خودتو با یه شعر وصف کن...!

*نيروانا*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
گاهگاهي قفسي ميسازم بارنگ
مي فروشم به شما
تا به آواز شقايق كه درآن زنداني است
دل تنهاييتان تازه شود
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
من همه اشتباه خود جلوه دهم که آدمی
از دم مهد تا لحد، در اشتباه کردن است
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما خلوت رخوت زده‌ی مردابیم
تصویر سراب تشنگی در آبیم
عالم کفنی به وسعت بی‌خبری‌ست
ای خواب تو بیداری و ما در خوابیم
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
سهم من بغض های سنگین است
تلخی خواب های شیرین است
پشت این احتضار پوسیدم
همه زندگــــیم تلقین است
 

*نيروانا*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
به سراغ من اگر می آیید
نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من
 

*نيروانا*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
باطن و ظاهرم تویی، من نه منم، نه من منم

غایب و حاضرم تویی، من نه منم، نه من منم

خلق نمود و بود تو، من عدم و وجود تو

عین مظاهرم تویی، من نه منم، نه من منم

سایه و روشنم تویی، گل تو و گلشنم تویی

منظر و ناظرم تویی، من نه منم، نه من منم

نیستی از تو هست شد،عالمی از تو مست شد

باده و ساغرم تویی، من نه منم، نه من منم

قهر منی و الفتم، نور منی و ظلمتم

مومن و کافرم تویی، من نه منم، نه من منم

در سر من هوای تو، خلوت دل سرای تو –

شاهد و ساغرم تویی، من نه منم، نه من منم

ای تو سروربخش من، مهری و نوربخش من

آیت با هرم تویی، من نه منم، نه من منم
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
در حنجره‌ام شور صدا نیست رفیق
یک لحظه دلم ز غم جدا نیست رفیق
بگذار که قصه را به پایان ببرم
آخر غم من یکی دو تا نیست رفیق

 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو همان قدر مغروری
که من ...
من همان قدر دیوانه ام
که تو !
همین است که این
شعر نمی شود ...!
 

f_khadiv

عضو جدید
فال حافظ درباره ي من

فال حافظ درباره ي من

روزگاريست كه سوداي بتان دين من است
غم اين كار نشاط دل غمگين من است
ديدن روي تو را ديده ي جان بين بايد
وين كجا مرتبه ي چشم جهان بين من است
يار من باش كه زيب فلك و زينت دهر
از مه روي تو و چشم جهان بين من است
 
آخرین ویرایش:

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
حرف کمی نبود قرار ومدار عشق
اما چه فایده –
که نفهمیم یار را!

ای روح های ناب !
دوباره به پا کنید
قدری برای اهل زمستان
بهار را

 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیری‌ست که آتش از تنم می‌ریزد
صد حنجره خون از سخنم می‌ریزد
با بار غمی که روی دوشم مانده‌ست
بر کوه اگر تکیه کنم می‌ریزد
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
می پرسد از من کسیتی ؟ می گویمش اما نمی داند
این چهره ی گم گشته در آیینه خود را نمی داند
می خواهد از من فاش سازم خویش را باور نمی دارد
آیینه در تکرار پاسخ های خود حاشا نمی داند
می گویمش گم گشته ای هستم که در این دور بی مقصد
کاری بجز شب کردن امروز یا فردا نمی داند
می گویمش آنقدر تنهایم که بی تردید میدانم
حال مرا جز شاعری مانندمن تنها نمی داند
می گویمش ! می گویمش ! چیزی از این ویران نخواهی یافت
کاین در غبار خویشتن چیزی از این دنیا نمی داند
می گویمش ! آنقدر تنهایم که بی تردید می دانم
حال مرا جز شاعری مانند من تنها نمی داند
می گویم و می بینمش او نیز با آن ظاهر غمگین
آن گونه می خندد که گویی هیچ از این غمها نمی داند
 

gelayor14

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد به این دیر خراب آبادم

:gol:


من همان اشرف ِ مخلوقاتم
که در این وادیِ غربت
سرگردانم!
من همان مرغک ِ باغ ِ ملکوتم
که دراین عالم ِ خاکی/ سرگردانم!
قفسم دلهره و تشویش است.
کوله بارم خالی ست.
نَفَسم آه ِ ندامت دارد.
من همان اشرف ِ مخلوقاتم!
......................................
نام ِ من " انسان" است
من همانم که ملائک
روزِ خلقت
سجده ام می کردند!
من در آن وادیِ برتر بودم
من " بهشتی" بودم
... ... ولی اکنون من دراین تبعیدگاه
و ملائک، آزاد.
من همان اشرف ِ مخلوقاتم!
.....................................
پدرم " آدم " بود مادرم هم " حوّا "
مادرم سیب ِ خیانت بلعید
... ... همه تبعید شدند
ما در این تبعیدگاه و ملائک، آزاد!
من دراین وادیِ غربت/
سرگردانم
من همان اشرف ِ مخلوقاتم!

 

FahimeM

عضو جدید
نه از خاکم نه از بادم
نه در بندم نه آزادم
نه آن لیلاترین مجنون
نه شیرینم نه فرهادم

نه از آتش نه از سنگم
نه از رومم نه از سنگم
فقط مثل تو غمگینم
فقط مثل تو دلتنگم

چه غمگینم چه تنهایم
نه پنهانم نه پیدایم
نه آرامی به شب دارم
نه امیدی به فردایم

چه امیدی چه فردایی
چه پنهانی چه پیدایی
اگر خوشحال اگرغمگین
چه فرقی داره تنهایی

تو نیستی قصه دردم
سیاهم ساکتم سردم
اسیر خاکم و خسته
اگر سبزم اگر زردم

اگر آبی تر از آبم
اگر همزاد مهتابم
بدون تو چه بیرنگم
بدون تو چه بی تابم

بیا از من جدایم کن
صدایم کن صدایم کن
دلم از دست من خونه
بیا از من رهایم کن

(اهورا ایمان)
 

*نيروانا*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
منم كه شهره شهرم به عشق ورزيدن
منم كه ديده نيالوده ام به بد ديدن
وفاكنيم وملامت كشيم وخوش باشيم
كه درطريقت ما كافريست رنجيدن
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
منکه مستم این چنین از چشمه جوشان عشق
خلق اگربا من نمی جوشند چه تاثیری مرا

من بدین ویرانی دل بسته ام امیدها
عشق آباد ابد بادا چه تعمیری مرا
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد






باور کن

آن “میم” مالکیتی که به آخر اسمم اضافه میکردی

بزرگترین و زیباترین عاشقانه ای بود که شنیده ام

 

chemist880

عضو جدید
دلی سربلند
سرا پا اگر زرد و پژمرده‌ایم
ولی دل به پاییز نسپرده‌ایم
چو گلدان خالی لب پنجره
پر از خاطرات ترك خورده‌ایم
اگر داغ دل بود ما دیده‌ایم
اگر خون دل بود ما خورده‌ایم
اگر دل دلیل است آورده‌ایم
اگر داغ شرط است ما برده‌ایم
اگر دشنه ی دشمنان، گردنیم
اگر خنجر دوستان، گرده‌ایم
گواهی بخواهید: اینك گواه
همین زخم هایی كه نشمرده‌ایم
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده‌ایم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
سکوت من آرامش را به دنیای تو میدهد


سکوت تو یک دنیا بیقراری و ترس و اضطراب را به دنیای من



کاش من لال بودم و تو تا همیشه پر بودی از حرف!


 

FahimeM

عضو جدید
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
 

falipour2000

عضو جدید
سیه چشمی به کار عشق استاد
به من درس محبت یاد میداد
مرا از یادبرد آخر ولی من
به جز او عالمی رو بردم از یاد
 

Similar threads

بالا