برای تو می نویسم

وضعیت
موضوع بسته شده است.

hani0

کاربر بیش فعال
کهنه فروش داد میزند:چراغ شکسته میخریم،کفش پاره میخریم،اسباب کهنه میخریم...
بی اختیار دادمیزنم:آهای کهنه فروش قلب شکسته هم میخری؟؟؟
 

hani0

کاربر بیش فعال
دوس داشتن آنانی که دوستمان دارن کار بزرگی نیست؛مهم آن است آنهایی راکه مارا دوست ندارند را دوست بداریم...(دوستتان دارم)
 

yassi66

عضو جدید
کاربر ممتاز

من بی تو..!!
می خواهم با تو گریه كنم
خسته شدم بس كه
تنها گریه كردم
می خواهم دستهایم را به گردنت بیاویزم و شانه هایت را ببوسم
خسته شدم بس كه تنها ایستادم ...

 
آخرین ویرایش:

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
تنها برای تو مينويسم؛
بی بی باران
با من مدارا كن
بعداً دلت برايم تنگ خواهد شد...
 

yassi66

عضو جدید
کاربر ممتاز
نامت ...
هر چه هست باشد
من ...
باران صدایت می زنم
... آخر ...
سالهاست در دلم
خشک سالیست...
 

yassi66

عضو جدید
کاربر ممتاز
اسم مرا
باید در کتاب گینس ثبت کنند
مدت هاست
دلم هوای تو را دارد
و بی هوا
نفس می کشم...
 

monalizza

عضو جدید
یاد آنروز بخیر


بی خبر از غم بی همنفسی

روی دیواره یک باغ نشستیم


من وتو

کاش میدانستیم

آخرین بار که با هم هستیم

شاید اکنون باشد

چه شد

باد بیرحم جدایی از کدام سمت آمد

تو رو از من بگرفت و

سوی آن باغ کشید


و من اما گوشه ای

خارج باغ افتادم
غم بی همنفسی زود سراغم آمد
 

زيگفريد

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟
شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟

پر می زند دلم به هوای غزل، ولی
گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟

گیرم به فال نیک بگیرم بهار را
چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟

تقویم چارفصل دلم را ورق زدم
آن برگهای سبزِِ سرآغاز سال کو؟

رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند
حال سؤال و حوصله قیل و قال کو؟
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آواز تنهایی
غمت در نهانخانه دل نشیند

بنازی که لیلی به محمل نشیند

پی محملش آنچنان زار گریم

که از گریه ام ناقه در گِل نشیند

مرنجان دلم را که این مرغ وحشی

ز بامی که برخاست مشکل نشیند

از آن زمان که آرزو ،چو نقشی از سراب شد

تمام جستجوی دل ،سوال بی جواب شد

نرفته کام تشنه ای ،به جستجوی چشمه ها

خطوط نقش زندگی،چو نقشی بر آّب شد

چه سینه سوز آه ها ،که خفته بر لبان ما

هزار گفتنی به لب ،اسیر پیچ و تاب شد

نه شور عارفانه ای،نه شوق شاعرانه ای

قرار عاشقانه هم ،شتاب در شتاب شد

نه فرصت شکایتی ،نه قصه و روایتی

تمام جلوه های جان ،چو آرزو به خواب شد

نگاه منتظر به در ،نشست و عمر شد به سر

نیامده به خود دگر،که دوره شباب شد

هفت آسمان را بردرم ،وز هفت دريا بگذرم

ای شعلهء تابان من

هم رهزنی هم رهبری ،همین سری همان سری

ای نور بی پایان من

چون ميروی بی من مرو ،ای جان جان بی تن مرو



ای ديدن تو دين من ،وی روی تو ایمان من

اي هست تو پنهان شده ،در هستي پنهان من

چون ميروی بی من مرو ، ای جان جان بی تن مرو

ای یارمن ای یار من ،ای دلبرُ دلدار من

ای محرمُ غمخوار من ،ای دینُ ای ایمان من

خوش میروی در جان من ای درد تو درمان من

چون ميروی بی من مرو ،ای جان جان بی تن مرو



هفت آسمان را بردرم ،وز هفت دريا بگذرم

ای شعلهء تابان من

هم رهزنی هم رهبری ،همین سری همان سری

ای نور بی پایان من

چون ميروی بی من مرو ،ای جان جان بی تن مرو
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
از این دنیا تو را دارم

که بسیاری

... که بیداری
...

که با شمع غزلسوزت

تو از پروانه سرشاری

تو از جنس گل و شبنم

تو از باران

تو از مریم

برای زخم شبهایم

تو مثل مرهمی مرهم

ببار ای ابر هم بغضم

که دیوانی پر از سوزی

که نقاشی

پر از روزی

" و من با تو نفهمیدم

که باران

از تو می بارد

نه آنکه

بر تو می بارد
 

nj_electronic88

عضو جدید
ديروز گفته بودي دوستت دارم و من به خيابان رفتم.آخه فضاي اتاق براي پرواز كافي نبود..

امروز اما توي شلوغي خيابون همه ميپرسن حالت چطوره..چرا هيچكي نميپرسه بالت..؟؟
 

shimi86

عضو جدید
به فکر نوازش دستهای منی
بی آنکه بدانی
دلم است که تنها مانده
دستهایم دوتایند...
 

ناآشنا

عضو جدید
کاربر ممتاز
به سراغ تو کنون می آیم نرم آهسته وسرد
که مبادا بزند خدشه ای براین دل نازک همچون شیشه
شیشه ات میشکند
گر خورد پای بدان
یاکه بادی بوزد
یا اگر صدای قلبم برسد به جدار نازکش
دل من غمگین است
ز غم درد و فراغ
نتوانم دیدن
به دل تو درد و داغ
پس بیا شادی کن
که شوم ز شادی ات من شادمان
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
به یادت آرزو کردم

که چشمانت اگر تر شد

ز شوق آرزو باشد

نه تکرار غم دیروز ....
 

ناآشنا

عضو جدید
کاربر ممتاز
يکی هست تو قلبم
که هر شب واسه اون می نویسم و اون خوابه
نمی خوام
بدونه
واسه اونه که قلب من این همه بی تابه
یه کاغذ
یه خودکار
دویاره شده همدم این دل دیوونه
یه نامه
که خیسه
پر از اشکه و بازم کسی اونو نمیخونه...
 

ناآشنا

عضو جدید
کاربر ممتاز
اي عشق !
من اگر تلخم گه اگر شيرين
من اگر زشتم گه اگر زيبا
اگرم در هستي يا كه در نيستي ام ، غرقم
من اگر مستم وديوانه يا كه هشيارم و فرزانه
من اگر گه خودم هستم و گه توام
تو مرا بخش و به خود وامگذار!
تو مرا بخش و به خود وامگذار !
اي عشق جانسوزم !
اگر رد ميكني رد كن ولي من به جز درگاه تو جايي ندارم .
به جز تو باكسي كاري ندارم .

 

yassi66

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعد از من
تمام سیگار های کام نگرفته ام را روشن کن
تمام پیک های ننوشیده ام را نووووش کن
به جای من زندگی کن
من به جای خودم میمیرم
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خيلي نامردي حتي بهم نگفتي چرا؟؟؟؟؟؟؟

واقعا چرا ؟؟؟؟

من اين حق و نداشتم بدونم كه چرا زندگيمونو بعد از 3 سال به طلاق كشيدي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

زندگيم شده يك چراي بزرگ

كاش.......................
 

yassi66

عضو جدید
کاربر ممتاز
هم پاییز باشد !
هم ابر باشد !..
هم باران باشد ..!
هم خیابان ِ خیس باشد ..
... ... امـــــا..
نه تـــــو باشی ..
نه دستی برای فشردن باشد ..
نه پایی برای قدم زدن باشد و ..
نه نگاهـــی برای زل زدن
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
روز و شبم شدی تو ،از آن لحظه که آمدی…
قانون زندگی ام بهم خورد، از لحظه ای که به قلبم آمدی…
نمیدانم چرا میگیرد نفسهایم
نمیدانم چرا اینگونه میریزد اشکهایم
میگویند اینها همه درد های عاشقیست ،
نمیدانم حرف دلم را باور کنم یا حرف آنها را ،
شاید این هم یکی از درد های همیشگیست
میترسم از آن روزی که رهایم کنی ،
شاید فکر کنی که محال است قلبت را از قلبم جدا کنی
این روزها کار همه بی وفاییست
تا این حد هم نباید مرا به یک عشق ماندگار مطمئن کنی
تو خواستی مرا به خودت وابسته کنی
تو خواستی قلبم را اسیر قلب پاکت کنی
دیگر محال است بتوانی مرا از خودت سیر کنی!
این قلبی که در سینه دارم آن قلب تنها نیست
حال و هوای من مثل گذشته ها نیست
حالا دیگر وجودم نیز مال خودم نیست ،
این اشکهایی که میریزد از چشمانم، دست خودم نیست
این دلتنگی ها و بی قراری هایم حس و حال همیشگیست
قانون زندگی ام بهم خورد ، از لحظه ای که تو آمدی
آمدی و شدی همه زندگی ام
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
امشب بازهم پستچی پیر محله ی ما نیومد یا باید خانه مان را عوض کنم
یا پستچی را !
تو که هر روز برایم نامه می نویسی ، مگه نه . . . ؟
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
بــوســه هـــایت انـــار را می ترکانــد ،

نفــس هایت سیبــ را می رساند ، آغـــوشـت ابـــــر را می بـــاراند
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
غروب لحظه قشنگ دیدار…
تو را نخواهم دید ، خورشید آسمانت پنهان می شود اما خورشید آسمان من همیشه در آسمان آبی به انتظار تو می درخشد .
لحظه ای که من وتو با هم دیدار می کنیم خورشیدی نیست در آسمان ، ماه است و ستاره ، ماه منتظر است تا ستاره ها دور او جمع شوند تا با هم ترانه عشق بخوانند.
ستاره ها میدرخشند و می خوانند و میسازند گلی زیبا به شکل تو!
قشنگی غروب ، نوید قشنگی لحظه های پر از ستاره در آسمان شب است تا لحظه های پر از عشق را به همراه بیاورد…اما!!!
دیگر لحظه ای باقی نمی ماند که با تو دیدار کنم همه لحظه های زیبای زندگی را روزگار از من گرفت و به قلبی شکسته هدیه داد .
بدترین لحظه های زندگی ام همان لحظه تلخ غروب لحظه های پر از عشقمان بود، لحظه دلواپسی ها، لحظه جدایی ما!
لحظه تلخ غروب با هم بودنمان ، لحظه است که هیچ عاشقی انتظار دیدن آن را ندارد.غروب آشنایی ، غروب خنده های پر از شوق که در نگاه خنده ها پر از آرزو بود ، خنده هایی که هر قهقهقه از آن آرزویی بود در دلت!
غروب قرارها ، دلواپسی های قبل از آن … غروب انتظارها ، انتظار تا فردای دیدار…
غروب گریه هایمان ، گریه های شوق ، گریه های عاشقی…
ما غروب را در زندگی مان احساس نکرده بودیم اما اینک باید احساس کنیم!
سخت است لحظه تلخی است ، لحظه ای که جدا خواهیم شد ما تمام لحظه های خوب زندگی مان را به آتش خواهیم کشید تا دیگر خاطره ای از آنها به جا نماند تا با فکر کردن به آنها دوباره دلگیری و دلتنگی به سراغمان آید…
باید این لحظه ها غروب کند و دیگر طلوعی از این لحظه ها نداشته باشیم…
بایدبه فکر طلوعی باشیم که پایانش بی غروب باشد!
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
قبول که ما ، دو خط موازی
هیچگاه به همدیگر نمی رسیم
فقط
کمی فاصله را کمتر کن
می خواهم بهتر ببینمت .
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
شب ها
به دنبال زمزمه هایت
ستاره ها را خاموش می کنم
بی صدا
از فراسوی سقف شیشه ای دلم
نگاه تو را فریاد می زنم
افسوس!
هرگز نخواهی فهمید
چشمان من
طلوع خورشید را
به شوق تو
نظاره می کنند
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا