شبی که شاید قربانی باشگاه مهندسان میشدم‏!‏

مسعود.م

متخصص والیبال باشگاه ورزشی
کاربر ممتاز
هنوز باور نمی کنم که سالم هستم به خاطر این که هر کس که شنیده بودم این حادثه براش اتفاق افتاده باشه و این نوع خاص اون رو زده باشه یا تو بیمارستانه یا تو بهشت زهرا‏!‏ داستان از این جا شروع شد که دیروز به خاطر این که یک کلاس رفتم وقتم ازاد بود به خاطر همین تو باشگاه هم زیاد ارسال داشتم ساعت ۱۱شب می خواستم یک بار دیگه سری به باشگاه بزنم و بعد چون امروز ساعت ۸ کلاس داشتم زود بخوابم اخرین نفری بودم که می خواستم بخوابم از اتاق بیرون بودم به محض این که پامو گذاشتم تو اتاق احساس کردم زنبور نیشم زد بعد با خودم گفتم این جایی که ما هستیم زنبور نداره فقط عقرب و مار داره بلافاصله داد زدم عقرب زدم یکی از دوستام که ارشد میخونه بیچاره فقط از خواب پرید و سه بار بلند داد زد طفلک تو تمام این مدت ترسش از عقرب بود اون یکی دوستم هم طوری بلند شد که کاملا گیج بود خدا وکیلی سر این بنده خدا خیلی داد زدم که دفترچه بیمه ام رو پیدا کنه بیچاره بعد دادن دفترچه فقط گنگ و گیج ایستاده بود اما اون دوستم که ارشده سابقه اش بیشتره اخه تو زنجان مسئول اتاق خوابگاه بود سریع سوار ماشین شدم و باهاش رفتم بیمارستان تو راه فقط داد میزدم وقتی رسیدم بیمارستان پرستار دو تا امپول به هم زد یکی دگزا اون یکی رو نمیدونم اما چیزی که اذیتم کرد این بود که دکتر اصلا نیومد ببنه زندم یا مرده ام ! نوع عقرب هم گاردنیوم بود وقتی برگشتیم دو تا زیر فرش پیدا کردیم اما قبلا مرده بودند دوستم اینقدر ترسیده بود که وقتی ما برگشتیم یک قدم هم تکون نخورده بود الان هم که باید برم ازمایش بدم که ببینن اثرش مونده یا نه خداییش نمیدونم چرا الان دارم می نویسم اما بچه ها برای ازمایش که یک ساعت دیگه است برام دعا کنید انصافا دروغ چرا از اثرش می ترسم شاید می خواستم با نوشتن یک کم اروم بگیرم اخه خانواده هم خبر ندارند به هر حال باید برم ازمایش انشاالله که چیزی نیست
 

آبیدر751

اخراجی موقت
هنوز باور نمی کنم که سالم هستم به خاطر این که هر کس که شنیده بودم این حادثه براش اتفاق افتاده باشه و این نوع خاص اون رو زده باشه یا تو بیمارستانه یا تو بهشت زهرا‏!‏ داستان از این جا شروع شد که دیروز به خاطر این که یک کلاس رفتم وقتم ازاد بود به خاطر همین تو باشگاه هم زیاد ارسال داشتم ساعت ۱۱شب می خواستم یک بار دیگه سری به باشگاه بزنم و بعد چون امروز ساعت ۸ کلاس داشتم زود بخوابم اخرین نفری بودم که می خواستم بخوابم از اتاق بیرون بودم به محض این که پامو گذاشتم تو اتاق احساس کردم زنبور نیشم زد بعد با خودم گفتم این جایی که ما هستیم زنبور نداره فقط عقرب و مار داره بلافاصله داد زدم عقرب زدم یکی از دوستام که ارشد میخونه بیچاره فقط از خواب پرید و سه بار بلند داد زد طفلک تو تمام این مدت ترسش از عقرب بود اون یکی دوستم هم طوری بلند شد که کاملا گیج بود خدا وکیلی سر این بنده خدا خیلی داد زدم که دفترچه بیمه ام رو پیدا کنه بیچاره بعد دادن دفترچه فقط گنگ و گیج ایستاده بود اما اون دوستم که ارشده سابقه اش بیشتره اخه تو زنجان مسئول اتاق خوابگاه بود سریع سوار ماشین شدم و باهاش رفتم بیمارستان تو راه فقط داد میزدم وقتی رسیدم بیمارستان پرستار دو تا امپول به هم زد یکی دگزا اون یکی رو نمیدونم اما چیزی که اذیتم کرد این بود که دکتر اصلا نیومد ببنه زندم یا مرده ام ! نوع عقرب هم گاردنیوم بود وقتی برگشتیم دو تا زیر فرش پیدا کردیم اما قبلا مرده بودند دوستم اینقدر ترسیده بود که وقتی ما برگشتیم یک قدم هم تکون نخورده بود الان هم که باید برم ازمایش بدم که ببینن اثرش مونده یا نه خداییش نمیدونم چرا الان دارم می نویسم اما بچه ها برای ازمایش که یک ساعت دیگه است برام دعا کنید انصافا دروغ چرا از اثرش می ترسم شاید می خواستم با نوشتن یک کم اروم بگیرم اخه خانواده هم خبر ندارند به هر حال باید برم ازمایش انشاالله که چیزی نیست
چیزی نیس گل من !!!! قوی باش;)
 

Hosse!N_206

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هنوز باور نمی کنم که سالم هستم به خاطر این که هر کس که شنیده بودم این حادثه براش اتفاق افتاده باشه و این نوع خاص اون رو زده باشه یا تو بیمارستانه یا تو بهشت زهرا‏!‏ داستان از این جا شروع شد که دیروز به خاطر این که یک کلاس رفتم وقتم ازاد بود به خاطر همین تو باشگاه هم زیاد ارسال داشتم ساعت ۱۱شب می خواستم یک بار دیگه سری به باشگاه بزنم و بعد چون امروز ساعت ۸ کلاس داشتم زود بخوابم اخرین نفری بودم که می خواستم بخوابم از اتاق بیرون بودم به محض این که پامو گذاشتم تو اتاق احساس کردم زنبور نیشم زد بعد با خودم گفتم این جایی که ما هستیم زنبور نداره فقط عقرب و مار داره بلافاصله داد زدم عقرب زدم یکی از دوستام که ارشد میخونه بیچاره فقط از خواب پرید و سه بار بلند داد زد طفلک تو تمام این مدت ترسش از عقرب بود اون یکی دوستم هم طوری بلند شد که کاملا گیج بود خدا وکیلی سر این بنده خدا خیلی داد زدم که دفترچه بیمه ام رو پیدا کنه بیچاره بعد دادن دفترچه فقط گنگ و گیج ایستاده بود اما اون دوستم که ارشده سابقه اش بیشتره اخه تو زنجان مسئول اتاق خوابگاه بود سریع سوار ماشین شدم و باهاش رفتم بیمارستان تو راه فقط داد میزدم وقتی رسیدم بیمارستان پرستار دو تا امپول به هم زد یکی دگزا اون یکی رو نمیدونم اما چیزی که اذیتم کرد این بود که دکتر اصلا نیومد ببنه زندم یا مرده ام ! نوع عقرب هم گاردنیوم بود وقتی برگشتیم دو تا زیر فرش پیدا کردیم اما قبلا مرده بودند دوستم اینقدر ترسیده بود که وقتی ما برگشتیم یک قدم هم تکون نخورده بود الان هم که باید برم ازمایش بدم که ببینن اثرش مونده یا نه خداییش نمیدونم چرا الان دارم می نویسم اما بچه ها برای ازمایش که یک ساعت دیگه است برام دعا کنید انصافا دروغ چرا از اثرش می ترسم شاید می خواستم با نوشتن یک کم اروم بگیرم اخه خانواده هم خبر ندارند به هر حال باید برم ازمایش انشاالله که چیزی نیست
.
.
.
نازی نازی !!!
 

مسعود.م

متخصص والیبال باشگاه ورزشی
کاربر ممتاز
وقتی ارسال های دوستان رو خوندم اشک تو چشمام جمع شد خداییش اولین جایی که جواب ازمایش رو می خوام بگم همین جاست بچه الهی شکر منفی بود یعنی زهر تو بدنم پخش نشده بود اول مدیون خدام و بعد دعای شما دوستای گل و بامرام خدا رو شکر که منو زد چون دوستم همیشه رو زمین میخوابه و شاید بیچاره گردنش رو میزد اون وقت ....انشاالله تو خوبی ها و خوشی هاتون یادتون کنم و جبران کنم خیلی گلید
 

elham.anbaraki

کاربر فعال
وقتی ارسال های دوستان رو خوندم اشک تو چشمام جمع شد خداییش اولین جایی که جواب ازمایش رو می خوام بگم همین جاست بچه الهی شکر منفی بود یعنی زهر تو بدنم پخش نشده بود اول مدیون خدام و بعد دعای شما دوستای گل و بامرام خدا رو شکر که منو زد چون دوستم همیشه رو زمین میخوابه و شاید بیچاره گردنش رو میزد اون وقت ....انشاالله تو خوبی ها و خوشی هاتون یادتون کنم و جبران کنم خیلی گلید




ان شاالله همیشه بلا به دور باشه
 

شهرام 59

عضو جدید
کاربر ممتاز
داش مسعود مگه تو بیابون چارد زدید؟
یعنی خوابگاه و عقرب؟:surprised:

نوبره والا

ما سوسک مارمولک دیدیم تو خوابگاه ولی عقرب دیگه نه
.

ایشالا بهبودی کامل
 

تک ستاره*

عضو جدید
کاربر ممتاز
هنوز باور نمی کنم که سالم هستم به خاطر این که هر کس که شنیده بودم این حادثه براش اتفاق افتاده باشه و این نوع خاص اون رو زده باشه یا تو بیمارستانه یا تو بهشت زهرا‏!‏ داستان از این جا شروع شد که دیروز به خاطر این که یک کلاس رفتم وقتم ازاد بود به خاطر همین تو باشگاه هم زیاد ارسال داشتم ساعت ۱۱شب می خواستم یک بار دیگه سری به باشگاه بزنم و بعد چون امروز ساعت ۸ کلاس داشتم زود بخوابم اخرین نفری بودم که می خواستم بخوابم از اتاق بیرون بودم به محض این که پامو گذاشتم تو اتاق احساس کردم زنبور نیشم زد بعد با خودم گفتم این جایی که ما هستیم زنبور نداره فقط عقرب و مار داره بلافاصله داد زدم عقرب زدم یکی از دوستام که ارشد میخونه بیچاره فقط از خواب پرید و سه بار بلند داد زد طفلک تو تمام این مدت ترسش از عقرب بود اون یکی دوستم هم طوری بلند شد که کاملا گیج بود خدا وکیلی سر این بنده خدا خیلی داد زدم که دفترچه بیمه ام رو پیدا کنه بیچاره بعد دادن دفترچه فقط گنگ و گیج ایستاده بود اما اون دوستم که ارشده سابقه اش بیشتره اخه تو زنجان مسئول اتاق خوابگاه بود سریع سوار ماشین شدم و باهاش رفتم بیمارستان تو راه فقط داد میزدم وقتی رسیدم بیمارستان پرستار دو تا امپول به هم زد یکی دگزا اون یکی رو نمیدونم اما چیزی که اذیتم کرد این بود که دکتر اصلا نیومد ببنه زندم یا مرده ام ! نوع عقرب هم گاردنیوم بود وقتی برگشتیم دو تا زیر فرش پیدا کردیم اما قبلا مرده بودند دوستم اینقدر ترسیده بود که وقتی ما برگشتیم یک قدم هم تکون نخورده بود الان هم که باید برم ازمایش بدم که ببینن اثرش مونده یا نه خداییش نمیدونم چرا الان دارم می نویسم اما بچه ها برای ازمایش که یک ساعت دیگه است برام دعا کنید انصافا دروغ چرا از اثرش می ترسم شاید می خواستم با نوشتن یک کم اروم بگیرم اخه خانواده هم خبر ندارند به هر حال باید برم ازمایش انشاالله که چیزی نیست

اولا که حسابی خندیدم.
بعدشم جدی میگی ؟
واقعا عقرب نیشت زده؟
 

#MaHDi#

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدا رو شکر که چیزیت نشده ولی داداش این چه عنوانیه گذاشتی؟ کسی نخونه فکرمیکنه باشگاه قاتله!
 

ainaz_F

عضو جدید
واااااااااااااااای چه ترسناک:eek:
من بودم دیگه پامو تو اون خونه نمیذاشتم....:surprised:
حالا چطوری؟
خوب شدی؟ :redface:
 

"Coral"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خب خدا رو شکر که به خیر گذشت
ولی کل اتاقتون رو سم بپاشین...
 

مسعود.م

متخصص والیبال باشگاه ورزشی
کاربر ممتاز
اولا که حسابی خندیدم.
بعدشم جدی میگی ؟
واقعا عقرب نیشت زده؟

دوست عزیز امیدوارم این حادثه هیچ وقت برات پیش نیاد بعد هم من که تجربه کردم نه شوخی داشت نه هم خنده فقط ترس برای دوستام که تو شب موقع خواب خیلی اذیت شدن و درد برای خودم که تا حالا با این شدت تجربش نکرده بودم فقط یه چیز بگم اگه ۲۰ دقیقه دیرتر رسیده بودم ماهیچه پای چپم از کار می افتاد یا اصطلاحا فاسد میشد
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هنوز باور نمی کنم که سالم هستم به خاطر این که هر کس که شنیده بودم این حادثه براش اتفاق افتاده باشه و این نوع خاص اون رو زده باشه یا تو بیمارستانه یا تو بهشت زهرا‏!‏ داستان از این جا شروع شد که دیروز به خاطر این که یک کلاس رفتم وقتم ازاد بود به خاطر همین تو باشگاه هم زیاد ارسال داشتم ساعت ۱۱شب می خواستم یک بار دیگه سری به باشگاه بزنم و بعد چون امروز ساعت ۸ کلاس داشتم زود بخوابم اخرین نفری بودم که می خواستم بخوابم از اتاق بیرون بودم به محض این که پامو گذاشتم تو اتاق احساس کردم زنبور نیشم زد بعد با خودم گفتم این جایی که ما هستیم زنبور نداره فقط عقرب و مار داره بلافاصله داد زدم عقرب زدم یکی از دوستام که ارشد میخونه بیچاره فقط از خواب پرید و سه بار بلند داد زد طفلک تو تمام این مدت ترسش از عقرب بود اون یکی دوستم هم طوری بلند شد که کاملا گیج بود خدا وکیلی سر این بنده خدا خیلی داد زدم که دفترچه بیمه ام رو پیدا کنه بیچاره بعد دادن دفترچه فقط گنگ و گیج ایستاده بود اما اون دوستم که ارشده سابقه اش بیشتره اخه تو زنجان مسئول اتاق خوابگاه بود سریع سوار ماشین شدم و باهاش رفتم بیمارستان تو راه فقط داد میزدم وقتی رسیدم بیمارستان پرستار دو تا امپول به هم زد یکی دگزا اون یکی رو نمیدونم اما چیزی که اذیتم کرد این بود که دکتر اصلا نیومد ببنه زندم یا مرده ام ! نوع عقرب هم گاردنیوم بود وقتی برگشتیم دو تا زیر فرش پیدا کردیم اما قبلا مرده بودند دوستم اینقدر ترسیده بود که وقتی ما برگشتیم یک قدم هم تکون نخورده بود الان هم که باید برم ازمایش بدم که ببینن اثرش مونده یا نه خداییش نمیدونم چرا الان دارم می نویسم اما بچه ها برای ازمایش که یک ساعت دیگه است برام دعا کنید انصافا دروغ چرا از اثرش می ترسم شاید می خواستم با نوشتن یک کم اروم بگیرم اخه خانواده هم خبر ندارند به هر حال باید برم ازمایش انشاالله که چیزی نیست

حالا رفتین ازمایش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چی شد؟
 

تک ستاره*

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست عزیز امیدوارم این حادثه هیچ وقت برات پیش نیاد بعد هم من که تجربه کردم نه شوخی داشت نه هم خنده فقط ترس برای دوستام که تو شب موقع خواب خیلی اذیت شدن و درد برای خودم که تا حالا با این شدت تجربش نکرده بودم فقط یه چیز بگم اگه ۲۰ دقیقه دیرتر رسیده بودم ماهیچه پای چپم از کار می افتاد یا اصطلاحا فاسد میشد


عزیزم اصلا قصد ناراحت کردنتو نداشتم.
منو ببخش ولی تعریف اون حالت ترس دوستات خوب خنده دار بود.این خاطره بیشتر شبیه یه شوخی خنده دار بود.(آخه عقرب تو خوابگاه؟؟!!؟؟!!مگه تو بیابونای جونوبه خوابگاهتون؟!؟؟؟!)
خدارو شکر که الان حالتون خوبه.
واقعا خدارو شکر.
 

مسعود.م

متخصص والیبال باشگاه ورزشی
کاربر ممتاز
عزیزم اصلا قصد ناراحت کردنتو نداشتم.
منو ببخش ولی تعریف اون حالت ترس دوستات خوب خنده دار بود.این خاطره بیشتر شبیه یه شوخی خنده دار بود.(آخه عقرب تو خوابگاه؟؟!!؟؟!!مگه تو بیابونای جونوبه خوابگاهتون؟!؟؟؟!)
خدارو شکر که الان حالتون خوبه.
واقعا خدارو شکر.
لطف داری بهترم اما من و دوستام تو مهمانسرا یا خوابگاه یکی از نهادهای دولتی هستیم اخه مگه تو خوابگاه دانشگاه میشه درس خوند
 
بالا