رد پای احساس ...

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سالهاست منتظرم
سر، کوچه ی خاطرات
برف تمام زمین را سفید کرده
ساعتم یخ زده!
سرما تنم را میسوزاند
آغوشت کجاست؟
فقط لحظه ای مرا برای خود بدان
و خود را برای من
برگرد
بگذار این انتظار به پایان برسد.

 
  • Like
واکنش ها: noom

apadana13

عضو جدید
کاربر ممتاز
هـمـه لبخندها را تـا کرده ام..

گریه هایم لای کتابها

در قفسه ها بایگانی شده اند..

تنها به امـیـدی که

تــ ـو در انبوهی سطرها

رد اشک های نمک سودم را بیابی

که گـاهــی دیده ام

به شکل حرف اول نام تــ ـو

نقش میگیرند..

آن گاه به راستی در خواهی یافت

که چقدر دیوانه وار دوسـتـت داشـتـ هام..


علیرضا پنجه ای


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باور کن

"عین"، "شین" و "قاف"

جدا از هم که باشند

هیچ خاصیتی ندارند!

اما در کنار هم ، معجزه می آفرینند.

درست مثل من و تو !!!















انگشتـــــــانم ..


برای شـمـردن تعداد دوست داشتنت کافی نیست !..

انگشتان ظریفت را لحظه ای قرض می دهی؟

نه

انگار باز هم کافی نیست !

باید بروم ســـراغ تــار مـوهـایـت ..

نه باز هم کافی نیست..
 
  • Like
واکنش ها: noom

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چقدر خوشحال بود شیطان
وقتی سیب را چیدم
گمان میکرد فریب داده است مـرا
نمیدانست تــو پرسیده بودی :
مـرا بیشتر دوست داری یا ماندن در بهشت را ...!
و مـن عشق تــو را انتخاب کردم جانکم
بهشت ارزانی دیگران
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز





پرنده های قفسی عادت دارن به بی کسی
عمرشونوبی هم نفس کز میکنن کنج قفس
نمیدوننسفرچیهعاشق در به در کیه
هر کیبریزه شادونه فکر میکنن خداشونه
یه عمرهبی حبیبن با اسمون غریبن
این همهنعمت اما همیشه بی نسیبن
تو اسمون ندیدنخورشید چه نوری داره
چشمهکوه مشرق چه راهه دوری داره
چه میدونن به چی میگن ستارهدنیا کیابهاره
چه میدونن عاشق میشه چه اسون پرنده زیر بارون
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دور دنیا در هشتاد روز چرخیدن

اعجاب انگیز نیست!!!!!!!!!!!؟

وقتی مـن روزی صد بار عاشقانه دور دنیا می چرخم ...!

دور دنیای خودم


دور آغوش تــو
دور مردی که دوستش دارم...
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز


زین پس تنها ادامه می دهم،در زیر باران....
حتی به درخواست چتر هم جواب رد میدهم و کناری می اندازمش
میخواهم تنهایی ام را به رخ این هوای دو نفره بکشم....!
باران نبار من نه چتر دارم نه یار...!
با تو هوس عاشقی كردم
معنی عشق و تجربه كردم
بی تو برای تو گریه كردم
من قلبم و به تو هدیه كردم

نمیدانی
چطور گیج می شوم
وقتی هرچه می گردم
معنی نگاهت را
در هیچ فرهنگ لغتی
پیدا نمی کنم... !

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
قوانین فیزیك را به چالش كشیده اي !

جایت خالیست ٬

ولی هوایت..

در دلم ٬

وزن سنگینی دارد ...!



 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
قانون جاذبه را به بازی گرفته ای هرچه بیشتر می خواهمت بیشتر دور می شوی
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوش بودن که به همين سادگــــي نيست
کلي ماجرا دارد
بايد تو باشـــي و باران
روي مبل کنار شومينه
جامهاي شـــــراب و
گرماي دستــــهاي تو باشد
لبخندت
و چشمان من خيره به اين همه زيبايــي
هه
انگار خوش بودن به همين سادگي ست...

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

تا کجای قصه باید ز دلتنگی نوشت؟
تا به کی یازیچه بودن در دو دست سر نوشت؟
تا به کی با ضربه های درد باید رام شد؟
یا فقط با گریه های بی قرار آرام شد؟
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیگر چیزی ازمن باقی نمانده استدیگر حرفی هم نمانده
من مانده ام وحیرت دقایق
من مانده ام وشکایت خاطرات
دیگر زمان رفتن است
فرصت برای بودنمان دیر شده است
همین الان یا که شایدفردا
دیگر جایم را خالی میکنم
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
پس پشت پنجره عادت مرگه
باغ پاییزی ما مسلخ برگه
واژه پوسیده دلِ غزل گرفته
جایی که شبنم گل خود تگرگه
وقتی میرغضب خداوند زمینه
وقتی هر شب‌زده‌ای ستاره چینه
از تو خوندن از تو سر رفتن و موندن
عادت و حسرت دیرینه همینه
 

baharet

عضو جدید
با تمام دلتنگی هایم امروز برای تو نوشتم صدایت نخواهم کرد گر چه دلم ارام نخواهد گرفت .... می گذارم بروی باور کن دلم می خواهد کنارم باشی ولی... می خواهم وقتی بیایی که جز من دنیا پیش پایت رنگ نداشت باشد و من تمام هفت رنگ وجودت شوم شادی .غم. صبر .خنده. گریه.... و توبا 7 رنگ من 700 خنده و شادی را ببینی و من در کنار تو ارام گیرم بی دغدغه از دیگران با تمام وجودم احساس کنم که فقط ماله منی و باور کنم وباور کنم....
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در تنهایی خود لحظه ها را برایت گریه کردم

در بی کسیم برای تو که همه کسم بودی گریه کردم

در حال خندیدن بودم که به یاد خنده های سرد وتلخت گریه کردم

در حین دویدن در کوچه های زندگی بودم که نا گاه به یاد لحظه هایی که بودی واکنون نیستی ایستادم وآرام گریه کردم

ولی اکنون می خندم

آری می خندم

به تمام لحظه های بچگانه ای که به خاطرت اشک هایم را قربانی کردم

واقعاحيف كه............
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زماني
با تکه اي نان سير مي شدم
و با لبخندي
به خانه مي رفتم
اتوبوس هاي انبوه از مسافر را
دوست داشتم
انتظار نداشتم
کسي به من در آفتاب
صدندلي تعارف کند
در انتظار گل سرخي بودم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من كه در پیله ی بی شیله ی خویش



شوق پروانگی از یادم رفت



لااقل موقع رفتن بسپار



ابر جای تو ببارد به سرم



ماه جای تو بتابد به شبم



سر انگشت محبت بزند گاهگاهی به درم



شاید این تلخی ایام غم انگیز را



باز با یاد تو از یاد برم ...
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
میان دیوارهای روشن سکوت
خانه ای شیشه ای ساخته ام .


خانه ای باتمام زوایای زندگی یک انسان .
خانه ای به وسعت تمام عشقها ، قلبها ، کینه ها، سکوت ها.
خانه ای با شادیهایی از جنس ستاره های طلایی
و احساسی به رنگ آسمان .


خانه ای که درهایش از جنس نور است و
پنجره هایش رو به آفتابگردانهای خندان باز می شوند.


خانه ای پر از هوای " تو"
و نفسی از تبار " عشق " .


در هنگامه آمدنت
سکوت شیشه ها به رنگ آبی ترین بهشت زمینی
زندگی را فریاد می زنند .


حتی اگر با قدمهایی از جنس سکوت بیایی
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
واسه ی دیدن بارون اشکام ، دوباره خاطره هامو سوزوندم
ولی تو اینجا نبودی ببینی ، چجوری پای نگاه تو موندم
تو نبودی که ببینی دلم رو چجوری عاشق عشق تو مونده
منی که بی تو یه لحظه نبودم ، کی دل خاطره هاتو شکونده
میون رنگ عجیب نگاهت ، یکمی فاصله مونده تا دریا
تا دل خسته نفس به نفس شه ، تو بیا واقعی شو خود رویا
واسه ی دیدن ساحل چشمات ، همه ی دار و ندارم رو میدم
واسه ی شادی قلبت عزیزم ، همه احساس تو قلبم رو میدم
نمیدونم..... نمیدونم..... نمیدونم.....
نمیدونم..... نمیدونم..... نمیدونم.....
واسه ی دیدن بارون چشمام ، همه ی خاطره هامو سوزوندم
آخه تو اینجا نبودی ببینی ، چجوری پای نگاه تو موندم
تو نبودی که ببینی دلم رو چجوری عاشق عشق تو مونده
منی که بی تو یه لحظه نبودم ، کی دل خاطره هاتو شکونده
میون این همه دوری مفرط ، چجوری میشه دستاتو بگیرم
حالا که خسته ی بغضم عزیزم ، تو نذار اینجوری بی تو بمیرم
نمیتونم..... نمیدونم.....
میون رنگ عجیب نگاهت ، یکمی فاصله مونده تا دریا
تا دل خسته نفس به نفس شه ، تو بیا واقعی شو خود رویا
واسه ی دیدن ساحل چشمات ، همه ی دار و ندارم رو میدم
واسه ی شادی قلبت عزیزم ، همه احساس تو قلبم رو میدم
نمیدونم..... نمیدونم..... نمیدونم.....
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]یادته یه روزی بهم گفتی:هر وقت خواستی گریه کنی برو زیرِ بارون که نکنه نامردی[/FONT]
[FONT=&quot]اشک هاتو ببینه و بهت بخنده گفتم: اگه بارون نیومد چی؟؟؟[/FONT]
[FONT=&quot]گفتی: اگه چشم های قشنگ تو بباره آسمون گریه ش میگیره[/FONT]
[FONT=&quot]گفتم: یه خواهش دارم؛ وقتی آسمونِ چشام خواست بباره تنهام نزار[/FONT]
[FONT=&quot]گفتی: باشه[/FONT]…
[FONT=&quot]حالا امروز من دارم گریه میکنم اما آسمون نمی باره[/FONT]
[FONT=&quot]و تو هم اون دور دورا ایستادی و داری بهم می خندی [/FONT]
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
چه قدر خوب میشد اگر

... یك بار​

... فقط یك بار​

... آسمان به زمین بیاید​

... تا وقتی​

... اشك میریزم​

: نگویند

مگر آسمان به زمین آمده ؟؟؟؟​
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
آفتاب سوزانی است
می ســــــوزاند ... بـــد می ســــــوزاند ...
آنچه حرمت است می شکند
آنچه عشق است می برد
آنچه لطافت است می خورد
و بودن ها را تبدیل به نبودن مــی کند
و هســـــــتی را تبدیل به نیســــــتی
.
.
.
تنهــــــا غـــــــرور چنیـــــــن خاصیـــــــتی دارد !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مهربانا!!!

که نامت آرامش دلهاست



بغضی بی بهانه در گلو دارم


که به همان بهانه ی بی بهانگیش آماده شکفتن است


و باز هم به تو می اندیشم


زانوانم را خم می کنم در پیشگاهت


و تسلیم می کنم وجودم را به رضای تو


و در این دیدار قفل از دل باز می کنم


نوای اسم مقدست آرامش بخش دلم می شود


دلی که ... پس با من سخن بگو


برای ادامه دادن راهی که دریائیم کند


نیازمند یاری توأم.


صدایم کن و مرا در عظمت دریای وجودت غرق کن


تا من آماده نیایش شوم..
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
باید باور کنیم
تنهایی
تلخ‌ترین بلای بودن نیست،
چیزهای بدتری هم هست،
روزهای خسته‌ای
که در خلوت خانه پیر می‌شوی..
و سال‌هایی
که ثانیه به ثانیه از سر گذشته است.
تازه
تازه پی می‌بریم
که تنهایی
تلخ‌ترین بلای بودن نیست،
چیزهای بدتری هم هست:
دیر آمدن!
دیر آمدن!

چارلز بوکفسکی
 
  • Like
واکنش ها: noom

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
در سایه ی همین بید،
همین بید پیر که سایه بانِ هزار خاطره ی نیامده ام بود،
منتظر غروب می نشستم نا وضو بگیرم
و اقتدا کنم به ماه!
ماه.... مریم دل پاک شب هایم!
آری اقتدا کنم همه سکوت های سُربی اَم را،
به دختر مُسنِ آسمان ها......
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دفتر عشق ، این دفتر کهنه که هر صفحه از آن با کلام عشق آغاز شده برای همه

است ، برای عاشقان وبرای آنهاییست که در غم از دست دادن عشق نشسته اند

و آنها که تنها در گوشه ای خسته اند...

دفتر عشق ، دفتریست که هیچگاه صفحات آن که همه از جنس دل است به پایان

نمیرسد اما شاید روزی این دستهایم خسته از نوشتن کلام عشق شود...

بخوان آنچه برای تو و برای همه عاشقان دفتر عشق نوشته ام....

بخوان تا من نیز عاشقانه برایت بنویسم...

ببین عشق چه غوغایی در این دفتر عشق به پا کرده....

دلی آدمی را دیوانه کرده ، یک عاشق را مجنون کرده ....

برای تو می نویسم که میدانم مثل منی ، همصدا با من ، و همنشین با اشک!

برای تو مینویسم که عشق منی و همه هستی من
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایـــا دلــــــم بـــاز امشب گــــــرفته

بیــــــا تا کمی با تـــو صـــــحبت کنـــم

بیا تا دل کوچــــــــــکم را

خدایـــا فقــــط با تـــو قسمت کنم

خدایـــــا بیــا پشت آن پنــجــره

که وا می شود رو به ســــــوی دلــــــــم

بیـــا پــــرده ها را کنـــاری بزن

که نــــــورت بتــابد به روی دلـــــــم

خدایـــا کمـــک کـــن

که پـــروانه ی شعر من جــــان بگیرد

کمی هم به فـــــکر دلـــــــم باش

مبـــادا بمیـــرد

خــــدایــا دلــــــم را

که هر شب نــفس می کشـــد در هوایـــــت

اگر چه شــــــکســــــته

شبــــی می فرســــتم بــرایــت...

من هنوز منتظرم.
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز


قـــلــمــم
مـی لـــرزد ............
و عــصــايــی
کـــه بـــه انــدازه ی بــــاران خــيـــس اســـت
آســـمــــان
ســخــت تــرک مـــی خـــورد از چـــتـــــر تــرک خــورده ی مـــن
ســهـــم مــــن
شــانــه ی خـــيـــس و
غــم ايـــن پــنــجـــره هاســت..........
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2235

Similar threads

بالا