وصف گل

غفار

عضو جدید
دهلوي

دهلوي

ای گل صفت حسنت بر وجه حسن گویم

سر تا به قدم جانی, کفر است که تن گویم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
:gol:...از قاصدان شنیدن پیغام دوستان

گل را به دست دیگری از باغ چیدن است...:gol:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
گر نمي آمد بهار
باد وحشي گل نمي افشاند بر گيسوي يار

گر نمي آمد بهار
كينه هامان سخت...قلب هامان درد
دست هامان دور مي شد
از هم و از یکدگر.
 

غفار

عضو جدید
دهلوي

دهلوي

آن لاله و گل که بوستان ساخت همه
دانی ز کجا علم برافراخت همه
از بس که زمین سیر شد از خوردن خلق
هر خون که در و بود برانداخت همه
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
گل خندان که نخندد، چه کند؟
علم از مشک نبندد، چه کند؟
نارخندان که دهان بگشادست
چونکه درپوست نگنجد، چه کند؟
مه تابان به جز ازخوبی وناز
چه نماید؟چه پسندد؟چه کند؟
آفتاب ارندهد تابش ونور
پس بدین نادره گنبد چه کند؟
سایه چون طلعت خورشید بدید
نکند سجده، نخُنبد، چه کند؟
عاشق ازبوی خوش پیرهنت؟
پیرهن را ندراند، چه کند؟
تن مرده که برو برگذری
نشود زنده، نجنبد، چه کند؟
دلم ازچنگ غمت گشت چو چنگ
نخروشد، نترنگد، چه کند؟
شیرحق شاه صلاح الدینست
نکند صید و نغرّد چه کند؟

مولانا
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ای گل خوش بوی اگر صد قرن بازآید بهار

مثل من دیگر نبینی بلبل خوشگوی را

سعدیا گر بوسه بر دستش نمی‌یاری نهاد

چاره آن دانم که در پایش بمالی روی را
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
بهارم دخترم !با قاصدك آمد خبر از گوشه ي باغ
درختي چادر گل كرده بر سر
كنار جويباري گوشه ي ديگر
نشسته يك گل زيبا
به دل گفتم خوشا بر باغ و بر ما اين جسارت
اگر هم در دل تاريك شب
سرما زند از كينه برگل
بگو فردا بيا باغم ببين پر شد ز سنبل

به ديوار حياط خانه مي بينم شبي را
كه ياس رازقي عطر گل خود مي فروشد
گل مينا بدستش ساغر مي
چه ارزان مي دهد جامي به بوسه
من بيدل خراب جام مينا
هزاران بوسه اش بر دست و بر پا
بيا دختر بيا دختر تماشا
نسيم خوش وزان از جانب كوه
به گوش آيد صداي نغمه ي ني
خدايا اين كه مي بينم همان خرم بهشت است

بهارم دخترم بشنو نسيم آمد

شمس الدين عراقي
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
صائب

صائب

جویای تو با کعبهٔ گل کار ندارد

آیینهٔ ما روی به دیوار ندارد

از دیدن رویت دل آیینه فرو ریخت

هر شیشه دلی طاقت دیدار ندارد

ما گوشه نشینان، چمن‌آرای خیالیم

در خلوت ما نکهت گل بار ندارد

بلبل ز نظر بازی شبنم گله‌مندست

مسکین خبر از رخنهٔ دیوار ندارد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ابوسعید ابوالخیر

ابوسعید ابوالخیر

آواز در آمد بنگر یار منست

من خود دانم کرا غم کار منست

سیصد گل سرخ بر رخ یار منست

خیزم بچنم که گل چدن کار منست
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر گلی نو که در جهان آيد
ما به عشقش هزاردستانيم

تنگ چشمان نظر به ميوه کنند
ما تماشا کنان بستانيم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ابوسعید ابوالخیر

ابوسعید ابوالخیر

رخساره‌ات ،تازه گلِ گلشنِ روح

نازک بود آن قدر که هر شام و صبوح

نزدیک به دیده گر خیالش گذرد

از سایهٔ خار دیده گردد مجروح
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
ز پرده گر بدر اید نگار پرده نشینم
چون اشک از نظر افتد نگارخانه ی چینم
بسازم از سر زلف تو چون نسیم به بویی
گرم ز دست نیابد که گل ز باغ تو چینم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ابوسعید ابوالخیر

ابوسعید ابوالخیر

صد شکر که گلشن صفا گشت تنت

صحت گل عشق ریخت در پیرهنت

تب را به غلط در تنت افتاد گذار

آن تب عرقی شد و چکید از بدنت
 

torpheh

عضو جدید
گلاب تلخ ز گل یادگار می‌ماند

گلاب تلخ ز گل یادگار می‌ماند

نه گل، نه لاله درین خارزار می‌ماند
دویدنی به نسیم بهار می‌ماند
مل خنده بود گریه‌ی پشیمانی
گلاب تلخ ز گل یادگار می‌ماند
مگر شهید به این تیغ کوه شد فرهاد؟
که لاله‌اش به چراغ مزار می‌ماند
مه تمام، هلال و هلال شد مه بدر
به یک قرار که در روزگار می‌ماند؟
چنین که تنگ گرفته است بر صدف دریا
چه آب در گهر شاهوار می‌ماند؟
ز لاله و گل این باغ و بوستان صائب
به باغبان جگر داغدار می‌ماند
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
گل شکفته ! خداحافظ اگر چه لحظة دیدارت
شروع وسوسه‌ای در من به نام دیدن و چیدن بود
من و تو آن دو خطیم آری موازیان به ناچاری
که هر دو باورمان ز آغاز به یکدگر نرسیدن بود
اگر چه هیچ گل مرده دوباره زنده نشد اما
بهار در گل شیپوری مدام گرم دمیدن بود
شراب خواستم و عمرم شرنگ ریخت به کام من
فریبکار دغل‌پیشه بهانه‌اش نشنیدن بود



حسين منزوي
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
عبدالرحمن جامی

عبدالرحمن جامی

باز هوایِ چمنم آرزوست
جلوۀ سرو و سمنم آرزوست

نکهتِ گل را چه کنم ای نسیم؟
بوی از آن پیراهنت آرزوست

توبه ز می کردم و آمد بهار
ساقیِ توبه شکنم آرزوست

من کیم و بزمِ تو ؟ لیکن ز دور
دیدنِ آن انجمنم آرزوست

زیستنم بی تو میسّر مباد
بی تو اگر زیستنم آرزوست

بیش مگو "جامی" از آن لب سخن
کاین سخنان زان دهنم آرزوست

پرسش اگر نیست بگو ناسزا
کز دهنت یک سخنم آرزوست
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
قیصر امین پور

قیصر امین پور

تا ابرِ شکوفه بار در باغ شکفت
با زمزمه ، جویبار در باغ شکفت

پروانه لطیفه ای به گوشِ گل گفت
گل خنده زد و بهار در باغ شکفت
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
غنچه از خواب پرید
و...گلی تازه به دنیا آمد

خار خندید و به گل گفت سلام
و جوابی نشنید
خار رنجید ولی هیچ نگفت

ساعتی چند گذشت
گل جه زیبا شده بود
دستِ بی رحمی آمد نزدیک
گل سراسیمه ز وحشت افسرد
لیک آن خار در آن دست خلید
و...گل از مرگ رهید

صبحِ فردا که رسید
خار با شبنمی از خواب پرید
گل صمیمانه به او گفت سلام.
 

siyavash51

عضو جدید
من از پونه به سنبل گفته بودم
کمی هم از گلایل گفته بودم

خداوندا زبانم را بسوزان
اگر نازک تر از گل گفته بودم
 

siyavash51

عضو جدید
جز لحظه ی دیدار که با دوست بسر شد
با قی همه بر بی ثمری رفت و سمر شد

صد برگ نوشتیم ز روی گل و لبخند
دردا که ز آزار حسودی همه تر شد

کرم قلاوند
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ابوسعید ابوالخیر

ابوسعید ابوالخیر

در باغ روم کوی توام یاد آید

بر گل نگرم روی توام یاد آید

در سایهٔ سرو اگر دمی بنشینم

سرو قد دلجوی توام یاد آید
 

siyavash51

عضو جدید
گل های نرم پرنیان کآرام جانند و جهان

غافل مشو کاندر نهان آکنده اند از خارتیز


کرم قلاوند
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
بر چهره گل نسیم نوروز خوش است
در صحن چمن روی دل افروز خوش است
از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست
خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است



خيام
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ابوسعید ابوالخیر

ابوسعید ابوالخیر

آسان گل باغ مدعا نتوان چید

بی سرزنش خار جفا نتوان چید

بشکفته گل مراد بر شاخ امید

تا سر ننهی به زیر پا نتوان چید
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ابوسعید ابوالخیر

ابوسعید ابوالخیر

درماند کسی که بست در خوبان دل

وز مهر بتان نگشت پیوند گسل

در صورت گل معنی جان دید و بماند

پای دل او تا به قیامت درگل
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ابوسعیدابوالخیر

ابوسعیدابوالخیر

در باغ کجا روم که نالد بلبل

بی تو چه کنم جلوهٔ سرو و سنبل

یا قد تو هست آنچه میدارد سرو

یا روی تو هست آنچه میدارد گل
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تو هم مرا به نگاهی شکوفه باران کن
در این چمن که گل از عاشقی نپرهیزد

لبی بزن به شراب من ای شکوفه بخت
که می خوش است که با بوی گل درآمیزد
 

siyavash51

عضو جدید
دلا دیدی که خورشید از شب سرد
چو آتش سر ز خاکستر برآورد

زمین و آسمان گلرنگ و گلگون
جهان دشت شقایق گشت از خون

سایه
 

siyavash51

عضو جدید
یکی را سنبل از گل برکشیده

یکی را گرد گل سنبل دمیده

یکی مرغول عنبر بسته بر گوش

یکی مشکین کمند افگنده بر دوش

نظامی
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
محـسن ز قوانين تالار وصف نامه وصف نامه 0

Similar threads

بالا