زمزمه های عاشقانه

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
کافه چی !

امشب قهوه نمیخواهم

فقط بگو امروز به کافه ات سر زد؟!!؟

روی ِ کدام صندلی نشست؟

آهای کافه چی

حواست هست؟

قهوه نمیخواهم

جواب میخواهم !!!
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
نویسنده ها "سیگار "می کشند
شاعر ها"هجران”
نقاش ها "تابلو"
زندانی ها "تنهایی"
دزدها "سرک"
… مریضها"درد"
بچه ها" قد"
و من برای کشیدن
"نفسهای تو "را انتخاب می کنم
من برای نفس کشیدن
" هوای تو " را انتخاب می کنم
 

mar.1980

عضو جدید
زمزمه ي ...

زمزمه ي ...

قديما به يادت که مي افتادم ، اشک چشامو پر ميکرد اما
حالا به يادت که مي افتم ، لبخند تلخي گوشه ي لبام ميشينه
و ميخندم به بازي سرنوشت .
راستي سيگاروهم ترک کردم و ديگه تند راه نميرم و نمينويسم ،
نه از تو ، نه از سياست و نه از خودم .
و اين است ضمانت زندگي ***mar
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
دور نرو

بیا کنار دلم

من غیر از این‏ها که می‏نویسم نوازش هم بلدم. ....
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
سکوت، سکوت کردی سکوتی تلخ سکوتی که حتی نگفتی برای چه از کنارم می روی با رفتنت بغضم ترکید و سکوتی که آن همه مدت با من بود شکست .آنقدر اشک ریختم تا قلبم کمی آرام گرفت . چون تازه فهمیدم تو را در کنارم احساس نمی کنم همیشه چشمانم به در بود تا روزی بیایی تا این سکوت لعنتی بشکند و به تو بگویم چقدر دوستت دارم و به داشتنت در کنارم احتیاج دارم روزها و ماهها می گذرد اما باز هم یاد و خاطرت در ذهنم همیشه زنده است . لحظه ای که بار سفر می بستی آهی از ته دل کشیدی و گفتی روزی برمی گردم ولی سالها از آن روز لعنتی می گذرد اما هنوز هم برنگشتی و خبری از تو ندارم منتظرت خواهم نشست و اما تو ...تو اگر می خواهی روی ...رو!! ولی بدان که من ،ماندگارم
 

Motahare89

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]
کاش در سینه مرا این دل دیوانه نبود یا اگر بود اسیر غم جانانه نبود
رخ گل مایه سودا و گرفتاری شد ورنه مرغ دل ما را هوس دانه نبود[/FONT]
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
امشب از تو می نویسم تو ای زیباترین حادثه زندگی ام....

تویی كه لحظات با تو بودن انگار كه زمینی زیر پایم نیست...

اوج می گیرم تا قاف هر آنچه توانم است....
با تو این فضای پر از خالی لبریز محبت است....

این قفس خاكی دیگر معنای خود را از دست می دهد.....

مشتی خاك می شود كه در برگرفته ریشه های یاس وجودت را....

می دانستی هر نفسم بسته به نفس تو است؟؟

می دانستی؟؟

تقديم به عشقم
 

كندو

عضو جدید
کاربر ممتاز

میگمــ خداحافظ
کهـ تو چشمــ تـَر کنی و بگـــی:
کجــآ؟ مگه دستــِ خودتهـ این اومدن و رفتن؟
کهـ سفت بغلمــ کنی
وسرموبزاری روسینت
موهامونوازش کنی
بوسم کنی
وبگی:
هیچ رفتــنی تو کار نیستــ
بیخودمیکنی که حرف رفتن میزنی
همین جـآ " به دلتـــ اشاره کنی" جاتهـ تا همیشه
آخرِ سرش محکمــ بگی: شیر فهم شد؟؟
و مَن، دل ضعفهـ بگیرم از این همه عاشقانهـ های ِ محکمت!!!
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز


فقط یکــ پیکــ از شرابــ نگاهتــ خوردمـــ

چند ســاله بودند این چشمانت ؟!!

عمری گذشتـــ و هنوز

وقتی به تو فکـــرمی کنمـــ

تلو تلو می خورم....
[]
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گفتم اي عشق بيا تا كه بسازي ما را
يا نه، ويرانه كني ساختة دنيا را

گفتم اي عشق چه بر روز تو آمد امروز
كه به تشويش سپردي شب عاشق ها را

چه شد آن زمزمهء هر شبة ما اي دوست
چه شد آن صحبت هر روزة ياران را
چشمه ها خشك شد از بس نگرفتي اشكي
همتي تا كه رهايي بدهي دريا را


حيف از امروز كه بي عشق شب آمد ـ اي عشق
كاش خورشيد تو آغاز كند فردا را

 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
تــو در چشمانــم غوغــا مــی کنــی


و من محــو تــو


غــرق مــی شــوم


دوری هــا کوتــاه است ، خیلــی کــوتــاه


ولــی نــه بــه کــوتــاهــی عمــر مــن


در نبــود تــو !
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلمــــ پُر است
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]
پُـــرِ پُـــرِ
پُـــر
[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]
آنقــــــدر که گاهیــــ
اضافه اش،
[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]
از چشمانمـــ می چـــــکد
...!!!
[/FONT]
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای کاش می شد فهمید
در دل آسمان چه می
گذرد


[FONT=courier new, courier, mono]که امشب با ناله
ای بغض آلود
[/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono][/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]بر دیار این
دل
خسته
[/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono][/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]اشک می
ریزد...
[/FONT]



 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعضی خاطرات

مثل مینهای عمل نکرده

توی روحت کاشته میشوند

با یک حرف

می ترکانندت...
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلتنگ که باشی آدم دیگری می‌شوی
خشن‌تر ، عصبی‌تر ، کلافه‌تر و تلخ‌تر ...
و جالب‌تر این‌که با اطراف هم کاری نداری
همه اش را نگه می داری و دقیقا سر کسی خالی می‌کنی
که دلتنگ اش هستی....!

 

sepid1990

عضو جدید
راست گفته اند

دنیا محل گذر است

تو از من می گذری

و او از تو..
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سکوت
لحظه هايت را شکستی
به
کوچه باغ باران ها نشستی
تو با فرياد خيس
گريه هايت
خيال
خواب باران را گسستی
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز


من دیـــوانه ی آن لـــحظه ای هستــم که تو دلتنگم شوی...
و محکم در آغوشم بگیــری ...
و شیطنت وار ببوسیم ...
و من نگذارم...
عشق من ...
بوسه با لـــجبازی، بیشتر می چسبـــد!!!
 

ghazal1991

مدیر تالار مدیریت
مدیر تالار
خونه خالی خونه غمگین خونه سوت وکوره بی تو


رنگ خوشبختی عزیزم دیگه از من دوره بی تو



مه گرفته کوچه ها رو اما سایه تو پیداست



می شنوم صدای شب رو میگه اونکه رفته اینجاست



تو با شب رفتی و با شب میای از دیار غربت



توی قلب من می مونی پر غرور و پرنجابت
 

ghazal1991

مدیر تالار مدیریت
مدیر تالار
http://www.mina1365.blogfa.com/post-16.aspx دل من تنها بود ٬ دل من هرزه نبود...

دل من عادت داشت که بماند یک جا٬


به کجا؟؟



معلوم است٬ به در خانه ی تو!



دل من عادت داشت که بماند آن جا


پشت یک پرده توری که تو هر روز آن را



به کناری بزنی...



دل من ساکن دیوار ودری



که تو هر روز از آن می گذری



دل من ساکن دستان تو بود



دل من گوشه یک باغچه بود



که تو هر روز به آن می نگری



راستی...



دل من را دیدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 

ghazal1991

مدیر تالار مدیریت
مدیر تالار
چگونه از نگاه تو

دور بایستم

که در بی آوازی


حریم واژه را شکسته ای و من حتی

نفس برای کشیدن هم

ندارم از بی تابی

چگونه سر می کنم خویشتن را

نمی شود تو را رعایت کرد

و باورت هیچ سخت نیست

که بودن ات حکایتی دارد

نبودن ات حکایتی دیگر...

 

mar.1980

عضو جدید
زمزمه ها...

زمزمه ها...



فقط یکــ پیکــ از شرابــ نگاهتــ خوردمـــ

چند ســاله بودند این چشمانت ؟!!

عمری گذشتـــ و هنوز

وقتی به تو فکـــرمی کنمـــ

تلو تلو می خورم....



[]
شراب نگاهم بسي تلخ و درد آور است !...

حکايت از همه دلتنگي ها و ناکاميهاي مردي با سرگذشتي سخت دردناک دارد !....

در شگفتم چگونه تلخي اش را به کام کشيدي !...

گمان نمي کنم هيچگاه از مستي اش بيرون آيي چرا که کهنه و سخت مردافکن است

باشد که با مستي اش معشوق خود را سخت در آغوش گيري و آنگاه به ياد نگاهم گاه بيافتي
!
 
آخرین ویرایش:

mar.1980

عضو جدید
گاهي که دلم ميگيره از همه کس و همه چي ! ...

تنها ياد تو ميتونه آرومم کنه .

شايد روزگار و سرنوشت مشورت کردن و نيکي کار رو در جداييمون دونستن .

پس بيا بجاي دلتنگي به ياد هم باشيم شايد !

شايد روزي سرنوشت به روزگار گفت بيا اين دو رو بهم برسونيم

به اندازه ي کافي پخته شدن !....
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
حــــال مـــن خـــــــوب اســت !
بــزرگ شـــده ام !
دیگر آنقـــدر کــوچک نیستـم... که در دلــــتنگی هـــایم گم شــــوم
آمـوختــه ام که این فـــاصــله ی کوتـــاه... بین لبخند و اشک نامش زندگیست
آمــوختــه ام که دیگــر دلم... برای نبــودنـت تنگ نشــــود
راســــــتی ...
دروغ گـــفتن را نیـــز خـــــــوب یاد گــرفتـه ام
حــــال مـــن خـــــــوب اســت...
خــــــوبِ خــــوب !
 

mar.1980

عضو جدید
زمزمه ...

زمزمه ...

حــــال مـــن خـــــــوب اســت !
بــزرگ شـــده ام !
دیگر آنقـــدر کــوچک نیستـم... که در دلــــتنگی هـــایم گم شــــوم
آمـوختــه ام که این فـــاصــله ی کوتـــاه... بین لبخند و اشک نامش زندگیست
آمــوختــه ام که دیگــر دلم... برای نبــودنـت تنگ نشــــود
راســــــتی ...
دروغ گـــفتن را نیـــز خـــــــوب یاد گــرفتـه ام
حــــال مـــن خـــــــوب اســت...
خــــــوبِ خــــوب !

بمان با من که من بي تو صداي خسته در بادم /
دراين اندوه بي پايان بمان تنها تو در يادم
نميدانم چرا غمها نمي دانند که من سلطان غمهايم /
بيا اي دوست با من ياش که من تنهاي تنهايم !...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اخر زنگ دنیا کی میخورد

خدا می داند،ولی........................
آن روز که آخرین زنگ دنیا می خورد دیگر نه
می شود تقلب کرد ونه می شود سرکسی
را کلاه گذاشت.
آن روز تازه می فهمیم دنیا با همه بزرگی اش
از جلسه امتحان هم کوچکتر بود.

آنروز تازه می فهمیم که زندگی عجب سوال
سختی بود ،سوالی که بیش از یک بار
نمی توان به آن پاسخ داد.

خدا کند آنروز که آخرین زنگ دنیا می خورد،
روی تخته سیاه قیامت اسم ما را جزء خوبها
بنویسند.

خدا کند حواسمان بوده باشد وزنگهای تفریح
آنقدر در حیاط نمانده باشیم که حیات
یادمان رفته باشد.

خدا کند که دفتر زندگیمان را جلد کرده باشیم
وبدانیم دنیا چرک نویسی بیش نیست.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فریاد نزن ای عاشق

من صدایت را درون قلب خود می شنوم

درد را در چهره ی عاشق تو با ذهن خود می نگرم

فریاد نزن ای عاشق، فریاد نزن

بی سبب نیست چنین فریادم

بی گناه در دام عشق افتادم

چه درست و چه غلط

زندگی هم خودم و هم تو رو بر باد دادم


اگر احساسمو می فهمیدی

قلبتو دوباره می بخشیدی

لحظه ی پایان این دیدار رو

روز آغازی دگر می دیدی

اگه بیهوده نمی ترسیدم

عشقو اون جوری که هست می دیدم

شاید این لحظه ی غمگین وداع

قلبمو دوباره می بخشیدم

کاش از این عشق نمی ترسیدم


ما سزاواریم اگر گریانیم

این چنین خسته و سرگردانیم

ما که دانسته به دام عشق افتادیم

چرا از عاشقی رو گردانیم

وقتی پیمان دلو میبستیم

گفته بودیم فقط عاشق هستیم

ولی با عشق نگفتیم هرگز

از دو ایل نا برابر هستیم

از دو ایل نا برابر هستیم

نه گناه کاریم نه بی تقصیریم

منو تو بازیچه ی تقدیریم

هر دو در بیراهه ی بی رحم عشق

با دلو احساس خود درگیریم

بیشتر از همیشه دوست دارم

گر چه از عاشقی وعاشق شدن بی زارم

زیر آوار فرو ریخته ی عشق

از دلم چیزی نمانده که به تو بسپارم

تو که همدردی مرا یاری بده

به منه عاشق امیدواری بده

اگر عشق با ما سر یاری نداشت

تو به من قول وفا داری بده

تو به من قول وفا داری بده
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آنچه نامش را عشق گذاشتم

هوسی است زود گذر

شهوتی است بی پایان

آنکه او را معشوق خواندم

صیادی است بی رحم

شکارچی است بی رحم

من در این قصای خانه جهان محکومم

تا پروانه ای باشم در حسرت نور شمع



من در این زندان تنهایی اسیرم

تا عاشقی باشم در پی معشوقی مرده
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
خــوب ِ مــن ،
.
همین جا درون شعرهایم بمان
.
تا وسوسه یِ دوستت دارم هایِ دروغینِ آدمها مرا با خود نبرد
.
به سرزمین هایِ دورِ احساس ؛
.
من اینجا هر روز با تـو عاشقی می کنم بی انتها
.
شعرِ من بهانه ایست برای مـا شدن دستهایمان
.

تا تکرارِ غریبانه یِ جدایی را شکست دهیم . . . . . . . .
 

Similar threads

بالا