آشنایی دانشجویان واحد نجف آباد

mammad.mechanic

عضو جدید
اسم این تاپیک رو اشتباه گذاشتن...باید میگذاشتن تاپیک بچه های کلاس مدار دانشکده برق دانشگاه نجف اباد
 

MHRD

عضو جدید
اسم این تاپیک رو اشتباه گذاشتن...باید میگذاشتن تاپیک بچه های کلاس مدار دانشکده برق دانشگاه نجف اباد
خوب راست میگه دیگه خجالت بکشین
تو یه جمع یه بحثی میکنن که همه شرکت کنن نه بحثای اختصاصی
محمد خان تقصیر مهنازه پاشو با کمربند بزنیمش
 

1992.sarina

عضو جدید
سارینا امروز به خاطر فلشت یه کتکم خوردم
دیروز 2طبقه دانشکده رو دنباله در فلشت گشتم با دوستام بی چاره شدیم
پدر بزرگمون در اومد
کف دانشکده رو میومدی میدیدی یکی این طرف خوابیده بود رو زمین یکی وسط کریدور یکی آخر کریدور داشتن رو زمین رو نگاه میکردن چند نفرم بین اینا لیز میخوردن آبرومون رفت
امروز تو سلف حس کردم یه چیزی تو جیب پیرهنمه
در آوردن چیزه همانا و حمله کردن دوستان همانا

جون هرکسی دوسش داری دیگه در فلشتو به من نده
حقته.....
هر آدم عاقلی میدونه وقتی یه چیزی رو گم کرد اول باید تو جیبش رو بگرده بعد رو زمین رو!!!
کاش منم بودم بیشتر میزدمت......
حالا سالمی؟؟
من بابای چلاق نمی خواما!!
 

MEHDISH12

عضو جدید
گویند كه در ازمنه ای نه چندان قدیم روزی پسری به خانه آمد و به مادر گفت: ای مادر عزیزتر از جون ! مرا دریاب كه الان در حال مردنم.پس مادر آنچنان كه رسم مادران است به سینه بكوفت كه: چه شده ای گل پسركم!پسر نگاهی به مادر بكرد و گفت: كه اگر چه حیا دارم ولی به تو بگویم كه امروز در محله مان چشمم برای اولین بار به این دختر همسایه خورد و نگاه همان و عشق همان! پس اینك از تو مادر بزرگوار خواهم كه به خانه آنها روی و او را به نكاح (عقد) من در آری كه دیگر تاب دوری او را بیش از این درمن نیست!!!مادر نگاهی از سر دلسوزی به پسر بیانداخت و گفت: دلبركم من حرفی ندارم و بسی خوشحالم كه تو از همان ابتدای راه به جای الاف شدن در خیابان و ولنگاری راه حیا در پیش گرفتی و ازدواج كردن، اما بهتر است كه لختی درنگ نمایی كه اینگونه عاشق شدن ناگهانی را رسم ازدواج نشاید و اگر هم بشاید دیری نپاید!پس پسر نگاهی به مادر بیانداخت و گفت: مادر جان یا حال برو یا دیگر زن نخواهم كه این ماه تابان ازدست من برود و عشق او وجودم را بسوزاند.

پس مادر كه پسر خود را دوست همی داشت به سرعت چارقد خویش به سر كرد و به خانه همسایه رفت. در آنجا چشمش به سه دختر خورد یكی از یكی زیبا تر پس اس ام اس (همان پیامك) بزد كه یا بنی! دراین منطقه كه تو ما را فرستادی نه یك ماه كه سه ماه در پشت ابرند و یكی از یكی ماه تر بگو كه كدام ماه چشم تو را برگرفته!
پس پسر نیز اس ام اسی بزد كه: یا مادر ! آن ماهی كه خالی در گونه چپش بدارد!مادر نیم نگاهی به ماه ها بنمود و دوباره اس ام اس زد كه: ای پسر این ماهان همه خال دارند.پس دوباره پسر اس ام اس بزد كه: آن ماه من خالش كمی بزرگتر باشد از باقیه ماهان!مادر لختی درنگ بكرد و دوباره اس ام اس بزد كه: من چشمهایم خوب نبیند كه خال كدام بزرگتر است.پسر اس ام اسی دگر بزد كه: مادركم همان ماهی كه مویش قهوه ای باشد!مادر نگاهی بكرد و اس ام اس زد كه: این ماهان مویشان نیز یكرنگ است!پسر با عصبانیت اس ام اس بزد كه: مادر! آن دو ماه كوفتی دیگر موهایشان مشكی است و این دگر قهوه ای است!!! آخر مادر جان تو كه چشمهایت نمی بیند عینكی برای خود ابتیاع كن !!! حالا عیبی ندارد مادر عزیز! نشان دیگر به تو دهم ببین روی بازوی كدام ماه گرفتگی دارد ماه من همان است !!!مادر اس ام اس زد كه: آخر دراین معركه من بازوی دختر مردم را چگونه ببینم ؟!پسر اس ام اس كرد كه: مادر جان تو كه مرا كشتی ! خب ببین اگه لباس نازك دارد روی سینه چپش نیز خالی باشد و به خدا كه آن دو ماه دیگر این خال را ندارند!!!مادر كمی دقت بفرمود و با خوشحالی فریادی زد و اس ام اس زد كه: احسنت بر تو شیر پا ك خورده ! یافتم ماه تو را كه همان جور كه بفرمودی است !!هنوز پسر اس ام اسی نفرستاده بود كه مادر لختی درنگ بنمود و سپس سریع شماره پسر را بگرفت كه:لندهور پدر سوخته !! خاك بر سر بی حیایت كنند! شیرم را حرامت می كنم (البته شیر خشكهایی را كه بر حلق كوفتی ات ریختم ) خجالت نكشیدی ؟ فلان فلان شده بی حیا ............ ..
و البته ما در این داستان قصدمان این بود كه پسران امروز حیا بیاموزند از پسران دیروز كه به قصدمان هم رسیدیم.
 

sara.mortazavi

کاربر حرفه ای
ارموز اصبح اتوبوس به جای اینکه دانشگاه نجف اباد بره
رفت دانش
اه خمینی شهر
 

sara.mortazavi

کاربر حرفه ای

تو کلاسمون دختری بود که خیلی شر بود و توی کلاس ها اینقدر تیکه می انداخت که همه ما از خنده ریسه می رفتیمیکی از کلاس هامون با استادی بود که خیلی سختگیر و اخمو بود و حتی همون دختر هم جرات تیکه انداختن نداشت. همون استاد یک بار قفسی سر کلاس آورده بود و اون دختر یک کنفرانس ۵ دقیقه ای ارائه داد و استاد به اون دختر گفت به من بگو این چه حیوونیه؟قفس با پارچه ای پوشانده شده بود و فقط پاهای حیوون دیده می شد. این دوست ما جواب داد من نمی تونم بگم چه حیوونیه باید جاهای دیگه ای از بدنشو ببینم. استاد اخم کرد و گفت: نخیر از همین پاهاش باید بفهمی چه حیوونیه?دانشجو گفت: نمی دونمورفت نشست

استاد پرسید ببخشید خانم اسم شما چیه؟

اون هم بلند شد و پاچه های شلوارشو کشید بالا و گفت خودتون ببینید اسمم چیه

 

MEHRAN.13

عضو جدید
مهران هستم کارشناسی ساخت وتولید. اگه خدا بخواد ترم اخره که تو این دانشگام.:)
البته تو پایان نامه گیر کردم.
 

dj kaka

عضو جدید
سلام . من کامران هستم . دانشجوی ترم 1 مخابرات . ( بچه پایه ای هم هستم D:)
 

dj kaka

عضو جدید
خیلی خوش اومدی

چاکر شما . معلومه تو یه دانشکده هستیم !!

سلام خیلی خوش اومدی پسرم
چه خبر دانشگاه خوش میگذره؟
با طباطبایی کلاس داری؟

نوکرتم . فعلا داریم به حالت safe حرکت میکنیم !!! طباطبایی چه استادی هست ؟ اگه بد هست بگید تا از همین الان دورش را خط بکشم !!!

من همه جوره اش در خدمت شما هستم . میتونید روی من حساب کنید ( وبلاگ نویسی و .... )
 

m@hn@z

عضو جدید
چاکر شما . معلومه تو یه دانشکده هستیم !!



نوکرتم . فعلا داریم به حالت safe حرکت میکنیم !!! طباطبایی چه استادی هست ؟ اگه بد هست بگید تا از همین الان دورش را خط بکشم !!!

من همه جوره اش در خدمت شما هستم . میتونید روی من حساب کنید ( وبلاگ نویسی و .... )
بله هم دانشکده ایم
 

MHRD

عضو جدید
چاکر شما . معلومه تو یه دانشکده هستیم !!



نوکرتم . فعلا داریم به حالت safe حرکت میکنیم !!! طباطبایی چه استادی هست ؟ اگه بد هست بگید تا از همین الان دورش را خط بکشم !!!

من همه جوره اش در خدمت شما هستم . میتونید روی من حساب کنید ( وبلاگ نویسی و .... )

کاشکی بد بود فاجعس این موجود
نمرت بین 13 تا 13.5 میشه من ندیدم بیشتر بده تا حالا کمتر داده البته
 

dj kaka

عضو جدید
ماشالله همه هم گرایش مخابرات هستند !!!

فعلا که یکی از استادامون خیلی بد دراومده . اسمش هم عابدینی هست ( ریاضی عمومی) .

این دفتر مدیرگروه مخابرات هم همیشه بسته است ! 2 ماهه میخوام یه چارت بگیرم ( البته دانلود کردم)
 
بالا