بهترین اشعارونثرهای عاشقانه♥●•٠·˙

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
در این تاپیک زیباترین متنها و شعرهای عاشقانه زیبایتان را قرار دهید











دوستان عزیز خواهشا فقط اشعار عاشقانه
قرار دهید


 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه نخ داشت با خود نه سوزن؛

خدا هم نبود!

ولی ...تا
رسید،

به من
چشم دوخت

چیزی شبیه
زمین‌لرزه آمد

مرا
زیر و رو کرد
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
بگو سرگرم چی بودی

که اینقدر ساکت و سردی

خودت آرامشم بودی

خودت دلواپسم کردی


****

ته قلبت هنوز باید یه احساسی به من باشه

چقدر باید بمونم تا یکی مثل تو پیدا شه

تو روز و روزگار من

بی تو روزای شادی نیست

تو دنیای منی اما

به دنیا اعتمادی نیست


****

سلام ای ناله ی بارون

سلام ای چشمای گریون

سلام روزای تلخ من

هنوزم دوستش دارم

سلام ای بغض توو سینه

سلام ای آه آیینه

سلام شبهای دل کندن

هنوزم دوستش دارم


****

نمی دونی توو این روزا چقدر حالم پریشونه

دلم با رفتنت تنگ و

دلم با بودنت خونه


***

سلام ای بغض توو سینه

سلام ای آه آینه

سلام شبهای دل کندن

هنوزم دوستش دارم
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=2][/h]
اگر نمی‌توانم همیشه مال تو باشم
اجازه بده
گاهی، زمانی از آنِ تو باشم

و اگر نمی‌توانم گاهی، زمانی از آن تو باشم
بگذار
هروقت که تو می‌گویی، کنار تو باشم

اگر نمی‌توانم دوست خوب و پاک تو باشم
اجازه بده دوست
پست و کثیفِ تو باشم

اگر نمی‌توانم عشق راستینِ تو باشم
بگذار باعث
سرگرمیِ تو باشم

اما مرا این طوری ترک نکن
بگذار در زندگی تو، دست کم
چیزی باشم
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز

از
معجزاتش این بود ..

كه
آغوشش؛

عصر جمعه نداشت!!

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
گاهی هوای گریه دارم

بغض میکنم می ایم لب پنجره

و منتظر

بهانه ای

بارانی

اما

یا دل اسمان نمی شکند

یا بغض من...
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه بی تابانه می خواهمت . . .

ای
دوری ات

آزمون تلخ زنده به گوری . . .
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز


حسادت نکن! … این که بعد از تو بغل گرفته ام …


زانوی غـَم اســت
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
بگذار سر به سینه من تا که بشنوی

آهنگ اشتیاق دلی درد مند را
شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق
آزار این رمیده ی سر در کمند را

بگذار سر به سینه من تا بگویمت

اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست

بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان
عمریست در هوای تو از آشیان جداست


دلتنگم، آنچنان که اگر بینمت به کام
خواهم که جاودانه بنالم به دامنت
شاید که جاودانه بمانی کنار من



 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشق مثل ترک های یک سی دی میمونه
که قلب های ما رو به هم پیوند می ده
هرگز سعی نکن که اون سی دی رو بشکنی
چون این کارت ممکنه باعث بشه قلب من هم بشکنه
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
هرچی دلت میخواد بگو

اما نگو دوسست دارم

سر به سرم نذار برو

حرفاتو باور ندارم

یه عمری که در به درم

زدست عشق و عاشقم

خسته ام از سراب عشقم

نگو که گریه میکنم

من بخدا باورت ندارم



قصه ی عشق و عاشقی

مال قدیماست

یا که بیرون دفترا

شعر و غزل هاست
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
حســــرت،



یعنی خواستن تـــــــو



كه داشتن نمی شود

هیـــچوقـــــــــت.............
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
در خلوت من جز تو کسی راه ندارد،

رخسار فریبای تو را ماه ندارد،

غمنامه ی من غصه ی چشمان تو باشد،

غیر از تو دلم دلبر دلخواه ندارد

 

mehryas

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر روز که می گذرد

از عشق تو پیر می شوم

نیستی تا ببینی

که چه دلگیر می شوم !!
 

mehryas

عضو جدید
کاربر ممتاز

قحطی عشق می آید!

7 نه ، 700سال در
قلبم ذخیره و پنهانت می کنم،

بگو (
کنعانیان) منتظر نباشند،

تقسیم
شدنی نیستی،

حتی اگر
یعقوب بیاید...


 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
با بودن تو حال من اصلا خراب نیست
می خواهمت و بهتر از این انتخاب نیست
...
احساس می کنم که خدا قول داده است
دیگر در این جهان خبری از عذاب نیست
...
دیگر میان خاطره هامان ، از این به بعد
چیزی به اسم دلهره و اضطراب نیست
...
باور کن این خدا که خودش عاشقت کند
حتماً زیاد خشک و مقدس مآب نیست
...
پاشو بیا کمی بغلم کن ، ببوس، تا
باور کنم حضور تو ایندفعه خواب نیست
...
من را ببوس تا همه ی شهر پر شود
این اتفاق هر چه که باشد سراب نیست
...
دنیا سر جدایی ما شرط بسته است
اما دعای شوم کسی مستجاب نیست...
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
فاصله هر قدر هم کوچیک باشه


بازم بزرگه . باور نداری ؟؟؟؟


یه نگاه به space کیبوردت بنداز
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
چقدربی محلی کردنهایت رادوست دارم وتـــــــــــــــــــــوف کرمیکنی هرچه بی محلی کنی ومن رانادیده بگیری
من ازتـــــــــــــــودست برمیدارم و
تــــــــــــــــو نمیدانی که عاشقها بااین کارتشنه ترمیشوند .....
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو رو دارم این همون خوشبختیه
تو رو داشتن التیام سختیه
تو رو دارم بی نیازم از همه
چه قشنگه دست تو تو دستمه
تو رو دارم واسه من همین بسه
بی خیالم اگه دنیا قفسه
تو رو دارم دورم از دلواپسی
تو رو داشتن یعنی مرگ بیکسی
تو رو دارم ماه و تو شب نمیخوام
بی تو من به چشم دنیا نمیام
نزدیک و نزدیک تر از من به خودم
تو رو دارم در تو من معنی شدم
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
می دانستم که نیستی

اما باز منتظرت می شدم

لحظه ها را پس می زدم

تا به لحظه آمدنت برسم

گریه ها را جمع می کردم

شاید دل سنگ تو را بسوزانند

چشم هایم را به زمین می دوختم

تا گام های خسته ات را بر آنها بگذاری

و برایت می مردم

شاید زودتر تنهایی ام را خسته کنی.......
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیشب از دلتنگیت بغضی گلویم را شکست




گریه ای شد بر فراز ارزوهایم نشست




من نگاهت را کشیدم روی تاریخ غزل




تا بماند یادی از روزی که بر قلبم نشست

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
به چه مي خندي !؟

به چه چيز!؟

به شكست دل من

به چه مي خندي...!؟

به دل ساده ي من ميخندي...!؟

كه دگر تا به ابد نيز به فكر خود نيست !؟
به چه مي خندي !؟

به هم آغوشي من با غم ها

يا به.....
خنده دار است بخند!
شاهد مرگ غم انگیز بهارم چه کنم !
ابر دلتنگم اگر زار نبارم چه کنم!
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
فقط دلم می خواهد

پیرزنی عصا به دست شوم

پیرمردی را در ایستگاه اتوبوسی ببینم

و هی فکر کنم چقدر آشناست

و او ، تو باشی
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز


یک روز دیگر تمام شد

امروز هم روز دیگریاست که آغاز می شود.

و من در این اندیشه که چرا

دنیا بی تو.....هنوز دنیاست.........!!!
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
سالهاست منتظرم
سر، کوچه ی خاطرات
برف تمام زمین را سفید کرده
ساعتم یخ زده!
سرما تنم را میسوزاند
آغوشت کجاست؟
فقط لحظه ای مرا برای خود بدان
و خود را برای من
برگرد
بگذار این انتظار به پایان برسد.

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
در دل من قصر داری‌، خانه می‌خواهی چه کار؟


دوستت دارم پریشان‌، شانه می‌خواهی چه کار؟
دام بگذاری اسیرم‌، دانه می‌خواهی چه کار؟

***
تا ابد دور تو می‌گردم‌، بسوزان عشق کن‌
ای که شاعر سوختی‌، پروانه می‌خواهی چه کار؟

***

مُردم از بس شهر را گشتم یکی عاقل نبود
راستی تو این همه دیوانه می‌خواهی چه کار؟

***

مثل من آواره شو از چاردیواری درآ!
در دل من قصر داری‌، خانه می‌خواهی چه کار؟

***

خُرد کن آیینه را در شعر من خود را ببین
شرح این زیبایی از بیگانه می‌خواهی چه کار؟

***

شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن‌
گریه کن پس شانه ی مردانه می خواهی چه کار؟
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=2][/h]
بیا
نزدیک تر بیا
آنقدر نزدیک که بتوانم عطر تنت را استشمام کنم
آنقدر که گرمای نفس هایت را حس کنم
بیا و دستانم را بگیر
بگذار نگاهت بشود نگاهم
بگذار تا صدای قلبت همه اتاق را پر کند
بیا و دوباره زیبایی یک لبخند پاک و معصومانه را
از لبانت به من نشان بده
و همین جا بمان
این بار زود نرو
آنقدر بمان تا دلم
در شعله چشمان عاشقت ذوب شود
آنقدر که اشک های دوری
و اشک های شوق وصال همه تمام شود

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاش قلبم درد تنهايی نداشت
چهره ام هرگز پريشانی نداشت
برگ های آخر تقويم عشق
حرفی از يک روز بارانی نداشت
کاش می شد راه سرد عشق را
بی خطر پيمود و قربانی نداشت.
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
به من نگاه کن ... اندیشه ام را بخوان

رویاهایم را دریاب... خستگی ام را بدان

من بذر همه خواستن ها را

بر شانه های اعتماد تو ریخته ام

ای آخرین کشتزار ..ای اولین یاور.. ای آخرین باور

من یک زن عادی ام

کمی شاعر ..کمی تنها .. که مهربانی هایم

هندسه حیات ترا بهم خواهد ریخت

و تاریخ و جغرافیای سرنوشت ترا تغییر خواهد داد

یک ماهی از تو خواهم گرفت

در عوض دریا را به تو پیشکش خواهم داد

یک گندم از تو خواهم گرفت

در عوض خرمنم را به تو خواهم بخشید

به من نگاه کن ... خوب نگاهم کن ای خوب من

رد نخی که بجای النگو دور دستم بستم

قلبم را تازیانه میزند

خاطرات خاکستری ام را پاک کن
 

Similar threads

بالا