وصیت نامه داریوش

وضعیت
موضوع بسته شده است.

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوب اون یه انجمنه واسه خودش مگه من تاسیسش کردم آقای کارآگاه؟ مدیرشم حتما تو بهتر میشناسی. اصلا به اینجا چه ربطی داشت؟ آوردن پای سومر و فلان سایتو فلان و بهمان اینا همه از سوزشه!

این یه ترجمست که گذاشتی صحتش معلوم نیست ولی اونی که من گفتم مربوط به نویسنده کتاب منشور کورش هخامنشی هستش که گفته کوروش مردوکو میپرستیده.
اهه ..........بگیر منو .........ربطش اینه اونجا رو با مدیریت ***** هدایت میکنن /////// نه میترسن سایته مسدود بشه از بس چرند مینویسن
به همین دلیل میان اینجا تا بتونن برای اینجا مشکل ایجاد کنن .......گفتم نفوذی بینتو هست و خبر ندارید : دی

این نویسنده شاخص اسم نداره ؟.........پسر خوب تبیان سایتی نیست از خودش بنویسه .......متن کامل داخل سایت میراث فرهنگی بود .........
چیزی نیست که بار اتول دیده باشم

گفتم برو اون فیلم رو ببین اونجا استدلال کرده .........در ضمن آدم فهمیده دارم میگم چه کسانی اون منشور رو نوشتن ....اینکه کوروش به بت اونها احترام گذاشته به خاطر مسائل فرماندهی قابل قبوله ولی این مسئله پیامبر بودن رو میبره زیر سوال
ولی در قبال یکتا پرست بودنش خیر ..........کلی نوشته تاریخی است که یکتا پرست بودنش رو مطرح کرده

از جمله اظهارات علامه طباطبایی ...........
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
خواهش میکنم بحث مولتی ها رو وسط نیارین چون اون بحسش خیلی طولانیه...


یک سوال ازتون دارم .


شما چرا در بحثی که خودتون شروعش کردین شرکت نمی کنید ولی در مورد مولتی ها وارد بحث شدین ؟؟؟ بحث در مورد مولتی ها طولانی تره یا همین بحث ؟؟
 

asghar rahmati

عضو جدید
اونقدر بادلیل ومدرک صحبت کردین که لازم ندیدیم خودمون رو وارد بحث بکنیم ...تازه کلا درمورد چیزی که بهش ایمان داریم بحثی نمیکنیم
 

hamecheedoon

عضو جدید
کاربر ممتاز
اهه ..........بگیر منو .........ربطش اینه اونجا رو با مدیریت ***** هدایت میکنن /////// نه میترسن سایته مسدود بشه از بس چرند مینویسن
به همین دلیل میان اینجا تا بتونن برای اینجا مشکل ایجاد کنن .......گفتم نفوذی بینتو هست و خبر ندارید : دی

این نویسنده شاخص اسم نداره ؟.........پسر خوب تبیان سایتی نیست از خودش بنویسه .......متن کامل داخل سایت میراث فرهنگی بود .........
چیزی نیست که بار اتول دیده باشم

گفتم برو اون فیلم رو ببین اونجا استدلال کرده .........در ضمن آدم فهمیده دارم میگم چه کسانی اون منشور رو نوشتن ....اینکه کوروش به بت اونها احترام گذاشته به خاطر مسائل فرماندهی قابل قبوله ولی این مسئله پیامبر بودن رو میبره زیر سوال
ولی در قبال یکتا پرست بودنش خیر ..........کلی نوشته تاریخی است که یکتا پرست بودنش رو مطرح کرده

از جمله اظهارات علامه طباطبایی ...........

اون یک محققه و بدون وابستگی سیاسی حرفشو زده. ضمنا مدارک تاریخی زیاد نیست و کاملا محدود هستش.

در مورد اون سایت درست و واضح بگو بینیم چه ربطی به اینجا داره؟ نفوذی هستن کدومه؟ چرا با همه چیز سیاسی برخورد میکنی؟ فکر میکنی اگه من یه متنی در مورد مطلبی از اونجا پیدا کردم یعنی با مدیرش رفیق فابریکم؟ نه خیر از این خبرا نیست من هیچ کدومو نمیشناسم ولی شما لابد با استفاده از امکاناتت میتونی بشناسیشون. به ما هم بگو بدونیم خلافکارن یا آدمکشن یا چی؟
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
اون یک محققه و بدون وابستگی سیاسی حرفشو زده. ضمنا مدارک تاریخی زیاد نیست و کاملا محدود هستش.

در مورد اون سایت درست و واضح بگو بینیم چه ربطی به اینجا داره؟ نفوذی هستن کدومه؟ چرا با همه چیز سیاسی برخورد میکنی؟ فکر میکنی اگه من یه متنی در مورد مطلبی از اونجا پیدا کردم یعنی با مدیرش رفیق فابریکم؟ نه خیر از این خبرا نیست من هیچ کدومو نمیشناسم ولی شما لابد با استفاده از امکاناتت میتونی بشناسیشون. به ما هم بگو بدونیم خلافکارن یا آدمکشن یا چی؟

بدون وابستگی سیاسی ؟؟؟؟؟؟؟ .........یه سرچبکن اسمشو ........بمیرم که بدون وابستگی است ............گفتم یه چرندیاتی مطرح کرده بود در مورد شاهنامه و بدجور پاسخ خورد

تو سایتشم مشخصه ........عجب محققی است ........چون تازه وارده هنوز مشخص نشده ولی یه جا تلویحی از ناصر .پ.پ حمایت کرد : دی
 
آخرین ویرایش:

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
اونقدر بادلیل ومدرک صحبت کردین که لازم ندیدیم خودمون رو وارد بحث بکنیم ...تازه کلا درمورد چیزی که بهش ایمان داریم بحثی نمیکنیم


این دلیل و مدرک رو باید خود شما ارائه می دادین نه اینکه من یا محمد اقا یا همه چی دون یا فرد دیگری ....

این خوبه که در مورد چیزی که ایمان دارین بحث نمی کنید ولی خوبتر اینه که از ایمانتون دفاع کنید

موفق و پیروز باشید
 

hamecheedoon

عضو جدید
کاربر ممتاز
مدیرانش کم و بیش اینجا پرسه میزنن .......عزیز
میخوای اونجا مسدود بشه ..........ببینی اینجا چه آتیشی راه میندازن ؟
بدون وابستگی سیاسی ؟؟؟؟؟؟؟ .........یه سرچبکن اسمشو ........بمیرم که بدون وابستگی است ............گفتم یه چرندیاتی مطرح کرده بود در مورد شاهنامه و بدجور پاسخ خورد

تو سایتشم مشخصه ........عجب محققی است ........چون تازه وارده هنوز مشخص نشده ولی یه جا تلویحی از ناصر .پ.پ حمایت کرد : دی

نویسنده کتاب در مورد منشور اونه دیگه. فردوسی رو چرا وارد اینجا میکنی؟ ربطش چیه

ضمنا اگه اون سایت خلاف نظر شماهاست خوب بدو گزارش بده سه سوت ***** کنن دیگه. این که واسه شما کاری نداره. مدیراش با من نسبتی ندارن که اینجا مطرح میکنی به تاپیک هم هیچ ربطی نداشت
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
اون یک محققه و بدون وابستگی سیاسی حرفشو زده. ضمنا مدارک تاریخی زیاد نیست و کاملا محدود هستش.

در مورد اون سایت درست و واضح بگو بینیم چه ربطی به اینجا داره؟ نفوذی هستن کدومه؟ چرا با همه چیز سیاسی برخورد میکنی؟ فکر میکنی اگه من یه متنی در مورد مطلبی از اونجا پیدا کردم یعنی با مدیرش رفیق فابریکم؟ نه خیر از این خبرا نیست من هیچ کدومو نمیشناسم ولی شما لابد با استفاده از امکاناتت میتونی بشناسیشون. به ما هم بگو بدونیم خلافکارن یا آدمکشن یا چی؟



چی شد اون محقق بدون وابستگی سیاسیه ؟؟؟؟

خواهر زاده شریعتمداری و جمعی از حامیان سابق دولت هم که اصلا سیاسی نیستن !!!!!!!

می مونه این وسط حتما من سیاسیم دیگه !!!!!!!!!!!!!!!!!!


الان من نفهمیدم چی شد یکدفعه مدارک تاریخی از یک عالمه تبدیل شد به زیاد نیستن و کاملا محدود هستن ؟؟؟؟؟؟

چرا اب در لونه مورچه می ریزین ای برادر اخوی ؟؟؟ دیییییییییییی
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
نویسنده کتاب در مورد منشور اونه دیگه. فردوسی رو چرا وارد اینجا میکنی؟ ربطش چیه

ضمنا اگه اون سایت خلاف نظر شماهاست خوب بدو گزارش بده سه سوت ***** کنن دیگه. این که واسه شما کاری نداره. مدیراش با من نسبتی ندارن که اینجا مطرح میکنی به تاپیک هم هیچ ربطی نداشت



ربطش اینه که تاپیک در مورد وصیت داریوش هست اونوقت شما میگی کوروش بت پرست بوده . گیرم پدرت بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل .


گیرم کوروش بت پرست بوده چه ربطی به داریوش و تاپیکش داشت ؟؟؟؟

در ضمن ادم عاقل که هر چیزی رو سریع گزارش نمی کنه


میشه یکی به منم بگه در مورد کدوم سایت دارین حرف می زنین ؟؟؟
 

hamecheedoon

عضو جدید
کاربر ممتاز
چی شد اون محقق بدون وابستگی سیاسیه ؟؟؟؟

خواهر زاده شریعتمداری و جمعی از حامیان سابق دولت هم که اصلا سیاسی نیستن !!!!!!!

می مونه این وسط حتما من سیاسیم دیگه !!!!!!!!!!!!!!!!!!


الان من نفهمیدم چی شد یکدفعه مدارک تاریخی از یک عالمه تبدیل شد به زیاد نیستن و کاملا محدود هستن ؟؟؟؟؟؟

چرا اب در لونه مورچه می ریزین ای برادر اخوی ؟؟؟ دیییییییییییی

باهوش من کی گفتم مدارک زیاده؟ اصلا با تو نبودم چرا میپری وسط حرف دو نفر؟

ربطش اینه که تاپیک در مورد وصیت داریوش هست اونوقت شما میگی کوروش بت پرست بوده . گیرم پدرت بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل .


گیرم کوروش بت پرست بوده چه ربطی به داریوش و تاپیکش داشت ؟؟؟؟

در ضمن ادم عاقل که هر چیزی رو سریع گزارش نمی کنه


میشه یکی به منم بگه در مورد کدوم سایت دارین حرف می زنین ؟؟؟

ربطشو از اونایی بپرس که قبل من اسم کوروشو آوردن
هم فکر خودت استنباط میکرد چون داریوش یکتا پرسته پس جدش کوروش هم یکتاپرست بوده! من چنین چیزی نگفتم.


آره پس من بودم سریع پریدم گزارش تخلف دادم!


البته اخطار در اینجا افتخاره. مرد اخطار میگیره دیگه این که بد نیست
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنون از دوستی که این مطلب رو برام فرستادن ...........

کوروش در هنگام ورود به بابل


اينك كه به ياري اهورامزدا تاج سلطنت ايران ، بابل و كشورهاي جهات اربعه را بر سر گذاشته ام اعلام مي كنم كه تا روي كه زنده هستم و اهورا مزدا توفيق سلطنت را به من مي دهد دين و آئين و رسوم ملتهائي را كه من پادشاه آنها هستم محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت كه حكام و زير دستان من دين و آئين ملتهائي را كه من پادشاه آنها هستم يا ملتهاي ديگر را مورد تحقير قرار بدهند يا به آنها توهين نمايند. من از امروز كه تاج سلطنت را بر سر نهاده ام تا روزيكه زنده هستم و اهورا مزدا توفيق سلطنت را به من مي دهد هرگز سلطنت خود را بر هيچ ملتي تحميل نخواهم كرد و هر ملت آزاد است كه مرا پادشاه خود بداند.
من براي سلطنت آن ملت مبادرت به جنگ نخواهم كرد ، من تا روزيكه پادشاه ايران ، بابل و كشورهاي جهات اربعه هستم نخواهم گذاشت كه كسي به ديگر ظلم كند و اگر شخصي مظلوم واقع شد من حق وي را از ظلم خواهم گرفت و به او خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم كرد. من تا روزي كه پادشاه هستم نخواهم گذاشت مال غير منقول يا منقول ديگري را با زور يا به نحو ديگر بدون پرداخت بهاي آن و جلب رضايت صاحب مال تصرف نمايند. من تا روزي كه زنده هستم نخواهم گذاشت كه شخصي ديگر را بدون پرداخت مزد بكار بگيردم من امروز اعلام مي كنم كه هر كس آزاد است كه هر ديني را كه ميل دارد بپرستد و در هر جا نقطه ائيكه ميل دارد سكونت نمايد و مشروط بر اينكه در آنجا حق كسي را غصب ننمايد و هر شغلي را كه ميل دارد پيش گيرد و مال خود را به هر نحو كه ميل دارد به مصرف رساند به شرط اينكه لطمه به حقوق ديگران نزند. من اعلام مي كنم هر كس مسئول اعمال خود مي باشد و هيچكس نبايد را نبايد به مناسبت تقصيري كه يكي از خويشاوندانش كرده و مجازات كرد و مجازات برادر گناهكار و بر عكس بكلي ممنوع است و اگر يك فرد از خانواده يا طايفه اي مرتكب تقصير شود فقط بايد مجازات گردد نه ديگران ! من تا روزي كه به ياري اهورامزدا سلطنت مي كنم نخواهم گذاشت مردان و زنان را بعنوان كنيز و غلام بفروشند و حاكمان و زير دستان من مكلف هستند كه در حوزه حكومت و ماموريت خود مانع از خريد و فروش مردان و زنان بعنوان كنيز و غلام بشوند و رسم بردگي بايد بكلي از جهان برافتد و از اهورا مزدا خواهانم كه مرا در راه اجراي تعهداتي كه نسبت به ملتهاي ايران و بابل و مليتهاي ممالك جهات اربعه بر عهده گرفته ام پيروز گرداند.

اين فرمان در كتابخانه ملي كشور انگلستان نگهداري مي شود.

http://www.professorsoltanzadeh.com/yazd.htm

گویا در کتابی تحت نام منم کوروش پادشاه هخامنشی نیز ذکر شده

این هم محقق است ...........آقای همه چی دا

لینک کتاب رو هم میدم برو بخون ..........البته میدونم شما نمیخونی .........ولی اونی که بخواد میخونه

http://vista.ir/article/780415
و
http://pdf.tarikhema.ir/PDF/دانلود-کتاب-متن-کامل-منشور-حقوق-بشر-کور/
و
http://tarikhema.ir/books/story/iran/Iran-qabl-Islam/manshoor.pdf

و
تاریخ ایران باستان – حسن پیرنیا
(این هم جالبه ..........در قبال متن منشور کوروش)
کاری که آقای غیاث آبادی کرده ایشون هم کرده

فارغ از همه اینها

همونطور که گفتم ...........موضوع اظهارات کوروش کاملا مشخصه ........به اعتقادات مردم دیگه احترام میذاشته شاید به خاطر سیاست و نوع حکمرانی ......طبیعی است وقتی همه بت پرست بودن بویژه در ناحیه بین النحرین .......البته همونطور که گفتم این مسئله پیغمبر بودن ایشون رو که برخی در معنی ذوالقرنین میدونن زیر سوال میبره به نظر من ........ولی موحد بودن رو که برخی معتقدن ذوالقرنین شخصی موحد بوده .......خیر

والسلام
 
آخرین ویرایش:

hamecheedoon

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنون از دوستی که این مطلب رو برام فرستادن ...........

کوروش در هنگام ورود به بابل


اينك كه به ياري اهورامزدا تاج سلطنت ايران ، بابل و كشورهاي جهات اربعه را بر سر گذاشته ام اعلام مي كنم كه تا روي كه زنده هستم و اهورا مزدا توفيق سلطنت را به من مي دهد دين و آئين و رسوم ملتهائي را كه من پادشاه آنها هستم محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت كه حكام و زير دستان من دين و آئين ملتهائي را كه من پادشاه آنها هستم يا ملتهاي ديگر را مورد تحقير قرار بدهند يا به آنها توهين نمايند. من از امروز كه تاج سلطنت را بر سر نهاده ام تا روزيكه زنده هستم و اهورا مزدا توفيق سلطنت را به من مي دهد هرگز سلطنت خود را بر هيچ ملتي تحميل نخواهم كرد و هر ملت آزاد است كه مرا پادشاه خود بداند.
من براي سلطنت آن ملت مبادرت به جنگ نخواهم كرد ، من تا روزيكه پادشاه ايران ، بابل و كشورهاي جهات اربعه هستم نخواهم گذاشت كه كسي به ديگر ظلم كند و اگر شخصي مظلوم واقع شد من حق وي را از ظلم خواهم گرفت و به او خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم كرد. من تا روزي كه پادشاه هستم نخواهم گذاشت مال غير منقول يا منقول ديگري را با زور يا به نحو ديگر بدون پرداخت بهاي آن و جلب رضايت صاحب مال تصرف نمايند. من تا روزي كه زنده هستم نخواهم گذاشت كه شخصي ديگر را بدون پرداخت مزد بكار بگيردم من امروز اعلام مي كنم كه هر كس آزاد است كه هر ديني را كه ميل دارد بپرستد و در هر جا نقطه ائيكه ميل دارد سكونت نمايد و مشروط بر اينكه در آنجا حق كسي را غصب ننمايد و هر شغلي را كه ميل دارد پيش گيرد و مال خود را به هر نحو كه ميل دارد به مصرف رساند به شرط اينكه لطمه به حقوق ديگران نزند. من اعلام مي كنم هر كس مسئول اعمال خود مي باشد و هيچكس نبايد را نبايد به مناسبت تقصيري كه يكي از خويشاوندانش كرده و مجازات كرد و مجازات برادر گناهكار و بر عكس بكلي ممنوع است و اگر يك فرد از خانواده يا طايفه اي مرتكب تقصير شود فقط بايد مجازات گردد نه ديگران ! من تا روزي كه به ياري اهورامزدا سلطنت مي كنم نخواهم گذاشت مردان و زنان را بعنوان كنيز و غلام بفروشند و حاكمان و زير دستان من مكلف هستند كه در حوزه حكومت و ماموريت خود مانع از خريد و فروش مردان و زنان بعنوان كنيز و غلام بشوند و رسم بردگي بايد بكلي از جهان برافتد و از اهورا مزدا خواهانم كه مرا در راه اجراي تعهداتي كه نسبت به ملتهاي ايران و بابل و مليتهاي ممالك جهات اربعه بر عهده گرفته ام پيروز گرداند.

اين فرمان در كتابخانه ملي كشور انگلستان نگهداري مي شود.

http://www.professorsoltanzadeh.com/yazd.htm

گویا در کتابی تحت نام منم کوروش پادشاه هخامنشی نیز ذکر شده

این هم محقق است ...........آقای همه چی دا

لینک کتاب رو هم میدم برو بخون ..........البته میدونم شما نمیخونی .........ولی اونی که بخواد میخونه

http://vista.ir/article/780415


همونطور که گفتم ...........موضوع اظهارات کوروش کاملا مشخصه ........به اعتقادات مردم دیگه احترام میذاشته شاید به خاطر سیاست و نوع حکمرانی ......طبیعی است وقتی همه بت پرست بودن بویژه در ناحیه بین النحرین .......البته همونطور که گفتم این مسئله پیغمبر بودن ایشون رو که برخی در معنی ذوالقرنین میدونن زیر سوال میبره به نظر من ........ولی موحد بودن رو که برخی معتقدن ذوالقرنین شخصی موحد بوده .......خیر

والسلام

دروغ تو روز روشن !

جالبه که در همین منبع شما در عکس واقعی که در زیر همین مطلب گذاشته شده چنین چیزی ننوشته! مردم رو . . . فرض کردن

133_3350.jpg



من از کسی که اینو به شما فرستاد تشکر میکنم. از رو عکس بخونید که اصلا چیزی در مورد اهورامزدا و یکتاپرستی نگفته. همه ادعاهاشون جعلیست. نباید باور کنید.

اصلا تو اینجا گفته همه تو پرستیدن خدای خودشون آزادن که یعنی خداهای متعدد. و کوروش اگه یکتا پرست بود چرا با خداهای متعدد مشکلی نداشت و چرا به مردم میگفت خداهای مختلف رو بپرستید؟

شما هم اگه کمی انصاف داشتید از من برای این روشنگری تشکر میکردید!


والسلام !
 
آخرین ویرایش:

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
دروغ تو روز روشن !

جالبه که در همین منبع شما در عکس واقعی که در زیر همین مطلب گذاشته شده چنین چیزی ننوشته! مردم رو . . . فرض کردن

مشاهده پیوست 97886



من از کسی که اینو به شما فرستاد تشکر میکنم. از رو عکس بخونید که اصلا چیزی در مورد اهورامزدا و یکتاپرستی نگفته. همه ادعاهاشون جعلیست. نباید باور کنید.

اصلا تو اینجا گفته همه تو پرستیدن خدای خودشون آزادن که یعنی خداهای متعدد. و کوروش اگه یکتا پرست بود چرا با خداهای متعدد مشکلی نداشت و چرا به مردم میگفت خداهای مختلف رو بپرستید؟

شما هم اگه کمی انصاف داشتید از من برای این روشنگری تشکر میکردید!


والسلام !
چنتا مطلب دیگه گذاشتم ...........همه رو که نمیشه دروغ گو خوند !!!!!!
داخل همون مطلب هم نص صریحش نوشته شده .........شما به راحتی هم پروفوسور و هم علامه رو کتمان میکنی و شخصی که تازه تو این زمینه وارد شده رو کردی محبوب و مبتکر خودت رو ها !!!!!

بارها گفتم شما هیچ گاه از یک مطلب تاریخی نمیتونی حقیقت رو بفهمی .........البته مطالبی که از یک زاویه هم نوشته شده باشه به تنهایی خیلی نمیتونن کمک حال باشن

به جز او چندین نفر کتاب دادن ..........این یک مورد .......... هر کسی هم منشور کوروش رو حتی به یک صورت تعریف کرده .......بنابراین نمیشه گفت کدام مورخ درست میگه .........

برمیگردیم به سر همین مسئله که گفتم تنها محقق دینی این توانایی رو داره که نظرشان مشخص است
 
آخرین ویرایش:

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
اما در مرود اینکه به خدایان اونها احترام میذاشته ...........دقت شود او حکمران بوده اونم در چه زمانی .............اینکه هر جا میرفته به خدایان اونها احترام میذاشته ........دقیقا دال بر اینه که بت برست و مردوک پرستی که شما گفتین نبوده

گفتم .........احترام گذاشتن تا پرستش کردن متفاوت است
 
آخرین ویرایش:

hamecheedoon

عضو جدید
کاربر ممتاز
در هر حال هیچکدوم اینا دلیل یکتا پرستیش نمیشه. کدام یکتا پرستی به مردم میگه انواع بتها را بپرستید؟! شما میگی؟
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
در هر حال هیچکدوم اینا دلیل یکتا پرستیش نمیشه. کدام یکتا پرستی به مردم میگه انواع بتها را بپرستید؟! شما میگی؟
نمیگوید انواع بتها را بپرستید ...........میگوید در پرستش آزادین !!!!!!!!! معلومه این مسئله برای این بوده که در حکمرانیش خدشه وارد نشه
با نگاه شما دلیل بت پرستی و مردوک پرستی نیز اصلا نمیشه



ای خدا ..........بحث فقط این قسمت نیست ..........کل تاریخ باستان رو باید بخونی تا متوجه بشی

تاریخ ایران باستان – حسن پیرنیا

گفته میشه کوروش در سفر به بابل کار چندان سختی نداشته حاکم اونجا شیطان پرست بوده !
ضمن اینکه حتی برخی مورخین معتقدن در کتیبه دست برده شده طوری که به نفع صهیونیستها باشه .........راست و دروغشم با خودشون


 
آخرین ویرایش:

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
باهوش من کی گفتم مدارک زیاده؟ اصلا با تو نبودم چرا میپری وسط حرف دو نفر؟



ربطشو از اونایی بپرس که قبل من اسم کوروشو آوردن
هم فکر خودت استنباط میکرد چون داریوش یکتا پرسته پس جدش کوروش هم یکتاپرست بوده! من چنین چیزی نگفتم.


آره پس من بودم سریع پریدم گزارش تخلف دادم!


البته اخطار در اینجا افتخاره. مرد اخطار میگیره دیگه این که بد نیست



به قول یکی تو نه شما . زود پسر خاله نشو !!!!!!!!!!!!!!!!!!!



ببین با من بودین یا نه مهم نیست . مهم اینه که این تاپیک در گفتگوی ازاد زده شده نه در بخش همشهری ها . روشم ننوشته مختص و شش دانگ متعلق به همه چی دون که بخواین تعیین تکلیف کنین کی نظر بده یا نده .

می پرم چون حر ف بی ربط زده میشه . حرف بی ربط زده نشه تا کسی نپره

قبل از شما در پست 12 اسمش اورده شد و شما ادامه دادین . حتما پست 12 رو که می دونین مال کیه .

جالبه چون در این تاپیک هم وضع همونطور تکرار شده
http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/355109-وصیت-داریوش


گزارش پست خلاف کردم و باز هم میکنم هر جا لازم باشه اینکارو میکنم . وقتی کسی قضایای بی ربط نسبت میده معلومه گزارش پست خلاف هم می کنم .

اگر اخطار افتخاره پس چرا از گرفتنش ناراحتی ؟؟؟؟
 

hamecheedoon

عضو جدید
کاربر ممتاز
به قول یکی تو نه شما . زود پسر خاله نشو !!!!!!!!!!!!!!!!!!!
.
.
می پرم چون حر ف بی ربط زده میشه . حرف بی ربط زده نشه تا کسی نپره
.
.
اگر اخطار افتخاره پس چرا از گرفتنش ناراحتی ؟؟؟؟

من به هر کی خواستم میگم "تو"
.
پس باید خیلی جاها بپری
.
ناراحت دشمنم باشه:D
 

hamecheedoon

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمیگوید انواع بتها را بپرستید ...........میگوید در پرستش آزادین !!!!!!!!! معلومه این مسئله برای این بوده که در حکمرانیش خدشه وارد نشه
با نگاه شما دلیل بت پرستی و مردوک پرستی نیز اصلا نمیشه



ای خدا ..........بحث فقط این قسمت نیست ..........کل تاریخ باستان رو باید بخونی تا متوجه بشی

تاریخ ایران باستان – حسن پیرنیا



این که از اون سایتای معلوم الحاله . بگذریم

شما که اگه کسی نظری در مورد دین بگه زود میگین اون بی دینه و خدا نشناسه حالا چطور باور می کنید کوروش یکتاپرست بوده و در کنارش با بت پرستی هم میونه خوبی داشته!! خنده دار نیست؟ یک کم فکر؟

این که یکی بت پرستی رو زشت نمیدونه از نظر دینی شرک محضه و سواد دینی زیادی هم نمیخواد
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
من به هر کی خواستم میگم "تو"
.
پس باید خیلی جاها بپری
.
ناراحت دشمنم باشه:D


خواستم جوابتو بدم ولی به حرمت لینکی که گذاشتم و کلام خدا توشه چیزی بهت نمی گم .خود دانی و خدایت .



ولی اول ادب یاد بگیر بعد بحث کن.

! دشمن تو علامه طباطبایی و سایر علمایی هستن که بر خلاف ادعات رو میگن .


راست گفتند عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد.

در هنگام سرچ این لینک رو دیدم . حجت دینی بر من تمام است خود دانید و روز جزا.



http://www.alulbayt.com/farsi/book23.htm#فهرست مندرجات
 
آخرین ویرایش:

E.lahe

عضو جدید
کاربر ممتاز
بین استارتر و بنده بحث منطقی ای شروع شده بود که فقط مشکلی کوچکی باعث ورود تاپیکخورها :دی به بحث شد !
آوردن کلمه کوروش به سهو در پست من
و پرش به موضوع بی ربط ذوالقرنین توسط استارتر !

یه مطلب از یه منبع تاریخی بیار که کوروش گفته بنده مردوک پرستم !
بندهای 27 و 35 استوانه (کتاب دکتر ارفعی ) :
مردوک ، خدای بزرگ از کردارهای من شاد شد و مرا کوروش ، پادشاهی که پرستنده وی است با بزرگواری افزونی داد .....
(بند 35) کوروش ، پادشاهی که تو را پرستنده است ...
کوروش در هنگام ورود به بابل
کوروش که از شرق آسیا تا اروپا را تصرف کرده بود چرا فقط روی یدونه بابلش مانور داده میشود ؟
بهتر نیست درباره سایر تصرفات هم تحقیق و صحبت شود ؟
 

E.lahe

عضو جدید
کاربر ممتاز
افسانه ساختگي اسارت يهوديان در بابل
موضوع اسارت يهوديان حداقل از دو جهت دستاويز چند گروه شده است ، نخست آنكه يهوديان آنرا بعنوان دومين مظلوميت بزرگ يهود درطول تاريخ مطرح نموده اند و دوم آنكه عده اي آزادي آن ها توسط كوروش را نشان رهايي از بردگي يا برانداختن بردگي جا انداخته اند كه لازم به ذكر است اصولا در هيچ كتيبه اي حتي منشور كوروش سخني مبني بر برانداختن برده داري نيامده است ...
اما يهوديان چگونه و به چه دليل راهي بابل شدند ؟
در زمان جنگ بخت النصر با ارتش فرعون مصر و متحدين آشوري او يهوياقيم شاه يهود و متحد و خراجگزار فرعون بود،(كتاب دوم پادشاهان،٢٣ / ٣)
ولي بخت النصر به رغم پيروزي بر ارتش مصر به قلمرو دولت كوچك يهود تعرض نكرد
ben-sasson, ibid, p. 153.
و تنها از اين پس يهوياقيم خراج ساليانه خود را به دولت بابل تقديم مي نمود.تمكين يهوياقيم به بخت النصر سه سال بيشتر دوام نداشت و به تعبير نويسندگان تاريخ شاهان يهود " عاصي" شد.
(كتاب دوم پادشاهان،٢4 / 1)

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]پيمان شكني شاه يهود :[/FONT]

اين عصيان همراه شد با ااتحاد سه دولت كوچك غزه اشقلون و اشدود و دولتهاي صور و اورشليم در زير رهبري فرعون مصر...
در نتيجه در سال 598 پ.م بخت النصر به غرب لشكر كشيد.
حكمرانان و رجال هوادار مصر در 5 دولت فوق را به عنوان " تبعيدي"به بابل منتقل كرد و حكمرانان محلي را در آن مناطق منصوب كرد.يكي از اين تبعيديان يهوياكين شاه 18 ساله يهود است .
تبعيد بابل دومين مظلوميت بزرگ يهوديان در طول تاريخ است كه پس از انهدام قبايل ده گانه شمالي به وسيله امپراتوري آشور حادث شد.كه همانطور كه بازخواني كرديم و خواهيم كرد ،بيشتر يك جعل و دروغ بزرگ است تا يك واقعيت...
اين تبعيد در حاليست كه در طول تاريخ پيمان شكنان
يهوياقيم و پسرش شاهاني ستمگر بودند و در عهد عتيق از آنان به نيكي ياد نشده است ...
در كتاب دوم پادشاهان مي خوانيم :« آنچه در نظر خداوند ناپسند بود موافق هرآنچه پدرش كرده بود به عمل آورد»

ورود بخت النصر به اورشليم بدون خونريزي و غارت و كشتار بود و سخني از اين موارد هم نيست ..
بن مايه هاي يهودي از تخليه خزانه دربار و معبد سليمان سخن ميگويند كه طبق روال آنزمان بعنوان غرامت ضبط مي شده ولي آنهم خالي از دروغ و بزرگنمايي نيست چون در تهاجم دوم بخت النصر هنوز ثروت انبوهي مانده بود ...
كتاب دوم تواريخ ايام – و كتاب ارميا نبي

بخت النصر يهوياكين را با چندي از بزرگان و هزاران تن از غلامان و كنيزان و ... به بابل برد و عموي 21 ساله يهوياكين به نام صدقيا را در سمت نائب السلطنه شاه يهود در اورشليم منصوب كرد.
كتاب دوم پادشاهان 24/17
برخي اين تعداد را ده هزار نفر ذكر كرده اند ....

بخت النصر فردي بيگانه را بر يهود نگمارد ، (كوروش درباره بابل چنين كرد)بلكه فردي كه يهودي و بيطرف يا
هوادار بابل بود به حكمراني ميگماشت و اين سياست در دولتهاي ديگر فلسطيني تكرار شد...

يافته هاي نوين باستان شناسي نشان مي دهد كه برخلاف تبليغات يهود اين " تبعيديان" به هيچ وجه "اسيــر " و يا مضحك تر از آن " برده"نبودند و در بابل زندگي شاهانه داشتند و در اورشليم ثروت و نفوذ ...

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]املاك پهناور يهوياكين و بزرگان وكاهنان يهود در سرزمينشان محفوظ بود و توسط كارگزارانشان اداره مي شد و اشراف يهود به طور منظم و آشكار با اورشليم رابطه داشتند و اوامر يهوياكين در دولت يهود مطاع بود.
[/FONT]ben-sasson, ibid, p. 156.

به نوشته دايره المعارف يهودپس از مرگ بخت النصر وضع يهوياكين بهتر شد و هنوز به عنوان شاه يهود در بابل از احترام بسيار زيادي برخوردار بود و ...صدقيا نيز به عنوان جانشين يهوياكين يكتاپرست نبود و به
كفته كتب يهود ، بت پرست بود و...
پس از سالها آپريس فرعون مصر شد و سياست تهاجمي پسمتيخوس عليه ايران و بابل را ادامه داد و سرانجام در سال 587 بار ديگر بخت النصر به سوي سرزمين هاي غربي به حركت در آمد و در كوران جنگ با ارتش مصر در تابستان 586، اورشليم كه به تعبير كتاب عزرا" كانون فتنه " در منطقه به شمار مي رفت به تصرف در آمد ...بخت النصر معبد سليمان را نابود كرد و گروهي از اشراف را به قتل رساند و ...


ارميا: درون مايه جنبش ارميا عدالت اجتماعيست و او فقط عليه رواج پرستش بعل نمي شورد ، بلكه ستم و ظلم و فساد اجحتماعي نيز آماج اصلي حمله اوست ...

ارميا مخالف سرسخت پيوند دولت يهود با مصر بود و به عكس ازاتحاد با بخت النصرسرسختانه دفاع ميكرد و او را شمشير مقتدر خداوند براي تنبيه مصريان مي ديد.
 

E.lahe

عضو جدید
کاربر ممتاز
مجسمه ای که مال کوروش نیست
زیر سوال رفتن تئوری ذوالقرنین بودن کوروش !
پایه های تئوری ذوالقرنین بودن کوروش که بر اساس مقالات وزیر فرهنگ هندوستان یعنی ابوالکلام آزاد و پس از آن در تفسیر المیزان انتشار یافت ، با بررسی دقیق مجسمه منسوب به کوروش و خواب های دانیال و ... در حال فروریختن و ویرانی است .​
«حميد محمد قاسمي» نويسنده «اسرأييليات و تاثير آن بر داستانهاي انبياء در تفاسير قرآن » مينويسد كه :
روايات گوناگون و متفاوتي در تفاسير نقل شده كه مرحوم علامه طباطبائي در تفسيرالميزان تنها به 39 وجه مختلف از اقوامي كه در اين باره وارد شده اشاره كرده است
اولين بار «ابوالكلام آزاد» وزير فرهنگ هندوستان در زمان رضاخان پهلوي در چند مقاله در شمارههاي يكم تا سوم مجله «ثقافه الهند» (فرهنگ هند) با استناد به نقش به اصطلاح كوروش در پاسارگاد، این تئوری را رواج داد که كوروش همان ذوالقرنين قرآني است .
«دكتر حسين صفوي» نويسنده كتاب «اسكندر و ادبيات ايران و شخصيت مذهبي (اسكندر) مينويسد:
به عقيده مرحوم آزاد :
1-ذوالقرنين كوروش كبير هخامنشي است و اين لقب و عنوان اشاره به خواب دانيال نبي است.
خلاصه خواب دانيال در سفر كتاب منسوب به وي، فصل هشتم چنين است :
دانيال شبي در رويا ديد در كنار نهر اولاي قوچي داراي دو شاخ به طرف شرق و غرب و شمال و جنوب شاخ ميزد و كسي را ياراي مقاومت با او نبود. ناگهان از طرف مغرب بز نري پيدا شد كه يك شاخ بلند درميان چشمهايش بود و با آن قوچ درافتاد و او را نابود كرد... جبرئيل خواب دانيال را چنين تعبير كرد كه آن قوچ دوشاخ عبارت است از ملوك ماد و فارس و نيز بز نر مودار پادشاه يونان است....


2-مجسمهاي كه در استخر [(پاسارگاد)] كشف شده داراي دو شاخ و دو پراست مجسمه كوروش است و دو شاخ اشاره به تصوير معني ذيالقرنين است و بالهاي وي مطابق خواب اشعيا در كتاب اشعيا، فصل 46، آيه 11) ميباشد كه كوروش را عقاب شرق ناميده است و به همين جهت مجسمه كوروش كه در زمان اردشير هخامنشي ساخته شده مرغ ناميده شده و رودي نيز كه زيرپاي آن روان است مرغاب نام دارد...»
اسكندر و ادبيات ايران و شخصيت مذهبي اسكندر، دكتر سيد حسين صفوي، مؤسسه انتشارات اميركبير، تهران، 1364 صص 288-287
3- دليل سوم كه در رابطه با همين مجسمه و اعمال صاحب مجسمه در باب احداث سد ياجوج و ماجوج است چون در ارتباط با دو دليل بالاست و در صورت اثبات اينكه اين مجسمه مربوط به كوروش نباشد خود به خود فاقد ارزش ميشوند لذا از ذكر آن كه مشهور عام و خاص است خودداري كرده و به رد دو دليل اول كه ستون فقرات دلايل جناب ابوالكلام آزاد در انتساب لقب ذوالقرنين به كوروش است ميپردازم.

مجسمه ای که مربوط به کوروش نیست :
دكتر سيد حسين صفوي در مورد اين مجسمه به صراحت مينويسد :
اين مجسمه ... ابدا متعلق به كوروش نيست و اكثر دانشمندان برآنند كه اين پيكر نه متعلق به كوروش اول و نه متعلق به كوروش دوم كوچك برادر اردشير دوم بلكه خواسته اند ملكي را بنمايانند كه در حال پرواز است و دست خود را براي رد كردن ارواح شرير بلند كرده است حال مسئله اين است كه چگونه و چه كسي يك مجسمه بياسم و رسمي چنين را «كوروش» نامگذاري كرده و آنرا «ذوالقرنين» دانسته است. اينجاست كه جعل و جعليات به اوج خود ميرسد و ميگويند نه امروز بلكه روزگاري بر روي اين مجسمه كتيبهاي با دو سطر خط پارسي باستان و يك سطر خط بابلي و يك سطر خط عيلاي بوده كه روي آن نوشته شده بود «من كوروش، پادشاه هخامنشي»!!
دكتر بهرا م فرهوشي استاد دانشگاه تهران با وقاحت باور نكردني در كتاب خود به نام ايرانويج مينويسد:
«ديولافوا باستانشناس معروف فرانسوي و خانم او در سفرنامه هاي خود ذكر ميكنند كه اين كتيبه را بر روي پيكره بالدار كوروش ديده اند»
ايرانويچ، دكتر بهرام فرهوشي استاد دانشگاه تهران، انتشارات دانشگاه تهران، انتشار 1902، شماره مسلسل 3114 تاريخ انتشار آبنماه 1370، ص 65

در صورتيكه در سفرنامه مادام ژان ديولافوا كه اتفاقا جناب محمد علي فرهوشي با نام «ايران كلده و شوش» ترجمه كرده و جالبتر اينكه به كوشش خود جناب دكتر بهرام فرهوشي چاپ گرديده به هيچ وجه در تصويري كه مادام ديولافوا از تصوير به اصطلاح كوروش كشيده هيچ كتيبهاي بر روي مجسمه وجود ندارد ولي در عوض كتيبه مذكور در روي يك ستوني ديگر كه اصلا ربطي به اين ستون ندارد و در فاصله خيلي بعيد ازهم قرار دارد و حتي يك نفر از ايلات محلي در زير آن به استراحت ميپردازد و همان كتيبه بالاي آن ستون ديده ميشود. و نشان ميدهد كه جناب دكتر و استاد دانشگاه تهران چقدر با تاريخ و تاريخ باستاني و باستانشناسي ايران آشنايي دارد !!

دكتر بهاءالدين پازارگاد استاد دانشگاه در كتاب وزين خود «تاريخ فلسفه و مذاهب جهان» كتاب دوم آيين زرتشت و ساير مذاهب ايران باستان در مورد همين نقش به اصطلاح كوروش و كتيبه به اصطلاح روزگاري موجود در روي آن به صراحت مينويسد :
« من شخصا مدت يك هفته اين سنگ را در محل خود بررسي نمودم و به اين نتيجه رسيدم كه امكان نداشته است كه كتيبهاي بالاي اين سنگ (مجسمه كوروش) وجود داشته باشد.
به نظر من اين طور رسيد كه يكي از مسافران انگليسي در قرن هيجدهم اين محل را بازديد كرده است و كتيبهاي را كه هنوز روي يكي ازجرزهاي سنگي در اين محل به خط ميخي موجود است در كتابي كه منتشر نموده نقاشي كرده است و شخصا فرشته بالداري كه روي جرز(ستون) ديگري بوده رسم نموده است. دانشمند ديگري كه هيچ وقت به ايران مسافرت نكرده و «دوبوا» نام دارد و فرانسوي است كه كتاب آن نويسنده انگليسي را خوانده و معلوم نيست به چه علت در كتاب خود آن كتيبه را بالاي آن فرشته بالدار قرار داده است بعدا ديگران كتاب «دوبوا» را خواندهاند و وقتي به پاسارگاد آمدهاند ديدهاند آن كتيبه بالاي آن فرشته (مجسمه كوروش) نيست».
تاريخ فلسفه ومذاهب جهان. كتاب دوم آيين زرتشت و ساير مذاهب ايران باستان، دكتر بهاالدين پازارگاد، چاپ اول، 1347، به نقل از اسكندر و ادبيات ايران، ص 292

در تحقيقات جديد عوض نوشتن نام كوروش در زير آن مجسمه كذايي دانشمندان فعلي مرقوم ميدارند : فرشته بالدار. چنانچه در كتاب «تخت جمشيد» نوشته مهرداد بهار- نصراله كسرائيان دقيقا در زير همين ستون پاسارگادي و درتوضيح همان نقش جنجالي به صراحت نوشته شده «فرشته بالدار».كتاب تخت جمشيد ، مهرداد بهار- نصراله كسرائيان، تدوين شهريار ايزدي ترجمه سودابه دقيقي، چاپ چهارم، 1372، ص 95
و نيز در كتاب سرزمين مهرو ماه تخت جمشد، نقش رستم، نقش رجب، پاسارگاد» در زير همان مجسمه به اصطلاح كوروش سابق نوشته شده : پاسارگاد – فرشته بالدار . سرزمين مهروماه، تخت جمشيد، نقش رستم، نقش رجب، دكتر فرخ سعيدي، سازمان ميراث فرهنگي كشور، چاپ اول، تهران، 1376، زير تصوير منسوب به كوروش سابق (بدون صفحه)

حتي در كتاب راهنماي تخت جمشيد به قلم جناب دكتر فرخ سعيد – كه از سوي سازمان ميراث فرهنگي كشور- منتشر شده در مورد عدم كوروش بودن و طرز لباس و ساير مشخصات آن مينويسد :

لباس بلند فردي كه اينجا ديده ميشود تا ساق پاي او ميرسد كه با آستينهاي كوتاه، يك لباس كاملا عيلامي است نيمرخ مرد ي نشان داده شده است كه در حال حركت به سوي تالار است و دست راست بلند شدهاش از آرنج خم شده است. دو جفت بال بزرگ با پرهاي روي هم افتاده از جلو و عقب بدنش بيرون آمده است. موهاي سروريش كوتاه او حالت تابيده شده دارد. نكتهاي كه روشن نيست تاج شاخ مانند اوست كه سه چيز گلدان مانند را نگه داشته و مانند تاج خدايان مصري به ويژه هارپوكراتس Harpocrates است بايد در نظر داشت كه كوروش هرگز به مصر كه پسرش كامبيز آنرا تسخير كرد نرفته بوده.
علامه طباطبایی نیز در تفسیر المیزان درباره جعلیات یهود پیرامون ذوالقرنین میگویند :
خواننده عزيز بايد بداند كه روايات مروى از طرق شيعه واهل سنت از رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) واز طرق خصوص شيعه از ائمه هدى (عليهمالسلام ) وهمچنين اقوال نقل شده از صحابه وتابعين كه اهل سنت با آنها معامله حديث نموده (احاديث موقوفه اش مى خوانند ) درباره داستان ذى القرنين بسيار اختلاف دارد، آن هم اختلافهايى عجيب ، وآن هم نه در يك بخش داستان ، بلكه در تمامى خصوصيات آن . واين اخبار در عين حال مشتمل بر مطالب شگفت آورى است كه هر ذوق سليمى از آن وحشت نموده ، وبلكه عقل سالم آن را محال ميداند، وعالم وجود هم منكر آن است . واگر خردمند اهل بحث آنها را با هم مقايسه نموده مورد دقت قرار دهد، هيچ شكى نميكند در اينكه مجموع آنها خالى از دسيسه ودستبرد وجعل ومبالغه نيست . واز همه مطالب غريب تر رواياتى است كه علماى يهود كه به اسلام گرويدند - از قبيل وهب ابن منبه وكعب الاحبار - نقل كرده ويا اشخاص ديگرى كه از قرائن به دست مى آيد از همان يهوديان گرفته اند، نقل نموده اند. بنابراين ديگر چه فائده اى دارد كه ما به نقل آنها واستقصاء واحصاء آنها با آن كثرت وطول وتفصيلى كه دارند بپردازيم ؟. لاجرم به پارهاى از جهات اختلاف آنها اشاره نموده مى گذريم ، وبه نقل آنچه كه تا حدى از اختلاف سالم است مى پردازيم .http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j13/almiza40.htm#link340


مجسمه کوروش یا یک بت ترکیبی خاورمیانه ای ؟!
مجسمه منسوب به کوروش که کتیبه روی سر آن نوکنده و جعلی است​
و تصویر یک الهه (بت) خاورمیانه ای را به کوروش نسبت داده اند.​
Assyrian Nimrod
Amun-Ra

Osiris and Re-Horakhty

تصویری دیگر از خدای مصری : Osiris
و یک موضوع جالب ، نماد کابالا برگرفته از ترکیب و الهه خاورمیانه ای :​


Kabbalah Sumerian Tree of Life


خواب های دانیال :
خوبهای منسوب به دانیال نبی و اشعیا اغلب ساختگی و جعلهای یهود است .
در سفر دانيال ، فصل 8 آيه 20 و21 چنين آمده بود كه :
«قوچ صاحب دو شاخي كه ديدي ملوك مداين[(مادها)] و فارس است و بز نر مودار پادشاه يونان است»
در اينجا آشكارا ديده ميشود كه قوچ صاحب دو شاخ يا ذوالقرنين عنوان «ملوك» يعني «پادشاهان» ماد و پارس ذكر شده و اگر نظريه جناب ابوالكلام آزاد را در تطبيق ذوالقرنين – كه يك فرد است- با اين آيات «سفر دانيال» بسنجيم آن وقت روشن ميشود كه «تمام ملوك» يعني «تمام پادشاهان ماد و پارس» ميبايد كه «ذوالقرنين»!! محسوب شوند و اين نقض غرض است چه ذوالقرنين قرآني يك فرد بود نه خيلي از پادشاهان ماد و پارس!!
و نيز اگر اصل خواب دانيال را نيز «جدي» بگيريم اين خواب نه به نفع كوروش و سلسله هخامنشي بلكه به ضرر آنهاست و بيشتر به درد تضعيف روحيه سربازان هخامنشي ميخورد نه يوناني! چه آشكارا پيشگويي شده كه پادشاه يونان، پادشاهان ماد و پارس را شكست خواهد داد و چون هر روز پادشاهي از ماد و پارس با پادشاهي از يونان در جنگ و جدال بودند لذا اگر افسران و درجهداران و بويژه اعيان و اشراف ايراني ميدانستند كه چنين خوابي از طرف پيغمبري براي آنها ديده شده به هيچوجه روي فرد بازنده سرمايه گذاري نميكردند و اين خواب عوض تحكيم موقعيت كوروش به عنوان «ذوالقرنين» به عنوان كسي كه با «دوشاخ قوچي» خود از پس «يك شاخ بزي» برنميآيد به تضعيف موقيت كوروش ذوالقرنين!! مي انجاميد و عقل حكم ميكند كه «ذوالقرنين» بودن چنين قوچي عطايش به لقاي بزي بخشيده شود كه با دو شاخ از پس يك شاخ برنميآيد!! به هر حال اين خواب برخلاف اعمال قرآني ذوالقرنين است و در قرآن نيز صحبت از شاخ به شاخ شدن قوچ و بز و جنگ ماد و پارس با يونان نيامده و اين خواب از جمله خوابهاي اسرأييليات است.
اگر واقعيت را بخواهيم واقعيت اين است كه نه چنين خوابي ديده شده و نه چنين تعبيري انجام گرفته بلكه اين بازيها بيشتر به بازيهاي سياسي – ايدئولوژي يهود در خاورميانه برميگردد چه كتاب دانيال نبي يا به اصطلاح خود يهوديان «سفر دانيال نبي» اصلا كتابي جعلي است . در اين كه بيشتر قسمتهاي كتاب تورات جعلي و تحريف شده است و مسلمانان به تحريفات تورات معتقدند شكي نيست و دانشمندان بسياري قسمتهاي مهمي از تورات را »الحاقي» ميدانند .

«دكتر سيد حسين صفوي» در مورد جعلي بودن كتاب دانيال نبي و رؤياي منتسب به او مينويسد :
« به عقيده بيشتر محققين، اين كتاب در زمان آنتيوخس اپيفانوس 164-175 پيش از ميلاد نوشته شده و آن را به دانيال نسبت دادهاند [The word’s religious.p.646] و اين گونه انتسابها در دوران اسلامي نيز ادامه داشت» (اسكندر و ادبيات ايران و شخصيت مذهبي اسكندر ص 288)
و آنوقت كتابي در زمان آنتيوخوس چهارم يعني بعد از 375 سال بعد از كوروش نوشته شده و با انتساب به دانيال نبي،آن حضرت را وا ميدارند تا «خوابي براي كوروش» ميبيند و دوهزارسال بعد نيز جناب ابوالكلام آن مجسمه كذايي موجود در پاسارگاد را كه دوشاخ دارد بركشده از روي آن خوابي ميداند كه 375 سال بعد از كوروش ديده شده است!!
البته جالبترين قسمت اين كتاب جعلي و انتسابي به «دانيال نبي» آمدن نام «مأمون خليفه عباسي» در كتاب است!! و اين نشان ميدهد كه دامنه جعل تا كجا كشيده شده است.
«ابن خلدون» در كتاب وزين خود با نام «مقدمه» كه به «مقدمه ابن خلدون» معروف است «شرح حال مرد زيرك صحافي را به نام دانيال را ميدهد كه چگونه اين مرد دروغپرداز در زمان مقتدر خليفه عباسي كاغذها و اوراق را مانند كاغذها و اوراق كهنه ميساخت و بر روي آنها حروفي از اسامي صاحبان دولت و معاريف را به خطوط قديمي مينوشت و آنها را رموزي درباره آنان ميشمرد و مطابق خواست و ميل و آرزوي آنها تفسير مينمود و به صورت پيشگويي جلوه ميداد و نسبت تمام اين پيشگوييها را كه بعضي از آنها روي داده بود و برخي ديگر بوقوع پيوسته بود به دانيال نبي ميداد. اين موضوع با تفصيلي تمامتر و كمي اختلاف در تجارب الامم ابن مسكويه آمده و در لغتنامه[دهخدا]ذيل كلمه(دانيال)نقل شده است

بت های مورد پرستش کوروش :
۲۶-...مردوک، خدای بزرگ از کردارهای من شاد شد و27. (آنگاه) مرا، کورش، پادشاهی که پرستنده ی وی است ...
۹-از شکوه های ایشان انلیل Enlil خدایان سخت به خشم آمد.
۲۲-آن که پادشاهیش را خداوند (= مردوک) و نبو Nabû دوست می دارند
بت های مورد پرستش کوروش :


Nabu
 

E.lahe

عضو جدید
کاربر ممتاز
سیری در اسناد هخامنشی و یافته ای دیگر ...

ترجمه کتیبه بیستون و دیگر اسناد هخامنشی را که با دقت بخوانیم اینقدر نکات جالب دارد که تمامی نخواهد داشت .کافیست در اسناد هخامنشیان دقیقی شویم و بدون ذهنیت ، بررسی کنیم ...
در گل نبشته بابلی کوروش( ترجمه عبدالمجید ارفعی) می خوانیم :
17. او (= مردوک) بی هیچ کارزاری وی (= کورش)را به شهر خویش، بابل، فرا برد.(مردوک) بابل را از هر بدبختی برهانید (و)نبونئید را - پادشاهی که وی (= مردوک) را پرستش نمی کرد به دست او (= کورش) سپرد...
دقت کنید در طول این بیانیه سیاسی کوروش نبونید (نبونئید) شخصیتی منفور و مغضوب است هم از سوی خدای مجهول (ارفعی:"مردوک") و هم از سوی مردم بابل ...
کوروش : همه ی مردم بابل،‌ همگی (مردم) سومر و اکد،(همه ی) شاهزادگان و فرمانروایان به وی (= کورش) نماز بردند و بر دو پای او بوسه دادند (و) از پادشاهی اش شادمان گردیده، چهره ها درخشان کردند.
...
23. با شادی و شادمانی در کاخ شهریاری خویش، اورنگ سروری خویش بنهادم، مردوک، سرور بزرگ، مهر دل گشاده ام را که د[وستدار ] بابل است به خواست خود به [ خویشتن گروانید ](پس) هر روز پیوسته در پرستش او کوشیدم...

از نماز بردن بر یک شخص و بوسیدن دو پای او که بگذریم .اینجا نیز کوروش می گوید که مردم بابل وبا او رفتاری نیکو داشته اند و از حضورش خرسند شدند .طبیعتا مردم بابل از شاهشان(نبونید) ناراضی بودند که به سمت کوروش رفته اند .


حال کتیبه بیستون نوشته داریوش هخامنشی را مرور کنیم :
ترجمه کتیبه بیستون - غیاث آبادی :
بند ۱۶ ۷۲-۸۱ داریوش شاه گوید: ... مردی بابلی به نام «نَـدیـتَـبَـئـیـرَه»پسر «اَئـیـنَـه ایرَه» در بابل شورش کرد. او مردم را چنین می‌فریفت که من «نَـبوکُـدرَچَـرَه» (نَبوکَـد‌نَصَـر/ بخت‌النصر) پسر «نَـبونَـئـیتَـه» (نَبونید) هستم. سپس همة مردم بابل به سوی او رفتند.بابل نافرمان شد و او پادشاهی را در بابل به دست گرفت.
نکته جالب ماجرا اینجاست که همان مردم بابل که گویا بعلت بدرفتاری نبونید به سمت کوروش رفته اند(براساس بیانیه کوروش) اینجا علیه داریوش به سمت فرزند نبونید می روند و علیه داریوش قیام می کنند ...این موضوع اهمیتی ندارد که داریوش او را دروغگو خطاب کرده اینجا مهم اینست که اگر نبونید فردی با توصیفات کوروش بوده است ، پس چرا فرزندش (یا دیگری)خود را به او منسوب کرده است تا همه ی مردم بابل به سمت او گرایش پیدا کنند ؟!


بند ۱۴ ۷۶-۸۳ داریوش شاه گوید: هنگامی که من در پارس و ماد بودم؛ بابلیان دوباره بر من شوریدند. مردی ارمنی به نام «اَرخَـه» پسر «هَـلـدیتَـه» در سرزمینی به نام «دوبالَـه» در بابل شورش کرد. در آنجا چنین به مردم دروغ می‌گفت که من «نَـبوکُـدرَچَـرَه» (نَبوکَـد‌نَصَـر/ بخت‌النصر) پسر «نَـبونَـئیتَـه» (نَبونید) هستم.آنگاه بابلیان بر من نافرمان شدند و به سوی آن اَرخَـه رفتند.او بابل را گرفت. او شاه بابل شد.
بابل پس از فتح وتوسط داریوش و کشتن فرزند نبونید محبوب و سرکوب مردم بابل توسط داریوش بار دیگر و پس از سرکوب ملتهای دیگر شورش می کند .اینبار نیز فردی دیگر خود را به نبونید منسوب کرده است .باز هم داریوش اعتراف می کند که " مردم بابل" به سمت فرزند نبونید رفتند .

اما حقیقت چیست ؟!
به نظر در این بین داریوش سخنش به واقعیت نزدیک تر است .یعنی چندین بار شورش مردمی در بابل را خود داریوش توصیف و تایید می کند و محبوب بودن منسوبین به نبونید در بابل را خود او تایید می کند .

بنابر این دو حالت می ماند :
1- کوروش با بیانیه اش قصد فریب افکار را داشته و نبونید هرگز در بابل منفور نبوده است ...
2- هخامنشیان در طول حکومتشان چنان رفتاری با بابلیان کرده اند که آنها ناچار آن شاه منفور را و فرزندش را به این شاه (داریوش ) ترجیح دادند .
 

E.lahe

عضو جدید
کاربر ممتاز
منشور حقوق بشر يا پروپاگاند ( تبليغ ) سياسي ؟!
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]منشور حقوق بشر يا پروپاگاند ( تبليغ ) سياسي ؟![/FONT]
به مناسبت ورود"گل نبشته بابلي كوروش" (يا منشور حقوق بشر) به خاك ايران با لطف انگلستان
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]((( مقاله در سایت الف : [/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]منشور حقوق بشر يا پروپاگاند ( تبليغ ) سياسي[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif] )))[/FONT]
از آنجايي كه در سيل تبليغات يك قرن اخير در مورد اين شخصيت بزرگنمايي هايي شده است نياز است ، با طرح چند پرسش بنيادين اين شخصيت تاريخي مورد بررسي عميق تري قرار گيرد .
- آيا اين لوح گلي منحصر بفرد بود ؟ آيا انواع مشابهي پيش از كوروش داشته ؟
- آیا اين لوح از چه جهت نوشته شده بود ؟ كاربرد آن تبليغي بود يا عملي ؟
- آيا كوروش خود به اين منشور و بند هاي آن عمل كرده است ؟ موارد نقض حقوق بشر توسط كورش كدام اند ؟
- آيا عواملي در بزرگنمايي اين لوح نقش داشته اند ؟ آنها كه بودند ؟
- آيا مواردي از قبيل ماليات و حداقل دستمزد و برانداختن برده داري و حق دموكراسي و ...كه در متون منتسب به اين منشور در اينترنت منتشر شده با متن اصلي اين لوح گلي همخواني دارد يا جعلي اند ؟

در متن ذيل به همه اين پرسشها پاسخ مستند خواهيم داد .

- آيا اين لوح گلي منحصر بفرد بود ؟ آيا انواع مشابهي پيش از كوروش داشته ؟
در مورد سوابق نگارش چنين متوني بايد به بيش از هزار سال پيش از كوروش بازگرديم و به زمان حمورابي(۱۷۹۵ تا ۱۷۵۰ پ.م) برسيم كه قانون نامه اي عظيم و با شكوهي بر روی ستونی از جنس بازالت به بلندای 2.25 متر و پهنای 65 سانتی متر حك كرد و بر وسط شهر براي عمل به آن قرار داد .كه بسيار عظيم تر از الواح گلي حتي كهن تر كوروش است ، و شامل 282 قانون بوده .در پيوست برخي قوانين كه براي 3700 سال پيش واقعا شگفت انگيز است آورده شده . (1)
اين قانون سواي ارزش حقوقي ارزش ادبي نيز داشته است و نمونه هايي از اين قانون نامه در كتابخانه عظيم نينوا زمان آشور باني پال يافت شده است .

- اين لوح از چه جهت نوشته شده بود ؟ كاربرد آن تبليغي بود يا عملي ؟
لوح كوروش يك نوشته عملي نبوده و در راستاي تبليغ(پورپاگاند) سياسي بوده ، بدان معنا كه اين لوح در اين ابعاد كوچك با اين شكل پيش از آنكه كوروش بابل را فتح كندتوسط پادشاهان بين النهرين استفاده مي شده و كاربردي تبليغي و در راستاي ثبت وقايع (به نفع شاه) را داشته است .
اما در مورد كتيبه اي مانند حمورابي كه حدود 1200 سال پيش از كوروش نوشته شده است وضعيت متفاوت است ، اين كتيبه سنگي عظيم يا انواع مشابه كهن تر از كوروش بعنوان قانون نامه اي عملي در مركز شهر قرار داده مي شد و مردم و شاه موظف به رعايت و اجراي قوانين بودند .اين در حاليست كه در ادامه موارد نقض قوانين توسط كوروش را بررسي خواهيم نمود .

- آيا كوروش خود به اين منشور و بند هاي آن عمل كرده است ؟ موارد نقض حقوق بشر توسط كورش كدام اند ؟
موارد نقض حقوق بشر توسط كوروش متعددند ، دكتر پرويز رجبي (2) معتقد است كوروش حداقل در دو مورد منشور حقوق بشر را نقض كرده است .

"پرويز رجبي" ايران شناس و نويسنده کتاب "هزاره هاي گمشده" رفتارهاي کوروش در حذف دو امپراتوري "ليدي" و "بابل" را خلاف منشور آزادي کوروش مي داند.
رجبي مي گويد : « كوروش که علاوه بر فرمانرواي مادها، دو امپراتوري بزرگ را براي هميشه از جغرافياي سياسي جهان حذف كرد، در منشورش آورد كه همه آزادند، در صورتي که تصرف يك كشور خلاف منشور آزادي است. بعد از كوروش در زمان داريوش سه بار مردم بابل شوريدند استقلال شان را به دست بياورند اما سركوب شدند. اين واقعيت را چگونه مي توان موافق با منشور آزادي ديد.» (3)
كوروش در يك اقدام ناجوانمردانه پس از تصرف شهر اوپيس آنرا با قيري كه از كركوك آورد با سكنه اش به آتش كشيد. چند نمونه از روايت محققين در اين زمينه :
اولمستد: "کورش نبرد دیگری در اوپیس کنار دجله نمود و مردم اکد را با آتش سوزاند."(4)
جان مانوئل کوک: "کوروش در نبردی در اوپیس بر مردم پایتخت کهن اکد پیروز می شود و آنان را با آتش و کشتار عام نابود می کند." (5)
پرویز رجبی: "کورش پس از پشت سر گذاشتن گوتیوم از رودخانه دیاله گذشت و به پای دیوار میان دجله و فرات رسید،که شهرهای اُپیس و سیپار را در دو سوی خود داشت. اُپیس به تصرف در آمد و به آتش کشیده شد." (6)

اما در مورد اخلاق و نبردها و نحوه مرگش هم مطالب جالب توجهي وجود دارد :
ويل دورانت در تاريخ تمدن جلد سيزدهم ميگويد :"نقص بزرگی که بر خلق و خوی کوروش لکه ای باقی گذاشته آن بود آنکه گاهی بی حساب قساوت و بیرحمی داشته است"
هايد ماري كخ در كتاب از زبان داريوش ميگويد :«...كوروش براي جنگ با سكاها راهي شد ، به اعماق قلمرو سكاها رخنه كرد و از آمودريا گذشت ، در اين نبرد سرنوشت ساز نه فقط پسر ملكه سكاها كشته شد ، بلكه خود كوروش نيز از زخمي كه خورده بود ، پس از سه روز جان باخت...
كوروش آهنگ حمله به مصر را داشت و كمبوجيه اين مقصود را برآورد»(7)
استاد پيرنيا ميگويد :«کوروش همدان را تسخیر کرد و طلا و نقره و ثروت زیادی بدست او آمد و تمام این غنائم را به انشان برد. ...
قبل از سقوط سارد کوروش به یونانیها تکلیف کرده بود که با او متحد شوند ولی آنها نپذیرفتند بنابراین پس از تسخیر لیدی دست کوروش باز بود که کار مستعمرات یونانی در آسیای صغیر را یکسره کند. در سال ۵۴۵ پیش از میلاد کوروش توانست، تمامی آسیای صغیر را به تصرف خود درآورد.» (8)
مرگ کوروش :
مرگ کوروش در سال سی‌ام سلطنت او در حدود سال ۵۲۸ پیش از میلاد اتفاق افتاده‌است. روایات مختلفی دربارهٔ مرگ کوروش وجود دارد.
هرودوت می‌نویسد، راجع به در گذشت کوروش روایات مختلف است اما من شرحی را که بیشتر در نظرم معتبر می‌نماید نقل می کنم. کوروش در آخرین نبرد خود به قصد سرکوب قوم ماساگت (ماساژت) تیره‌ای از سکاها که با حمله به نواحی مرزی ایران به قتل و غارت می‌پرداختند، به سمت شمال شرقی کشور حرکت کرد، میان مرز ایران و سرزمین سکاها رودخانه‌ای بود که لشگریان کوروش باید از آن عبور می‌کردند. هنگامی که کوروش به این رودخانه رسید، تومیریس ملکهٔ سکاها به او پیغام داد که برای جنگ دو راه پیش رو دارد یا از رودخانه عبور کند و در سرزمین سکاها به نبرد بپردازند و یا اجازه دهند که لشگریان سکا از رود عبور کرده و در خاک ایران به جنگ بپردازند.
کوروش نظر کرزوس را پذیرفت و از رودخانه عبور کرد. پیامد این نبرد، کشته شدن کوروش و شکست لشگریانش بود.
بروسوس (مورخ کلدانی) در ۲۸۰ پیش از میلاد آورده‌است که کوروش در جنگ با طوائف داهه (دها، یکی از عشایر سکایی) کشته شده‌است.
از قول کتزیاس پزشک دربار هخامنشی آمده ‌است که کوروش در اثر جراحاتی که در جنگ با دربیک‌ها (به انگلیسی: Derbike) به او وارد آمده بود، کشته شده‌است. آنها فیلهایشان را رها کردند، اسب کوروش رم کرده و کوروش بر زمین افتاد. یکی از سربازان هندی که با دربیک‌ها متحد بودند، زوبینی به ران او انداخته‌است و کوروش را به خیمه‌اش بردند و او در اثر این زخم بعد از سه روز درگذشته‌است.
اینکه هر سه قوم یاد شده، در بالا از طوایف سکا‌ها بوده‌اند نشان می‌دهد که آخرین جنگهای کوروش با طوایف سکاها بوده‌است. (9)

- آيا عواملي در بزرگنمايي اين لوح نقش داشته اند ؟ آنها كه بودند ؟
بيگمان كوروش پيش از همه اقوام نزد هيچ قومي محبوبتر از يهوديان نيست ، چرا كه تا حدود صد سال پيش هيچ ايراني اصلا كوروش را نمي شناخت و نام هيچ پدربزرگي كوروش نبوده .
در كتب تاريخي اثري از او نبوده ، جز در تورات كه تا حد مسيح خداوند و نجات دهنده قوم يهود فضيلت داده شده . حتي آرامگاه كوروش(10) كه اكنون در پاسارگاد است تا صد سال پيش بعنوان قبر "مادر سليمان" شناخته مي شد و كسي نام كوروش را بر آن ننهاده بود.
مقاله هفته نامه اشپيگل نيز در مورد اين لوح جاي تامل دارد . از آنجايي كه سخن محققان بر سخن نگارنده برتري دارد چند نقل قول كوتاه از اين مقاله جنجالي را مي آورم :
به نظر می رسد که سازمان ملل متحد قربانی یک حقه بازی شده است. بر خلاف ادعای شاه، جوزف ویزهوفر (Josef Wiesehofer) شرق شناس پرسابقه از شهر کیل می گوید که این لوح خط میخی بیش از یک "پروپاگاند" (تبلیغ) نیست. او می گوید: "این که نخستین بار کوروش اندیشه های حقوق بشر را طرح کرده است، سخنی پوچ است."
هانس پتر شاودیگ (Hanspeter Schaudig)، آشورشناس از هایدلبرگ نیز در این فرمانروای باستانی، مبارز پیشاهنگ برابری و احترام نمی بیند. زیردستان او باید پاهای او را می بوسیدند.
نزدیک به سی سال این فرمانروا شرق را به جنگ کشید و میلیون ها انسان را در بند مالیاتی خود اسیر ساخت.
آیا سازمان ملل این دروغ تاریخی ساخته و پرداخته شده توسط شاه را بدون تحقیق پذیرفته است؟
این کلاوس گالاس (Klaus Gallas) متخصص تاریخ هنر که در شهر وایمار گرم تدارک فستیوال فرهنگی آلمان و ایران ("دیوان غربی-شرقی، تابستان 2009″) است، بود که این بحث را به افکار عمومی کشاند. در تدارک این فستیوال بود که او متوجه ناهمخوانی هایی در این منشور شد. او می گوید: "سازمان ملل یک خطای بزرگ مرتکب شده است."
در اینتر نت نیز یک ترجمه جعلی پخش شده است که در آن کوروش حتی حداقل دستمزد و حق پناهندگی را نیز تدوین کرده است. "برده داری باید در تمام جهان برچیده شود. هر کشوری می تواند آزادانه تصمیم بگیرد که آیا رهبری مرا می خواهد یا نه." اینها سخنانی هستند که در آنجا گفته شده اند.
حتی شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل در سال 2003 نیز در این دام افتاده است. او در سخنرانی خود در اسلو گفت: "من یک زن ایرانی هستم، از نواده کوروش بزرگ، همان فرمانروایی که بیان داشت که نمی خواهد بر مردمی حکومت کند که او را نمی خواهند."
دانشمندان حیرت زده مانده اند که یک شایعه چگونه خود به خود گسترش می یابد. تا این میزان روشن است که در مرکز این بلوف بزرگ چهره ای ایستاده است که شرق باستان را بیش ار هرکس دیگری به لرزه درآورد.

یک عمل گرا با شلاق و شیرینی و نه یک بشردوست
غرب بسیار زود اراده نیرومند او را حس کرد. او نخست بر ایلامی ها، ملت همسایه خود چیره شد. سپس در سال 550 پیش از میلاد با ماشین جنگی سریع و سربازان خود در زره های برنز بر مادها حمله برد. پس از آن بر آسیای کوچک پیروز شد که در آن صدها هزار یونانی در جوامع کوچک می زیستند. اشراف زاده های "پرینه" به بردگی گرفته شدند.
"ویزهوفر" این پادشاه را "عمل گرا" (پراگماتیست) و زیرک در جنگ و هوشمند در سیاست داخلی می خواند که با "سیاست شلاق و شیرینی" به هدف های خود می رسید. او بشردوست (اومانیست) نبود.
"ویزهوفر" می گوید: "در دوران باستان یک تصویر درخشان از کوروش ساخته شد." اما در حقیقت او یک حاکم خشن چون دیگران بوده است. ارتش او مناطق مسکونی و مکان های مقدس را غارت می کرد و اشراف شهری را به اسارت می برد.
این که این مرد را بنیان گذار حقوق بشر جا بزنند، تنها می توانست به فکر شاه برسد که خود در سال های 60 دچار دشواری بود. با وجودی که ساواک، پلیس مخفی او، وحشیانه شکنجه می کرد، همه جا در کشور مقاومت شکل می گرفت. گروه های مارکسیستی بمب پرتاب می کردند و ملاها مردم را به مقاومت فرا می خواندند.
اما حقیقت این است: این لوح گلی یک خیانت سیاسی فرومایه را جاودانه ساخته است. آن زمانی که این نوشته در سال 539 پیش از میلاد تدوین می شد، کوروش درگیر دراماتیک ترین بخش زندگی خود بود. او جرات آن را یافته بود که بر امپراطوری جدید بابل، رقیب نیرومند برای تسلط بر خاورمیانه، حمله برد. گستره این دولت تا فلسطین بود و مرکز آن بابل باشکوه بود با برج 91 متری، که تاج آن بود و مرکز دانش و هنر. افزون بر آن این سرزمین پر از سلاح نیز بود. با این وجود این پارسی جرات حمله را یافت. نیروهای او مسیر دجله را پیمودند و نخست اوپیس (Opis) را تسخیر کرده و تمام اسیران را کشتند. سپس به سوی بابل سرازیر شدند. آنجا نبونید، پادشاه پیر 80 ساله پشت دیوار 18 کیلومتری پیرامون شهر سنگر گرفته بود.
در همین زمان روحانیون خدای مردوک در بابل طرح خیانت به سرزمین خود را می ریزند. آنها که از این که پادشاه شان قدرت روحانیون را محدود ساخته بود، عصبانی بودند، به گونه ای نهانی دروازه های شهر را گشودند و نمایندگان پارسیان دشمن را به شهر راه دادند. نبونید به تبعید فرستاده شد و پسرش کشته شد.
تنها پس از آن که همه چیز روشن گشته بود، کوروش خود وارد شهر شد. او با اسب خویش از میان دروازه درخشان آبی رنگ "ایشتار" گذشت. زیر پای او شاخه های نی گسترده بودند. سرانجام، آن گونه که در سطر 19 نوشته شده است، مردم اجازه یافتند که "پای او را ببوسند."
در این لوح به خط میخی هیچ چیز در باره رفرم های عمومی، اخلاقی یا توصیه های بشردوستانه وجود ندارد. "شاودیگ" محقق آن را "قطعه ای پروپاگاند درخشان" می نامد. (11)

-آيا مواردي از قبيل ماليات و حداقل دستمزد و برانداختن برده داري و حق دموكراسي و ...كه در متون منتسب به اين منشور در اينترنت منتشر شده با متن اصلي اين لوح گلي همخواني دارد يا جعلي اند ؟
همانطور كه کلاوس گالاس (Klaus Gallas) متخصص تاریخ هنر تاييد كرده ، يك نسخه جعلي براي ترويج برخي تحريفات تاريخي در كتابها و اخيرا در اينترنت انتشار يافته است و بشدت گسترش يافته است .
ترجمه حقيقي و علمي اين منشور دكمتر در دسترس است ،نمونه سالم و بدون تحريف ترجمه را استاد عبدالمجيد ارفعي سالها پيش انجام داده اند(12) و به نظر تنها فرديست در ايران كه واقعا در اين زمينه تخصص دارند .
كه در آن ترجمه ، سخني از حداقل دستمزد و سخن از حق حكومت مردم بر مردم و دموكراسي و برانداختن برده داري نيامده است . تنها عبارتي آمده مبني بر اينكه برخي مردم كه بيگاري ميكشيدند را از اين وضعيت خلاص كرد ، و اين برابر با برانداختن بردگي نيست ، چون كسي كه به بيگاري كشيده مي شود ، الزاما برده نيست و برداشتن بيگاري از روي دوش مردم عادي يا بردگان برابر با برانداختن برده داري نيست .
اسيران يهودي در بند بابل :
داستان اسارت يهوديان نيز بسيار شنيدنيست كه تقريبا با آن چيزي كه به مردم گفته شده تضاد دارد.
در ادامه نشان خواهيم داد كه اصولا يهوديان در بند بابل اسير نبوده اند و زندگي شاهانه داشته اند و اگر هم تبعيد شدند بدليل توطئه اي بود كه عليرغم پيمان با بابل مرتكب شده بودند ، همانطور كه ميدانيم حكم تخلف از پيمان بسيار سنگين تر از اين بود كه شاهي را با حفظ سمت و تمام خدمه و همسران براي سكونت به منطقه اي ديگر ببرند .
اما بازخواني تاريخ : در زماني كه بخت النصر به مصر لشگر كشيد و پيروز شد به قلمرو دولت كوچك يهود عليرغم متحد بودن با مصر ،تعرض نكرد (شهري كه به گفته "كتاب عزرا " كانون فتنه در منطقه بود) و فقط او بجاي مصر خراج گذار بابل شد .(13)
تمكين "يهوياقيم" شاه يهود به بخت النصر سه سال دوام آورد و بعد به تعبير كتابهاي يهودي "عاصي" شد.(14) اين عصيان در پيوند با اتحاديه اي متشكل از كشورهاي شرق مديترانه زير نظر مصر عليه بابل بود. در نتيجه در سال 598 پيش از ميلاد بخت النصر به غرب لشگر كشيد و رجال هوادار مصر در پنج دولت به عنوان تبعيدي به بابل آورد كه يهوياكين شاه هجده ساله يهود از آن جمله بود .
اين بود نقطه عطفي در تاريخ يهود كه بعنوان يكي از بزرگترين مظلوميت هاي يهود شمرده شده است. و ديديم و خواهيم ديد كه اصولا نه اسير بوده اند و نه مظلوم .
يهوياقيم و پسرش شاهاني ستمگر بوده اند و در تورات از آنها به نيكي ياد نشده است . در كتاب دوم پادشاهان ميخوانيم " آنچه را كه در نظر خداوند ناپسند بود ، موافق هر آنچه پدرش كرده بود به عمل آورد. (15)
ورود بخت النصر به اورشليم ، حتي با استناد به اسناد يهودي بدون خونريزي بود و به قول كتاب دوم پادشاهان شاه نوجوان به همراه مادر و دراريان و بزرگان به استقبال بخت النصر رفتند .(16)
بخت النصر يهوياكين و مادر قدرتمندش را با گروهي از زرگان و كاهنان و بنيامين و لاويان و بهمراه هزاران تن از غلامان و كنيزان و خوانندگان و نوازندگان به بابل برد و عموي 21 ساله يهوياكين را به نام صدقيا در سمت نائب السلطنه شاه يهود در اورشليم منصوب كرد . مورخان جمع اين افراد را ده هزار نفر شامل همسران شاه و خواجه سرايان و صنعتگران و ... مي دانند .
اكتشافات اخير نشان داده است كه اين تبعيديان به هيچ وجه "اسير" و "برده" نبوده اند و حتي زندگي شاهانه داشتند و از تمام مزايا برخوردار بودند.
به نوشته دائره المعارف يهود ، حتي پس از مرگ بخت النصر اوضاع يهوياكين بهتر نيز شد و هنوز بعنوان شاه يهود در بابل احترام فراوان داشت (17) و از اين رو برخي محققين به اين اصل اعتقاد پيدا كردند كه اين شاه نه بعنوان تبعيد بلكه براي فرار از بحران هاي داخلي (همانند آنچه در ايران پيش از انقلاب براي پهلوي ها رخ داد) به شاه بابل پناه بردند .
پس از فتح بابل توسط كوروش هم از اين خاندان فقط يك نفر از نوادگان يهوياكين به همراه بزرگان و كاهنان به اورشليم رفت و اين گروه به گفته كتاب عزرا بي حد ثروتمند بودند و توانستند هدايايي بي نظير با خود به معبد سليمان اهدا كنند .
اين خاندان گويا بعدها در ايران ساكن شدند ، در تلمود ميخوانيم كه زماني كه يهوديان ه شوش رسيدند گفتند اينجا از اورشليم بهتر است و زماني كه به شوشتر رسيدند گفتند اينجا دوچندان بهتر از اورشليم است .(18)

********************************************************************
منابع :
(1) قانون حمورابی - ویکیپدیا * (حمورابی - ویکیپدیا )
(2)وبلاگ پرويز رجبي http://parvizrajabi.blogspot.com
(3) خبرگزاري ميراث فرهنگي http://www.chn.ir/news/?section=2&id=30299
(4) اومستد، ا. ت.، تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه دکتر محمد مقدم، چاپ سوم، انتشارات امیرکبیر،۱۳۷۲، ص ۶۸ و ۶۹.
(5) مانوئل کوک، جان، شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه مرتضی ثاقب فر، انتشارات ققنوس، ۱۳۸۴، ص ۶۴.
(6) رجبی، پرویز، هزاره های گمشده، جلد دوم، انتشارات توس، ۱۳۸۰، ص ۱۳۶.
(7) از زبان داريوش – هايد ماري كخ- ص 5
(8) تاريخ ايران باستان – پيرنيا ص 84 .85
(9) فره وشی، ص ۷۴
(10) آرامگاه كوروش: از اين نكته نمي توان براحتي گذشت كه چطور اغلب مورخين بر اين عقيده اند كه كوروش در نبرد با اقوامي در شرق ايران جان باخته ولي آرامگاهش به يكباره در هزاران كيلومتر آنطرف تر در نزديكي جنوب ايران سر برآورده است . و با توجه به شكست قشون كوروش انتقال جسدي كه توسط ملكه ماساژت ها سرش بريده شده و در تشت خون قرار گرفته عملا غير ممكن بوده است . و اين مورد را بايد باستان شناسان پاسخ دهند كه چرا آرامگاهي كه قرنها به نام " مادر سليمان" شناخته ميشد يكباره شد آرامگاه كوروش ؟!
(11) هفته نامه "اشپیگل"، شماره 28/2008
(12) فرمان کورش بزرگ - به کوشش عبدالمجید ارفعی، فرهنگستان ادب و هنر ایران، شماره ی 9، سال 1366.
(13) Ben-Sasson, ibid, p. 153.
(14) كتاب دوم پادشاهان 24/1
(15) همان 24/9
(16) همان 24/12
(17) Judaica, vol. 9, pp. 1318-1319
(18) امنوننتصر، ص 12
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمیگوید انواع بتها را بپرستید ...........میگوید در پرستش آزادین !!!!!!!!! معلومه این مسئله برای این بوده که در حکمرانیش خدشه وارد نشه
با نگاه شما دلیل بت پرستی و مردوک پرستی نیز اصلا نمیشه



ای خدا ..........بحث فقط این قسمت نیست ..........کل تاریخ باستان رو باید بخونی تا متوجه بشی

تاریخ ایران باستان – حسن پیرنیا

گفته میشه کوروش در سفر به بابل کار چندان سختی نداشته حاکم اونجا شیطان پرست بوده !
ضمن اینکه حتی برخی مورخین معتقدن در کتیبه دست برده شده طوری که به نفع صهیونیستها باشه .........راست و دروغشم با خودشون



این که از اون سایتای معلوم الحاله . بگذریم

شما که اگه کسی نظری در مورد دین بگه زود میگین اون بی دینه و خدا نشناسه حالا چطور باور می کنید کوروش یکتاپرست بوده و در کنارش با بت پرستی هم میونه خوبی داشته!! خنده دار نیست؟ یک کم فکر؟

این که یکی بت پرستی رو زشت نمیدونه از نظر دینی شرک محضه و سواد دینی زیادی هم نمیخواد

تاریخ ما شد .....معلوم الحال !!!!!!!!

بنده خدا داخل این مرجع همه جور مطلبی دیده میشه ............حتی از اظهارات فضل نویسنده محبوب شما

اول برو ببین سایته چیه ...........بعد مسئله سایت نبود ...........مسئله کتاب بود

کوروش پیغمبر نبوده ...........البته این از نگاه منه .........قبل شما همه این مطالب رو شهید مطهری و همچنین علامه طباطبایی میدانستند و اونو یکتا پرست خواندن ......

حتی در قبال حضرت دانیال هم بعضا مطالبی نوشته شده ...........که چون خیلی مطلب در مرودش نیست وارد نمیشم

کوروش چیزی که مشخصه معتقد بوده هر کسی با هر دینی که داره باید آزادانه در کنار هم زندگی کنن ......یه بحثی هم که هست شاید مثل مسئله آتش میمونه همون چیزی که در قبال زرتشیان مطرح هست ......دوست ندارم وارد بشم چون معتقدم بایستی به دین زرتشت و زرتشتیان احترام گذاشت

در ضمن سعی کن ایراد بی خودی به منابع نگیر ..........چون خودت میدونی مطالب خیلی خوبی در قبال نویسنده مورد علاقه شما موجود نیست ........ولی چون تازه وارد این عرصه شده ..........فعلا نمیشه در مرودش قضاوت کرد
 

E.lahe

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=3]فرمان کورش بزرگ[/h] 1. .............................................................................................. [ بنا کرد ] (؟)
2. ............................................................................................. گوشه ی جهان.
3. .......................................... ناشایستی شگرف بر سروری کشورش چیره شده بود
4. ............................................. (فرمود تا به زور) باج گندم و دهش رمه بر آنان بنهند
5. (پرستشگاهی) همانند اَسنگیل Esangila [ بنا کر]د ... از برای او ur و دیگر جای های مقدس
6. با آیین هایی نه در خور ایشان، آیین پیش کشی قربانی ای نهاد که (پیش از آن) نبود. هر روز به گونه ای گستاخانه و خوار کننده سخن می گفت، و نیز با بدکرداری از بهر خوار کردن (خدایان)
7. بردن نذورات را (به پرستشگاه ها) برانداخت. [ او (همچنین) در آیین ها (به گونه هایی ناروا) دست برد. اندوه و ناشادمانی ] را به (= در) شهرهای مقدس بپیوست. او پرستش مردوک Marduk پادشاه خدایان را از دل خویش بشست.
8. کسی که همواره به شهر وی (= شهر مردوک = بابل Bābilion) تباهکاری روا می داشت (و) هر روز [ به آزردن (آن) سرزمین دست (می یازید)، مردمانش ] را با یوغی بی آرام به نابودی می کشانید، همه ی آن ها را.
9. از شکوه های ایشان انلیل Enlil خدایان (= سرور خدایان = مردوک) سخت به خشم آمد. [ جای های مقدس رها شدند و یادنمای (آن) پرستشگاه ها (= آثار) به فراموشی سپرده شد ]. دیگر خدایان باشنده در میان ایشان (نیز) پرستشگاه های خویش را ترک کردند.
10. در (برابر) خشم وی (= مردوک) او (= نبونئید Nabūna'id) آنان (= پیکره های خدایان) را به بابل فرا برد. لیک مردوک، [ آن بلند پایه که آهنگ جنگ کرده بود ]، از بهر همه ی باشندگان روی زمین که جای های زندگیشان ویرانه گشته بود،
11. و (از بهر) مردم سرزمین های سومر Šumer و اکد Akkadî که (بسان) [ کالبد ] مردگان (بیجان) گشته بودند، او (= مردوک) از روی اراده و خواست خویش روی به سوی آنان باز گردانید و بر آنان رحمت آورد و آنان را ببخشود.
12. (مردوک) در میان همه ی سرزمین ها، به جستجو و کاوش پرداخت، به جستن شاهی دادگر، آنگونه که خواسته ی وی (= مردوک) باشد، ‌شاهی که (برای در پذیرفتن او) دستان او به دست خویش گرفت.
13. او (= مردوک) کورش، پادشاه شهر انشان Anšan را به نام بخواند (برای آشکار کردن دعوت وی) و او را به نام بخواند (از بهر) پادشاهی بر همه ی جهان.
13. او (= مردوک) سرزمین گوتیان Qutî و تمامی سپاهیان مندَ Manda (= مادها)، را به فرمانبرداری از او (= کورش) واداشت.او (مردوک) - (واداشت تا) - مردم، سیاه سران، به دست کورش شکست داده شوند.
14. (در حالی که) او (= کورش) با راستی و داد پیوسته آنان را شبانی می کرد،‌ خدای بزرگ، نگاهبان مردم خویش، با شادی به کردارهای نیک و دل (پر از) داد او ( = کورش) نگریست.
15. (پس) او را فرمود که به سوی شهر وی، بابل، پیش رود. (مردوک) او (= کورش) را برانگیخت تا راه بابل را در سپرد (و خود) همانند دوست و همراهی در کنار وی همواره گام برداشت.
16. (در حالی که) سپاهیان بی شمار او که همانند (قطره های) آب یک رود به شمارش درنمی آمدند، پوشیده در ساز و برگ جنگ،در کنار وی گام برمی داشتند.
17. او (= مردوک) بی هیچ کارزاری وی (= کورش) را به شهر خویش، بابل، فرا برد. (مردوک) بابل را از هر بدبختی برهانید (و) نبونئید را - پادشاهی که وی (= مردوک) را پرستش نمی کرد - به دست او (= کورش) سپرد.
18. همه ی مردم بابل،‌ همگی (مردم) سومر و اکد، (همه ی) شاهزادگان و فرمانروایان به وی (= کورش) نماز بردند و بر دو پای او بوسه دادند (و) از پادشاهی اش شادمان گردیده، چهره ها درخشان کردند.
19. سروری که به یاری وی خدایان ِ(؟) در خطر مرگ (قرار گرفته) زندگی دوباره یافتند و از گزند و آسیب رها شدند، (و) همه ی خدایان (؟) به شادی او را همی ستودند و نامش را گرامی داشتند.
20. من، کورش، پادشاه جهان، شاه بزرگ، شاه نیرومند، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهار گوشه ی جهان،
21. پسر کمبوجه، شاه بزرگ، شاه (شهر) انشان، نوه ی کورش، شاه بزرگ، شاه (شهر) انشان، نبیره ی چیش پیش، شاه بزرگ، شاه (شهر) انشان،
22. از تخمه ی پادشاهی ای جاودانه، آن که پادشاهیش را خداوند (= مردوک) و نبو Nabû دوست می دارند و از بهر شادی دل خویش پادشاهی او را خواهانند.
آنگاه که من (= کورش)‌ آشتی خواهان به بابل اندر شدم،
23. با شادی و شادمانی در کاخ شهریاری خویش، اورنگ سروری خویش بنهادم، مردوک، سرور بزرگ، مهر دل گشاده ام را که د[وستدار ] بابل است به خواست خود به [ خویشتن گروانید ] (پس) هر روز پیوسته در پرستش او کوشیدم.
24. (و آنگاه که) سربازان بسیار من دوستانه اندر بابل گام برمی داشتند، من نگذاشتم کسی (در جایی) در تمامی سرزمین های سومر و اکد ترساننده باشد.
25. من (شهر) بابل و همه ی (دیگر) شهرهای مقدس را در فراوانی نعمت پاس داشتم. درماندگان باشنده در بابل را که (نبونئید) ایشان را به رغم خواست خدایان یوغی داده بود (؟) نه در خور ایشان،
26. درماندگی هاشان را چاره کردم و ایشان را از بیگاری برهانیدم.
مردوک، خدای بزرگ از کردارهای من شاد شد و
27. (آنگاه) مرا، کورش، پادشاهی که پرستنده ی وی است و کمبوجیه، فرزند ِزاده شده ی من و همگی سپاهیانم را
28. با بزرگواری، افزونی داد و ما به شادمانی، در آشتی تمام، کردارهایمان به چشم او زیبا جلوه کرد و والاترین پایه ی [ خدائیش ] را ستودیم. به فرمان او (= مردوک) همه ی شاهان بر اورنگ شاهی برنشسته
29. و همگی (شاهان) جهان از زبرین دریا (= دریای مدیترانه) تا زیرین دریا (= دریای پارس)، (همه ی) باشندگان سرزمین های دور دست، همه ی شاهان آموری شاهان Amurrû آموری، باشندگان در چادرها همه ی آن ها
30. باج و ساو بسیارشان را از بهر من؛ (= کورش) به بابل اندر آوردند و بر دو پای من بوسه دادند. از ... تا (شهر) آشور Aššur و شوش MŬŠ. ERIN = Šusan
31. آگاده Agade، سرزمین اشنونا Ešnunna، (شهر) زمین مه - تورنو Mê - Turnu، دیر Dēr تا (پایان) نواحی سرزمین گوتیان و نیز (همه ی) شهرهای مقدس آن سوی دجله که از دیرباز ویرانه گشته بود،(از نو باز ساختم).
32. (و نیز پیکره ی) خدایانی را که در میانه ی آن شهرها (= جای ها) به جای های نخستین بازگردانیدم و (همه ی آن پیکره ها را) تا به جاودان در جای (نخستین شان) بنشاندم (و) همگی آن مردم را (که پراکنده بودند)، فراهم آوردم و آنان را به جایگاه های خویش بازگردانیم.
33. (و نیز پیکره ی) خدایان سومر و اکد را که نبونئید (بی بیم) از خشم سرور خدایان (= مردوک) با بابل اندر آورده بود، به فرمان مردوک، خدای بزرگ به شادی و خوشی
34. در نیایشگاه هایشان بنشاندم - جای هایی که دل آن ها شاد گردد -باشد که خدایانی که من به جای های مقدس (نخستین شان) باز گردانیدم،
35. هر روز در برابر خداوند (= مردوک) و نبو زندگی دیریازی از بهر من بخواهند و هماره در پایمردی من سخن ها گویند، با واژه هایی نیک خواهانه باشد که به مردوک، خدای من، گویند که «به کورش، پادشاهی که (با بیم) تو را پرستنده است و کمبوجیه پسرش،
36. بی گمان باش، بهل تا آن زمان باز سازنده باشند ... با روزهایی بی هیچ گسستگی.» همگی مردم بابل پادشاهی را گرامی داشتند و من همه ی (مردم) سرزمین ها را در زیستگاهی آرام بنشانیدم.
37. [ ......................... یک ؟ غا]ز، دو اردک و ده قمری (فربه) بیش از (رسم ِمعمول ِدادن ِ) غازها، اردک ها و قمریان (معین کردم)
38. [...............بل]ند و بر آن ها بیفزودم. در استوار گردانیدن ب[نای ] باروی «ایمگور - انلیل Imgur - Enlil» باروی بزرگ شهر بابل کوشیدم و
39. [................] دیوار کناره ای (ساخته از) آجر را بر کنار خندق شهر که (یکی از) شاهان پیشین [ ساخته و (بنایش را) به انجام نرسانیده ] بود،
40. [ بدانسان که ] بر پیرامون [ شهر (به تمامی) برنیامده بود ]، آنچه را که هیچ از یک شاهان پیشین (با وجود) افراد به بیگاری گرفته شده ی [ کشورش ] در بابل نساخته بودند،
41. [ ..... از قیر ] و آجر از نو بار دیگر بساختم و [ بنایشا]ن [ را به انجام رسانیدم. ]
42. [ دروازه های بزرگ وسیع مر آن ها را بنهادم ....... و درهایی از چوب سدر ] با پوششی از مفرغ، با آستانه ها و پاشنه [هایی از مس ریخته شده ...... هر آن جایی که دروازه ها]یشان (یافت می شد)،
43. [ استوار گردانیدم .................................................................................... نو]شته ای لوحه ای (در بردارنده ی) نام آشور بانی پال Aššur - bāni - apli شاهی پیش از من [ در میان آن (= بنا) بدید]م.
44. ............................................................................................................
45. ....................................................................................... تا به روز جاودان.
منبع ترجمه: پایگاه اینترنتی آریابوم
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا