مشروح جلسه محاکمه عامل جنایت پل مدیریت

alireza-1991

عضو جدید
مشروح جلسه محاكمه عامل جنايت در «پل مديريت»
خبرگزاري فارس: صبح امروز در جلسه محاكمه عامل جنايت در «پل مديريت»، 3 نفر از شاهدان، دوست مقتول، قاتل، نماينده دادستان تهران، وكلاي اولياي‌دم و وكيل تسخيري متهم به بيان اظهارات پرداختند.


به گزارش خبرنگار قضايي فارس، جلسه محاكمه عامل قتل دختر دانشجويي در منطقه پل مديريت صبح امروز از ساعت 11 در تالار امام خميني(ره) و به رياست قاضي عزيز محمدي آغاز شد.

در ابتداي جلسه، ذبيح‌زاده نماينده دادستان در دفاع از كيفرخواست صادره اتهامات وارده به متهم را مباشرت در قتل عمدي و مباشرت در جرح عمدي دوست مقتول دانست و گفت: با توجه به مدارك و اسناد موجود در پرونده مانند گزارش اوليه مرجع انتظامي،‌ كشف آلات قتاله، گزارش بازپرس ويژه قتل و تيم بررسي صحنه جرم، نظريه پزشكي قانوني مبني بر صحت و سلامت عقل متهم در زمان حادثه، اظهارات شهود، شكايت اولياي‌دم، بازسازي صحنه قتل و اقارير صريح متهم، بزه انتسابي به وي محرز است و خواستار اشد مجازات براي وي هستم.

اولياي‌دم به دليل وضعيت نامناسب روحي، در جلسه محاكمه حاضر نشده و وكلاي آنها به دفاع از خواسته پرداختند.

در ادامه جلسه "مرضيه.م " دوست مقتول كه در صحنه قتل حضور داشته و توسط قاتل مجروح شده بود، در جايگاه قرار گرفت و گفت: 2 سال قبل بعد از يك امتحان، به همراه مهسا به اتاق استاد رفتيم تا درباره امتحان و سخت بودن آن صحبت كنيم كه كوشا هم آنجا بود. مهسا دو هفته بعد به من گفت، كوشا چندبار به او درخواست دوستي داده است. يك بار هم كوشا به مهسا شماره تلفن داده بود تا با او تماس برقرار كند.

وي با بيان اينكه كوشا يك بار هم از من خواست تا براي اين دوستي وساطت كنم ادامه داد: به كوشا گفتم فكر مهسا را از سرت بيرون كن، چون مهسا بعد از تحصيلات از ايران خارج مي‌شود.

مرضيه گفت: اين موضوع گذشت و تا روز حادثه ديگر اتفاق خاصي نيافتاد و ارتباط خاصي بين ما و كوشا نبود. روز حادثه به همراه مهسا روي پل عابرپياده بوديم كه مهسا جلوتر از من قرار گرفت. در يك لحظه مردي از كنار عبور كرد و به سرعت مهسا را به نرده پل چسباند و شروع به ضربه زدن كرد. اول فكر مي‌كردم او را با مشت مي‌زند اما وقتي مهسا روي زمين افتاد، خون از بدنش جاري شد.

وي گفت: پارچه از چهره او افتاد و ديدم كه كوشا، همكلاسي خودمان است كه مهسا را بي‌محابا مي‌زند.با فرياد مردم را خبر كردم اما كسي جرأت نمي‌كرد جلو بيايد. كوشا به قدري وحشي شده بود كه هرچه قسم دادم و فرياد زدم توجهي نكرد.

* به قدري پيشنهاد كوشا سطحي بود كه فكر قتل را نمي‌كرديم

مرضيه در ادامه اظهارات خود گفت: حدود 2 سال از آخرين باري كه كوشا تصميم داشت با مهسا ارتباط قرار كند گذشته بود و به قدري انگيزه كوشا براي اين دوستي ضعيف و سطحي بود كه فكر نمي‌كرديم كار به اينجا كشيده شود. كوشا به هيچ وجه درخواست ازدواج نداده بود و فقط مي‌خواست با مهسا دوست شود. او آدمي گوشه‌گير بود و در دانشگاه در جمع دانشجويان حاضر نمي‌شد.

* ادعاي كوشا درباره ارتباط خاص مهسا با دانشجويان پسر كذب است

مرضيه درباره ادعاي كوشا در بازپرسي مبني بر اينكه مهسا با دانشجويان پسر زياد خوش و بش مي‌كرد، گفت: به هيچ‌وجه اينگونه نبود و ارتباط مهسا با دانشجويان ديگر يك رابطه عادي بود.

بعد از اظهارات مرضيه، اولين شاهد حادثه كه موفق به دستگيري كوشا شده بود در جايگاه قرار گرفت و گفت: زمان حادثه كنار پل بودم كه با فرياد كمك‌خواهي يك مرد و زن جوان به آنجا رفتم و ديدم متهم روي سينه دختري نشسته و با مشت او را مي‌زند اما وقتي دستش بالا آمد، ديدم در دستش چاقويي است كه از آن خون مي‌ريزد.

وي ادامه داد: ميله‌اي را از فردي كه آنجا بود گرفتم و به سمت او حمله كردم اما موقعيت وي طوري بود كه به همه راه‌هاي ورودي به پل اشراف داشت. به او نزديك شدم و با ميله به كتفش زدم كه به سرعت از آنجا فرار كرد. او را دنبال كردم كه در يك لحظه با ميله محكم به دستش زدم كه چاقو روي زمين افتاد. خودم را روي او انداختم تا مردم رسيدند و او را گرفتند.

اين شاهد گفت: به سرعت خودم را بالاي سر دختر جوان رساندم و با كمك بقيه مردم يك وانت را متوقف كرده و او را به بيمارستان رسانديم اما وقتي رسيديم او تمام كرد.

* خودروي گشت پليس در صحنه حادثه بود اما به سرعت آنجا را ترك كرد

وي در ادامه اظهارات خود درباره زمان حضور پليس در صحنه گفت: همه شاهدان و حاضران در صحنه ديدند كه يك خودروي گشت پليس در محل بود اما به سرعت از آنجا رفت.


شاهد ديگري كه مردي ميانسال بود، در اين باره گفت: يك خودروي پليس در صحنه حضور داشت اما با ديدن صحنه به سرعت آنجا را ترك كرد؛ آنها حادثه را ديدند و رفتند. همه شاهدان برگه‌اي را مبني بر اينكه خودروي گشت پليس صحنه را ترك كرده است امضا كردند اما گويا اين برگه در پرونده موجود نيست.


* متهم را مردم دستگير كردند نه پليس

اين شاهد همچنين اظهار داشت: پليس مدعي شده است كه متهم را آنها دستگير كرده‌اند اما فقط مردم بودند كه دنبال او دويدند و موفق شدند او را دستگير كنند. همه كساني كه آنجا بودند با پليس و اورژانس تماس گرفتند اما نيامدند.

* مهسا جلوي چشم تمام مردمي فوت كرد كه مشغول فيلم‌برداري بودند

در ادامه جلسه، دومين شاهد حادثه در جايگاه قرار گرفت و گفت: با طولاني شدن صدايي كه از بالاي پل مي‌آمد، خودم را به آنجا رساندم و ديدم متهم با حالتي وحشيانه با دو چاقو به دو طرف بدن دختر جوان ضربه مي‌زد. با كمك يكي از شاهدان و يك مأمور آتش‌نشاني كه آنجا بود و بعد از فرار كردن متهم، مهسا را به پايين پل عابر پياده آورديم. حدود 100 نفر در حال فيلم‌برداري بودند و مهسا جلوي چشم آنها تلف شد.



اين شاهد كه مردي ميانسال بود، در ادامه اظهارات خود گفت: يك خودروي پليس در صحنه حضور داشت اما با ديدن صحنه به سرعت آنجا را ترك كرد؛ آنها حادثه را ديدند و رفتند. همه شاهدان برگه‌اي را مبني بر اينكه خودروي گشت پليس صحنه را ترك كرده است امضا كردند اما گويا اين برگه در پرونده موجود نيست.

* صحنه‌اي كه ديدم وحشتناك‌تر از صحنه‌هايي بود كه در جنگ ديدم

آخرين شاهد حادثه هم در جايگاه قرار گرفت و گفت: برخلاف اظهارات وكلاي اولياي‌دم، متهم به هيچ‌وجه داد نمي‌زد و در كمال آرامش و بدون نگراني كار خود را انجام مي‌داد. حتي در بين ضربات، مقتول را برگرداند و چند ضربه هم از پشت به او زد.

وي ادامه داد: من در جنگ تحميلي حضور داشتم و اجساد بسياري از شهدا را در حالي كه متلاشي شده بودند، ديده بودم اما فكر نمي‌كنم همه آن صحنه به اندازه اين قتل فجيع بوده باشند.

* كوشا: بي‌توجهي مهسا، روز به روز مرا عصباني‌تر مي‌كرد

نوبت به كوشا، متهم پرونده رسيد و با بيان اينكه اتهامات را قبول دارد، گفت: از اولين سالي كه وارد دانشگاه شدم، به مهسا علاقه‌مند شدم. تمام موازين اخلاقي را رعايت كردم اما او هميشه به من بي‌اعتنايي مي‌كرد. با اين بي‌توجهي‌ها علاقه من به او كمتر كه نشد بيشتر هم شد. چند روز بعد از اينكه او را در كرج و در محل خودمان ديدم، به او پيشنهاد دوستي دادم ولي مهسا با اهانت و تمسخر با من برخورد كرد و اين رفتار او چندبار تكرار و موجب عصبانيت من شد. گويا مهسا مدتي قبل در همان محل زندگي مي‌كرده است.

وي ادامه داد: سعي كردم اين اهانت او را فراموش كنم اما نمي‌توانستم و روز به روز ناراحتي من بيشتر مي‌شد. چندبار خواستم حداقل به صورت شفاهي رفتار او را جبران كنم تا آرام شوم اما نشد تا اينكه آخرين روزهاي ترم دانشگاه فرا رسيد و عصبانيت من به خاطر تمسخر مهسا بيشتر شده بود. اهالي محل نيز مرا به خاطر حرف‌هاي مهسا مسخره مي‌كردند.

* تمام 4 سال بي‌اعتنايي مهسا جلوي چشمم بود تا تصميم به تلافي كردن گرفتم

كوشا گفت: تصميم به تلافي كردن گرفته بودم؛ روز آخر، تمام اتفاقات 4 سال گذشته جلوي چشم آمد. مي‌دانستم اتفاق شومي خواهد افتاد و خواستم نروم اما نتوانستم جلوي خودم را بگيرم. چاقوها را از سال‌ها قبل خريده بودم و يكي از آنها هم يادگاري دوستم بود.

وي ادامه داد: اصلا توانايي فكر كردن نداشتم و روي پل عابرپياده به سمت مهسا حمله كردم. در همين حين مرضيه براي دفاع از او جلو آمد و پارچه را از روي صورتم كشيد. به او گفتم برو اما نرفت و متوجه نشدم چگون او را زدم. ابتدا تصور مي‌كردم فقط دو يا سه ضربه به مهسا زده‌ام اما در كلانتري به من گفتند حدود 30 ضربه به او زده‌ام.

كوشا گفت: در حال فرار بودم كه شاهد اول دنبال من بود. قصد فرار داشتم اما مطمئن بودم كه دير يا زود دستگير خواهم شد به همين دليل خودم ايستادم تا اينكه مردم رسيدند و با چوب و سنگ مرا به قدري زدند كه بيهوش شدم.

وي در پاسخ به اين سوال كه چرا به خود اجازه دادي نتيجه عشقي يك طرفه را به اينجا بكشاني گفت: خيلي سعي كردم بعد از آن قضيه مهسا را از ذهن خود دور كنم اما نمي‌توانستم.

متهم درباره اينكه جواب مهسا به درخواست‌هايت براي رابطه دوستانه چه بود، اظهار داشت: مهسا خيلي صريح و فوري به من جواب منفي مي‌داد و درخواستم را رد مي‌كرد. مي‌خواستم موضوع را به خانواده مهسا بگويم اما وقتي ديدم مهسا به من بي‌احترامي مي‌كند، با خودم گفتم اگر به خانواده‌اش بگويم خودم را سبك كرده‌ام.

كوشا همچنين اظهارات قبلي خود مبني بر اينكه مهسا را به خاطر مهدور‌الدم بودن به قتل رسانده، پس گرفت و مدعي شد آن ادعاها دروغ بوده است.

مرضيه، دوست مهسا ادعاهاي كوشا مبني بر اينكه مهسا براي تحقيق به كرج مي‌رفته و قبلا آنجا زندگي مي‌كرده را كذب خواند و گفت: مهسا به هيچ وجه در كرج زندگي نكرده و براي تحقيق هم به كرج نرفت.

* در خانواده‌اي هميشه عصباني بزرگ شدم

كوشا درباره وضعيت خود در خانواده گفت: خانواده من هميشه عصباني بود و هميشه بين والدين و خواهر و برادرم اختلاف و درگيري بود. من هميشه عصباني بودم و افسردگي و اضطراب داشتم. در يك جمع كه قرار مي‌گرفتم دچار اضطراب مي‌شدم و حتي روانپزشك به من دارو داد ولي نتيجه نداد.

وي درباره تحصيلات اعضاي خانواده خود گفت: پدر و مادرم كارمندان بازنشسته دانشگاه علوم پزشكي بودند و خواهرم هم داراي مدرك فوق ليسانس است. اميدوارم كسي در موقعيت من قرار نگيرد چون انساني خشمگين، افسرده و منزوي بار آمده‌ام.

كوشا در بيان آخرين دفاعيات خود گفت: خانواده مهسا رفتاري كاملا شايسته با من داشتند و اين رفتار آنها مرا بيش از پيش از كاري كه كرده‌ام شرمنده و پشيمان كرد. آنها حقي دارند كه بايد به آن برسند. من شرمنده و پشيمان هستم و از خانواده خود و جامعه عذرخواهي مي‌كنم.

* اجراي حكم قصاص در ملأعام

بعد از اظهارات متهم، قاضي عزيزمحمدي ختم جلسه را اعلام و بعد از مشورت با مستشاران دادگاه، متهم را به قصاص در ملأعام محكوم كرد.
 

E.lahe

عضو جدید
کاربر ممتاز
چند روز بعد از اينكه او را در كرج و در محل خودمان ديدم، به او پيشنهاد دوستي دادم ولي مهسا با اهانت و تمسخر با من برخورد كرد و اين رفتار او چندبار تكرار و موجب عصبانيت من شد. گويا مهسا مدتي قبل در همان محل زندگي مي‌كرده است.

وي ادامه داد: سعي كردم اين اهانت او را فراموش كنم اما نمي‌توانستم و روز به روز ناراحتي من بيشتر مي‌شد. چندبار خواستم حداقل به صورت شفاهي رفتار او را جبران كنم تا آرام شوم اما نشد تا اينكه آخرين روزهاي ترم دانشگاه فرا رسيد و عصبانيت من به خاطر تمسخر مهسا بيشتر شده بود. اهالي محل نيز مرا به خاطر حرف‌هاي مهسا مسخره مي‌كردند.
از کجا معلوم این حرفا درست باشه؟
الان پسره هر چی بگه به دختر میچسبه

در بین جمع و همسایه ها با دختر حرف میزده که بعدا توسط همسایه ها مسخره میشده ؟:confused:
 

me-myself

عضو جدید
کاربر ممتاز
اين شاهد كه مردي ميانسال بود، در ادامه اظهارات خود گفت: يك خودروي پليس در صحنه حضور داشت اما با ديدن صحنه به سرعت آنجا را ترك كرد؛ آنها حادثه را ديدند و رفتند. همه شاهدان برگه‌اي را مبني بر اينكه خودروي گشت پليس صحنه را ترك كرده است امضا كردند اما گويا اين برگه در پرونده موجود نيست.
 

esmikhani.m

عضو جدید
اين شاهد گفت: به سرعت خودم را بالاي سر دختر جوان رساندم و با كمك بقيه مردم يك وانت را متوقف كرده و او را به بيمارستان رسانديم اما وقتي رسيديم او تمام كرد.

* خودروي گشت پليس در صحنه حادثه بود اما به سرعت آنجا را ترك كرد


وي در ادامه اظهارات خود درباره زمان حضور پليس در صحنه گفت: همه شاهدان و حاضران در صحنه ديدند كه يك خودروي گشت پليس در محل بود اما به سرعت از آنجا رفت.



شاهد ديگري كه مردي ميانسال بود، در اين باره گفت: يك خودروي پليس در صحنه حضور داشت اما با ديدن صحنه به سرعت آنجا را ترك كرد؛ آنها حادثه را ديدند و رفتند. همه شاهدان برگه‌اي را مبني بر اينكه خودروي گشت پليس صحنه را ترك كرده است امضا كردند اما گويا اين برگه در پرونده موجود نيست.


* متهم را مردم دستگير كردند نه پليس

اين شاهد همچنين اظهار داشت: پليس مدعي شده است كه متهم را آنها دستگير كرده‌اند اما فقط مردم بودند كه دنبال او دويدند و موفق شدند او را دستگير كنند. همه كساني كه آنجا بودند با پليس و اورژانس تماس گرفتند اما نيامدند.


* مهسا جلوي چشم تمام مردمي فوت كرد كه مشغول فيلم‌برداري بودند (دقیقا عین سعادت آباد وقتی میگم ............میگین نه)

در ادامه جلسه، دومين شاهد حادثه در جايگاه قرار گرفت و گفت: با طولاني شدن صدايي كه از بالاي پل مي‌آمد، خودم را به آنجا رساندم و ديدم متهم با حالتي وحشيانه با دو چاقو به دو طرف بدن دختر جوان ضربه مي‌زد. با كمك يكي از شاهدان و يك مأمور آتش‌نشاني كه آنجا بود و بعد از فرار كردن متهم، مهسا را به پايين پل عابر پياده آورديم
. حدود 100 نفر در حال فيلم‌برداري بودند و مهسا جلوي چشم آنها تلف شد.


*
* اجراي حكم قصاص در ملأعام (احتمالا بعد از این حکم جامعه رو بهبود اخلاقی خواهد رفت و مردم احساس امنیت خواهند کرد.....)
و این هم سرپوشی میشود یر فرار اون مامور گشت که احتمالا میخواسته بره امنیت اخلاقیرو گسترش بده....
عین حادثه سعادت آباد....
این پست رو اینجوری زدم یادی بکنیم از محمد آقا.......بدونه مخالفان فکریش هم به یادش هستن

 

Mohammad.aryan

اخراجی موقت
میگم این قتل های زنجیره ای کشتار میدان ونک و قویترین مرد ایران و سعادت اباد و .....

و فرار پلیس و تماشای مردم و فیلم برداری های زیاد و سر و صدای جنجالی و غیره یه کم که نه! خیلی بیشتر و زیاد مشکوک میزنه!

اگه اشتباه نکنم قدرت پشت صحنه که قدرت هم خیلی زیاده و اون بالاها نفوذ زیاد داره و میتونه به پلیس و اجیر شده های فیلم بردار خودش دستور بده

در حال اجرا کردن یک سناریوی خاصی هستند! حالا اون چی هست نمیدونم! ولی این سناریو خیلی کثیفه!


 

esmikhani.m

عضو جدید
میگم این قتل های زنجیره ای کشتار میدان ونک و قویترین مرد ایران و سعادت اباد و .....

و فرار پلیس و تماشای مردم و فیلم برداری های زیاد و سر و صدای جنجالی و غیره یه کم که نه! خیلی بیشتر و زیاد مشکوک میزنه!

اگه اشتباه نکنم قدرت پشت صحنه که قدرت هم خیلی زیاده و اون بالاها نفوذ زیاد داره و میتونه به پلیس و
اجیر شده های فیلم بردار خودش دستور بده

در حال اجرا کردن یک سناریوی خاصی هستند! حالا اون چی هست نمیدونم! ولی این سناریو خیلی کثیفه!


اون فیلمبردار ماهای نوعی هستیم....................
که تو اون لحظه یک لحظه فکر نمیکنیم اگر برای خواهر خودمونم همچین اتفاقی بیفته و مردم وایستن فیلم بگیرن چکار میکنیم......
خیلی از هم اون آدمها داعیه دموکراسی خواهی و آزادی دارن
 

reza4321

عضو جدید
کاربر ممتاز
وي درباره تحصيلات اعضاي خانواده خود گفت: پدر و مادرم كارمندان بازنشسته دانشگاه علوم پزشكي بودند و خواهرم هم داراي مدرك فوق ليسانس است. اميدوارم كسي در موقعيت من قرار نگيرد چون انساني خشمگين، افسرده و منزوي بار آمده‌ام.


جای تامل دارد.
این پسر از بچگی سایه کامل مادر رو روی زندگیش حس نکرده بوده.
 

CRYSTALIN

عضو جدید
جای تامل دارد.
این پسر از بچگی سایه کامل مادر رو روی زندگیش حس نکرده بوده.
[/QUOTE]



آقا رضا شما هم بگرد تو بزه کارها ببین کی مادرش کارمند بوده تانمیدونم به چه هدفی برسی؟حالا بقیه که مادراشون خونه دار بودندو بزه کاروقاتل و... شدند چی ؟اون بیشتر جای تامل داره .پیامبر خودمون تا 6سالگی با دایه دور از مادر بزرگ شده این جای تامل نداره.
 

Ice Dream

عضو جدید
کاربر ممتاز
وي درباره تحصيلات اعضاي خانواده خود گفت: پدر و مادرم كارمندان بازنشسته دانشگاه علوم پزشكي بودند و خواهرم هم داراي مدرك فوق ليسانس است. اميدوارم كسي در موقعيت من قرار نگيرد چون انساني خشمگين، افسرده و منزوي بار آمده‌ام.


جای تامل دارد.
این پسر از بچگی سایه کامل مادر رو روی زندگیش حس نکرده بوده.
حیف دیگه... من مثل بعضیها نمی خوام موضوع تاپیک رو منحرف کنم!!!
 

alborz_2000

اخراجی موقت
من کاری به امنیت ندارم. نمیدونم چرا همه چیز عوض شده. تا اونجایی که من یادمه، خودم دوستام و کلی ادم اینور اونور دیدمف وقتی یه دختر و میخواستن، واسش جون میدادن، دختره هر جور حال گیری میکرد، پسره میزاشت به یه حساب دیگهف که اگه لیلی ظرف منو شکست واسه اینه که دوسم داره، الان تا دختره میگه نه(که حق مسلمشه) یا میدزدتش، یا اسید میپاشه یا اینجوری میکنه!!!!!!!!!!!! روز به روز هم بی معرفت تر میشیم هم مغزامون کوچیکتر میشه، در نتیجه تصمیماتمون احمقانه تر.
 

Avid & Ara

عضو جدید
وي درباره تحصيلات اعضاي خانواده خود گفت: پدر و مادرم كارمندان بازنشسته دانشگاه علوم پزشكي بودند و خواهرم هم داراي مدرك فوق ليسانس است. اميدوارم كسي در موقعيت من قرار نگيرد چون انساني خشمگين، افسرده و منزوي بار آمده‌ام.


جای تامل دارد.
این پسر از بچگی سایه کامل مادر رو روی زندگیش حس نکرده بوده.
پس این همه معلم خانوم هست این همه جامعه نیازمند به کارمنده خانوم هستش حتما باید بچه هاشون قاتل باشن...
اتفاقا بزه تو خانوادهایی که مادر هم کارمند هست یا ...بسیار کمتره
 

alborz_2000

اخراجی موقت
پس این همه معلم خانوم هست این همه جامعه نیازمند به کارمنده خانوم هستش حتما باید بچه هاشون قاتل باشن...
اتفاقا بزه تو خانوادهایی که مادر هم کارمند هست یا ...بسیار کمتره
بعضی ها ژن حماقت رو دارن. حالا مادرشم از صبح تا شب کنارش بود، میگفتن لوس شده. این مردک واسه هوس خودش زده یه جوونو کشته. زودتر اعدامش کنید خلاص شیم بریم.
 

لوتوسو

عضو جدید
امنیت رسیده به زیر خط فقر!!!!
اسیدپاشی....چاقوکشی....تجاوز........سربریدن........
جدا چرا جدیدا جنون انی زیاد شده؟؟؟
 
بالا