کمیل

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلایل بالا تا حدودی من قانع کرد واینکه در زندگی نامه عرفای معاصر زیاد تاکید بر خواندن دعای کمیل دیدهبودم
باز سعی میکنم یه تحقیق جامع تری بکنم
اما ببین در قرآن هم د عا های زیادی داریم که خدا میگه مومنین از خدا پوزش میخواهند و پیامبر هم جز مومنین بوده دیگه


پيامبران وامامان حتي انسان كامل وجامع خلقت يعني حضرت محمد صلي الله عليه وآله؛ (درمقابل خداوند واجب الوجود مطلق) فقر محض وامكان محض و مظهر محضند... از خود هيچ ندارند وهيچ نيستند... لذا دربرابر خداوند هر چقدر تلاش كنند حق معرفت حق را ادا نكردندونميتوانند بكنند. چنانچه حضرت ختمي مرتبت فرمود: الهي ماعرفناك حق معرفتك.... خدايا آنطور كه بايد شناخته شوي نميشناسمت تا دربرابر آن عبوديت كنم... از همين كوتاهي (امكان وفقر ...) اظهار عجز وانابه و استغفار ميكنند... بنابراين هم معصومند از مخالفت امر خدا... وهم نيازمند ند درمقابل عظمت وجوبي خداوند


باز دعاهایی که سندیتشون صددرصد بررسی میکنیم ببینیم چی میشه
 

M.Reza2008

عضو جدید
1-پیامبر و هیچ یک از ائمه (به جز امام سجاد، اونم فقط به خاطر شرایط خفقان موجود) چیزی رو در قالب دعا به مردم یاد ندادن. یا آیه قرآن یا حدیث پیامبر یا حدیث قدسی.
بازگشت به خدا!!!!!!!!!! همون بحث پست قبله. علاوه بر اون با وجود اینکه پیامبر و ائمه از مقربین (به قول شما) بودند باز هم مثل مردم عادی رفتار میکردند و زحمت میکشیدند و .... و این کارارو خوب هم به شمار می آوردند و افرادی که بهشون توصیه میکردند کارهارو به اونها بسپارند رو سرزنش میکردند. این جمله ای هم که فرمودید فقط برای مقربین سیاسی صادقه (شوخی)
چنانچه حضرت ختمي مرتبت فرمود: الهي ماعرفناك حق معرفتك.... خدايا آنطور كه بايد شناخته شوي نميشناسمت تا دربرابر آن عبوديت كنم... از همين كوتاهي (امكان وفقر ...) اظهار عجز وانابه و استغفار ميكنند...
میتونید کاملشو قرار بدید؟
بنابراين هم معصومند از مخالفت امر خدا...
خارج از بحثه ولی میتونید معصوم و معصومیت رو تعریف کنید؟ چون اینطور که شما نوشتید میشه به جای کلمه "معصوم" از "ناتوان" هم استفاده کرد
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
1-پیامبر و هیچ یک از ائمه (به جز امام سجاد، اونم فقط به خاطر شرایط خفقان موجود) چیزی رو در قالب دعا به مردم یاد ندادن. یا آیه قرآن یا حدیث پیامبر یا حدیث قدسی.
بازگشت به خدا!!!!!!!!!! همون بحث پست قبله. علاوه بر اون با وجود اینکه پیامبر و ائمه از مقربین (به قول شما) بودند باز هم مثل مردم عادی رفتار میکردند و زحمت میکشیدند و .... و این کارارو خوب هم به شمار می آوردند و افرادی که بهشون توصیه میکردند کارهارو به اونها بسپارند رو سرزنش میکردند. این جمله ای هم که فرمودید فقط برای مقربین سیاسی صادقه (شوخی)

میتونید کاملشو قرار بدید؟

خارج از بحثه ولی میتونید معصوم و معصومیت رو تعریف کنید؟ چون اینطور که شما نوشتید میشه به جای کلمه "معصوم" از "ناتوان" هم استفاده کرد
چند تا نکته
1-اول که میگیم مقربین نه اینکه پارتی بازی بوده خدا که عادل دلیل مقرب بودن (ان اکرمکم عند الله اتقاکم)
2-ببینید درست که مثلا کشاورزی کردن برای مخارج خانواده ثواب داره و بار مسولیت زندگی خود را بر گردن دیگری قرار دادن مذمومه ولی شما مثلا فکر کن برای پدر مادرت کارهای زیادی کردی ولی ایا اگه اونها خیلی برات زحمت کشیده باشند همیشه شرمندشون نیستی درسته شما تمام تلاشت کردی ولی وقتی بزرگی کار اونها رو میبینی باز احساس شرمندگی نمی کنی
3-راستی اون مجتهد کیه
4-
نبیّ مکرمّ اسلام باآن شناخت عالی ومافوق تصورماکه میفرمایدکسی جزمن وعلی خدای سبحان رانشناخت,میفرماید: ماعرفناک حّق معرفتک وماعبدناک حّق عبادتک.
5-لینک مفیدی سری بهش بزنیدhttp://islaminthe21stcentury.com/pray.aspx
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
بحث معصوم بودن هم نه اینکه نمی تونند گناه کنند
بلکه گناه نمی کنند چون علم دارند به اینکه اون عمل باعث سقوط میشه
 

M.Reza2008

عضو جدید
چند تا نکته
1-اول که میگیم مقربین نه اینکه پارتی بازی بوده خدا که عادل دلیل مقرب بودن (ان اکرمکم عند الله اتقاکم)
2-ببینید درست که مثلا کشاورزی کردن برای مخارج خانواده ثواب داره و بار مسولیت زندگی خود را بر گردن دیگری قرار دادن مذمومه ولی شما مثلا فکر کن برای پدر مادرت کارهای زیادی کردی ولی ایا اگه اونها خیلی برات زحمت کشیده باشند همیشه شرمندشون نیستی درسته شما تمام تلاشت کردی ولی وقتی بزرگی کار اونها رو میبینی باز احساس شرمندگی نمی کنی
3-راستی اون مجتهد کیه
4-
نبیّ مکرمّ اسلام باآن شناخت عالی ومافوق تصورماکه میفرمایدکسی جزمن وعلی خدای سبحان رانشناخت,میفرماید: ماعرفناک حّق معرفتک وماعبدناک حّق عبادتک.
5-لینک مفیدی سری بهش بزنیدhttp://islaminthe21stcentury.com/pray.aspx
منظورم لفظ "مقربین" بود نه مفهوم و کاربردش. مقرب از لحاظ لفظی یعنی نزدیک و معنای درک شدش "نزدیک به خدا"س و این همون فراق و وصال رو میرسونه که بی معنی میشه. اونم علاوه برعدالت خدا به شعور خودش هم مربوطه که تونسته تا اون حد خودشو بالا بکشه.
2- دلیل اون رفتارشون عشق و احساس مسئولیتیه که نسبت به شما دارن؛ وگرنه واسه بچه های فامیل یا غریبه این کارارو نمی کنن.
شرمندگی هم وقتی به وجود میاد که تو اونطور که اونا انتظار دارن نشده باشی، یا اذیتشون کنی.
خدا از ما چی میخواد؟ بهش رسیدن خیلی سخته؟
3-علامه سید ابوالفضل بن الرضا برقعی قمی. کتابو دانلود میکردید میفهمیدید. اول کتاب هم یه اتوبیوگرافی نوشته(قبل از اون من هم نمیشناختمش)
4- ادامه " ماعرفناک حّق معرفتک وماعبدناک حّق عبادتک" رو میخوام. البته اگه داره
5- لینک خیلی مفصل بود ولی اونم باز ادامه ای برای این جمله نیاورده که از پیامبر باشه
 

salizadeniri

عضو جدید
کاربر ممتاز
1-این حرفیه که نویسنده اون کتاب گفته و اونم مجتهد بزرگیه.
کلا فراق و وصال قائل شدن برای خدایی که خود پیامبر میگه از رگ گردن بهتون نزدیکتره اشتباهه.
هدف ما تو زندگی رسیدن به کماله، ولی این کمال رسیدن به خدا نیست؛ به کمال رسوندن خودمونه. وگرنه خدا حتی تو جهنم هم باهامونه (اینم توجه داشته باشید جهنم واقعی دقیقا اون چیزی نیست که ما فکر می کنیم)
2-توی این کتاب 270 صفحه ای دقیقا میخواد همین رو بیان کنه و علاوه بر دعاهای دارای توبه ائمه رو رد میکنه، دعاهای متضاد با آیات قران و حتی مجهول الراوی و دارای راوی نامعتبر رو هم رد میکنه.
تازه یه حدیث از پیامبر (ص) میاره که میتونم بگم 90% مفاتیح رو زیر سوال میبره. محتواش هم اینه: "تا زمان مرگ من هرچی از اسلام بیان شد، دین اونه؛ ولی بعد مرگ من (حتی در زمان امامت ائمه) هرچی به دین اضافه بشه بدعت و باطله"

1)به نظرتون اینکه میگویند خداوند به بنده اش نزدیکتر از رگ گردن است یعنی چه؟

2)این نویسنده بلاخره عصمت را برای ائمه قائل هست یا نه؟
 

M.Reza2008

عضو جدید
1- این جای بحث داره اگه شد صبح میگم
2- بله برای ائمه عصمت قائله ولی وحی قائل نیست. اسلام هم که تماما توسط وحی به پیامبر عرضه شده. شما میفرمایید ائمه از چه طریقی میتونستن اداب و عقاید جدیدی رو وارد دین کنند؟
 

salizadeniri

عضو جدید
کاربر ممتاز
1- این جای بحث داره اگه شد صبح میگم
2- بله برای ائمه عصمت قائله ولی وحی قائل نیست. اسلام هم که تماما توسط وحی به پیامبر عرضه شده. شما میفرمایید ائمه از چه طریقی میتونستن اداب و عقاید جدیدی رو وارد دین کنند؟
پس باشه برای فردا
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر یادتان ماند و باران گرفت دعایی به حال بیابان کنید (التماس دعا)
 

salizadeniri

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستان یه جا مطلبی درمورد دعای کمیل خوندم که حیفم اومد واسه شما نذارمش:
علامه مجلسی گفته: آن بهترین دعاهاست و آن دعای خضر است که علی (ع) گرفته و یاد کمیل داده است.
باید گفت شما که علی (ع) را از تمام انبیا بالاتر میدانید و کسی که اعلم از خضر است چرا باید از خضر تعلیم گیرد؟!
باضافه وجود خضر در زمان امیرالمومنین دروغ و مخالف قرآن است که خدا به رسولش خطاب کرده:
وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِّن قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَفَإِن مِّتَّ فَهُمُ الْخَالِدُون (الانبیا 34)
و پيش از تو براى هيچ بشرى جاودانگى [در دنيا] قرار نداديم آيا اگر تو از دنيا بروى آنان جاويدانند

اما متن دعا، حضرت علی (ع) (/خضر(ع)) در این دعا خود را گناهکار دانسته و مکرر اقرار به گناه و خطاهای خود می کند و آمرزش می خواهد.
به اضافه میگوید: مرا رسوا مساز به کارهای پنهانی که تو مطلعی، و از دوام تفریط و جهالت و بسیاری شهواتم مرا عقاب مکن...تا آنجا که گوید:
فَتَجَاوَزْتُ بِمَا جَرَى عَلَیَّ مِنْ ذَلِکَ بَعْضَ حُدُودِکَ وَ خَالَفْتُ بَعْضَ أَوَامِرِکَ‏فَلَکَ الْحَمْدُ عَلَیَّ فِی جَمِیعِ ذَلِک
"خدایا تجاوز کردم بواسطه جریان قضاء تو بر من برخی از حدود تو را و بعضی اوامرت را مخالفت کردم، پس در تمام این احوال تو را حمد می کنم."
در عوض اینکه بگوید: در تمام این احوال خطا کردم و پشیمانم، می گوید: حمد می گویم؛ یعنی می گویم: الحمدا... که عصیان کردم. نویسنده گوید: گمان نمیکنم هیچ انسان فهمیده ای چنین سخن بگوید. این کلمات یقینا از جعل راویان عوام است.
خدا رحمت کند فرهاد میرزا فرزند فتحعلی شاه را که گفته: "فلک الحمد در اینجا اشتباه است، بلکه فلک الحجه بوده وقت انتقال خط کوفی به نسخ اشتباه شده، زیرا حمد و حجه در خط کوفی مانند یکدیگرند."
به هرحال کسانی که بدلخواهی خود برای امام عصمت قائلند چگونه این دعاهارا از آن امام میدانند؟! و در این دعا مانند شعرا و صوفیه و جوانان هوسران برای خدا فراق و وصال قائل شده، گوید:" فکیف اصبر علی فراقک"؛ ولی انبیا و مرسلین و کسانی که معارف خود را از وحی گرفته اند چنین جسارتی نکرده و برای خدا فراق و وصالل قائل نشده اند.
البته خواندن دعای کمیل برای بندگان نادان عصیان کار خوب است ولی به شرط حذف کلمات خرافات آن

دوستان ببخشید اگه متنش یکم تنده. منم از منبعش کپی کردم و نخواستم توش دخل و تصرفی بکنم.

درباره قسمت اول بحثتون:
بلحاظ تاریخی خضر قبل از حضرت علی زندگی کرده است.
حضرت بر علوم پیامبران ماقبل خود واقف بوده اند. این دعا را هم بلد بوده اند (حالا یا شفاها یا سینه به سینه از پیامبر اموخته اند) و چون دعای خوبی است انرا به کمیل می اموزند.

این چه اشکالی دارد؟
ایا این ربطی به بالاتر بودن علم حضرت دارد؟
اینکه مقام علی ع بالاتر از خضر است دلیل بر ان نیست که از عبارات او در نیایش با خدا استفاده نکند. پس این صحبت نویسنده واقعا غیر منطقی است.

اما زنده بودن خضر ع بمعنای جاودانگیش نیست به معنای عمر طولانی اوست.
عمر طولانی هم از قدرت خداوند بعید نیست اتفاق بیفتد.

پس این قسمت هم غلط است.
 

نخبه برق

کاربر بیش فعال
دعاي كميل جز عاشقانه ترين ارتباط ها ميان خالق و مخلوق است

بعضي از دعاها جنبه سياسي و اجتماعي داره ولي دعاي كميل فقط براي دل آدم است

به اين دليل است كه واقعا ارتباط خاصي برقرار ميشه با اين دعا

من خودم هم با دعاي كميل از بقيه دعاها رابطه بهتري دارم
 

M.Reza2008

عضو جدید
درباره قسمت اول بحثتون:
بلحاظ تاریخی خضر قبل از حضرت علی زندگی کرده است.
حضرت بر علوم پیامبران ماقبل خود واقف بوده اند. این دعا را هم بلد بوده اند (حالا یا شفاها یا سینه به سینه از پیامبر اموخته اند) و چون دعای خوبی است انرا به کمیل می اموزند.

این چه اشکالی دارد؟
ایا این ربطی به بالاتر بودن علم حضرت دارد؟
اینکه مقام علی ع بالاتر از خضر است دلیل بر ان نیست که از عبارات او در نیایش با خدا استفاده نکند. پس این صحبت نویسنده واقعا غیر منطقی است.

اما زنده بودن خضر ع بمعنای جاودانگیش نیست به معنای عمر طولانی اوست.
عمر طولانی هم از قدرت خداوند بعید نیست اتفاق بیفتد.

پس این قسمت هم غلط است.

نگرفتی مطلبو. اگه سینه به سینه بود (شفاهی و از خودش کلا مردوده) میگفت من از فلانی یاد گرفتم اون بهمانی و... مثلا وقتی من درس جبر میخونم نمیگم این درس رو از خوارزمی یاد گرفتم.

چرا دلیل میشه. شما حضرت علی رو با خودت مقایسه می کنی. شما علمت نمیرسه میای دعاهای دیگرانو طوطی وار تکرار می کنی. حضرت علی با اون همه علم و ایمانش نمیتونه از زبون خودش یه دعا بکنه!!!

پس من میگم نوح زنده س چون عمر طولانی داشته
 

salizadeniri

عضو جدید
کاربر ممتاز
نگرفتی مطلبو. اگه سینه به سینه بود (شفاهی و از خودش کلا مردوده) میگفت من از فلانی یاد گرفتم اون بهمانی و... مثلا وقتی من درس جبر میخونم نمیگم این درس رو از خوارزمی یاد گرفتم.

چرا دلیل میشه. شما حضرت علی رو با خودت مقایسه می کنی. شما علمت نمیرسه میای دعاهای دیگرانو طوطی وار تکرار می کنی. حضرت علی با اون همه علم و ایمانش نمیتونه از زبون خودش یه دعا بکنه!!!

پس من میگم نوح زنده س چون عمر طولانی داشته

مگه حضرت علی فقط همین یک دعا رو بلد بوده که بگید پس کارش ایراد داره.
چرا بلد بوده.
ک
لی دعا از زبان خودشون هست حالا دعای حضرت خضر رو هم میدانستند و به کمیل یاد دادند.
از کجای این نتیجه میگیری که علم او کمتر از خضر ع بوده؟

حضرت علی علمشون رو از پیامبر اموخته اند و پیامبر هم از طریق وحی.این رو حضرت خودشان گفته اند.نمیدانم ان روایت را دیده اید یا نه؟

حضرت( در نهج البلاغه بود به نظرم) میگن پیامبر این علوم را به من یاد داد و در حق من دعا کرد که انها را فراموش نکنم.

اما درباره عمر طولانی خضر ع ما روایات داریم و این برایش دلایل نقلی هست برای زنده موندن حضرت نوح دلیل شما چیه؟
:surprised:
همین طوری که رو هوا نمیشه ادعا کرد.

من میگم جایی نگفتن که حضرت خضر قرار نیست بمیره.

اما گفته اند که عمر طولانی خواهد داشت و یکی از همراهان امام زمان است.
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
« أَنْ تُدْنِيَنِى مِنْ قُرْبِكَ وَأَنْ تُوزِعَنِى شُكْرَكَ وَأَنْ تُلْهِمَنِى ذِكْرَكَ »

« خدايا ! به وسيله ى بخشش و سخاوتت ، و بزرگوارى و كرمت ( كه همه ى ظاهر و باطن هستى را فرا گرفته ) از تو درخواست مى كنم كه مرا به مقام قرب خود نزديك گردان و سپاسگزارى همه ى نعمت هايت و ياد وجود مقدست را به من الهام كن » .
اميرالمؤمنين (عليه السلام) در اين جملات عرشى و ملكوتى و در اين فرازهاى نورانى سه مقام از مقامات بسيار باارزش سالكين را از پروردگار مهربان درخواست مى كند :
1 ـ دست يابى به مقام قرب .
2 ـ وصول به مقام شكر . 3 ـ رسيدن به مقام ذكر .
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
مقام قرب
اين مقام برترين و آخرين مقام و مرتبه ى سالكين است كه با جود و كرمش در شئون زندگى سالك و با تخلّق راهرو به اخلاق حسنه و اجتناب از محرمّات و دورى از نفوس شريره و ازدياد ايمان و مداومت بر عمل صالح ، و خلاصه با اطاعت همه جانبه از خدا و پيروى كامل از پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) و اهل بيت بزرگوارش (عليهم السلام) و هم نشينى با اولياى الهى و رعايت مراقبه و محاسبه و مشارطه و قدم نهادن در وادى تخليه و تحليه و تجليه به دست مى آيد .


عَبدِى ! أَطِعنِى حَتّى أَجْعَلْكَ مِثْلى ، أَقولُ لِشَىء : كُنْ ، فَيَكُونُ . تَقُولُ لِشَىء : كُنْ ، فَيَكُونُ(1) .
« بنده ى من از من اطاعت كن تا تو را ( از نظر اراده و قدرت ) نمونه اى از خود قرار دهم ، به چيزى مى گويم باش بى درنگ موجود شود ، تو نيز به چيزى بگويى باش بى درنگ موجود شود


در حديث قدسى آمده :
مَن تَقَرَّبَ إِلَىَّ شِبْراً تَقَرَّبْتُ إِلَيْهِ ذِرَاعاً ، وَمَنْ تَقَرَّبَ إِلَىَّ ذِرَاعاً تَقَرَّبْتُ إِلَيْهِ بَاعاً ، مَنْ أَتَانِى مَشْياً أَتَيْتُهُ هَرْوَلَةً(1) . « كسى كه يك وجب به من نزديك شود من به اندازه ى يك ذراع(2) به او نزديك مى شوم ، و كسى كه به اندازه ى يك ذراع به من نزديك شود ، من به اندازه ى يك باع(3) به او نزديك شوم ، و هركس قدم زنان به سوى من آيد ، من هروله كنان به سوى او آيم ! »
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
كرامات مقرّبين
1 ـ كرامتى از حاج سيد على قاضى
استاد بزرگوارم مرحوم آيت اللّه حاج شيخ ابوالفضل نجفى خوانسارى ، كه ساليانى فقه و اصول استدلالى را از محضر پرفيضش استفاده كردم ، در عيادتى كه چند ماه پيش از رحلتشان از ايشان داشتم و در آن عيادت از حضرتش درخواست كردم اگر كرامتى از استادش عارف باللّه مرحوم حاج سيد على قاضى به ياد دارند برايم بازگو كنند فرمودند :
شبى همراه با چند تن از تربيت شدگان استاد ، در معيت استاد ، به مسجد كوفه براى عبادت و مناجات و راز و نياز رفتيم . در كنار استاد به عبادت مشغول شديم و با حضرت بى نياز به راز و نياز پرداختيم . پس از پايان كار چون آماده ى بيرون رفتن از مسجد شديم ، ناگهان مارى بسيار خطرناك و وحشت زا نزديك جمع ما حاضر شد . جمع دوستان به جز استاد كه در آرامشى عجيب قرار داشت به وحشت افتادند و در ترسى سخت فرو رفتند ; استاد ، با همان آرامش و طمأنينه مخصوص به خود رو به مار كردند و گفتند : اى مار بمير . مار چون چوبى خشك ، بى جان و بى حركت برجاى ماند و ما هم با آرامشى كه به دست آورديم به طرف بيرون مسجد حركت كرديم . چون چند قدم دور شديم يكى از دوستان براى اطمينان يافتن از اين واقعه كه آيا مار در حقيقت با خطاب استاد مرده يا نه به عقب برگشت و با پاى خود به مار زد و مار را در حقيقت مرده يافت ، سپس به جمع ما پيوست و همه راه خود را به سوى نجف ادامه داديم ، ناگهان استاد رو به آن شخص كرد و فرمود : مار با خطاب من بى جان شد ، لازم نبود شما به عقب برگرديد و از اين واقعه تفحص و تحقيق كنيد و مرا امتحان نماييد كه آيا خطابم مؤثر افتاد يا نه !!

 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
مقام شكر

اين مقام از مقامات بسيار پرارزشى است كه سالكان راه حق براى رسيدن به آن اصرار داشتند .
بلندى اين مقام و برترى اين مرتبه در حدّى است كه دارندگانش در ميان نوع انسان ، شمارشان اندك و تعدادشان كم و افرادشان قليل است :
( . . . وَقَلِيلٌ مِن عِبادِىَ الشَّكورُ )
حديث شناس كم نظير ، علامّه ى خبير ، مرحوم ملا محمد باقر مجلسى درباره ى معنى شكر مى گويد :
الشُكْرُ الاعْتِرافُ بِالنِّعْمَةِ ظَاهِراً وَبَاطِناً وَمَعْرِفَةُ المُنْعِم وَصَرْفُها فِيمَا أُمِرَ بِه(3) .

« شكر ، اقرار به نعمت ظاهرى و باطنى و شناخت نعمت دهنده و هزينه كردن نعمت در امورى است كه دارنده ى نعمت به آن مأموريت يافته است »

شُكْرُ النِّعْمَةِ إِجْتِنابُ الْمَحارِمِ(1) .

« شكر نعمت دورى كردن از همه ى محرمّات است » .

وجود مبارك حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) در پايان خطبه ى شب عاشوراى خود از پيشگاه پروردگار درخواست كردند :
فَاجْعَلْنَا مِنَ الشَّاكِرين
« پروردگارا ! ما را از شكرگزاران قرار ده » . راغب اصفهانى مى گويد : شكر داراى سه مرتبه است : قلبى ، زبانى ، عملى .

 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
داستانى شگفت از انسانى شاكر

سمع بن عبدالملك مى گويد : در سرزمين منى در محضر حضرت صادق (عليه السلام)به خوردن انگور مشغول بوديم . ناگاه فقيرى وارد شد و از حضرت درخواست كمك كرد . حضرت فرمود : مقدارى انگور به او بدهيد . هنگامى كه انگور به او دادند از گرفتن خوددارى كرد و آن را برگرداند و گفت : اگر پول بدهيد مى گيرم ! حضرت صادق (عليه السلام) فرمود : خدايت عطا كند . فقير رفت و برگشت و گفت : انگور را بدهيد . آن حضرت فرمود : خدايت عطا كند !
آنگاه نيازمندى ديگر آمد و درخواست كمك كرد ، حضرت سه دانه از يك خوشه برداشتند و به او دادند ، فقير سه دانه انگور را گرفت و گفت :
الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمِين الَّذِى رَزَقَنِى .
« همه ى سپاس و ستايش ويژه ى خداست كه پروردگار جهانيان است ، آن پروردگارى كه اين سه دانه انگور را روزى من قرار داد » .
حضرت به او فرمودند : صبر كن ، پس هر دو دست خود را پر از انگور كردند و به او دادند . دوباره گفت : الحَمدُ لِلّه ربِّ العالَمين . باز حضرت به او فرمودند : صبر كن ، سپس به خادم خود فرمود : چه اندازه درهم و دينار نزد توست ؟ خادم بيست درهم آورد و گفت : به همين اندازه درهم نزد ما مانده است . حضرت بيست درهم را به فقير داد ، چون بيست درهم را گرفت گفت :
الحَمْدُ لِلّهِ هَذا مِنْكَ وَحْدَكَ لاَ شَرِيكَ لَكَ . « همه ى سپاس و ستايش ويژه ى خداست ، خدا اين عطا و بخشش از حضرت توست ، تويى يگانه اى كه شريك و همتا ندارى » . حضرت صادق (عليه السلام) به او فرمود : صبر كن ، پس پيراهن مبارك را از بدن درآورده به او عطا كردند و فرمودند : اين پيراهن را بپوش . چون پيراهن را پوشيد ، گفت :
لحَمْدُ لِلّهِ الَّذِى كَسَانِى وَسَتَرَنِى يَا أَبا عَبداللّهِ اَو قَالَ جَزَاكَ اللّهُ خَيْراً .
« همه ى سپاس و ستايش ويژه ى خداست كه مرا لباس پوشانيد ، و عرضه داشت ياابا عبداللّه ، يا آن كه گفت : خدا تو را جزاى خير دهد » . با همين دو كلمه ى كوتاه از آن حضرت سپاسگزارى كرد و بيرون رفت.

امشب
دعای کمیل التماس دعا
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
ظَلَمْتُ نَفْسِى ، وَتَجَرَّأْتُ بِجَهْلِى ، وَسَكَنْتُ إِلَى قَدِيمِ ذِكْرِكَ لِى وَمَنِّكَ عَلَىَّ »
ظَلَمْتُ نَفْسِى ، وَتَجَرَّأْتُ بِجَهْلِى...



وچند حدیث:



از حضرت باقر (عليه السلام) روايت شده است :
وَاللّهِ مَا يَنْجُو مِنَ الذَّنْبِ إِلاَّ مَنْ اَقَرَّ بِهِ
« به خدا سوگند از گناه نجات نمى يابد مگر كسى كه به گناه اقرار و اعتراف كند » .

و نيز از آن حضرت روايت شده :
لاَ وَاللّهِ مَا أَرادَ اللّهُ مِنَ النَّاسِ إِلاَّ خَصْلَتَيْنِ : اَنْ يُقِرُّوا لَهُ بِالنِّعَمِ فَيَزِيدَهُم ، وَبِالذُّنُوبِ فَيَغْفِرَها لَهُمْ
« به خدا سوگند خدا ، از مردم جز دو خصلت نمى خواهد : به نعمت هايش اقرار كنند تا بر آنان بيفزايد ، و به گناهان اعتراف نمايند تا بر آنان ببخشايد » .

اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرموده است :
المُقِرُّ بِالذَّنْبِ تائِبٌ
« كسى كه به گناه اقرار و اعتراف مى كند تائب محسوب مى شود » .


و نيز آن حضرت فرمود : شافِعُ المُذْنِبِ إِقْرارُهُ وَتَوْبَتُهُ إِعْتِذارُهُ
« شفاعت كننده ى گنهكار ، اقرار اوست و توبه اش ، عذرخواهى او » .



در كتاب « تذكرة الاولياء » از حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده : « هر گناهى كه ابتدايش ترس و پايانش عذرخواهى باشد ، عبد را به حق نزديك مى كند . و هر طاعتى كه ابتدايش خودبينى و انتهايش عجب و خودپسندى باشد ، عبد را از خدا دور مى كند ! »







اقرار و اعتراف جوان گناهكار

منصور بن عمّار مى گويد : شبى از شب ها از خانه بيرون آمدم و از درب خانه اى عبور كردم ، صداى مناجات و راز و نياز جوانى را شنيدم كه اينگونه با پروردگارش راز و نياز مى كرد :
« پروردگارا ! هنگامى كه تو را معصيت مى كردم به قصد مخالفت و نافرمانى نبود ، هواى نفس بر من چيره شد ، شيطان فريبم داد ، در نتيجه ستمكار بر خود شدم و خويش را در معرض خشم تو قرار دادم » . چون اين سخنان را از او شنيدم سر بر شكاف در نهادم و اين آيه را از قرآن خواندم :
( يا أَيُّهَا الَّذِينَ ءامَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَاراً وَقودُهَا النّاسُ وَالحِجارَةُ عَلَيْهَا مَلاَئِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا يَعْصُونَ اللّهَ ما أَمَرَهُم وَيَفْعَلونَ مَا يُؤْمَرونَ )(1) . « اى اهل ايمان خود و خانواده ى خود را از آتش دوزخ حفظ كنيد ، آتشى كه آتش گيره اش مردم و سنگ هاست ، بر آن آتش فرشتگان سخت دل و سخت گير گماشته شده اند ، از آنچه خدا به آنان فرمان مى دهد سرپيچى نمى كنند و آنچه را مأمورند انجام مى دهند » .




چون اين آيه را تلاوت كردم ، صداى ناله ى آن جوان بلند شد و من از در آن خانه عبور كردم .
فردا صبح كه به در آن خانه گذر نمودم ، پيرزنى را آنجا ديدم كه زارى و فغان مى كرد و مى گفت : فرزندى داشتم كه شبها از خوف حق گريه مى كرد ، شب گذشته وقت مناجاتش كسى آمد و سر به در خانه نهاد و آيه اى از آيات عذاب حق را تلاوت كرد ، پس جوانم نعره زد و به اندازه اى گريه كرد تا آن كه جان به جان آفرين داد .
گفتم : مادر آن آيه را من خواندم و من سبب شدم كه روح او به عالم بقا شتافت ، اجازه مى دهى او را غسل دهم ؟ گفت : آرى . چون قطيفه از رويش برداشتم ديدم پلاسى(1) در گردن دارد ، چون پلاس را از گردنش گشودم ديدم با خط سبز بر سينه ى او نوشته شده : ما اين عبد را به آب توبه
غسل داديم ! (2)
به غير دوست نبايد نمود راز ابراز *** كه غير ابروى او نيست قبله گاه نماز
ز عاشقان اگر آزرده دل بود معشوق *** چه سود ناله و فرياد و آه و سوز و گداز
چو دست ما به سر زلف آن صنم نرسد *** چگونه قصّه ى شب را كنيم دور و دراز
نبود كس بر من غير شمع و پروانه *** شبى كه با تو نمودم به عجز راز و نياز
زبان شمع بريدم كه بازگو نكند *** به پيش غير تو چون جز تو نيست محرم راز
به گردن است مرا طوق بندگى و خوشم *** كه هست خواجه ى ما مهربان و بنده نواز
بگفتمش چكنم زآتش فراق تو گفت *** اگر هواى وصالت بود بسوز و بساز
 

nmd

عضو جدید
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی؟ره ز که پرسی؟چه کنی؟چون باشی؟
:gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:

 

nmd

عضو جدید
مولای کم من قبیح سترته ، ... و کم من ثناء جمیل لست اهلا له نشرته ....
نمی دونم چرا از رفتن آبرو خودم نزد دوست، همسایه ، .... و مردم می ترسم ولی از خدا نه ....
چرا سعی می کنم توی جمع کاری نکنم که که دیگران من به چشم یک ادم ...
ولی در خلوت و تنهایی از ارتکاب به عمل قبیح و گناه خودداری نمیکنم ...
نمی دونم چرا وقتی حال و احوال درستی ندارم ، پیش اولیای خدا نمی رم که مبادا حالات حیوانی من درک کنند و ازشون خجالت بکشم ...

ولی از روز قیامت و حساب و کتاب و خوندن اعمال خودم در پیشگاه خداوند و پیامبر و ائمه و تمام خلایق از اول تا به اخر ترس و واهمه ای ندارم ...
از اینکه اونجا با وجود همه عنایات و توجهات حضرت حق و اولیاء پاک و مطهرش ، ابرو و شخصیتم و انسانیتم زیر سوال بره هیچ گاه به فکر نمی افتم که چه کار داره می کنم ..

تا کجا و تا کی این همه بی حیایی و بی شرمی و ناسپاسی ...


یا سیدی



لاتعجلنی بالعقوبه علی ماعملته فی خلواتی من سوء فعلی و اسائتی و دوام تفریطی و جهالتی و کثره شهواتی و غفلتی و ...
 

ro0zhin

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا تو ببخش....

خدایا تو ببخش....

اللّهُمّ اغفِر لِيَ الذّنوبَ الّتي تَهتِكُ العِصَم...

خدا...اون گناهاييو ببخش كه پرده ي عصمتو پاره ميكنه.

بي حيايي مياره با خودش.بعضي وقتا ميخوام گناه كنم خجالت ميكشم...

ميگم :‌ من نوكر امام زمانم"عج"...يه عمري واسش گريه كردم.يابن الحسن"عج" گفتم...حالا داره نيگام ميكنه...
دست و پامو جمع ميكنم خجالت ميكشم!:cry:
 

ro0zhin

عضو جدید
کاربر ممتاز
دعام حبس شده رو زمین!

دعام حبس شده رو زمین!

اللهم اغفر لي الذنوب التي تحبس الدعا.......
هر چي دعا ميكنم خدا امام زمانم"عج" رو برسون،انگار نه انگار.....
صدام بالا نميره.
دعام حبس شده رو زمين!
هر چي ميگم دلتنگ اون عزيزم،انگار نه انگار.....كسي صدامو نميشنوه......
دعام به سقف اتاقمم نميرسه،رد نميشه از سقف اتاق!
چه برسه به اينكه صداي دعاكردنم برسه آسمون....:cry:
 

Similar threads

بالا