خودتو با یه شعر وصف کن...!
- شروع کننده موضوع secret_f
- تاریخ شروع
عاشق شدن چيز ساده ايست . . . مهم عاشق ماندن است ، بي انتها.. بي زوال.. تا ابد.. بي منت....!
[h=2] هوای رفتن دارم
[/h] [FONT=arial, helvetica, sans-serif]چند روزیست دلم هوای رفتن دارد[/FONT] [FONT=arial, helvetica, sans-serif]و تو میپرسی: به کجا؟[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]و جوابم این است [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]به چمن زار بزرگی که همین نزدیکیست[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]و در آن ثانیه ها بوی شقایق دارند[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]و به روی گلها [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]شاپرک ،دست در دست نسیم رقصان است[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]و از آن جوی طلایی رنگی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] که میان دشت است[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]زندگی میجوشد ،عشق جریان دارد[/FONT]
[/h] [FONT=arial, helvetica, sans-serif]چند روزیست دلم هوای رفتن دارد[/FONT] [FONT=arial, helvetica, sans-serif]و تو میپرسی: به کجا؟[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]و جوابم این است [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]به چمن زار بزرگی که همین نزدیکیست[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]و در آن ثانیه ها بوی شقایق دارند[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]و به روی گلها [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]شاپرک ،دست در دست نسیم رقصان است[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]و از آن جوی طلایی رنگی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] که میان دشت است[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]زندگی میجوشد ،عشق جریان دارد[/FONT]
[h=4]از این دهستان سرد هوای رفتن دارم[/h] [h=5]از این زمین نامرد هوای رفتن دارم[/h] [h=4]نه سرخی لبخندم، نه آبی پیوندم[/h] [h=4]قفس قفس دربندم، هوای رفتن دارم[/h] [h=4]پیاله ای لبریزم لبالب از پاییزم[/h] [h=4]که عاقبت میریزم هوای رفتن دارم[/h] [h=4]نه رخصت آوازست،نه قوت اعجازست[/h] [h=4]نفس پراز پروازست هوای رفتن دارم[/h] [h=4]زعمق رویایی زرد کسی صدایم کرد[/h] [h=4]از این دهستان سرد هوای رفتن دارم [/h] [h=4]هوای رفتن دارم...............[/h]
من باد نیستم اما همیشه تشنه فریاد بوده ام
دیوار نیستم اما اسیر پنجه بیداد بوده ام
نقشی درون آینه ای سرد نیستم
زیرا هر آنچه هستم, بیدرد نیستم
اینان به ناله آتش درد نهفته را
خاموش می کنند و فراموش می کنند
اما من آن ستاره دورم که آبها
خونابه های چشم مرا نوش می کنند
دیوار نیستم اما اسیر پنجه بیداد بوده ام
نقشی درون آینه ای سرد نیستم
زیرا هر آنچه هستم, بیدرد نیستم
اینان به ناله آتش درد نهفته را
خاموش می کنند و فراموش می کنند
اما من آن ستاره دورم که آبها
خونابه های چشم مرا نوش می کنند
هیچ رقیبی ندارم
جز آیینه
که هر روز تو را نگاه میکند
او را هم شکست خواهم داد ... !
جز آیینه
که هر روز تو را نگاه میکند
او را هم شکست خواهم داد ... !
نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن
ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد ...
کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد ...
کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم
و دردهایم را به گوش تو میرساندم... بدون تو عاشقی برایم عذاب است
میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم...
کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم...
میدانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب میشود
ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد ...
کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد ...
کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم
و دردهایم را به گوش تو میرساندم... بدون تو عاشقی برایم عذاب است
میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم...
کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم...
میدانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب میشود
__________________
به گمانم...
خدا ، آن بالا ، کلاف ِ رنگ رنگی ِ روزهای من را گم کرده است!
خدا ، آن بالا ، کلاف ِ رنگ رنگی ِ روزهای من را گم کرده است!
همه اش تکرار می بافد برایم ...!
kaktoos_67
عضو جدید
بر سر انم که گر ز دست براید / دست به کاری زنم که غصه سراید
چندیست آسمان دلم وانمی شود
یک غم نشسته روی دلم ، پاک نمی شود
احساس می کنم که دگر خاطرات تو
کنج خیال خسته ی من، جا نمی شود
بعد از همان غروب پر از سنگ لعنتی
اسمی بهروی شیشه ی دلها نمی شود
روزی درست مثل همین روزهای سرد
گفتی که "دست های تو تنها نمی شود"
حالا بیاو ببین که چه تنها و خسته ام
بعد از تو هیچ وقت دلم وا نمی شود..
یک غم نشسته روی دلم ، پاک نمی شود
احساس می کنم که دگر خاطرات تو
کنج خیال خسته ی من، جا نمی شود
بعد از همان غروب پر از سنگ لعنتی
اسمی بهروی شیشه ی دلها نمی شود
روزی درست مثل همین روزهای سرد
گفتی که "دست های تو تنها نمی شود"
حالا بیاو ببین که چه تنها و خسته ام
بعد از تو هیچ وقت دلم وا نمی شود..
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
آموزش وزن شعر فارسی | اشعار و صنايع شعری | 0 | |
|
شعر-بحر طویل | اشعار و صنايع شعری | 4 | |
|
کارگاه شعر تجربی و آموزش | اشعار و صنايع شعری | 28 | |
|
یه بیت به انتهای شعر اضافه کن | اشعار و صنايع شعری | 115 | |
|
داستان عاشقانه یک شعر معروف از مهرداد اوستا | اشعار و صنايع شعری | 2 |