گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز


کمک کن,ببندم چمدونم رو لباسام رو باید خودت تا کنی


تو بارون یکریز این پنجره باید رفتنم رو تماشا کنی


نباید پر از گریه شی پشت من نذار فکر من باشی دیوونه وار


بذار آیینه خیس هق هق بشه ولی تو به روی خودت هم نیار


تو که نقش حوا برای توئه تاکی میخوای این مرد رو آدم کنی


خودم باید از بغض تو رد بشم نباید بذارم تو ترکم کنی
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
لحظه خدافظی به سینه ام فشردمت
اشک چشمام جاری شد دست خدا سپردمت
دل من راضی نبود به این جدایی نازنین
عزیزم من و ببخش اگه یه وقت آزردمت
گفتی به من غصه نخور می رم و برمی گردم
همسفر پرستوها می شم و بر می گردم
گفتی تو هم مثل خودم غمگینی از جدایی
گفتی تا چشم هم بزنی میرم و بر می گردم


عزیز رفته سفر کی برمی گردی
چشمونم مونده به در کی برمی گردی
رفتی و رفت از چشام نور دو دیده
ای زحالم بی خبر کی برمی گردی


غمگین تر از همیشه به انتظار نشستم
پنجره امیدمو هنوز به روم نبستم
پرستوهای عاشق به خونشون رسیدن
اما چرا عزیز دل هرگز تورو ندیدم
گفتی به من غصه نخور میرم و برمی گردم
همسفر پرستوها میشم و بر می گردم
گفتی تو هم مثل خودم غمگینی از جدایی
گفتی تا چشم هم بزنی میرم و بر می گردم
عزیز رفته سفر کی برمی گردی
چشمونم مونده به در کی برمی گردی
رفتی و رفت از چشام نور دو دیده
ای زعالم بی خبر کی برمی گردی
عزیز رفته سفر کی برمی گردی
چشمونم مونده به در کی برمی گردی


رفتی و رفت از چشام نور دو دیده
ای زعالم بی خبر کی برمی گردی
عزیز رفته سفر کی برمی گردی
چشمونم مونده به در کی برمی گردی
رفتی و رفت از چشام نور دو دیده
ای زعالم بی خبر کی برمی گردی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حـکایـتِ رفـاقــتِ مــــ ــ ـــ ــ ــن بـا تــ ــ ـــو حـکایــــتِ قـــهـوه ایــــست ،

کــه امــروز بــه یــــادِ تــــ ــ ـــو تــلخِ تـــلخ نــوشیــدم ...

کــه بــا هـر جُـرعـــه بـسیــار انـــدیـشیـــدم ،

کــه ایــن طعــم را دوســـت دارم یــــــا نـه ؟؟؟ !!! ...

و ایــن قـــدر گــیر کـردم بـــینِ دوســـت داشـتن و نَــداشـتن ،

کــه انـــتظـار تـــمام شــدنــش را نــداشتـم ...

و تــمام کـه شــد فـهمیـدم بـــاز هـم قــــهوه مـیخـواهـم ...

حــتـی تـــــــلـخِ تـــــــلـخ ... !!!

شــبیـه بـــاز هـــم مـانـدنِ مـــ ـــ ـــ ـ ــ ـ ــ ـــ ــ ــ ــ ــن !!! ...​

__________________
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در جـَـــوابـــِ اَشکـــــ هـــای گـــَرمَمـــ،

کهــ روی گونهــ هایَمـــ سُرسُرهـــ بــازی مــی کَـــردَنــد...

بــِــینـــِ آنـــ همهـــ آدمــــ،

در آخــــرینــــ دیــــدار ِ رسمــــی مان....

نبایــــد مـــی گفـــتـــی:

"دُنــــیای شُمـــا چـــِقـــَدر قـــَشَنگــــ اَستـــ"

دلـــ اَستــــ دیـــــگــَــر

مـــــی شکـــــنــــد...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همیشه آخر حرفا /پر از حرفای ناگفته ست
همیشه حال ما اینه /همیشه دنیا آشفته ست

به زیر سقف این خونه/ منم مثل تو مهمونم
منم مثل تو میدونم/ تو این خونه نمیمونم

به زیر سقف این خونه /منم مثل تو مهمونم
منم مثل تو میدونم /تو این خونه نمیمونم

تو این خونه / نمیمونم

__________________
تـــو
هــــــمیشه در یــــــاد منی
آسمان به آسمان
کـــــوچه به کوچه
رویا به رویــــا

هــــر جایی که می نگرم با مــــنی

امــا ...
...
دلــــم
برایت تـــــــــــنگ می شود !!!
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
فلوت می زند ته دلم کسی
هر بار عاشق باشم
حالا تو آمده ای
کمر به شکستن فلوت ها بسته ای
و دلت نمی تپد
برای هیج خری!
بازار مسگرها
همین جا توی سر من است
و صدای تپش های دل تو
یا صدای فلوت دل من
تنها صداهایی ست که نیست
والا تا بخواهی گریه
تا بخواهی فریاد
تا بخواهی زوزه گرگ و باد
روی نگاه کردن به فلوت زن ته دلم را ندارم
خودم در را باز کردم
خودم گذاشتم
ندیده و نشناخته
صاحب خانه شوی!
حالا بخواهی بروی هم
من نمی خواهم
فحش می دهند تمام روزهای تنهایی ام
به من
که فروختمشان به تو
به مفت
که خلوتشان را آغشتم
به تو
که کلافه ام کرده ای
با این کلاف های به هم تنیده
که نه سر دارند و نه ته
که نه معلوم است
دوست داشتنت چه رنگی ست
نه چشم هات
چشم های تو
حرفی برای زدن ندارند
باید تا دیر نشده
تا عاشق نشده ام
کتانی هایم را بپوشم و...
عشق مرداب است!
 

V A N D A

عضو جدید
کاربر ممتاز
غم که میاد سراغ من
دنیا میشه سرد و سیاه
راه امید بسته میشه
گوشه انبار دلم
برام میشه یه جانپناه
دنیا رو باور ندارم
محبت و عشق و امید
برام میشه فقط یه آه
دفتر خاطراتمو
اینور و اونور میکنم
دنبال یه روزنه ام
و شایدم یه تکیه گاه
می ترسم از این بی کسی
می ترسم از غمزدگی
می ترسم از دلهره ها
راه امیدمو نبند
نزار که تو شهر غریب
بی همزبون با بغض و آه
بمیرم از تنهایی ها


 

كندو

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم گرفته
دلم عجیب گرفته است
و هیچ چیز،
نه این دقایق خوشبو، که روی شاخه ی نارنج می شود خاموش،
نه این صداقت حرفی، که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست
نه هیچ چیز مرا ازهجوم خالی اطراف نمی رهاند
و فکر می کنم
که این ترنم موزون حزن تا به ابد
شنیده خواهد شد.
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست...ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
 

...SPARTACUS

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی که دیگر نبود
من به بودنش نیازمند شدم
وقتی که دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم
وقتی که دیگر نمی‌توانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم
وقتی که او تمام کرد
من شروع کردم
وقتی که او تمام شد
من آغاز کردم
چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است
مثل تنها مردن[FONT=&quot]
[/FONT]
 

raha.68m

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]بچه هاشوخی شوخی [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]به گنجشکها سنگ می زنند و[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]گنجشکها جدی جدی میمیرند [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]آدم ها[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]شوخی شوخی زخم می زنند....
و قلبها [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]جدی جدی می شکنند.[/FONT]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باز در پنجه ی تاریکی شب
سوز این سینه ی من حسرت تست
باز در سجده ی کفر آلودم
یادت ایمان مرا با خود شست
چشمت افسونگر احساس نیاز
رقصت احیاگر بی تابی هاست
هم در این خانه ی پر گشته ز آه
یاد تو علت بی خوابی هاست
باز هم وسوسه ی آغوشت
هست و پی در پی خواهشهایم
و چنین دانه ی انکار از تو
خود جواب من و چالشهایم
ای که احساس مرا می دانی
بگشا چشم خمار آلودت
تا ببینی که چه سوزانم من
از نگاه دل و جان فرسودت
وین همه راز که در شعر من است
همه از باور تو جوشیدست
کاش یکدم به کنارم آیی
ای که عشقت به دلم روییدست ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلممی خواهد برای همیشه به چشمهای تو تبعید شوم و در کنار مردم آن روزگاربگذرانم و با هر پلکی که بر هم می گذاری بمیرم وبا هر پلکی که می گشایی،دیگر بار زندگی را از سر بگیرم.


زمستانکه بیاید با آتش پرتقالها خود را گرم خواهم کرد، به سکوت آینه ها گوشخواهم داد و برای باغچه های تشنه کاسه ای پر از آب دریا خواهم آورد.


خوشحالم،خوشحالم، چون لااقل برای اینکه تو را در خواب ببینم، از هیچ کس اجازهنخواهم گرفت. چگونه بگویم دلم برای نگاهی که در آن یک دنیا شور و شوق استتنگ شده است؟
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هرچه فکر میکنم حرفم نمی آید...
خیالت را گم کرده ام
یا مسیر عاشقیت را...؟
شاید هم تو راه قلبم را گم کرده ای
و در شعر دیگران نشسته ای...!!!
 

zahra_216

عضو جدید
کاربر ممتاز
ســـــــــــــــــاکت که می مانی... [FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]
میگذارند به حساب جواب نداشتنت!


عـــــــــــــــــــمراً بفهمند داری جان میکنی


تا حرمــــــــــــــــــــــــــــــــتهـا را نگه داری !


[/FONT]
 

zahra_216

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]سنگسارم می کند

[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]لبخندهای ماسیده ات
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]درون قاب...
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]گلویم را فشار می دهد [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]هجوم نبودنهایت ..[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]میخواهم از تو بنویسم [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]دهانم پر از حرفهای نگفته است [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]اما حیف که با دهان پر.. [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] نمی شود حرف زد!!![/FONT]
[/FONT][/FONT]
 

zahra_216

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]برو...

[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]تردید نکن!!!
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]نفس های آخر است!
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]نترس!!![/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]برو...[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]احساسم اگر نمیرد...[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]بی شک ما بقی روزهای بودنش را بر روی صندلی چرخدار بی تفاوتی خواهد نشست![/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]برو...[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]یک احساس فلج تهدیدی برای رفتنت نخواهد بود...[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]پس راحت برو..............[/FONT]
[/FONT][/FONT]
 

zahra_216

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا
از عشق امروز من
چیزی برای فردا بگذار
نگاهی..
یادی..
تصویری..
خاطره ای....
برای آن هنگام كه فراموش خواهیم كرد كه...
روزگاری چقدر عاشق بودیم.
 

mohandes soror

عضو جدید
کاربر ممتاز
خداجون

دلم بدجور گرفته
بیچاره این روزها تنهاست
هواش داشته باش

 

zahra_216

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه دلیلی داره زنده بودن .
وقتی کسی رو نداری برا
ی پرستیدن .
وقتی دلی نداری برای سپردن .
حتی تنی برای زخم خوردن .
چه فایده داره نفس بی هم نفس کشیدن .
اشک چه ارزشی داره وقتی شونه هایی رو که سال ها چشم به راهش بودی و نداشتن .
چه فایده داره چشم هات وقتی نتونی زیبایی
ها رو ببینی
زمانی که دلیل زیبا دیدن و نداشتن .

واقعا چه فایده داره این زند گـــــــــــــــی
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
من می نویسم از چشمانت........دستم بشکند اگر نابینا شوی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

میان ماندن و نماندن

فاصله تنها یك حرف ساده بود

از قول من

به باران بی امان بگو :

دل اگر دل باشد ،

آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد



 

manochehri_s

عضو جدید
کاربر ممتاز
گاهی اوقات آرزو می کنم ای کاش تک پرنده عاشقی بودم که میان صدها هزار


پرنده بتوانم به قله بلند سرزمین هستی برسم و پرواز کنان نغمه سر دهم که...


*** من شیدای تو وعاشقانه دوستت دارم***

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برای تو می نویسم
آیا نامه های مرا می خوانی؟ برای تو می نویسم
برای تو که معنای باران را از ناودانها نمی پرسی و هیچ گاه با کوهها قهر نمی کنی
هر گاه من نگاه تو را شعر می کنم اگر کلمات همراه من نباشند دلم می پوسد
اگر فرصت نوشتن را از من بگیرند مثل درختی که به شوره زاری
دور تبعید شده باشد از ریشه خشک می شوم.
اگر کلمات از من بگریزند و من را تنها بگذارند از درون می گدازم
من شب و تنهایی را با کلمات دوست دارم.
. برای تو که از همه بهارها به فروردین نزدیکتری
برای تو که از همه شادیهای زندگی به شعف و شادی نزدیکتری.
صدا کن مرا صدای تو خوب است صدای تو سبزینه آن گیاه
عجیبی ست که در انتهای صمیمیت حزن می روید
روزها می آیند و می روند، ابرها فرو می ریزند و گنجشکها پیر
می شوند .
من یقین دارم که اگر همین امروز پنجره روحم را به سوی صدای
تو باز نکنم، هرگز با پرنده ها همسفر نخواهم شد.
هر شب در اتاق کوچم به یادت فانوسی می سازم و آن به دورترین
ستاره هدیه می دهم .
تو از صبح زیباتری و در ابتدای همه دفترهایم طلوع می کنی.
تو از همه خورشیدها بزرگتری
و در ابتدای همه آه هایم می درخشی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تنهايي تقدير من نيست.ترجيح من است!!
کاش می دانستی
چقدر راه رفتنت را دوست دارم
آنقدر
که جايی دور از چشم تو
پشت پنجره*ی مه گرفته ای
می نشينم
شيشه را به اندازه ی کف دستم
پاک می کنم....
و جرعه جرعه
راه رفتنت را می نوشم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تنهايي تقدير من نيست.ترجيح من است!!
کاش می دانستی
چقدر راه رفتنت را دوست دارم
آنقدر
که جايی دور از چشم تو
پشت پنجره*ی مه گرفته ای
می نشينم
شيشه را به اندازه ی کف دستم
پاک می کنم....
و جرعه جرعه
راه رفتنت را می نوشم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تنهايي تقدير من نيست.ترجيح من است!!
کاش می دانستی
چقدر راه رفتنت را دوست دارم
آنقدر
که جايی دور از چشم تو
پشت پنجره*ی مه گرفته ای
می نشينم
شيشه را به اندازه ی کف دستم
پاک می کنم....
و جرعه جرعه
راه رفتنت را می نوشم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تنهايي تقدير من نيست.ترجيح من است!!
کاش می دانستی
چقدر راه رفتنت را دوست دارم
آنقدر
که جايی دور از چشم تو
پشت پنجره*ی مه گرفته ای
می نشينم
شيشه را به اندازه ی کف دستم
پاک می کنم....
و جرعه جرعه
راه رفتنت را می نوشم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برای تو می نویسم
آیا نامه های مرا می خوانی؟ برای تو می نویسم
برای تو که معنای باران را از ناودانها نمی پرسی و هیچ گاه با کوهها قهر نمی کنی
هر گاه من نگاه تو را شعر می کنم اگر کلمات همراه من نباشند دلم می پوسد
اگر فرصت نوشتن را از من بگیرند مثل درختی که به شوره زاری
دور تبعید شده باشد از ریشه خشک می شوم.
اگر کلمات از من بگریزند و من را تنها بگذارند از درون می گدازم
من شب و تنهایی را با کلمات دوست دارم.
. برای تو که از همه بهارها به فروردین نزدیکتری
برای تو که از همه شادیهای زندگی به شعف و شادی نزدیکتری.
صدا کن مرا صدای تو خوب است صدای تو سبزینه آن گیاه
عجیبی ست که در انتهای صمیمیت حزن می روید
روزها می آیند و می روند، ابرها فرو می ریزند و گنجشکها پیر
می شوند .
من یقین دارم که اگر همین امروز پنجره روحم را به سوی صدای
تو باز نکنم، هرگز با پرنده ها همسفر نخواهم شد.
هر شب در اتاق کوچم به یادت فانوسی می سازم و آن به دورترین
ستاره هدیه می دهم .
تو از صبح زیباتری و در ابتدای همه دفترهایم طلوع می کنی.
تو از همه خورشیدها بزرگتری
و در ابتدای همه آه هایم می درخشی
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا