مشاعرۀ سنّتی

mehrrokh

عضو جدید
یوسفت نام نهادند و به گرگت دادند
مرگ گرگ تو شده ای یوسف کنعانی من
 

shoonisht

عضو جدید
کاربر ممتاز
آنان که مرید .... و آداب شدند
در جمع کمال ، شمع اصحاب شدند

ره زین شب تاریک نبردند برون
گفتند فسانه ای و در خواب شدند



(با عرض معذرت هرچه فکر کردم کلمه جای خالی یادم نیامد ، به بزرگواری خود ببخشید)
 

Mehraz-6128

عضو جدید
آنان که مرید .... و آداب شدند
در جمع کمال ، شمع اصحاب شدند

ره زین شب تاریک نبردند برون
گفتند فسانه ای و در خواب شدند





(با عرض معذرت هرچه فکر کردم کلمه جای خالی یادم نیامد ، به بزرگواری خود ببخشید)

ببخشید دوست عزیز فکر کنم مصرع اول به این شکل باشه:

آنان که محیط فضل و آداب شدند...

جسارت نباشه دوست عزیز:gol:
 

shoonisht

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای رهروان خسته چه می جوئید
در این غروب سرد ز احوالش

او شعله رمیده خورسید است
بیهوده می دوید به دنبالش
 

Ghazal_joon

عضو جدید
کاربر ممتاز
شراب خورده و خوی کرده می​روی به چمن که آب روی تو آتش در ارغوان انداخت
 

shoonisht

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو را افسون چشمانم ، ز ره برده است و می دانم
چرا بیهوده می گوئی ، دل چون آهنی دارم

 

t.askari

عضو جدید
نگاه از چشم حيرانم چو دود از داغ مي‌جوشد


قيامت ريخت بر آيينه‌ام برق تماشايش
 

shoonisht

عضو جدید
کاربر ممتاز
شرمناک و پر از نیازی گنگ
با نگاهی که رنگ مستی داشت

در دو چشمش نگاه کردم و گفت :
باید از عشق حاصلی برداشت
 

shoonisht

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکشب ز حلقه ای که بدر کوبند
در کنج سینه قلب تو می لرزد

چون در گشوده شد ، تن من بی تاب
در بازوان گرم تو می لغزد

 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا