گاهی می خواهم انسان نباشم
گوسفندی باشم، پا روی ینجه ها بگذارم اما دلی را دفن نکنم
گرگی باشم، گوسفندان را بدرم اما بدانم کارم از روی لذت است نه هوس
خفاشی باشم که شبها گردش کنم با چشمهای کور، اما خوابی را پرپر نکنم
کلاغی باشم که قار قار کنم
اما پرهایم را رنگ نکنم که دلی را با دروغ به دستم بشکنم
تا دلی دیگر را بدست آورم
گوسفندی باشم، پا روی ینجه ها بگذارم اما دلی را دفن نکنم
گرگی باشم، گوسفندان را بدرم اما بدانم کارم از روی لذت است نه هوس
خفاشی باشم که شبها گردش کنم با چشمهای کور، اما خوابی را پرپر نکنم
کلاغی باشم که قار قار کنم
اما پرهایم را رنگ نکنم که دلی را با دروغ به دستم بشکنم
تا دلی دیگر را بدست آورم