سلام
معصومه جون مرسی از دعوتت البته من 71م
خوب من که اسمم مشخصه!
دانشجوام فعلا
گیلانیم
یادمه 4 ,5 سالم که بود یه دفتر داشتم توش با مداد یه چیزایی می نوشتم(البته نمیدونم به چه زبونی!)بعد می بردم به مامانم نشون می دادم.مامانم واسه دلخوشیم میگفت:واااااااای....آفرین مثل دست خط دکترااااا!!!!!بعد من ذوق مرگ می شدم!!از اون به بعد تصمیم گرفتم دکتر شم.بعد که یه روز اتفاقی یه کوچولو از دست پسر عموم خون اومد و من غش کردم و کارم به آب قند کشیدتازه فهمیدم دکتر شدن(البته ار نوع پزشکش!)کار بنده نیست
یه کتاب داستان داشتم دزد و مرغ فلفلیعاشقش بودم همشم حفظ بودم.هرکی میومد خونمون به زور مجبورش میکردم بشینه از اول تا آخرشو رو از زبون من بشنوه
یکی دیگه از سرگرمیام تیرکمون مگسی بود که با سیم درستش می کردیم و شروع می کردیم به مردم آزاری
یادمه اول دبستان که بودم یه معلم داشتیم که دخترشم تو کلاس ما بود همیشه باهاش دعوا داشتم آخه رئیس بازی در می آورد
یه روز آلوچه برده بودم مدرسه بعد همون دختر معلمم گفت بیاین 4 تا آلوچه بزاریم زیر پایه های صندلی معلم که تا میاد بشینه سر(ضمه به سین)بخوره(نمی دونم چرا این پیشنهاد و داد؟حتما تو خونه از مامانش اون روز کتک خورده بود)
این خانوم معلم مام اومد نشستو سر خورد(البته نیفتاد)بعدشم عصبانی پرسید کار کی بود؟
یه نامردم همه ماهارو لو داد و ما هم یکی یه دونه خط کش خورد کف دستمون
ولی به جان خودم پیشنهاد دختر خودش بود
معصومه جون مرسی از دعوتت البته من 71م
خوب من که اسمم مشخصه!
دانشجوام فعلا
گیلانیم
یادمه 4 ,5 سالم که بود یه دفتر داشتم توش با مداد یه چیزایی می نوشتم(البته نمیدونم به چه زبونی!)بعد می بردم به مامانم نشون می دادم.مامانم واسه دلخوشیم میگفت:واااااااای....آفرین مثل دست خط دکترااااا!!!!!بعد من ذوق مرگ می شدم!!از اون به بعد تصمیم گرفتم دکتر شم.بعد که یه روز اتفاقی یه کوچولو از دست پسر عموم خون اومد و من غش کردم و کارم به آب قند کشیدتازه فهمیدم دکتر شدن(البته ار نوع پزشکش!)کار بنده نیست
یه کتاب داستان داشتم دزد و مرغ فلفلیعاشقش بودم همشم حفظ بودم.هرکی میومد خونمون به زور مجبورش میکردم بشینه از اول تا آخرشو رو از زبون من بشنوه
یکی دیگه از سرگرمیام تیرکمون مگسی بود که با سیم درستش می کردیم و شروع می کردیم به مردم آزاری
یادمه اول دبستان که بودم یه معلم داشتیم که دخترشم تو کلاس ما بود همیشه باهاش دعوا داشتم آخه رئیس بازی در می آورد
یه روز آلوچه برده بودم مدرسه بعد همون دختر معلمم گفت بیاین 4 تا آلوچه بزاریم زیر پایه های صندلی معلم که تا میاد بشینه سر(ضمه به سین)بخوره(نمی دونم چرا این پیشنهاد و داد؟حتما تو خونه از مامانش اون روز کتک خورده بود)
این خانوم معلم مام اومد نشستو سر خورد(البته نیفتاد)بعدشم عصبانی پرسید کار کی بود؟
یه نامردم همه ماهارو لو داد و ما هم یکی یه دونه خط کش خورد کف دستمون
ولی به جان خودم پیشنهاد دختر خودش بود