خودتو با یه شعر وصف کن...!

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز





دستهایم را تا ابرها بالا برده ای
و ابرها را تا چشمهایم پایین
عشق را در کجای دلم …..
پنهان کرده ای که :
هیچ دستی به آن نمیرس
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


سیــاهی زیـر چشم هایـم را دوست دارم ..

جـای پای رفتن تـــوست
.​
یک روز کسی را دوست داری
و روز بعد تنهایی
به همین سادگی
او رفته است و همه چیز تمام شده است
مثل یک مهمانی که به آخر می رسد
و تو
به حال خود رها میشوی.
چرا غمگینی ؟این رسم زندگیست
و تو نمی توانی آن را تغییر دهی ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز



یک غریبه می خواهم
بیاید بنشیند فقط سکوت کند
و من هـی حرف بزنم و بزنم و بزنم...
تا کمی کم شود این همه بار ...
بعد بلند شود و برود
انگار نه انگار...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز



من نگاه می کنم به پنجره ها
و متر می کنم این فاصله ها را
و تو در پشت این حجم آبـــــــــی رنگ باخته
بدان که دلی برایت اینجا
تا به ابد برایت منتظر نشسته
 

naghmeh raha

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوابیدی بدون لالایی و قصه....

بگیر آسوده بخواب بی درد و غصه...

دیگه کابوس زمستون نمی بینی....

توی خواب گل های حسرت نمی چینی....


دیگه خورشید چهره ات رو نمی سوزونه....

جای سیلی باد روش نمی مونه....

دیگه بیدار نمی شی با نگرونی...

یا با تردید که بری یا که بمونی.....

رفتی و آدمکا رو جا گذاشتی......

قانون جنگل و زیر پا گذاشتی.....

اینجا قهرن سینه ها با مهربونی...

تو ، تو جنگل نمی تونستی بمونی.....

دلتو بردی با خود به جای دیگه.....

اونجا که خدا برات لالایی میگه....

می دونم میبینمت یه روز دوباره.....

توی دنیایی که آدمک نداره.....
........



نزدیکه.....
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اندوه
دیشب
اندوه

آدرس خانه‌ات را پرسید
گاهی دروغ
چه حادثه شیرینی است!

 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
گلدونای توی خونه پوسیده

تابلو های روی دیوار کج شده

قناریِ توی قفس دغ کرده

حتی خودم دیگه با من لج شده

وقتی تو رفتی,وقتی تو رفتی

وقتی تو رفتی,وقتی تو رفتی


اینجا سرده تو هم نیستی

اینجا سرده منم تنهام

نمی تابی یخ عمرم

نمی تابی شب دنیا


وقتی تو رفتی,وقتی تو رفتی

وقتی تو رفتی,وقتی تو رفتی


من اتفاقی بودم که انگار تنها با چشمای تو رخ میداد

این زندگی از جون من اما دیگه نمیدونم که چی میخواد

حنجرم خشکیده دیگه کارم سکوت شد

گیتارم شکست و قلبم...

از وقتی تو رفتی,وقتی تو رفتی

وقتی تو رفتی,وقتی تو رفتی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حالِ احســــاسم

خوبــــ نیستــــ ...

امـــــا....

حسِ احســــاسم

خوبـــــــــ استـــــ ...

__________________


درونم
غوغاست ...ساده میشکنم ... با یک تلنگر کوچک ...


این گونه نبودم .... ، شــــدم !!

.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گریه عاشق معشوقه پرست
همره ناله مرغ چمن است
در و دیوار به من می نگرد

باد را زمزمه با یاسمن است
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حوصله خواندن ندارم
حوصله نوشتن هم ندارم
این همه دلتنگی نه با خواندن کم میشود نه با نوشتن
دلم آغوش گرم میخواهد!​



 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

در انتظار تو

کاسه ی صبر که هیچ

صبر کاسه هم لبریز شد . . . !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از وقتی که دوست ام مرا ترک کرده است،
کاری ندارم به جز راه رفتن!
راه می روم تا فراموش کنم.
راه می روم.
می گریزم.
دور می شوم.
دوست ام دیگر برنمی گردد،
اما من حالا
دونده دوی استقامت شده ام
 

.SHaDi

عضو جدید
تا کجای قصه ها باید ز دلتنگی نوشت؟تا به کی بازیچه بودن در دو دست سرنوشت؟تا به کی با ضربه های درد باید رام شد؟
یا فقط با گریه های بیقرار ارام شد؟بهر دیدار محبت تا به کی در انتظار؟
خسته ام از زندگی با غصه های بی شمار..........!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برایم نیستی اما همیشه در کنارم یافتمت

ببین چگونه هستی من و نیستی تو بر هم پیوند خورده اند...



 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دور اما نزدیک

درسته دستامون از هم دوره دلامون که دور نمیشه

دل من جز با دل تو با دلی که جور نمیشه
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
خسته ام ازهرچه......................این روزها
خسته ام
فقط همین
حالی نمانده که وصف کنم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تند تند نفس میکشم...
در دمای باز دمت
تا نفسهای بیشتری با تو باشم
تا ذره ای از هوای آغشته به تو جای دیگر نرود

آرام آرام نفس بکش
چشمان بسته ات از آرامشی خبر میدهند درآغوش من
من بجای تو نگاه میکنم
من بجای تو
تند تند نفس میکشم...


 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
کجای این دنیا میشه که با تو آروم بگیرم

کی میرسی کی میرسی بگو که ساعت بگیرم
:w05::w05::wallbash::wallbash:

کجای این دنیا میشه بی واهمه بهم رسید

پشت شبای بی نفس روزای بهتری رو دید

گلوی ساعت شنی هم بغض لحظه هام میشه

یه روزی از این فاصله طوفان شن بپا میشه

یه روزی تکیه میکنی به کوهی که بغض منه

کوهی که با هر نفست منتظره یه بهمنه

من پشت خط قرمز تو پشت شیشه ی قطار

پشت چشمای بارونیم قراره بعدی رو بذار
:w05:

روی کدوم نقطه باید رها شد از این دلهره

که فکرم از دغدغه ی باید نبایدها پره

توی سینه ی من یه نفس دیدن تو یکدم شده

تا میرسم حس میکنم لحظه ی برگشتن شده


دنیا حریمی نداره دور دلت خط میکشم

نزدیکی شبامون رو از دور حسرت میکشم

گلوی ساعت شنی هم بغض لحظه هام میشه
:cry:

یه روزی از این فاصله طوفان شن بپا میشه

یه روزی تکیه میکنی به کوهی که بغض منه

کوهی که با هر نفست منتظره یه بهمنه
 
آخرین ویرایش:
  • Like
واکنش ها: RZGH

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

منو درگیر خودت کن
تا جهانم زیر و رو شه
تا سکوت هر شب من
با هجومت رو به رو شه
بی هوا بدون مقصد
سمت طوفان تو میرم
منو در گیر خودت کن
تا که آرامش بگیرم


با من غریبگی نکن
با من که درگیر توام
چشماتو از من بر ندار
من مات تصویر توام
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
حافظ شب هجران شد بوي خوش وصل آمد...شاديت مبارک باد اي عاشق شيدايي
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شاید اون جوری که باید قدرت رو من ندونستم
حرفایی بود توی قلبم من نگفتم نتونستم
من به تو هرگزنگفتم باتو بودن آرزومه
نقش اون چشمای معصوم لحظه لحظه روبرومه.....
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سـکـــــــه زنـدگـیم

شـیـــــــر نـدارد

امــــــــا

هـمـیـن خـطـی

کـه مـــــــرا بـه تــــــو

وصـــــــــــــــــل

نـگـه مـی دارد را

بسیـــــار دوســـــــت مـی دارمـــ ..
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
می خواهَـــم غـــرق در گُـــل ها شَـــــوَم
شــــــایَد بویِ نامَردیِ دُنـــیا
اَز مَشامَـــم بِـــــــــــرَود


 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز

کاش می شد خالی از تشویش بود

برگ سبزی تحفه ی درویش بود

کاش تا دل می گرفت و می شکست

عشق می آمد کنارش می نشست

کاش با هر دل , دلی پیوند داشت

هر نگاهی یک سبد لبخند داشت

کاش لبخندها پایان نداشت

سفره ها تشویش آب ونان نداشت

کاش می شد ناز را دزدید و برد

بوسه رابا غنچه هایش چید و برد

کاش دیواری میان ما نبود

بلکه می شد آن طرف تر را سرود

کاش من هم یک قناری می شدم

درتب آواز جاری می شدم

آی مردم من غریبستانی ام

امتداد لحظه ای بارانیم

شهر من آن سو تر از پروازهاست

در حریم آبی افسانه هاست

شهر من بوی تغزل می دهد

هرکه می آید به او گل می دهد

دشتهای سبز , وسعتهای ناب

نسترن , نسرین , شقایق , آفتاب

باز این اطراف حالم را گرفت

لحظه ی پرواز بالم را گرفت

می روم آن سو تو را پیدا کنم

در دل آینه جایی باز کنم .
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مداد را برداشتی
طرح مرا
نه آنگونه که ھستم
ھمان گونه که میخواستی کشیدی
تمام بھانه رفتنت
......این است که عوض شده ام
مداد را بر می دارم
طرح تو را
ھمان گونه که ھستی می کشم
می توانی بروی .....
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این روزها



نفس تنگی ام را

به هوا ربط نمی دهم

می گذارم به پای

دلتنگی ام . . . !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نگران نباش من آنقدر امروز و فرداهای نیامدنت را دیده ام
که دیگر هیچ وعده بی سرانجامی
خواب و خیال آرزویم را آشفته نمی کند



 
  • Like
واکنش ها: RZGH

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شب های بی ستاره من را به من بده

آرامش دوباره من را به من بده
از پرسه های هر شب من زیر نور ماه
تا چشمک ستاره من را به من بده...



 

naghmeh raha

عضو جدید
کاربر ممتاز
تن صدها ترانه می رقصد

در بلوز ظریف آوایم

لذتی ناشناس و رویا رنگ

می دود همچو خون به رگهایم....
 

Similar threads

بالا