مشاعرۀ سنّتی

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیدمت، وای چه دیداری وای
این چه دیدار دلازاری بود
بی گمان برده ای از یاد ان عهد
که مرا با تو سرو کاری بود

دلـــــم شــــروعـــــی تــــازه میخـــــواهـــــد

تو بیـــــا ...

مـــــرا دوبــــــاره آغــــاز کـــــن ...​

_
 

kaktoos_67

عضو جدید

دلـــــم شــــروعـــــی تــــازه میخـــــواهـــــد

تو بیـــــا ...

مـــــرا دوبــــــاره آغــــاز کـــــن ...​

_
نمیدانم چه میخواهم خدایا
به دنبال چه میگردم شب و روز
چه میجوید نگاه خسته من
چرا افسرده است این قلب پرسوز
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نمیدانم چه میخواهم خدایا
به دنبال چه میگردم شب و روز
چه میجوید نگاه خسته من
چرا افسرده است این قلب پرسوز
زندگی باغی است که با عشق باقی است

مشغول دل باش ، نه دل مشغول

بیشتر
غصه های ما ازقصه هایخیالی ماست

پس بدان اگر
فرهاد باشی ، همه چیز شیرین است
 

samira93

عضو جدید
زندگی باغی است که با عشق باقی است

مشغول دل باش ، نه دل مشغول

بیشتر
غصه های ما ازقصه هایخیالی ماست

پس بدان اگر
فرهاد باشی ، همه چیز شیرین است

تا تن در انزواى چنين زندان، دل در فضاى شرجى یك شالى ست

پابند آب و دانه نخواهم شد، آخر چگونه مى شود این جا ماند
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا تن در انزواى چنين زندان، دل در فضاى شرجى یك شالى ست

پابند آب و دانه نخواهم شد، آخر چگونه مى شود این جا ماند
در آغوشم بگیر..
حتی برایِ بارِ آخر
بگذار
زیباترین خاطرۀ پایانِ سال
بوسۀ رویاییِ تو باشد....
!!!!!!!
 

samira93

عضو جدید
در آغوشم بگیر..
حتی برایِ بارِ آخر
بگذار
زیباترین خاطرۀ پایانِ سال
بوسۀ رویاییِ تو باشد....
!!!!!!!

دهانت را می بویند
مبادا گفته باشی دوستت می دارم
دلت را میبویند
روزگار غریبی است نازنین!
و عشق را کنار تیرک راهبند
تازیانه میزنند.
شاملو
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دهانت را می بویند
مبادا گفته باشی دوستت می دارم
دلت را میبویند
روزگار غریبی است نازنین!
و عشق را کنار تیرک راهبند
تازیانه میزنند.
شاملو
درود بر انسانهای خوب.
آنانکه در اندیشه دیگران تصویر زیبا می نگارند..
تا آنجا که یادشان زیبا و خاطرشان همواره در دل میماند.
 

samira93

عضو جدید
درود بر انسانهای خوب.
آنانکه در اندیشه دیگران تصویر زیبا می نگارند..
تا آنجا که یادشان زیبا و خاطرشان همواره در دل میماند.

دیرى ست مى گویى که از من دل بكن، آه
دل کندن امّا کار چندان ساده اى نيست
دل مى کنم، باشد، ولى بر بيد مجنون
زیباتر از این یادى از دل داده اى نيست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیرى ست مى گویى که از من دل بكن، آه
دل کندن امّا کار چندان ساده اى نيست
دل مى کنم، باشد، ولى بر بيد مجنون
زیباتر از این یادى از دل داده اى نيست
تــــــــکرار ساعتها ... از این بیهوده بــــــــودنها ...

از این بی تــــاب ماندنها ... از این تردیــدها ... نیرنگها ...

شــــــــــکها ... خیـــانتها ... از این رنگین کمان ســــــرد آدمها ...

و از این مـــــــــرگ باورها و رویاها ... پـــــــــــــــریشانم ...

دلم پـــــــــــــــرواز میخواهد ..
 

samira93

عضو جدید
تــــــــکرار ساعتها ... از این بیهوده بــــــــودنها ...

از این بی تــــاب ماندنها ... از این تردیــدها ... نیرنگها ...

شــــــــــکها ... خیـــانتها ... از این رنگین کمان ســــــرد آدمها ...

و از این مـــــــــرگ باورها و رویاها ... پـــــــــــــــریشانم ...

دلم پـــــــــــــــرواز میخواهد ..

در نهان خانه ی جانم گل ياد تو درخشيد.
باغ صد خاطره خنديد،
عطر صد خاطره پيچيد:
يادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتيم.
پرگشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم.

 

tracer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

در نهان خانه ی جانم گل ياد تو درخشيد.
باغ صد خاطره خنديد،
عطر صد خاطره پيچيد:
يادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتيم.
پرگشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم.


میخوارگانِ دلشده ساغر گرفته اند//ما را نَمی نصیب نشد از سبوی دوست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

در نهان خانه ی جانم گل ياد تو درخشيد.
باغ صد خاطره خنديد،
عطر صد خاطره پيچيد:
يادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتيم.
پرگشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم.


مي مانم ...

مي روي ...

لعنت به اين افعال !

كه ماندن را براي من صرف كرد و رفتن را براي تو !!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا زهره و مه در اسمان گشت پدید
بهتر ز می ناب کسی هیچ ندید
در نهان خانه ی جانم گل ياد تو درخشيد.
باغ صد خاطره خنديد،
عطر صد خاطره پيچيد:
يادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتيم.
پرگشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم.
 

samira93

عضو جدید
در نهان خانه ی جانم گل ياد تو درخشيد.
باغ صد خاطره خنديد،
عطر صد خاطره پيچيد:
يادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتيم.
پرگشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم.

مي مانم ...

مي روي ...

لعنت به اين افعال !

كه ماندن را براي من صرف كرد و رفتن را براي تو !!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مي مانم ...

مي روي ...

لعنت به اين افعال !

كه ماندن را براي من صرف كرد و رفتن را براي تو !!!
و هــر چــه " بـلاي" ِ نبــودنــ بــود

بــه چشمــانــم كشيـدمـ

مـي دانــمـ

آنقــدر ، كــه نگــران ِ سپـــردنــم بـه بـاد بـوديــ

يــادتــ رفتــ ، بگـــويي"بـي بـلا " ....
 

samira93

عضو جدید
و هــر چــه " بـلاي" ِ نبــودنــ بــود

بــه چشمــانــم كشيـدمـ

مـي دانــمـ

آنقــدر ، كــه نگــران ِ سپـــردنــم بـه بـاد بـوديــ

يــادتــ رفتــ ، بگـــويي"بـي بـلا " ....

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل مارا
به خال هندوش بخشم سمر قند و بخارا را
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل مارا
به خال هندوش بخشم سمر قند و بخارا را

از این سپید و تار روز و شب....

چه فرقیه میون این دو تا....

به وقت سوختنم به سوز تب؟!

دوباره این منم که با خودم....

بخاطر تو جنگ می کنم....
 

samira93

عضو جدید
از این سپید و تار روز و شب....

چه فرقیه میون این دو تا....

به وقت سوختنم به سوز تب؟!

دوباره این منم که با خودم....

بخاطر تو جنگ می کنم....
ما چون دو دریچه روبروی هم
آگاه ز هر بگو مگوی هم
هر روز سلام و پرسش و خنده
هر روز قرار روز آینده
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ما چون دو دریچه روبروی هم
آگاه ز هر بگو مگوی هم
هر روز سلام و پرسش و خنده
هر روز قرار روز آینده
هیچکس هیچ کس این جا به تو مانند نشد

هر کسی در دل من جای خودش را دارد

جانشین تو در این سینه خداوند نشد

خواستند از تو بگویند شبی شاعرها

عاقبت با قلم شرم نوشتند : نشد ...
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
هیچکس هیچ کس این جا به تو مانند نشد

هر کسی در دل من جای خودش را دارد

جانشین تو در این سینه خداوند نشد

خواستند از تو بگویند شبی شاعرها

عاقبت با قلم شرم نوشتند : نشد ...

در نگاهت نقطه ابهام گنگی بود خاک
ذره بین کوچکی در دست هایت آفتاب
پرسشی دارم ز تو آن سوی این دیوار چیست؟
ای سوال روشن ما را نگاه تو جواب
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در نگاهت نقطه ابهام گنگی بود خاک
ذره بین کوچکی در دست هایت آفتاب
پرسشی دارم ز تو آن سوی این دیوار چیست؟
ای سوال روشن ما را نگاه تو جواب
بی گمان من می شوم بازنده و او می برد

اشک می ریزم و می دانم که چشمان مرا

عاقبت این گریه های بی حد از سو می برد

آنقدر تلخم که هر کس یک نظر میبیندم

ماجرا را راحت از رفتار من بو می برد

من در این فکرم جهان را می شود تغییر داد

عاقبت اما مرا تقدیر از رو می برد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دل بیمار شد از دست رفیقان مددی / تا طبیبش به سر اریم و دوایی بکنیم
مي داني ... !؟ به رويت نياوردم ... ! *
* از همان زماني كه جاي " تو " به " من " گفتي : " شما " *
*فهميدم *
*پاي " او " در ميان است ...*

__________________
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
مي داني ... !؟ به رويت نياوردم ... ! *
* از همان زماني كه جاي " تو " به " من " گفتي : " شما " *
*فهميدم *
*پاي " او " در ميان است ...*

__________________



تو قله ی خیالی و تسخیر تو محال
بخت منی که خوابی و تعبیر تو محال

ای همچو شعر حافظ و تفسیر مثنوی
شرح تو غیرممکن و تفسیر تو محال

عنقای بی نشانی و سیمرغ کوه قاف
تفسیر رمز و راز اساطیر تو محال

بیچارهی دچار تو را چاره جز تو چیست؟
چون مرگ، ناگزیری و تدبیر تو محال

ای عشق، ای سرشت من، ای سرنوشت من!
تقدیر من غم تو و تغییر تو محال
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو قله ی خیالی و تسخیر تو محال
بخت منی که خوابی و تعبیر تو محال

ای همچو شعر حافظ و تفسیر مثنوی
شرح تو غیرممکن و تفسیر تو محال

عنقای بی نشانی و سیمرغ کوه قاف
تفسیر رمز و راز اساطیر تو محال

بیچارهی دچار تو را چاره جز تو چیست؟
چون مرگ، ناگزیری و تدبیر تو محال

ای عشق، ای سرشت من، ای سرنوشت من!
تقدیر من غم تو و تغییر تو محال
لحظه ام پر شده از لذت یا به زنگار غمی آلوده است
لیک چون باید این دم گذرد،
پس اگر میگریم گریه ام بی ثمر است
و اگر میخندم خنده ام بیهوده است.
دنگ....،دنگ.....
لحظه ها می گذرد. آنچه بگذشت، نمی آید باز
قصه ای هست که هرگز دیگر نتواند شد آغاز.
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
لحظه ام پر شده از لذت یا به زنگار غمی آلوده است
لیک چون باید این دم گذرد،
پس اگر میگریم گریه ام بی ثمر است
و اگر میخندم خنده ام بیهوده است.
دنگ....،دنگ.....
لحظه ها می گذرد. آنچه بگذشت، نمی آید باز
قصه ای هست که هرگز دیگر نتواند شد آغاز.
ز دل بر لبم تا دعايي برآيد
اجابت ز هر ياربام مي تراود

ز دين ريا بي نيازم، بنازم
به كفري كه از مذهبم ميتراود
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ز دل بر لبم تا دعايي برآيد
اجابت ز هر ياربام مي تراود

ز دين ريا بي نيازم، بنازم
به كفري كه از مذهبم ميتراود
دوباره این منم که میرسم....

به غربتی که یادگارته....

دوباره این منم که خسته ام....

از این سپید و تار روز و شب....

چه فرقیه میون این دو تا....

به وقت سوختنم به سوز تب؟!

دوباره این منم که با خودم....

بخاطر تو جنگ می کنم....
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا