رد پای احساس ...

f_azar1365

عضو جدید
از این عادت با تو بودن هنوز ...ببین لحظه لحظم کنارت خوشه.....
همین عادت با تو بودن یه روز .....اگه بی تو باشم منو میکشه..
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
نمی دانی که من در هر ستاره
که مه را تا سحر یار و ندیم است
و یا در چهره سرخ شقایق
که خود بازیچه دست نسیم است

نشانی از تو می بینم، سراغی از تو می گیرم


نمی دانی که من در قطره اشک
که روزی مظهر خشم تو بوده ست
و یا در شط خونین افق ها
که روزی منظر چشم تو بوده ست

نشانی از تو می بینم، سراغی از تو می گیرم


در اندوه غریبان، در آه بی نصیبان
در آن شبنم در آن گل، در عشق پاک بلبل
در ایام بهاران درآب چشمه ساران
در آن سرگشنگی ها، در آن گم گشتگی ها

نشانی از تو می بینم، سراغی از تو می گیرم


من اینک در رواق کهکشان ها
در آوای حزین کاروان ها
در آن رنگین کمان پیر و خسته
در آن اشکی که بر مژگان نشسته
در آن جامی که خالی مانده از می
در آوایی که بر می خیزد ازنی

نشانی از تو می بینم، سراغی از تو می گیرم
 

f_azar1365

عضو جدید
حرفی داری روی لبهات..اگه آه سینه سوزه....
اگه حرفی از غریبی...اگه گرمای تموزه..
تو بگو به این شکسته...قصه های بیکسیتو....
اضطربو نگرانی...حرفای دلواپسیتو....
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
... هر رد پایی از کوچه های دلم پاک خواهد شد ...
" جز رد پای تو "
... دلم می خواهد حک کنم رد پایت را بر تمام کوچه ها ...
 

f_azar1365

عضو جدید
کی اشکاتو پاک میکنه...شبا که غصه داری....
دست رو موهات کی میکشه ....وقتی منو نداری....
شونه ی کی مرحم حق حقت میشه دوباره....
از کی بهونه میگیری...شبای بی ستاره...
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=6] تمام دنیــــــــــا هم که بگویند
تو مال من نیستی
بــــاز هم این دل زبان نفهــــــم
بهانه ات را میگیــــــرد !!!
[/h]
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
ببـــیــــــن

این اسمش دلــــــه !

اگر قرار بــــــود بفهمه که فاصله یعنی چـــ...ـــــی

اگر قرار بــــــود بفهمــــه که نمیشــــه …

میشد مغــــــــز !

دلـــــه ..

نمی فهمــــــه … !

خواستم اطلاع بدم…ادامه ...
 

venous_20

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم گرفته٬ از این روزگاران بی فروغ ! از این تکرارهای ناپایان !

دلم گرفته از این همه کینه .... این همه دروغ !

از این مردمان نا مهربان و بی وفا دلم گرفته .......

دلم برای کوچه پس کوچه های مهربانی ها تنگ است !

دلم تنگ است برای کودکی ام که پاورچین پاورچین روی سنگفرش های زندگی بی دغدغه قدم می زدم !

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
با « یکی بود یکی نبود » شروع می‌شود این قصه

با یکی ماند یکی نماند، تمام.
یکی، من بودم یا تو؛ مهم نیست
مهمْ
قصه‌ای‌ست که تمام می‌شود!
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
صدای قــلــــب نیست ...

صدای پای تو است كه شب ها در سینه ام می دوی ....!!

كافیست كمی خسته شوی .....

كافیست كمی بایستی ....!
 

apadana13

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلتنگت هستم ...

و میدانم اگر لبخند بر چهره تو بدرخشد همه روزگار را

فراموش خواهم کرد.

دلتنگت هستم...

واین خط غریب واین چشمان خسته واین دستهای مهربان

عجیب بی قراری میکنند .

عجیب دلتنگت هستم و می دانم اگر لبخند بر لبهای تو

بدرخشد قدم هایم پرواز می آموزند

و دلتنگ تر می شوم دلتنگ تر .....

از این انتظار فرسوده کننده

که گریزی ندارد خسته ام

تنها مانده ام

و غریبانه خاطرات مکررمان را دوره میکنم

وبه یاد می آورم شیرینی بودنت رانباید فراموش کنم

از تو چه پنهان خوب من

من جز تو

همه چیز را فراموش کرده ام همه چیز را!
 

Nilpar

عضو جدید
کاربر ممتاز
فاصله تان را با آدمها حفظ کنید !

از یک جایی به بعد ،

آدمها تاوان دوری آرزوهایشان را

از نزدیکی شما می گیرند....
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
برای بودن؛
گاهی لازم است که نباشی !
شاید نبودنت ؛
بودنت را به خاطر آورد اما دور نباش دوری همیشه دلتنگی نمی آورد فراموشی همان نزدیکیهاست !!!
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
تنهايي رابهانه كردم گريستم تا كسي
نداندعاشق كيستم, تنهايي بهانه اي بيش نبود,هرچه بود
درقلبم فقط يادتوبود.
.................
 

Nilpar

عضو جدید
کاربر ممتاز
به من تكيه كن!من تمام هستي ام را دامني مي كنم تا تو سرت را بر ان بنهي!تمام روحم را اغوشي مي سازم تا تو در ان از هراس بيا سايي!تمام نيرويي را كه در دوست داشتن دارم دستي مي كنم تا چهره و گيسويت را نوازش كند!تمام بودن خود را زانويي ميكنم تا بر ان به خواب روي!خود را,تمام خود را به تو مي سپارم تا هر چه بخواهي از ان بياشامي,از ان برگيري,هر چه بخواهي از ان بسازي ,هر گونه بخواهي باشم!
از اين لحظه مرا داشته باش
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
کاش وقتی زندکی فرصت دهد گاهی از پروانه ها یادی کنیم.....

کاش بخشی از زمان خویش را وقف قسمت کردن شادی کنیم....

کاش وقتی آسمان بارانیست اززلال چشمهایش تر شویم....

کاش شب وقتی تنها میشویم با خدای یاس ها خلوت کنیم....

کاش بین ساکنان شهر عشق رد پای خویش را پیدا کنیم.....

کاش با الهام از وجدان خویش یک گره از کار ه دلها وا کنیم......

کاش رسم دوستی را ساده تر مهربانی تر آسمانی تر کنیم......

کاش در نقاشی دیدار مان شوق ها را ارغوانی تر کنیم.......

کاش وقتی شا پرک ها تشنه اند ما به جای ابر ها گریان شویم.....
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم
شراب ارغوانی را گلاب اندر قدح ریزیم
نسیم عطرگردان را شکر در مجمر اندازیم
چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش
که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم
صبا خاک وجود ما بدان عالی جناب انداز
بود کآن شاه خوبان را نظر بر منظر اندازیم
یکی از عقل می​لافد یکی طامات می​بافد
بیا کاین داوری​ها را به پیش داور اندازیم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
چه می شد که مرزی نبود
برای نثار محبت
و انسان کمال خدا بود.
چرا نه

چه می شد که نبض گل سرخ
طپش های هر قلب عاشق
وعشق آخرین حرف ما بود.
چرا نه

چه می شد که دست من و تو
پل محکم عشق می شد برای تمامی دنیا
و دنیا پر از شوق پروانه ها بود
و جنگل رهاورد گل دانه ها بود
چرا نه چرا نه

چه می شد که اندوه ما را
شبی باد همراه می برد
و فردا هوایی دگر داشت
گل مهربانی به بر داشت.

چه می شد که خواب گل ناز
به رویای ما رنگ میزد
و رویا همان زندگی بود
و دل شیشه غصه بر سنگ میزد.
چرا نه چرا نه

چه می شد که انسان عاشق
دلش پروانه می شد
و دنیا پر از بال بود.
چرا نه

چه می شد که انسان کمال خدا بود
وبا عشق می ماند با عشق می خواند .
چرا نه چرا نه

چه می شد بلوغ ستاره
فضای شب تیره زندگی را
پر از شعر خورشید می کرد.

چه می شد فروغ سپیده
کویر همه آرزوهای ما را
گلستانی از عشق و امید می کرد.

چه می شد که هو هوی مرغ شباهنگ
دل صخره و کوه را آب می کرد
و دریا حریم غم و غصه هاشو
گذرگاهی از عشق مهتاب می کرد.
چرا نه چرا نه
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
از کوچه پرسیدم نشانت را نمی دانست
آن کفشهای مهربانت را نمی دانست

رنجیده ام از آسمان ، قطع امیدم کرد
دنباله ی رنگین کمانت را نمی دانست

اینگونه سیب سرخ هم از چشمم افتاده ست
شیرینی اش ، طعم لبانت را نمی دانست

قیچی شدم ، بال و پرم را یک به یک چیدم
ســـَمت ِ وسیع ِ آسمانت را نمی دانست


لای ورقها ، نامه ها ، دفترچه ها گشتم
حتی کتابی داستانت را نمی دانست

 

HaQiQaT

عضو جدید
کاربر ممتاز
این روزها غــــــــــم برای خوردن زیاد دارم تـــــــــو دیگر بـــــــرایم لقمه نگیر.....
 
  • Like
واکنش ها: noom

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
دو دانه در بیابانی از دستان عاشقی افتادند و شروع به روئیدن کردند.​
بعد از اینکه دوران نهالی را پشت سر نهادند عاشق هم شدند​
و کبوتری پیغام رسان عشق دو درخت جوان شد.​
روزی شکارچی زیر درخت اول کبوتر را با تیر زد و برد.​
سه روز بعد دو درخت جوان خشکیدند. . . .
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر شبي فانوس نفسهاي من خاموش شد ، اگر به حجله آشنايي ، برخوردي وعده اي به تو گفتند ، كبوترت در حسرت پركشيدن پر پر زد ! تو حرفشان راباورنكن ! تمام اين سالها كنارمن بودي ! كنار دلتنگي دفاترم ! درگلدان چيني
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2235

Similar threads

بالا