رفتگر سالخورده ی پایتخت را گرسنگی از پا درآورد

Ice Dream

عضو جدید
کاربر ممتاز
احتمالا این خبرو خوندین... اما وقتی این مطلبو خوندم به گریه افتادم...
.
سلام پیرمرد ، سلام غیرت


از دیروز که خبر بستری شدنت را خوانده ام ، حال و روز خوشی ندارم ؛ نباید هم داشته باشم ؛ وقتی خبر می آورند که بدن نیمه جان رفتگر 77 ساله ای را به دلیل ضعف ناشی از گرسنگی در پارک یافته اند و به بیمارستان برده اند ، مگر می شود بی خیال بود و بدحال نبود ، آن هم در پایتخت کشوری که مسوولانش راست می روند و چپ می آیند از عدالت سخن می گویند و سنگ محرومین را به سینه می زنند.

وقتی شنیدم در سن 77 سالگی هنوز در خیایان ها ، جارو می کشی و برغم آن که پاهایت دیگر رمق ندارند ، کار می کنی ، یاد حکایت دوران علی علیه السلام افتادم که پیرمردی را دید که برغم کهولت سن و رنجوری تن ، کار می کند. مولا برآشفت که او در روزگار جوانی و میانسالی اش کار کرده و اینک وقت آن است که استراحت کند و سپس دستور داد از بیت المال ، برایش مستمری تعیین کنند تا پیرمرد آخر عمرش را به آسودگی سپری کند.
وای که چقدر مسوولان ما شبیه علی علیه السلام عمل می کنند!
...
...
...
...

حاج عبدالله ! شنیدم که شب ها کار می کردی و روزها در مسجد می خوابیدی

مرد باغیرت پایتخت سرزمین من که درد و بلایت بیفتد به چشمان کسانی که با نوک قلم شان میلیارد ها تومان جابجا می کنند و کک شان هم نمی گزد!

تو باید هم گرسنه بمانی وقتی در سرزمینی زندگی می کنی که اگر یک روز همایشی درباره مسخره ترین و پیش پا افتاده ترین موضوعات در آن برگزار نشود و کلی آدم از این رهگذر کاسب نشوند ، انگار مملکت چیزی کم دارد.
...
...
...
...
پیرمرد ! پیرمرد ! پیرمرد ! چه بگویم که نگفتنم بهتر است. فقط می خواهم بعد از این همه آه و ناله ای که در این نامه سر دادم ، یک چیز بگویم که خوشحال شوی: برو خدا را شکر کن که خبر بستری شدنت به رسانه ها کشیده شد و الان روی تخت بیمارستان لااقل وعده ای برنج و خورشت می خوری و الا خدا می داند الان در گوشه کدام بیابان اطراف تهران رهایت کرده بودن به جرم نابخشوندنی بی پولی.

برای شفایت دعا می کنم و آرزو می کنم مجسمه ات را به عنوان تندیس غیرت و مظلومیت مقابل دفتر آقایان نصب کنند تا بلکه اندکی - فقط اندکی - خجالت بکشد و پول تو را مانند گوشت نذری بین خودشان تقسیم نکنند یا اگر هم می کنند ، لااقل به تو و امثال تو ،آنقدر بدهند که از گرسنگی نمیرید.
راستی! که بود که می گفت ما در این کشور حتی یک گرسنه هم نداریم؟
.
منبع


:w04::w04::crying2::crying2::crying2::wallbash::wallbash:
 
آخرین ویرایش:

Ice Dream

عضو جدید
کاربر ممتاز
قصه رفتگر از مهر شروع شد و به آخر رسید/ بابا عبدالله به خانه‌ برمی‌گردد
امروز خبرگزاری مهر میزبان رفتگر پیر شهرمان بود. در این جمع صمیمی مسئولان خبرگزاری و خبرنگاران پای درد دل آقا عبدالله نشستند. همه ما از اینکه او دیگر جارو به دستش نمی گیرد و شبها به جای تمیز کردن جوی آب و خوابیدن در مسجد در کنار خانواده اش زندگی می کند خوشحالیم. به گزارش خبرنگار مهر، امروز مثل روز اول دوباره خبرگزاری مهر بود و آقاعبدالله... با این تفاوت که آقا عبدالله کمی فرق کرده بود. منظورم با آقا عبداللهی است که آن نیمه شب بارانی داشت جوی آب گرفته شده را باز می کرد. همان آقا عبداللهی که تا کمر توی جوی خم شده بود و حتی نور بالای چراغهای اتومبیل هم نتوانست غم و درد غربت و بی کسی را از چهره اش بگیرد.


آن روز چشمانش بی فروغ بود و امروز بارقه های شادی در عمق چشمانش موج می زد. خدا را شکر. برای خبرنگاران خبرگزاری مهر همین کافی است. از روز اول که خبرنگار ما این مرد پیر بیمار را ساعت یک بامداد در میان انبوهی از گل و لای جوی آب پیدا کرد و تا امروز که این پیرمرد خبر اول و سوژه بکر خیلی از رسانه ها شده است. مهر به رسالت خبری اش فکر کرده بود نه پر رنگ کردن یک انسان! نه بزرگنمایی خبری برای خودش! که اگر هم چنین قصدی را داشت، قطعا به دنبال عبدالله رفتگر نمی رفت. با کوشش مهر همه عبدالله را دیدند، مسئولان دستور به خرید مابقی ماه خدمتش دادند و او را بازنشسته کردند. قرار است عبدالله صاحبخانه شود و به آغوش گرم خانواده اش باز گردد. خدا را شکر برای مهر همین کافی بود.

امروز وقتی رفتگر پیر دستانش را بالا گرفت و رو به مدیرعامل خبرگزاری گفت: من فقیر و بی کس بودم، کاری که شما برای من کردید هیچ کس نکرد... شنیدن این جمله اشک را به چشمان همگان آورد.

اما خبرنگاران مهر تنها به عبدالله مرحومی فکر نمی کنند. به آقا عبدالله هایی فکر می کنند که در نهایت سختی کار می کنند و حتی شرایطی بدتر از او دارند. هرچند که آخر قصه عبدالله مرحومی به خوشی تمام شد اما برای خبرگزاری مهر تازه پرونده مشکلات و کاستی‌های نظام بیمه و قوانین بازنشستگی باز شد...
 

sami1984

عضو جدید
کاربر ممتاز
گاهی وقت ها آدم هیچ چیزی نمی تونه بگه...............................
 

parisa.66

عضو جدید
از هر هزار نفر یه نفر اینطوری نجات پیدا می کنه و تا مدت ها میشه سوژه بکر کمک کنندگانش برای نشان دادن خیرخواهیشون ولی 999 نفر دیگه تو همون لحظه دارن جون میدن و میمیرن
 

Ice Dream

عضو جدید
کاربر ممتاز
از هر هزار نفر یه نفر اینطوری نجات پیدا می کنه و تا مدت ها میشه سوژه بکر کمک کنندگانش برای نشان دادن خیرخواهیشون ولی 999 نفر دیگه تو همون لحظه دارن جون میدن و میمیرن
چقدر رفاه اجتماعی تو کشور ما پایینه... واقعا چرا ما اینقدر تو حفظ حقوق و رسیدگی به بیماران و کهنسالان و کودکان بی عرضه ایم؟؟؟
 
بالا