازم نباشه"
 

HOMAESM

عضو جدید
به نظر من حجاب خوبه و قبولش دارم من هم تجربه چادری بودن را دارم هم مانتو -چادر برای من فقط محدودیت و عذاب روح بود و واقعا اون مدت اذیت شدم-
حجاب باید کامل و متناسب با عرف و البته مهمتر چیزی باشه که خود فرد در اون احساس راحتی کنه
هیچ ربطی هم نداره که کسی بگه کسی که چادریه بهتره چون برای یه عده چادر فقط سرپوشی بر کارهای زشتشونه!
اجباری بودن حجاب فقط باعث دل زدگی میشه بهتره که شعور ادم ها بالاتر بره
...
اما از همه این ها که بگذریم مسائل دیگه ای هستن که بسیار مهمترن و متاسفانه ان قدر همه درگیر ظاهر هستن که به اون ها نمیرسن
مسائلی مثل انسانیت که من فکر میکنم اگه همه ادم ها تلاش می کردن ادم خوبی باشن اصلا نیازی به این بحث ها نبود و خود به خود خیلی چیز ها حل میشد.
 

l2uozbeh

عضو جدید
به نظر من حجاب خوبه و قبولش دارم من هم تجربه چادری بودن را دارم هم مانتو -چادر برای من فقط محدودیت و عذاب روح بود و واقعا اون مدت اذیت شدم-
حجاب باید کامل و متناسب با عرف و البته مهمتر چیزی باشه که خود فرد در اون احساس راحتی کنه
هیچ ربطی هم نداره که کسی بگه کسی که چادریه بهتره چون برای یه عده چادر فقط سرپوشی بر کارهای زشتشونه!
اجباری بودن حجاب فقط باعث دل زدگی میشه بهتره که شعور ادم ها بالاتر بره
...
اما از همه این ها که بگذریم مسائل دیگه ای هستن که بسیار مهمترن و متاسفانه ان قدر همه درگیر ظاهر هستن که به اون ها نمیرسن
مسائلی مثل انسانیت که من فکر میکنم اگه همه ادم ها تلاش می کردن ادم خوبی باشن اصلا نیازی به این بحث ها نبود و خود به خود خیلی چیز ها حل میشد.

تا حد زیادی با نظر شما من موافقم:smile:
اجبار نتها در حجاب بلکه در هر چیز دیگری باعث دل زدگی میشه
راحت بودن رو قبول دارم اما مطابق با شرایط محیط زندگی
و اما انسانیت ...
 

ALIREZA.F.1988

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چادر یک نوع پوششه همانطور که مانتو یک پوششه
اما بعضیا چادر ر ا روی مانتو سر می کنند یعنی یعنی دوتا پوشش برای خود قرار می دهند که نیازی نیست و این کار باعث اذیت شدن خودشون میشه و اینطوریه که میگن چادر محدودیته
 

HOMAESM

عضو جدید
تا حد زیادی با نظر شما من موافقم:smile:
اجبار نتها در حجاب بلکه در هر چیز دیگری باعث دل زدگی میشه
راحت بودن رو قبول دارم اما مطابق با شرایط محیط زندگیو اما انسانیت ...


یه وقت هایی هست که ادم توی یه محیطی زندگی میکنه که واقعا فهم و شعورشون نمیرسه به خیلی چیز ها یا طرف را درک نمیکنن به نظرم زیاد نباید اهمیت داد به محیط.
 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ببخشید من یه سوال می پرسم


موصوع تاپیک دقیقا چیه؟

محدودیت بودن حجاب ؟؟؟؟

یا

اجبار در حجاب؟؟؟؟


با یکیش موافقم با دیگر مخالف (البته مخالفت با اجبار داستان داره و یکی دو خط نیست و آخر داستان به این نتیجه می رسیم که اجبارم خوبه!)


شما میان از بد بودن حجاب میگین تهش به عنوان دلیل از اجبار صحبت می کنید!!!!
 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چادر یک نوع پوششه همانطور که مانتو یک پوششه
اما بعضیا چادر ر ا روی مانتو سر می کنند یعنی یعنی دوتا پوشش برای خود قرار می دهند که نیازی نیست و این کار باعث اذیت شدن خودشون میشه و اینطوریه که میگن چادر محدودیته

گرفتم چی می گید ها ولی ....
 

ALIREZA.F.1988

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ببخشید من یه سوال می پرسم


موصوع تاپیک دقیقا چیه؟

محدودیت بودن حجاب ؟؟؟؟

یا

اجبار در حجاب؟؟؟؟


با یکیش موافقم با دیگر مخالف (البته مخالفت با اجبار داستان داره و یکی دو خط نیست و آخر داستان به این نتیجه می رسیم که اجبارم خوبه!)


شما میان از بد بودن حجاب میگین تهش به عنوان دلیل از اجبار صحبت می کنید!!!!

منظور اینه که حجاب با چادر محدودیته یا مصونیت؟
 

MK264

کاربر بیش فعال
تمام چیزی که شما گفتید نتیجه ای بود که نظام در طول این 35 سال برنامه ریزی کرده و با تبلیغات و به اصطلاح فرهنگ سازی به خورد مردم دادن در آخر یاداشتی از پروفسور بیات استاد بخش جامعه شناسی در دانشگاه تهران:
چرا به جوک رشتی می خندیم؟
"یه روز یه رشتی وارد خونه میشه، می بینه زنش لخت روی تخت خوابیده ..."
"یه روز یه رشتی در کمد را باز می کنه، می بینه حسن آقا ..."
چه چیزی درباره لطیفه های رشتی خنده آور است؟
هنگامی که یک ماجرایی تعریف می شود که در آن فردی از میان ما بر خلاف همه آن انتظارات عمومی رفتار می کند، ما آن را بانمک و خنده دار می یابیم.
حالا بیایید ببینیم آن بخش از فرهنگ ما که در لطیفه های رشتی پنهان شده چیست.
در مورد لطیفه های رشتی، معمولا محور لطیفه یک مرد رشتی است که مرد دیگری با زنش خوابیده است. آنچه لطیفه رشتی را برای ما خنده دار می سازد معمولا دو حالت دارد. حالت یک اینست که مرد رشتی هالو است و متوجه نمی شود که مرد دیگری با زنش خوابیده است، و ما به حماقت او می خندیم. در این حالت به حماقت کاراکتر لطیفه می خندیم.
حالت دو اینست که مرد رشتی متوجه این رابطه جنسی می شود، اما واکنشی از خود نشان نمی دهد و به سادگی از کنار آن می گذرد. یعنی وضعیت تعریف شده در لطیفه با انتظارات ما بر اساس تربیت و جامعه پذیری و شناخت ما تناقض دارد و از این روست که وضعیت به نظر ما خنده دار می آید.
حالا بیایید حالت دو را در نظر بگیریم و نگاهی عمیق تر به دلیل خنده داربودن جوک های رشتی بیاندازیم.
مگر نه اینکه انتظار داریم که هر مردی وقتی که مرد دیگری را با زنش می بیند، عصبانی شده، غیرتش به جوش بیاید و بزند یکی از آن دو یا هر دو را بکشد؟ و واکنش خونسرد و عاری از خشونت مرد رشتی ما را به خنده می اندازد!
در فرهنگ ما، ناموس و غیرت متاسفانه چنان ریشه دوانده که بدون آنکه آگاهانه بدان بیاندیشیم، در ذهنیت ما همواره جاری است.
اول از همه اینکه ما زن را ناموس مرد می دانیم و هنوز باور نداریم که زن هم یک انسان است که اختیار خود را دارد. یک دلیل خنده دار بدون جوک رشتی اینست که زن را هنوز ابزار جنسی برای استفاده مرد می دانیم. هر مردی که دستش برسد، به زن مرد رشتی تجاوز می کند و کنار او می خوابد. زن اعتراضی نمی کند، چیزی نمی گوید، و اصولا در همه جوک های رشتی کاراکتری ندارد، و هنگامی که مردی به سراغ او نمی آید هیچ اعتراضی نمی کند. زن رشتی انتخابی ندارد، اعتراضی ندارد، صدایی ندارد، فقط یا لخت روی تخت خوابیده، یا مورد تجاوز مرد همسایه و بقال و حسن آقا قرار می گیرد. زن رشتی در همه ی این لطیفه ها فقط "ناموس" مرد رشتی است! مرد رشتی هم که به ناموس اهمیتی نمی دهد، پس هر مردی می تواند به زنش دست درازی کند.
دوم اینکه مرد باید "غیرت" داشته باشد، یعنی اینکه از "ناموس" خود دفاع کند و اگر مرد دیگری را با زن خود دید، از خود خشونت نشان دهد و خون بریزد!اینکه مرد رشتی بدون ارتکاب خشونت از کنار ماجرا رد می شود، برای ما بشدت خنده دار است.
آخرین جوک رشتی را که شنیده اید به خاطر بیاورید و به جای "مرد رشتی" یک "مرد سوئدی" را در آن قرار دهید. آیا بازهم بانمک و خنده دار است؟ طبیعی است که از مرد سوئدی انتظار نمی رود که دست به چاقو بزند و زن خود یا مرد دیگر را بکشد! فرهنگ و قانون کشور سوئد متفاوت است.
این وضعیت رقت بار فرهنگی ماست! به عنوان روشنفکر به نقد حکومت جمهوری اسلامی می پردازیم که چرا دست به سنگسار می زند، ولی کمتر به نقد فرهنگ ناموسی و غیرت پرستی خودمان می پردازیم که مسبب قتل زنان و دختران بسیاری در این مملکت بوده و هست.
برای اینکه عمق این وضعیت رقت بار روشن تر شود، اجازه دهید چند خطی از کتاب «فاجعه خاموش (قتل های ناموسی)» به قلم پروین بختیار نژاد را در اینجا نقل کنم.
"شیدا زن 16 ساله مریوانی که یک کودک 2 ساله نیز داشت ... در حال حرف زدن با مردی در خیابان توسط برادرش به قتل رسید.
مردی به علت سوءظن به همسرش او را پس از 29سال زندگی مشترک در برابر دیدگان فرزندانش به قتل رساند.
خانواده‌ای در خوزستان در کیف دختر خود کارت تبریکی بدون امضاء یافتند. دختر توسط عمویش به قتل رسید و خانواده آن دختر قاتل را بخشیدند.
سعیده دختر 14 ساله بلوچستانی به دلیل شک پدر به او، به وسیله پدر، برادر و دوستان برادرش سنگسار شد و به قتل رسید.
دلبر خسروی، دختر 17 ساله‌ای در دهی نزدیکی مریوان، به دلیل داشتن قصد طلاق از همسر ناخواسته و اجباری خود، توسط پدرش سر بریده شد.
مردی 46 ساله‌ای همسر صیغه‌ای و نوجوانش را که 15 سال بیشتر نداشت به دلیل سوءظن با ضربات چاقو مجروح کرد و مردی که در خیابان در حال حرف‌زدن با او بود را با ضربات چاقو به قتل رساند.
در دزفول، جاسم که خود دارای سه زن بوده دختر 15 ساله‌اش را به دلیل اینکه فکر می‌کرد عمویش به او تجاوز کرده، سر برید.
باز در دزفول، مردی با سوءظن به همسر دومش و با ادعای اینکه پسرش متعلق به او نیست، سر وی و فرزند 7 ساله‌اش را برید.
زهرا دختر 7 ساله اهوازی زمانی که مادرش بر سر اختلافی با شوهرش (پدر زهرا)، به همراه وی به منزل پدری‌اش می‌رود، پس از بازگشت مورد سوءظن پدر خود قرار می‌گیرد. پدر به زهرای 7 ساله شک می‌کند که شاید زمانی که او در منزل پدربزرگش بوده، مورد تجاوز دایی‌اش قرار گرفته باشد. وی با این سوءظن به دست پدر کشته می‌شود."
پروین بختیارنژاد در این کتاب تلاش کرده نمایی از فاجعه خاموش را به ما نشان دهد. مردهایی که او به ما نشان می دهد، مردهایی که سر دختر 7 ساله، خواهر 17 ساله و زن 15 ساله خود را می برند، مردهایی که هیچکدام "مرد رشتی" نیستند. اینان همه مردان باغیرتی هستند که از ناموس خود دفاع می کنند و واکنش آنها همخوان با انتظارات فرهنگی ماست، و از این رو برای ما خنده دار نیست!
ولی آیا واقعا اینطور است؟ آیا ماجرای قتل های ناموسی گریه آور نیست؟ اگر ما واقعا از هر مردی که زن یا دختر یا خواهر خود را با مرد دیگری می بیند انتظار نداریم که دست به جنایت بزند، چرا به جوک های رشتی می خندیم؟ وقت آن نرسیده که از خود بپرسیم فرهنگ خشونت ناموسی را چرا پذیرفته ایم؟
آیا بهتر نیست آرزو کنیم .. هیچ زن و دختری قربانی خشونت ناموسی نشود؟
 

bahar-64

عضو جدید
حجاب محدودیت نیست ولی اگه کسی بخواد اونو بهتون تحمیل کنه میشه محدودیت
 

rooda

عضو جدید
حجاب قبولوندن تفاوته وبه نظر من باعث گسترش نگاهها و بر خوردای جنسیت محورانه میشه.
 

Elmira2010

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمیدونم شاید،گاهی وقتافکرمیکنم اگه میشدمثه آقایون پوشیدشایدبهتر میشد
 

ALIREZA.F.1988

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تمام چیزی که شما گفتید نتیجه ای بود که نظام در طول این 35 سال برنامه ریزی کرده و با تبلیغات و به اصطلاح فرهنگ سازی به خورد مردم دادن در آخر یاداشتی از پروفسور بیات استاد بخش جامعه شناسی در دانشگاه تهران:
چرا به جوک رشتی می خندیم؟
"یه روز یه رشتی وارد خونه میشه، می بینه زنش لخت روی تخت خوابیده ..."
"یه روز یه رشتی در کمد را باز می کنه، می بینه حسن آقا ..."
چه چیزی درباره لطیفه های رشتی خنده آور است؟
هنگامی که یک ماجرایی تعریف می شود که در آن فردی از میان ما بر خلاف همه آن انتظارات عمومی رفتار می کند، ما آن را بانمک و خنده دار می یابیم.
حالا بیایید ببینیم آن بخش از فرهنگ ما که در لطیفه های رشتی پنهان شده چیست.
در مورد لطیفه های رشتی، معمولا محور لطیفه یک مرد رشتی است که مرد دیگری با زنش خوابیده است. آنچه لطیفه رشتی را برای ما خنده دار می سازد معمولا دو حالت دارد. حالت یک اینست که مرد رشتی هالو است و متوجه نمی شود که مرد دیگری با زنش خوابیده است، و ما به حماقت او می خندیم. در این حالت به حماقت کاراکتر لطیفه می خندیم.
حالت دو اینست که مرد رشتی متوجه این رابطه جنسی می شود، اما واکنشی از خود نشان نمی دهد و به سادگی از کنار آن می گذرد. یعنی وضعیت تعریف شده در لطیفه با انتظارات ما بر اساس تربیت و جامعه پذیری و شناخت ما تناقض دارد و از این روست که وضعیت به نظر ما خنده دار می آید.
حالا بیایید حالت دو را در نظر بگیریم و نگاهی عمیق تر به دلیل خنده داربودن جوک های رشتی بیاندازیم.
مگر نه اینکه انتظار داریم که هر مردی وقتی که مرد دیگری را با زنش می بیند، عصبانی شده، غیرتش به جوش بیاید و بزند یکی از آن دو یا هر دو را بکشد؟ و واکنش خونسرد و عاری از خشونت مرد رشتی ما را به خنده می اندازد!
در فرهنگ ما، ناموس و غیرت متاسفانه چنان ریشه دوانده که بدون آنکه آگاهانه بدان بیاندیشیم، در ذهنیت ما همواره جاری است.
اول از همه اینکه ما زن را ناموس مرد می دانیم و هنوز باور نداریم که زن هم یک انسان است که اختیار خود را دارد. یک دلیل خنده دار بدون جوک رشتی اینست که زن را هنوز ابزار جنسی برای استفاده مرد می دانیم. هر مردی که دستش برسد، به زن مرد رشتی تجاوز می کند و کنار او می خوابد. زن اعتراضی نمی کند، چیزی نمی گوید، و اصولا در همه جوک های رشتی کاراکتری ندارد، و هنگامی که مردی به سراغ او نمی آید هیچ اعتراضی نمی کند. زن رشتی انتخابی ندارد، اعتراضی ندارد، صدایی ندارد، فقط یا لخت روی تخت خوابیده، یا مورد تجاوز مرد همسایه و بقال و حسن آقا قرار می گیرد. زن رشتی در همه ی این لطیفه ها فقط "ناموس" مرد رشتی است! مرد رشتی هم که به ناموس اهمیتی نمی دهد، پس هر مردی می تواند به زنش دست درازی کند.
دوم اینکه مرد باید "غیرت" داشته باشد، یعنی اینکه از "ناموس" خود دفاع کند و اگر مرد دیگری را با زن خود دید، از خود خشونت نشان دهد و خون بریزد!اینکه مرد رشتی بدون ارتکاب خشونت از کنار ماجرا رد می شود، برای ما بشدت خنده دار است.
آخرین جوک رشتی را که شنیده اید به خاطر بیاورید و به جای "مرد رشتی" یک "مرد سوئدی" را در آن قرار دهید. آیا بازهم بانمک و خنده دار است؟ طبیعی است که از مرد سوئدی انتظار نمی رود که دست به چاقو بزند و زن خود یا مرد دیگر را بکشد! فرهنگ و قانون کشور سوئد متفاوت است.
این وضعیت رقت بار فرهنگی ماست! به عنوان روشنفکر به نقد حکومت جمهوری اسلامی می پردازیم که چرا دست به سنگسار می زند، ولی کمتر به نقد فرهنگ ناموسی و غیرت پرستی خودمان می پردازیم که مسبب قتل زنان و دختران بسیاری در این مملکت بوده و هست.
برای اینکه عمق این وضعیت رقت بار روشن تر شود، اجازه دهید چند خطی از کتاب «فاجعه خاموش (قتل های ناموسی)» به قلم پروین بختیار نژاد را در اینجا نقل کنم.
"شیدا زن 16 ساله مریوانی که یک کودک 2 ساله نیز داشت ... در حال حرف زدن با مردی در خیابان توسط برادرش به قتل رسید.
مردی به علت سوءظن به همسرش او را پس از 29سال زندگی مشترک در برابر دیدگان فرزندانش به قتل رساند.
خانواده‌ای در خوزستان در کیف دختر خود کارت تبریکی بدون امضاء یافتند. دختر توسط عمویش به قتل رسید و خانواده آن دختر قاتل را بخشیدند.
سعیده دختر 14 ساله بلوچستانی به دلیل شک پدر به او، به وسیله پدر، برادر و دوستان برادرش سنگسار شد و به قتل رسید.
دلبر خسروی، دختر 17 ساله‌ای در دهی نزدیکی مریوان، به دلیل داشتن قصد طلاق از همسر ناخواسته و اجباری خود، توسط پدرش سر بریده شد.
مردی 46 ساله‌ای همسر صیغه‌ای و نوجوانش را که 15 سال بیشتر نداشت به دلیل سوءظن با ضربات چاقو مجروح کرد و مردی که در خیابان در حال حرف‌زدن با او بود را با ضربات چاقو به قتل رساند.
در دزفول، جاسم که خود دارای سه زن بوده دختر 15 ساله‌اش را به دلیل اینکه فکر می‌کرد عمویش به او تجاوز کرده، سر برید.
باز در دزفول، مردی با سوءظن به همسر دومش و با ادعای اینکه پسرش متعلق به او نیست، سر وی و فرزند 7 ساله‌اش را برید.
زهرا دختر 7 ساله اهوازی زمانی که مادرش بر سر اختلافی با شوهرش (پدر زهرا)، به همراه وی به منزل پدری‌اش می‌رود، پس از بازگشت مورد سوءظن پدر خود قرار می‌گیرد. پدر به زهرای 7 ساله شک می‌کند که شاید زمانی که او در منزل پدربزرگش بوده، مورد تجاوز دایی‌اش قرار گرفته باشد. وی با این سوءظن به دست پدر کشته می‌شود."
پروین بختیارنژاد در این کتاب تلاش کرده نمایی از فاجعه خاموش را به ما نشان دهد. مردهایی که او به ما نشان می دهد، مردهایی که سر دختر 7 ساله، خواهر 17 ساله و زن 15 ساله خود را می برند، مردهایی که هیچکدام "مرد رشتی" نیستند. اینان همه مردان باغیرتی هستند که از ناموس خود دفاع می کنند و واکنش آنها همخوان با انتظارات فرهنگی ماست، و از این رو برای ما خنده دار نیست!
ولی آیا واقعا اینطور است؟ آیا ماجرای قتل های ناموسی گریه آور نیست؟ اگر ما واقعا از هر مردی که زن یا دختر یا خواهر خود را با مرد دیگری می بیند انتظار نداریم که دست به جنایت بزند، چرا به جوک های رشتی می خندیم؟ وقت آن نرسیده که از خود بپرسیم فرهنگ خشونت ناموسی را چرا پذیرفته ایم؟
آیا بهتر نیست آرزو کنیم .. هیچ زن و دختری قربانی خشونت ناموسی نشود؟

در هر دینی یک سری اعتقاداتی هست و یک سری قوانین ، ما نمیتونیم بگیم چون اونجا اون شکلین ما هم باید همونطور باشیم در دین ما ایرانیان هم اعتقاد به حجاب وجود داره و اکثرا رعایت میکنن ما میخواهیم نظر بچه ها را بدونیم در مورد اینکه آیا چادر باعث مصونیت میشه و بهتره که باشه ، یا اینکه یه محدودیته و نباشه هم مشکلی نداره
 

hami_sani

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کسی نیست جواب مارو بده.؟؟؟؟
من نمیدونم حجاب چیه.کسی نیست بگه چیه تا ببینم محدودیت هست یا نیست
 

bad..boy

عضو جدید
مهمترين عامل رسيدن انسان به كمال و تفاوتش با حيوانات داشتن اختيار است ............البته مي دونم الان يك عده ميخوان بگم باعث سلب آزادي بقيه ميشه و تحريك..............ولي خوب خيلي جالبه كه وقتي به زور يك نفر رو وادار مي كنيم يك جور لباس بپوشه سلب آزادي نيست ولي برعكسش هست.........................:surprised:...و با فلسفه اين افراد اگه يك فرد مسلمون يك سفر خارجي بكه ....همه چيزش بايد از دست بره :surprised:
 
آخرین ویرایش:

MK264

کاربر بیش فعال
در هر دینی یک سری اعتقاداتی هست و یک سری قوانین ، ما نمیتونیم بگیم چون اونجا اون شکلین ما هم باید همونطور باشیم در دین ما ایرانیان هم اعتقاد به حجاب وجود داره و اکثرا رعایت میکنن ما میخواهیم نظر بچه ها را بدونیم در مورد اینکه آیا چادر باعث مصونیت میشه و بهتره که باشه ، یا اینکه یه محدودیته و نباشه هم مشکلی نداره

کجای نوشته من گفته شده که باید شبیه اونا باشیم؟
تا حالا فکر کردید که اسلام میان اعراب اومده اما چرا الان خود اعراب تو رعایت حجاب التزامی ندارن؟
در ضمن تو ایران همه ملت مسلمون نیستن، اما دولت داره به غیر مسلمونا زور میگیم، نمیگه؟
 

HOMAESM

عضو جدید
تمام چیزی که شما گفتید نتیجه ای بود که نظام در طول این 35 سال برنامه ریزی کرده و با تبلیغات و به اصطلاح فرهنگ سازی به خورد مردم دادن در آخر یاداشتی از پروفسور بیات استاد بخش جامعه شناسی در دانشگاه تهران:
چرا به جوک رشتی می خندیم؟
"یه روز یه رشتی وارد خونه میشه، می بینه زنش لخت روی تخت خوابیده ..."
"یه روز یه رشتی در کمد را باز می کنه، می بینه حسن آقا ..."
چه چیزی درباره لطیفه های رشتی خنده آور است؟
هنگامی که یک ماجرایی تعریف می شود که در آن فردی از میان ما بر خلاف همه آن انتظارات عمومی رفتار می کند، ما آن را بانمک و خنده دار می یابیم.
حالا بیایید ببینیم آن بخش از فرهنگ ما که در لطیفه های رشتی پنهان شده چیست.
در مورد لطیفه های رشتی، معمولا محور لطیفه یک مرد رشتی است که مرد دیگری با زنش خوابیده است. آنچه لطیفه رشتی را برای ما خنده دار می سازد معمولا دو حالت دارد. حالت یک اینست که مرد رشتی هالو است و متوجه نمی شود که مرد دیگری با زنش خوابیده است، و ما به حماقت او می خندیم. در این حالت به حماقت کاراکتر لطیفه می خندیم.
حالت دو اینست که مرد رشتی متوجه این رابطه جنسی می شود، اما واکنشی از خود نشان نمی دهد و به سادگی از کنار آن می گذرد. یعنی وضعیت تعریف شده در لطیفه با انتظارات ما بر اساس تربیت و جامعه پذیری و شناخت ما تناقض دارد و از این روست که وضعیت به نظر ما خنده دار می آید.
حالا بیایید حالت دو را در نظر بگیریم و نگاهی عمیق تر به دلیل خنده داربودن جوک های رشتی بیاندازیم.
مگر نه اینکه انتظار داریم که هر مردی وقتی که مرد دیگری را با زنش می بیند، عصبانی شده، غیرتش به جوش بیاید و بزند یکی از آن دو یا هر دو را بکشد؟ و واکنش خونسرد و عاری از خشونت مرد رشتی ما را به خنده می اندازد!
در فرهنگ ما، ناموس و غیرت متاسفانه چنان ریشه دوانده که بدون آنکه آگاهانه بدان بیاندیشیم، در ذهنیت ما همواره جاری است.
اول از همه اینکه ما زن را ناموس مرد می دانیم و هنوز باور نداریم که زن هم یک انسان است که اختیار خود را دارد. یک دلیل خنده دار بدون جوک رشتی اینست که زن را هنوز ابزار جنسی برای استفاده مرد می دانیم. هر مردی که دستش برسد، به زن مرد رشتی تجاوز می کند و کنار او می خوابد. زن اعتراضی نمی کند، چیزی نمی گوید، و اصولا در همه جوک های رشتی کاراکتری ندارد، و هنگامی که مردی به سراغ او نمی آید هیچ اعتراضی نمی کند. زن رشتی انتخابی ندارد، اعتراضی ندارد، صدایی ندارد، فقط یا لخت روی تخت خوابیده، یا مورد تجاوز مرد همسایه و بقال و حسن آقا قرار می گیرد. زن رشتی در همه ی این لطیفه ها فقط "ناموس" مرد رشتی است! مرد رشتی هم که به ناموس اهمیتی نمی دهد، پس هر مردی می تواند به زنش دست درازی کند.
دوم اینکه مرد باید "غیرت" داشته باشد، یعنی اینکه از "ناموس" خود دفاع کند و اگر مرد دیگری را با زن خود دید، از خود خشونت نشان دهد و خون بریزد!اینکه مرد رشتی بدون ارتکاب خشونت از کنار ماجرا رد می شود، برای ما بشدت خنده دار است.
آخرین جوک رشتی را که شنیده اید به خاطر بیاورید و به جای "مرد رشتی" یک "مرد سوئدی" را در آن قرار دهید. آیا بازهم بانمک و خنده دار است؟ طبیعی است که از مرد سوئدی انتظار نمی رود که دست به چاقو بزند و زن خود یا مرد دیگر را بکشد! فرهنگ و قانون کشور سوئد متفاوت است.
این وضعیت رقت بار فرهنگی ماست! به عنوان روشنفکر به نقد حکومت جمهوری اسلامی می پردازیم که چرا دست به سنگسار می زند، ولی کمتر به نقد فرهنگ ناموسی و غیرت پرستی خودمان می پردازیم که مسبب قتل زنان و دختران بسیاری در این مملکت بوده و هست.
برای اینکه عمق این وضعیت رقت بار روشن تر شود، اجازه دهید چند خطی از کتاب «فاجعه خاموش (قتل های ناموسی)» به قلم پروین بختیار نژاد را در اینجا نقل کنم.
"شیدا زن 16 ساله مریوانی که یک کودک 2 ساله نیز داشت ... در حال حرف زدن با مردی در خیابان توسط برادرش به قتل رسید.
مردی به علت سوءظن به همسرش او را پس از 29سال زندگی مشترک در برابر دیدگان فرزندانش به قتل رساند.
خانواده‌ای در خوزستان در کیف دختر خود کارت تبریکی بدون امضاء یافتند. دختر توسط عمویش به قتل رسید و خانواده آن دختر قاتل را بخشیدند.
سعیده دختر 14 ساله بلوچستانی به دلیل شک پدر به او، به وسیله پدر، برادر و دوستان برادرش سنگسار شد و به قتل رسید.
دلبر خسروی، دختر 17 ساله‌ای در دهی نزدیکی مریوان، به دلیل داشتن قصد طلاق از همسر ناخواسته و اجباری خود، توسط پدرش سر بریده شد.
مردی 46 ساله‌ای همسر صیغه‌ای و نوجوانش را که 15 سال بیشتر نداشت به دلیل سوءظن با ضربات چاقو مجروح کرد و مردی که در خیابان در حال حرف‌زدن با او بود را با ضربات چاقو به قتل رساند.
در دزفول، جاسم که خود دارای سه زن بوده دختر 15 ساله‌اش را به دلیل اینکه فکر می‌کرد عمویش به او تجاوز کرده، سر برید.
باز در دزفول، مردی با سوءظن به همسر دومش و با ادعای اینکه پسرش متعلق به او نیست، سر وی و فرزند 7 ساله‌اش را برید.
زهرا دختر 7 ساله اهوازی زمانی که مادرش بر سر اختلافی با شوهرش (پدر زهرا)، به همراه وی به منزل پدری‌اش می‌رود، پس از بازگشت مورد سوءظن پدر خود قرار می‌گیرد. پدر به زهرای 7 ساله شک می‌کند که شاید زمانی که او در منزل پدربزرگش بوده، مورد تجاوز دایی‌اش قرار گرفته باشد. وی با این سوءظن به دست پدر کشته می‌شود."
پروین بختیارنژاد در این کتاب تلاش کرده نمایی از فاجعه خاموش را به ما نشان دهد. مردهایی که او به ما نشان می دهد، مردهایی که سر دختر 7 ساله، خواهر 17 ساله و زن 15 ساله خود را می برند، مردهایی که هیچکدام "مرد رشتی" نیستند. اینان همه مردان باغیرتی هستند که از ناموس خود دفاع می کنند و واکنش آنها همخوان با انتظارات فرهنگی ماست، و از این رو برای ما خنده دار نیست!
ولی آیا واقعا اینطور است؟ آیا ماجرای قتل های ناموسی گریه آور نیست؟ اگر ما واقعا از هر مردی که زن یا دختر یا خواهر خود را با مرد دیگری می بیند انتظار نداریم که دست به جنایت بزند، چرا به جوک های رشتی می خندیم؟ وقت آن نرسیده که از خود بپرسیم فرهنگ خشونت ناموسی را چرا پذیرفته ایم؟
آیا بهتر نیست آرزو کنیم .. هیچ زن و دختری قربانی خشونت ناموسی نشود؟

واقعا عالی بود و صد در صد موافقم من از این مورد ها که ذکر کرده تا حالا تو شهر کوچیک خودم دیدم!!!!
و چه بسیار دیدم دختر ها و زنانی که قربانی همین فرهنگ مسخره و غلط شدن. قربانی شدن نه فقط به معنی کشته شدن به معنی به فنا رفتن زندگی و اینده و حتی کوچکترین رویا ها
 

Ice Dream

عضو جدید
کاربر ممتاز
تمام چیزی که شما گفتید نتیجه ای بود که نظام در طول این 35 سال برنامه ریزی کرده و با تبلیغات و به اصطلاح فرهنگ سازی به خورد مردم دادن در آخر یاداشتی از پروفسور بیات استاد بخش جامعه شناسی در دانشگاه تهران:
چرا به جوک رشتی می خندیم؟
"یه روز یه رشتی وارد خونه میشه، می بینه زنش لخت روی تخت خوابیده ..."
"یه روز یه رشتی در کمد را باز می کنه، می بینه حسن آقا ..."
چه چیزی درباره لطیفه های رشتی خنده آور است؟
هنگامی که یک ماجرایی تعریف می شود که در آن فردی از میان ما بر خلاف همه آن انتظارات عمومی رفتار می کند، ما آن را بانمک و خنده دار می یابیم.
حالا بیایید ببینیم آن بخش از فرهنگ ما که در لطیفه های رشتی پنهان شده چیست.
در مورد لطیفه های رشتی، معمولا محور لطیفه یک مرد رشتی است که مرد دیگری با زنش خوابیده است. آنچه لطیفه رشتی را برای ما خنده دار می سازد معمولا دو حالت دارد. حالت یک اینست که مرد رشتی هالو است و متوجه نمی شود که مرد دیگری با زنش خوابیده است، و ما به حماقت او می خندیم. در این حالت به حماقت کاراکتر لطیفه می خندیم.
حالت دو اینست که مرد رشتی متوجه این رابطه جنسی می شود، اما واکنشی از خود نشان نمی دهد و به سادگی از کنار آن می گذرد. یعنی وضعیت تعریف شده در لطیفه با انتظارات ما بر اساس تربیت و جامعه پذیری و شناخت ما تناقض دارد و از این روست که وضعیت به نظر ما خنده دار می آید.
حالا بیایید حالت دو را در نظر بگیریم و نگاهی عمیق تر به دلیل خنده داربودن جوک های رشتی بیاندازیم.
مگر نه اینکه انتظار داریم که هر مردی وقتی که مرد دیگری را با زنش می بیند، عصبانی شده، غیرتش به جوش بیاید و بزند یکی از آن دو یا هر دو را بکشد؟ و واکنش خونسرد و عاری از خشونت مرد رشتی ما را به خنده می اندازد!
در فرهنگ ما، ناموس و غیرت متاسفانه چنان ریشه دوانده که بدون آنکه آگاهانه بدان بیاندیشیم، در ذهنیت ما همواره جاری است.
اول از همه اینکه ما زن را ناموس مرد می دانیم و هنوز باور نداریم که زن هم یک انسان است که اختیار خود را دارد. یک دلیل خنده دار بدون جوک رشتی اینست که زن را هنوز ابزار جنسی برای استفاده مرد می دانیم. هر مردی که دستش برسد، به زن مرد رشتی تجاوز می کند و کنار او می خوابد. زن اعتراضی نمی کند، چیزی نمی گوید، و اصولا در همه جوک های رشتی کاراکتری ندارد، و هنگامی که مردی به سراغ او نمی آید هیچ اعتراضی نمی کند. زن رشتی انتخابی ندارد، اعتراضی ندارد، صدایی ندارد، فقط یا لخت روی تخت خوابیده، یا مورد تجاوز مرد همسایه و بقال و حسن آقا قرار می گیرد. زن رشتی در همه ی این لطیفه ها فقط "ناموس" مرد رشتی است! مرد رشتی هم که به ناموس اهمیتی نمی دهد، پس هر مردی می تواند به زنش دست درازی کند.
دوم اینکه مرد باید "غیرت" داشته باشد، یعنی اینکه از "ناموس" خود دفاع کند و اگر مرد دیگری را با زن خود دید، از خود خشونت نشان دهد و خون بریزد!اینکه مرد رشتی بدون ارتکاب خشونت از کنار ماجرا رد می شود، برای ما بشدت خنده دار است.
آخرین جوک رشتی را که شنیده اید به خاطر بیاورید و به جای "مرد رشتی" یک "مرد سوئدی" را در آن قرار دهید. آیا بازهم بانمک و خنده دار است؟ طبیعی است که از مرد سوئدی انتظار نمی رود که دست به چاقو بزند و زن خود یا مرد دیگر را بکشد! فرهنگ و قانون کشور سوئد متفاوت است.
این وضعیت رقت بار فرهنگی ماست! به عنوان روشنفکر به نقد حکومت جمهوری اسلامی می پردازیم که چرا دست به سنگسار می زند، ولی کمتر به نقد فرهنگ ناموسی و غیرت پرستی خودمان می پردازیم که مسبب قتل زنان و دختران بسیاری در این مملکت بوده و هست.
برای اینکه عمق این وضعیت رقت بار روشن تر شود، اجازه دهید چند خطی از کتاب «فاجعه خاموش (قتل های ناموسی)» به قلم پروین بختیار نژاد را در اینجا نقل کنم.
"شیدا زن 16 ساله مریوانی که یک کودک 2 ساله نیز داشت ... در حال حرف زدن با مردی در خیابان توسط برادرش به قتل رسید.
مردی به علت سوءظن به همسرش او را پس از 29سال زندگی مشترک در برابر دیدگان فرزندانش به قتل رساند.
خانواده‌ای در خوزستان در کیف دختر خود کارت تبریکی بدون امضاء یافتند. دختر توسط عمویش به قتل رسید و خانواده آن دختر قاتل را بخشیدند.
سعیده دختر 14 ساله بلوچستانی به دلیل شک پدر به او، به وسیله پدر، برادر و دوستان برادرش سنگسار شد و به قتل رسید.
دلبر خسروی، دختر 17 ساله‌ای در دهی نزدیکی مریوان، به دلیل داشتن قصد طلاق از همسر ناخواسته و اجباری خود، توسط پدرش سر بریده شد.
مردی 46 ساله‌ای همسر صیغه‌ای و نوجوانش را که 15 سال بیشتر نداشت به دلیل سوءظن با ضربات چاقو مجروح کرد و مردی که در خیابان در حال حرف‌زدن با او بود را با ضربات چاقو به قتل رساند.
در دزفول، جاسم که خود دارای سه زن بوده دختر 15 ساله‌اش را به دلیل اینکه فکر می‌کرد عمویش به او تجاوز کرده، سر برید.
باز در دزفول، مردی با سوءظن به همسر دومش و با ادعای اینکه پسرش متعلق به او نیست، سر وی و فرزند 7 ساله‌اش را برید.
زهرا دختر 7 ساله اهوازی زمانی که مادرش بر سر اختلافی با شوهرش (پدر زهرا)، به همراه وی به منزل پدری‌اش می‌رود، پس از بازگشت مورد سوءظن پدر خود قرار می‌گیرد. پدر به زهرای 7 ساله شک می‌کند که شاید زمانی که او در منزل پدربزرگش بوده، مورد تجاوز دایی‌اش قرار گرفته باشد. وی با این سوءظن به دست پدر کشته می‌شود."
پروین بختیارنژاد در این کتاب تلاش کرده نمایی از فاجعه خاموش را به ما نشان دهد. مردهایی که او به ما نشان می دهد، مردهایی که سر دختر 7 ساله، خواهر 17 ساله و زن 15 ساله خود را می برند، مردهایی که هیچکدام "مرد رشتی" نیستند. اینان همه مردان باغیرتی هستند که از ناموس خود دفاع می کنند و واکنش آنها همخوان با انتظارات فرهنگی ماست، و از این رو برای ما خنده دار نیست!
ولی آیا واقعا اینطور است؟ آیا ماجرای قتل های ناموسی گریه آور نیست؟ اگر ما واقعا از هر مردی که زن یا دختر یا خواهر خود را با مرد دیگری می بیند انتظار نداریم که دست به جنایت بزند، چرا به جوک های رشتی می خندیم؟ وقت آن نرسیده که از خود بپرسیم فرهنگ خشونت ناموسی را چرا پذیرفته ایم؟
آیا بهتر نیست آرزو کنیم .. هیچ زن و دختری قربانی خشونت ناموسی نشود؟
سپاس دوست عزیز ;)
 

مهريان

عضو جدید
چند روز پیش که با چادر توی اتوبوس می رفتم دختری بود که:
برگشت گفت: آخه این چیه سرت کردی ، مثل امل ها !!! مثل اینکه باورت نشده قرن بیست و یکه و شبیه مردم عصر حجر می گردی !!!

گفتم: واقعاْ ؟! عصر حجر یعنی کی ؟!
گفت:چه مي دونم 14 قرن پيش.
گفتم:چه جالب 14 بيشتره يا16؟
گفت : چه سوالايي ميكني معلومه 16!
گفتم: پس 16 قرن پيش عصر حجر تره تا 14 قرن پيش
گفت:معلومه
گفتم: پس شما با اين حساب بايد دمده تر باشيد كه مثل مردم 16 قرن پيش مي گرديد اونم چه زماني موقعي كه بهش مي گفتن عصر جاهليت ديگه از اسمش هم پيداست كه خيلي دمده است...
ديگه پي اش رو نگرفت گذاشت رفت
افحكم الجاهلية يبغون ومن احسن من الله حكما لقوم يوقنون مائده 50
آيا حكم جاهليت را مي جويند و چه حكمي براي يقين آورندگان از حكم خدا بهتر است ؟

و لا تبرجن تبرج الجاهلية احزاب 33

و به همسرانت بگو خود را چنان زنان جاهل نيارايند


بابا دم شما گرم - خیلی حال کردم کاش منم توی اون اتوبوس بودم و اونصحنه رو میدیدم !
بهترین جواب........ بهترین استناد ............
یا علی ............
 

ALIREZA.F.1988

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دولتشهای آخرین زن رضا شاه در خاطرات خود به کشف حجاب و اینکه خود آن‌ها نیز از بی‌حجابی خجالت می‌کشیدند اشاره می‌کند. وی می‌گوید:در آن زمان کلیه طبقات مردم پایبند به اصول اخلاقی خاصی بودند. خانمها در کوچه و خیابان کمتر رفت و آمد می‌کردند. مسئله چادر نبود و بیشتر زنان در آن روزگار چاقچور داشتند که نوعی روبنده بود. در چنان اوضاع و احوالی، یک دفعه با زور و اعمال قدرت، دستور رفع حجاب داده شد. به همین جهت هم با عکس‏‌العمل شدید مردم روبه‏ رو شد.یادم می‌‏آید ما حتی موقعی که در اتومبیل نشسته بودیم و حجاب نداشتیم از دیدن عابرین خجالت می‌‏کشیدیم. این موضوع مربوط به طبقه خاصی نبود و عموم مردم از این دستور بدون مطالعه در رنج و عذاب بودند. رضاشاه دستور داده بود که همه ما باید بی‏حجاب باشیم. این کار اول بسیار مشکل بود، خجالت می‏‌کشیدیم و خیلی ناراحت بودیم. اوایل کلاه پوست سرمان می‏گذاشتیم و پالتو پوست با یقه بلند می‌‏پوشیدیم. سعی می‌‏کردیم کمتر در انظار ظاهر شویم و به همین جهت اغلب به بیرون شهر می‏رفتیم. یادم می‌‏آید در آن روزها معمولاً به باغ حسام‌‏السلطنه در اکبرآباد می‌‏رفتم تا ناچار نباشم در انظار عموم مردم بی‏حجاب باشم. چون از خودمان اختیار نداشتیم مجبور به اطاعت از دستور شده بودیم.
 

*tasnim*

کاربر فعال تالار پزشکی ,
کاربر ممتاز
محدودیت ک هست !!!!
ولی خوب بالاخره تو دین ما وجود داره.....و هرکس ب دینش پایبند باشه باید به همه ی عواملش عمل کنه ......
 

Sina.Taheri

عضو جدید
حجاب موی زن مسلمان رابطه ای دو طرفه با چشمان مرد مسلمان دارد.

مرد مسلمان به راحتی میتواند به غرب برود، در رسانه ملی زنی بدون پوشش مو ببیند ولی تحریک نشود.

اما به محض عقب رفتن روسری زن به او فشار وارد شود تا قصد او کند !!!

علت چیست؟
واضح است، توهم ناشی از القائات دینی، که الان باید تحریک بشی پس تحریک شو چون مویش را دیدی !!!!
اما همین توهم و القا در تلویزیون یا خیابان های غرب برای مرد مسلمان ایجاد نمیشه.

عضوی از بدن که با توهم تحریک آمیز بودنش کم و زیاد باشه، پوشاندنش ریشه در جهل و عقب ماندگی و تحریک بالای مردم در زمانی خاص داشته.
زمانی چشم و لب زن هم تحریک آمیز اومد و روبنده ها آویزان.

اون توهم با کار رضاخان از بین رفت امروز تحریک آمیز نیست.

هرچه میکشیم از دست توهم است و گذاشتن حساب توهم به نام خالق جهان !!!
ای خدااااااا.

:-(((((((
 

Sina.Taheri

عضو جدید

مثلا چه محدوديتي؟؟

از محدودیت در انجام بسیاری از ورزش ها !!!
پوشاندن مو در مسابقه فوتبال و داغ شدن مغز سر !!!
سست شدن ریشه موها به دلیل عرق کردن زیر چادر و مقنعه.


پوشش های سنگین و پیوسته کنترل کردن.
موجودی به نام شیطان را جلوی چشم داشتن که الان نامحرم موی مرا دید چه خاکی بر سرم میشود و......


اما مهمترین محدودیتش تخته شدن درب تفکر هست.
چون انسانی که بتوانند به او بفهمانند موی تو سبب تحریک مرد هست، در حالیکه هرگز اینطور نیست.


میتوانند به او بفهمانند چشمانت و دهانت و کلا وجودت سبب تحریکه، همانطور که در عصر رضاخان در کله زن این را فرو کرده بودند و زن ها با روبنده و گونی پیچ شده در خیابان ها ظاهر میشدند.


مهمترین محدودیتش اینست که زن را از قدرت پرسش گری و اعتراض محروم ساخته و حرف اندیشه های قومیت عرب را به نام کلام پروردگار در مغزش حک میکنند و زن دست و پا بسته چاره ای جز تبعیت نخواهد داشت.
البته غرب هم امروز بعضی زنان رو با پیرو مد کردن اینجوری دست و پا بسته.


ولی جفتشون سبب تحجر و بردگی شدن.
 

ارامش ابدی

عضو جدید
من حجاب رو دوست دارم ! لذتی که امروز از حجاب به دست میارم قبلا با بدحجابی بدست نمی اوردم !
من ترجیح میدم زیبایی هام رو برای یکنفر نگه دارم نه اینکه در دسترس همه باشم . من دوست ندارم بدست اوردنم برای دیگران مثل اب خوردن باشه مخصوصا واسه اون دسته از ادمایی که اصولا تنوع طلب و هرزه هستن !
من ترجیح میدم بوی عطر تنم توی خونم بپیچه تا اینکه توی خیابون و معابر عمومی ....! من ترجیح میدم بهترین لباسها م رو توی خونم بپوشم و بهترین ارایش هارو توی خونم انجام بدم !ودر عوض توی خیابون وخارج از حریم خصوصیم حجاب داشته باشم وبنیان خانوادم رو حفظ کنم ! من به عنون یک دختر هیچوقت دلم نمیخواد دم دست باشم .....!
من هردو جور باحجابی و بد حجابی رو تجربه کردم ! وقتی بد حجابی و به قول خودمون راحت و بی محدودیت همه نگات میکنن همه میخوان با چشماشون قورتت بدن ! بازم میگم لذتی که در حجاب هست در هیچی نیس !
حجاب هم هرگز محدود به چادرنبوده و نیس ! با مانتو و بدون چادر هم میشه حجاب داشت وراحت در اجتماع ظاهر شد
 

ALIREZA.F.1988

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من حجاب رو دوست دارم ! لذتی که امروز از حجاب به دست میارم قبلا با بدحجابی بدست نمی اوردم !
من ترجیح میدم زیبایی هام رو برای یکنفر نگه دارم نه اینکه در دسترس همه باشم . من دوست ندارم بدست اوردنم برای دیگران مثل اب خوردن باشه مخصوصا واسه اون دسته از ادمایی که اصولا تنوع طلب و هرزه هستن !
من ترجیح میدم بوی عطر تنم توی خونم بپیچه تا اینکه توی خیابون و معابر عمومی ....! من ترجیح میدم بهترین لباسها م رو توی خونم بپوشم و بهترین ارایش هارو توی خونم انجام بدم !ودر عوض توی خیابون وخارج از حریم خصوصیم حجاب داشته باشم وبنیان خانوادم رو حفظ کنم ! من به عنون یک دختر هیچوقت دلم نمیخواد دم دست باشم .....!
من هردو جور باحجابی و بد حجابی رو تجربه کردم ! وقتی بد حجابی و به قول خودمون راحت و بی محدودیت همه نگات میکنن همه میخوان با چشماشون قورتت بدن ! بازم میگم لذتی که در حجاب هست در هیچی نیس !
حجاب هم هرگز محدود به چادرنبوده و نیس ! با مانتو و بدون چادر هم میشه حجاب داشت وراحت در اجتماع ظاهر شد

آفرين آفرين
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا