پاتق دوست داران حضرت زهرا(س)

vitaminb12

عضو جدید
کاربر ممتاز
گزیدهای از سخنان بی بی حضرت زهرا (س)

1ـ نـرمخـویـى در مقـابل دیگـران و احتـرام به زنـان

پیامبـراكـرم (ص) فـرمـوده است: بهترین شما نرمخـوترین شما به اطرافیان و بزرگوارترین شما به زنان است. (مسند فاطمه الزهراء (س) ، ص 221)

على (ع) رهبر و پیشوا

پیامبر اكرم (ص) فرمود:

هر كه من سرپرست اویم، پس على سرپرست اوست و هر كه را من رهبر اویم ، پس على رهبر اوست. ( بهجه ، ج 1، ص 285. )

على (ع) بهترین داور

گروهى از فرشتگان درباره ی چیزى با یكدیگر مشاجره نمودند، حاكم و داورى را از بنى آدم تقاضا كردند، خداوند متعال به آنها وحى فرمود كه خـودتان انتخاب كنید و آنان على ابن ابیطالب را برگزیدند. ( بهجه ، ج 1، ص 306 )

داناترین و نخستین مسلمان

رسول خدا (ص) به مـن فرمودند: شوهر تو در دانش داناترین مردم و نخستین مرد مسلمان و در بردبارى برترین مردم است. ( بهجه، ج 1، ص 302)

كمك به ذرارى ( فرزندان ) پیامبر

پیامبر اكرم (ص) فرمود:هركسى براى فردى از فرزندان من كارى انجام دهد و بر آن كار پاداشى نگیرد. مـن پاداش دهنـده او خـواهـم بـود. ( بحـارالانوار، ج 96، ص 225)

6 ـ على و شیعیان

پیامبر خدا (ص) به على(ع) نگریست و فرمـود: این شخص و پیروانش در بهشت اند. ( احقاق الحق، ج 7، ص 308)

7 ـ شیعه على در قیامت

پیـامبـر خـدا به علـى(ع) فـرمـود: اى ابـاالحسـن ، آگـاه بـاش كه تو و پیروانت در بهشت هستید. ( احقاق الحق ، ج 7، ص 307)

8 ـ پیامبر در جمع اهل بیت

بر رسول خدا(ص) وارد شدم، جامه اى را گستراند و فرمود: بنشین. در این وقت حسن(ع) آمد ، فرمـود: نزد مادرت بنشیـن، بعداً حسیـن (ع) آمـد. فـرمـود: با اینها بنشین. پـس على (ع) آمد . فرمود: تـو نیز با اینان بنشیـن، آن گاه اطراف جامه را گرفت و روى ما انداخت.( بهجه ،ج 1، ص 277)

نتیجه صلوات بر زهراء(س)

رسـول خدا(ص) به مـن گفت: اى فاطمه هر كه بر تـو صلـوات فرستـد، خداوند او را بیـامـرزد و به مـن ، در هـر جـاى بهشت بـاشـم ملحق گـردانـد. ( بهجه ، ج 1، ص 287 )

10 ـ حجاب فاطمه

پیامبـر اكـرم (ع) همـراه بـا مرد نابینایى به خانه فاطمه(س) آمد، بلافاصله فاطمه(س) خود را كاملاً پوشاند. رسول خدا(ص) فرمود: چرا خود را پوشاندى با ایـن كه او تـو را نمى بیند؟ فاطمه (س) فرمـود: اى پیامبر خدا اگر او مرا نمـى بیند، مـن كه او را مى بینـم و او بوى مرا حس مى كند پیامبر اكرم فرمود: گواهى مى دهـم كه تو پاره دل منى . ( همان ، ج 1، ص 274.)
 

vitaminb12

عضو جدید
کاربر ممتاز
11 ـ نتیجه سلام و تحیت بـر رسـول خـدا و دختـرش زهـراء

پدرم در زمان حیاتش به من فرمود: هـر كه بـر مـن و تـو تا سه روز تحیت و سلام بفرستد، بهشت بر او واجب گـردد. ( همان، ج 1، ص 267)

12 ـ پیامبر ، پدر فرزندان زهرا

فـاطمه (س) از پیـامبـر اكـرم نقل كـرده كه فـرمـود:

همانا خـداوند عزوجل ذریه هر یك از فرزندان مادرى را سبب ارتباط و خـویشاوندى قرار داده كه به وسیله آن ذریه به او منسـوب مى شوند مگر فرزندان فاطمه كه مـن سـرپـرست و خـویشـاونـد آنها هستـم (و به مـن منسـوب مـى شـونـد). ( فـرائد السمطین، ج 2، ص 77)
 

vitaminb12

عضو جدید
کاربر ممتاز
ادب حضرت زهرا نسبت به پدر


يكى از آداب و رسوم زمان پيشين اين بود كه يكديگر را به اسم صدا مى‏كردند، و اين نوع خطاب نسبت به بعضى‏ها خلاف ادب بود، مخصوصاً حضرت رسول اكرم صلوات‏اللَّه و سلامه عليه كه از مقام والا و احترام خاصى برخوردار بود نمى‏بايد مثل ساير افراد مخاطب قرار گيرد.
لذا خداوند متعال در اين رابطه آيه‏اى نازل فرمود كه مسلمين موظف و مكلف شدند آن حضرت را رسول‏اللَّه خطاب كنند.
در اين ميان حضرت فاطمه هم مى‏خواست به اين برنامه عمل كند، رسول اكرم (ص) از او خواست كه به پدر پدر بگويد، حديثى كه مى‏خوانيد در همين رابطه است:
عن الصادق عليه‏السلام قالت فاطمة عليهاالسلام: لما نزلت: «لا تجعلوا دعاء الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعضا»
(ر) هبت رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم آن اقول له: يا ابة فكنت اقول: يا رسول‏اللَّه فاعرض عنى مرة او اثنتين او ثلاثا، ثم اقبل على فقال: يا فاطمة انهالم تنزل فيك و لا فى اهلك و لا فى نسلك، انت منى و انا منك.
انما نزلت فى اهل الجفاء والغلظة من قريش اصحاب البذخ والكبر، قولى: يا ابة، فانها احيى للقلب و ارضى للرب.
از امام صادق عليه‏السلام روايت شده كه حضرت فاطمه سلام‏اللَّه‏عليها فرمود: وقتى كه آيه‏ى (لا تجعلوا دعاء الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعضا) يعنى پيغمبر را مثل يكديگر صدا نزنيد نازل شد، منهم ترسيدم از اينكه به آن حضرت (اى پدر) بگويم. لذا آن حضرت را يا رسول‏اللَّه مى‏گفتم.
حضرت فرمود: اى فاطمه اين آيه درباره‏ى تو و خانواده‏ات و نسلت نازل نشده، تو از منى و من از تو هستم، بلكه درباره‏ى جفاكاران و درشت‏خويان از قريش و گردنكشان و اهل كبر و غرور نازل شد، شما: اى پدر بگو كه قلبم را زنده مى‏كند و خدا را خشنود مى‏نمايد.
 

vitaminb12

عضو جدید
کاربر ممتاز
حضرت زهرا شبيه‏ترين كس به پيامبر در نشستن و برخاستن


فاطمة (ع) تشبه رسول‏اللَّه (ص) فى قيامها و قعودها
عن عائشة ام‏المؤمنين، قالت: ما رايت احدا اشبه سمتا و خديا برسول‏اللَّه فى قيامها و قعودها من فاطمة بنت رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم
قالت: و كانت اذا دخلت على النبى صلى اللَّه عليه و آله و سلم قام اليها فقبلها و اجلسها فى مجلسه، و كان النبى صلى اللَّه عليه و آله و سلم اذا دخل عليها قامت من مجلسها فقبلته و اجلسته فى مجلسها.
فلما مرض النبى صلى اللَّه عليه و آله و سلم، دخلت فاطمة فاكبت عليه فقبلته، ثم رفعت راسها فبكت ثم اكبت عليه، ثم رفعت راسها فضحكت فقلت: ان كنت لاظن ان هذه من اعقل نسائنا فاذا هى من النساء، فلما توفى النبى صلى اللَّه عليه و آله و سلم، قلت لها: ارايت حين اكببت عليه فرفعت راسك فضحكت، ما حملك ذلك؟!
قالت: انى اذا لبذرة اخبرنى انى اسرع اهله لحوقا به فذلك حين ضحكت.
فاطمه (س) در قيام و قعودش شبيه پيامبر (ص) است... از عايشه نقل شده است كه گفت: كسى را شبيه‏تر از فاطمه (س) به رسول خدا (ص) از نظر رفتار و روش فردى در قيام و قعود نديدم.
هنگامى كه فاطمه (س) بر پيامبر (ص) وارد مى‏شد، پيامبر (ص) پيش پاى او قيام مى‏كرد و او را مى‏بوسيد و در جاى خود مى‏نشاند و متقابلا هنگامى كه پيامبر (ص) بر فاطمه (س) وارد مى‏شد، فاطمه (س) پيش پاى پدر قيام كرده او را مى‏بوسيد و در جاى خود مى‏نشاند.
چون پيامبر (ص) مريض شد، فاطمه (س) وارد شد و خودش را به روى پدر افكند و او را بوسيد، بعد سرش را بلند كرد، و گريه كرد، دوباره خودش را به روى پدر افكند، بعد سرش را بلند كرد، و خنديد.
گفتم: گمان مى‏كردم كه او (فاطمه (س» داناترين زنان ما است، در حالى كه او هم زنى از زنهاست.
چون پيامبر (ص) وفات يافت به او گفتم:
هنگامى كه خودت را به روى رسول خدا (ص) افكندى، سپس سرت را بلند كردى و خنديدى چه شد؟ چرا خنديدى؟!
فاطمه (ع) فرمود:
من در آن هنگام مانند كسى بودم كه هستى‏اش را از دست داده است. پيامبر (ص) به من خبر داد نزديكترين كس كه به او ملحق شود من هستم، در اين هنگام خنديدم.
 

vitaminb12

عضو جدید
کاربر ممتاز
ايثار نسبت به پدر و ساير اعضاى خانواده


فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام نه تنها براى افراد مستمند و بى‏چاره در خانه كمك و ايثار داشت، بلكه در داخل خانواده‏ى خود نيز ايثارگر بود و به هر يك از خانواده‏ى خود نيز ايثارگر بود و به هريك از خانواده‏ى خويش اعم از شوهر و فرزندان ايثار مى‏كرد.
فاطمه عليهاالسلام خود نمى‏خورد و على عليه‏السلام را سير مى‏كرد، و خود گرسنه مى‏ماند و درد و رنج مى‏كشيد، ولى شوهرش را متوجه نمى‏ساخت، و حتى جاهاى مجروح و متورم بدنش را كه از هجوم و ضرب مهاجمين خونخوار و منافق به خانه‏اش صورت گرفته بود، از شوهرش پوشيده داشت و على آنها را هنگام غسل دادن پيكر پاك زهرا متوجه شد.
فاطمه عليهاالسلام به فرزندان نيز ايثار داشت و شبانه روز براى آنان زحمت كشيد و دستاس نمود و با مهر و محبت بى‏نظير آنان را پرورش داد و راه و رسم پرورش فرزند را به پيروانش نشان داد. او در حالى كه مشغول كارهاى سخت و از جمله آرد كردن جو مى‏شد، از بچه‏هاى خود نيز غفلت نمى‏كرد و با آن حال به آنان مى‏رسيد و نوازش مى‏فرمود...
آرى اخلاق اصيل و واقعى، هر انسانى را در رفتار خانوادگيش بايد جستجو كرد، نه اخلاق بيرون مرزى و خارج از خانواده، كه معمولاً در چنين مواقع، حقيقت‏يابى و حقيقت‏شناسى مشكل است، و اى بسا سر از تزوير حقه‏بازى درمى‏آورد.
زهرا تجسم ايثار به خانواده و توده‏هاى جامعه بود و در اين ميان از ايثارگرى او به پدرش نبايد غفلت كرد. وى روزى از پدر بزرگوارش در منزل خود پذيرايى نمود و با پاره نانى آن حضرت را سير كرد، در حالى كه پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله سه روز بود كه طعامى ميل نكرده بود و فاطمه عليهاالسلام دلش به حال پدر مى‏سوخت و از شدت عاطفه گريه مى‏كرد. (1)
از حضرت على عليه‏السلام نقل شده است:
ما مشغول كندن خندق بوديم- كه بدين وسيله از تهاجم دشمن جلوگيرى نماييم- ناگاه فاطمه عليهاالسلام به حضور پدر رسيد و پس از عرض ادب، پاره نانى را به آن حضرت تقديم داشته و گفت: پدر! اين نانها را براى حسنين پخته بودم، اينك اينها را براى تو آوردم. پيامبر خدا آن نان را گرفت و گفت: فاطمه جان! اين نخستين طعامى است، كه در طول سه روز، پدرت ميل مى‏كند. (2)
در روزگار ديگر رسول خدا به شدت گرسنه بود و نمى‏توانست تحمل كند، بدين منظور سر به بيوتات همسرانش زد، ولى چاره‏اى نشد، سپس به خانه فاطمه آمد، با كمال تأسف آنجا نيز طعامى نبود، پيامبر الهى با تمام گرسنگى از خانه دختر برگشت، در اين ميان دو عدد نان و مقدارى گوشت از يكى از همسايه‏ها به دست زهرا رسيد، آن بانوى ايثارگر آنها را در ظرفى گذاشت و يكى از فرزندانش را به دنبال پدر فرستاد و چنين گفت: سوگند به خدا، رسول خدا را بر خود و فرزندانم مقدم مى‏دارم. (3)
رسول خدا دوباره وارد خانه دختر شد و از رسيدن تحفه و طعام آگاه گشت، در اين بين فاطمه عليهاالسلام غذا را به حضور پدرش آورد، ولى دست غيبى را كه از لطف خدا سرچشمه گرفته بود، بالاى سرش ديد، زيرا ظرف غذا پر از طعام بود، همگى كنار هم نشسته، خوردند و سير شدند و سپس زنان و همسران رسول خدا و همسايه‏هاى فاطمه عليهاالسلام نيز از آن بهره‏مند گشتند. (4)
از مجموع اين قضايا نتيجه مى‏گيريم كه فاطمه عليهاالسلام به پدر و ساير اعضاى خانواده‏اش نيز فوق‏العاده ايثارگرى كرده و پيوسته براى سلامتى آنان تلاش نموده است.
حتى در تاريخ و كتب تفسير و حديث شيعه و سنى آمده است كه امام حسن و امام حسين عليهماالسلام مريض شدند، فاطمه همراه با شوهرش نذر كردند كه آن دو بزرگوار خوب شوند، آنان سه روز روزه بگيرند...
پس از شفاى فرزندان فاطمه، آن حضرت شخصاً براى شمعون يهودى كار كرد و از اجرت آن مقدارى جو گرفت و سه روز روزه گرفت. هنگام افطار غذايش را- همچون ساير اعضاى خانواده‏اش- به تربيت به مسكين، يتيم و اسير كافر داد، و سوره‏ى دهر در حق آنان نازل شد. (5)
و بدين طريق به جهان و جهانيان ثابت كرد كه وى تا چه حدى به بچه‏هايش ايثارگر است؟ و در حق ساير مردم نيز تا آنجا ايثار كرد كه سه روز گرسنگى را تحمل كرد، ولى اسير كافر را سير نمود.



1 ـ عوالم، ج 11، ص 131- بحار، ج 43، ص 40.
2 ـ عوالم،ج 11، ص 135.
3 ـ واللَّه لاؤثرن بها رسول‏اللَّه على نفسى و غيرى...
4 ـ جلاءالعيون شبر، ج 1، ص 136- بحار 43، ص 27- عوالم، ج 11، ص 164.
5 ـ فرائدالسمطين، ج 2، ص 54، ش 383- بحار، ج 35، ص 237.
 

vitaminb12

عضو جدید
کاربر ممتاز
13 ـ خوشبخت واقعى

فاطمه (س) از پیامبراكرم(ص) نقل كرده كه فرمود: این جبرئیل (ع) است كه مرا خبر مى دهد: همانا خـوشبخت واقعى كسـى است كه على را، در زندگى ام و پس ازمرگم دوست داشته باشد. ( بهجه، ج 1،ص 271)

14 ـ بخشى از خطبه زهرا (س)

حضـرت زهـرا(س) در آن سخنزانـى معروفـش در مسجـد فـرمـود:

خـداونـد ایمـان را بـراى تطهیـر شمـا از شـرك قـرار داد،

و نماز را براى پاك شدن شما از تكبر،

و زكـات را بـراى پـاك كـردن جـان و افزونـى رزقتان،

و روزه را براى تثبیت اخلاص،

و حج را براى قوت بخشیدن دین ،

و عدل را براى پیراستن دلها،

و اطاعت ما را براى نظم یافتن ملت،

و امـامت مـا را بـراى در امـان مـانـدن از تفرقه،

و جهاد را براى عزت اسلام،

و صبر را براى كمك در استحقاق مزد،

و امـر به معروف را بـراى مصلحت و منـافع همگـانـى ،

و نیكـى كـردن به پـدر و مـادر را سپـر نگهدارى از خشـم ،

و صله ارحام را وسیله ازدیاد نفرات،

و قصاص را وسیله حفظ خون ها،

و وفـاى به نذر را بـراى در معرض مغفـرت قـرار گـرفتـن ،

و به انـدازه دادن تـرازو و پیمـانه را بـراى تغییـر خـوى كـم فـروشـى،

و نهى از شـرابخـوارى را بـراى پـاكیزگـى از پلیـدى ،

و دورى از تهمت را بـراى محفـوظ مـاندن از لعنت،

و تـرك سـرقت را بـراى الزام به پـاكـدامنى ،

و شـرك را حـرام كـرد بـراى اخلاص به پـروردگـارى او ،

بنابـرایـن ، از خـدا آن گـونه كه شایسته است بتـرسید و نمیرید، مگر آن كه مسلمان باشید،

و خـدارا در آنچه به آن امر كرده و آنچه از آن بازتان داشته است اطاعت كنید،

زیرا كه "از بندگانـش ، فقط آگاهان، از خـدا مـى ترسند."( سـوره فاطر آیه28 ) (احتجاج طبرسى ، ص 99، چاپ سعید.)

15 ـ موقعیت اهل بیت در نزد خدا

خـدایـى را حمـد و سپاس گـوییـد كه به خاطـر عظمت و نـورش هر كه در آسمان ها و زمیـن است به سوى او وسیله مى جـوید، و ما وسیله او در میان مخلوقاتـش و خاصان درگـاه و جـایگـاه قـدس او و حجت غیبـى و وارث پیـامبـرانـش هستیـم. ( فـاطمه الزهـراء بهجه قلب المصطفـى، ج 1، ص 265)

16 ـ دستورالعملى جامع

در وقتى كه بستر خواب را گسترده بودم ، رسول خدا(ص) بر من وارد شد ، فرمـود:

اى فـاطمه نخـواب مگـر آن كه چهار كار را انجـام دهـى: قـرآن را ختـم كنـى، و پیامبران را شفیعت گردانى، و مؤمنیـن را از خود راضى كنى، و حج وعمره اى را به جا آورى. ایـن را فرمـود و شروع به خـواندن نماز كرد، صبر كردم تا نمازش تمام شد، گفتـم: یا رسول الله به چهار چیز مرا امر فرمودى در حالى كه بر آنها قادر نیستم آن حضرت تبسمى كرد و فرمود:

چون قل هو الله را سه بار بخوانى مثل این است كه قرآن را ختم كرده اى و چون بر من و پیامبران پیش از من صلوات فرستى، شفاعت كنندگان تو در روز قیامت خواهیـم بود، و چون براى مؤمنیـن استغفار كنى ، آنان همه از تو راضى خواهند شد، و چون بگـویـى: سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر حج و عمره اى را انجام داده اى. (بهجه ، ج 1، ص 304)

17 - زیان بخل

پیامبراكرم (ص) فرمـود:از بخل ورزیدن بپرهیز، زیرا كه بخل آفتى است كه در شخص بزرگـوار نیست. از بخل بپـرهیز، زیـرا كه آن درختـى است در آتـش دوزخ كه شاخه هایـش در دنیاست و هـر كه به شاخه اى از شـاخه هـایـش درآویزد داخل جهنمـش گرداند. ( همان، ج 1، ص 266)

18 ـ نتیجه سخاوت

پیامبراكـرم (ص) به مـن گفت: بـرتـو باد سخاوت ورزیدن، زیرا كـه سخاوت درختـى از درختـان بهشت است كه شاخه هایـش به زمیـن آویخته است ، هر كه شاخه اى از آن را بگیـرد او را به سـوى بهشت مـى كشـانـد. ( بهجه، ج 1، ص 266)

19 ـ سحر خیزى

رسول خدا (ص) بر من گذشت ، در حالى كه در خواب صبحگاهى بودم، مرا با پایـش تكان داد و فرمـود: دختـرم بـرخیز شاهـد رزق و روزى پـروردگارت باش و از غافلان مباش . زیرا كه خـداوند روزی هاى مردم را بیـن طلوع فجر تا طلـوع آفتاب تقسیـم مى كند. (مسند فاطمه الزهراء، ص 219 )

20 ـ زمان استحابت دعا

رسول خدا(ص) فرمود: در روز جمعه ساعتى است كه بنده مسلمان در آن وقت چیزى از خدا نخواهد مگر آن كه خداوند به او عطا گرداند و آن وقتى است كه نیمه خـورشید به سوى مغرب نزدیك گردد. ( مسند فاطمه الزهراء ، ص 221)
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
اندوه گل یاس

این کوچه را خوب می‌شناسم. گام به گامش و قدم به قدمش را به یاد دارم. این دیوارهای ترک خورده، این خشت‌های بی رمق را بارها و بارها دیده‌ام. خوب گوش کن!. این ندای دل‌انگیز گامهای محمد (صلی الله علیه و آله) نیست که در گوش کهنه‌ی قصه‌های این کوچه مدام می‌پیچد؟!
او را ثانیه‌ها می‌ستایند و ذره ذره خاک پهنه هستی به تکرار خاطره قدمهایش تشنه است.
آری ای کوچه! تو هم به یاد داری ... نه تو مثل ذهن تاریخ فراموشکار نیستی؟!! من می‌دانم. اما چرا ساکتی؟ چرا حرف نمی‌زنی؟ چرا از آن پدر مهربان که هر روز برای دیدن تنها ثمره عمرش، تنها یادگارش و تنها دخترش تو را می‌پیمود چیزی به زبان نمی‌آوری؟
مگر صدای او را نمی‌شنیدی که می‌گفت: فاطمه پاره تن من است. می‌دانم تو هم روزی را به شب نرساندی مگر این که او را می‌دیدی که نگران و مضطرب حال پاره تنش را از تو جویا می‌شد؟
چرا از من روی می‌گردانی؟ راستی چرا لبهایت را به افسوس می‌گزی؟ تو هم درست مثل من، زیر لب با خود می‌گویی که مگر او را مدام به این مردم سفارش نکرده بود؟ مگر نگفته بود که هر کس او را بیازارد مرا آزرده و هر کس رسول خدای را بیازارد، خدای را آزرده است.
اینان چه زود آیات کتاب خدا را فراموش کردند که «آنان که خدا و رسول را به عصیان و مخالفت، آزار و اذیت می‌کنند خدا آنها را در دنیا و آخرت لعن کرده و بر آنان عذابی با ذلت و خواری مهیا ساخته است.»
باز که سکوت کرده‌ای؟ نکند که تو هم نمی‌خواهی حرفی بزنی؟ کمی دست نگهدار. صبر کن. وای خدای من بایست. این درِ خانه دختر رسول خدا نیست؟ اما چرا؟ چرا نیمه سوز است اینجا چه خبر بوده؟!​
اینان چه زود آیات کتاب خدا را فراموش کردند که «آنان که خدا و رسول را به عصیان و مخالفت، آزار و اذیت می‌کنند خدا آنها را در دنیا و آخرت لعن کرده و بر آنان عذابی با ذلت و خواری مهیا ساخته است.»
این در نیمه سوخته، این دیوارهای سیاه، این خانه اندوه گرفته، راوی کدام حکایت‌اند؟
راست بگو این مردم، شومی کدام نفرین را به جان و مال خود خریده‌اند؟
ای کوچه! حرف بزن. چرا حرف نمی‌زنی؟ این صدای غمبار و این ناله‌های جانسوز از خانه علی (علیه‌السلام) بلند است؟! باورم نیست مگر چه شده است؟ از آن روز برایم بگو! می‌دانم که برای تو هم سخت است اما از آن روز برایم بگو؛ راست می‌گویند که یاس را قربانی شومی و بی شرمی دنیا پرستیشان کردند؟!
باز که رویت را می‌پوشانی و سرت را پایین می‌اندازی؟... درون این بغض گرفته که هنوز هوای شکفتن ندارد چه چیزی پنهان است؟ می‌دانم، آری می‌دانم که تو هم طاقت نداری که آن واقعه‌ها را به یاد بیاوری. لازم نیست حرفی بزنی همه چیز را در چشمان تو به خوبی می‌بینم. دیگر لازم نیست چیزی بگویی:
جمعیت از طرف مسجد به سمت خانه علی(علیه‌السلام) در حرکت است تا شاید او را نیز مجبور کنند که به خواسته‌های پلیدشان تن در دهد. سراسر کوچه شلوغ شده و همه در جلوی خانه دختر رسول خدا تجمع کرده‌اند و روزهایی که او با احترام فراوان به خانه وحی پای می‌گذاشت را گویی از یاد برده‌اند. سکوتی مبهم همه جا را فرا گرفته بود که به ناگاه صدایی از میان جمع به گوش می‌رسد:
«ای علی، باید از خانه بیرون بیایی و بیعت کنی وگرنه خانه تو را بر تو آتش می‌زنم!»
درست می‌شنوم؟! خانه را آتش می‌زنند؟! علی که به سفارش پیامبر خدا، کتاب خدا را که بر جریده‌های خرما و روی کتف‌های شتر نوشته شده است را جمع می‌کند خوب یادش هست که محمد (صلی الله علیه و آله) مدتها پیش او را از این حادثه خبر کرده بود و این که تنها و تنها باید صبر کند. صبر کند؟ اما چه کسی می‌تواند پرپر شدن سفیدی و زلالی و پاکی یاس را ببیند و دم بر نیارد جز علی؟!
"خدا لعنت کند قومی را که بیعت کردند و بیعت شکستند."
اندکی گذشت، دوباره همان صدا به گوش رسید «هیزم‌ها را آتش بزنید» دود همه جا را فرا گرفت و زبانه‌های آتش وحشیانه خودشان را به اطراف در خانه دختر رسول رساندند و در هم ناچار شروع به سوختن کرد اما چه می‌بینم؟ او که انگار فرمان آتش زدن هیزمها آرامش نکرده بود به طرف در خانه می‌رود. نه صبر کن. سیاهی کدام واقعه را در سر می‌پرورانی؟
ای کوچه! حرف بزن. چرا حرف نمی‌زنی؟ این صدای غمبار و این ناله‌های جانسوز از خانه علی(علیه‌السلام) بلند است؟! باورم نیست مگر چه شده است؟ از آن روز برایم بگو! می‌دانم که برای تو هم سخت است اما از آن روز برایم بگو؛ راست می‌گویند که یاس را قربانی شومی و بی شرمی دنیا پرستیشان کردند؟!

نه! بایست؛ صبر کن؛ نزن؛ تو را به خدا صبر کن. آخر یاس سفید تحمل ماندن بین در و دیوار را ندارد. ناگاه صدای مهیبی به گوش می‌رسد. ضربت پای او در را به دیوار می‌کوبد و فاطمه(علیهاالسلام) بین در و دیوار ... آه! آخر مگر او با شما چه کرده بود؟!
شرمتان باد! کودکی که در بطن او به این دنیا راه پیدا نکرد چه گناهی داشت؟!
گرچه می‌دانم که امویان و عباسیان سهم محسن او را از آن همه ضجر و عذاب و ماتم و غم و غصه‌ی خاندان آل رسول همین امروز پرداختند تا بعدها هم حسن را مسموم کنند و هم حسین (علیهماالسلام) را شهید.
"اینان رنگ سیاه فردایشان را همین امروز بر صفحه تاریخ کشیدند."
ای کوچه حق داشتی که چیزی نگویی، چشمانت را ببندی و خیلی آهسته حلقه حلقه اشک بریزی. اما صبر کن! باز چه شده؟
باورم نیست مگر بس نبود آن همه رنج؟! درست می‌بینم. اینان تازیانه بدست گرفته‌اند؟ نه! تو را به خدا اندکی دست نگهدار، نمی‌دانی که هیچ کودکی تحمل دیدن نشستن ضربه‌های دردناک تازیانه را بر پیکر مادرش ندارد؟! بگذار بچه‌ها از خانه بیرون بیایند و این فضاحت‌های شما را نبینند.
صدای گریه کودکان از چه بلند است؟ چرا اینقدر مویه می‌کنند؟ چرا همه دور او را گرفته‌اند؟ آه آن وسط، او فاطمه نیست که دیگر قامتش خمیده و شمع وجودش قطره قطره می‌گرید و لحظه لحظه آب می‌شود؟
یکی به صورت نیلی مادر دست می‌کشد، یکی پهلوی شکسته او را نوازش می‌کند و دیگری آرام آرام بر تازیانه‌های بازوی او می‌گرید. او را دیگر یارای ایستادن نیست. ناگهان صدایی رنجور و لرزان. آرام و بریده بریده که دیگر رمقی برایش نمانده به گوش می‌رسد.
صدا، صدای مبارک خود اوست که دیگر به سختی شنیده می‌شود:
یا رسول الله ماذا لقینا بعدک؟ ای رسول خدا بعد تو با ما چه کردند؟
 

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
محمود کریمی:



آروم آروم خسته مادر خوابه (زمینه)


آروم آروم زیر لبها لا اله الا الله (زمینه)


در میون کوچه ها محشری شد به پا (زمینه)


دلها شد بیت الحزان همپای عرش اعلی (زمینه)


مگه این که رفته از دنیا کسی رو نداره (زمینه)


ناله ناله صدای مادر بین آتیش بین دوده (زمینه)


کسی نمیدونه من میدونم که میون کوچه چی کشیدم (زمینه)


شبای میدنه دلگیره علی دیگه داره می میره (زمینه)


به نام آنکه هستی ام از آن اوست (زمینه)


توی شهری که یه روز پر میشه از عطر خدا (زمینه)


جای گل یاس کنج گلدونه (زمینه)


نگاه بی رمقت شده قاتل جونم وای وای وای (زمینه)


شعله به پا شد در بهشت فاطمیه وا شد (زمینه)


وای ای جوان ننه (زمینه ترکی)


نفس بزن باز دوباره پرستوی مهاجر من (زمینه)


آه از داغ این زمونه بی تابه دلی که خونه (زمینه)


شبای مدینه دلگیره علی دیگه داره می میره (زمینه)


الهی مادرم زهرا جوان است (نوحه)


کابوس یک رویا در سرخی گرداب این شبها (زمینه)


بشنو از نی چون حکایت می کند (نوحه)


ای به دردم چشم بیمارت طبیب (نوحه)


آسمون بی سامون امشب تاره (زمینه)


مادر مادر چرا امشب بی تابی (نوحه)


دل دریا دل بابا دل طوفانی ابرا (زمینه)


الا بدکرالله تطمئن القلوب (زمینه)


می میرم و زنده میشم هربار که چشمات باز و بسته میشه (زمینه)


از آسمون دو چشمم ابر گریه می باره (زمینه)


عشق یعنی دل سپردن در الست (نوحه)


یگانه حامی شیر خدایی زهرا زهرا (زمینه)


رمق نمونده تو این دستا واویلا واویلا (زمینه)


ستاره بخت مرتضی مرو به خواب مرو به خواب (زمینه)


ستاره عشق مرتضی مرو به خواب مرو به خواب مرو به خواب (زمینه)






التماس دعا
 

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
روضه النبی







باغ فدک در 260 کیلومتری شهر مدینه





خانه های مسکونی تخریب شده در منطقه فدک

ساکنین فدک

منطقه مسکونی فدک

خانه های مسکونی تخریب شده در منطقه فدک


نخل شکسته شده در باغ فدک


محراب مسجد حضرت فاطمه سلام الله علیها در باغ فدک





مسجد حضرت فاطمه سلام الله علیها در باغ فدک

نمای بیرونی مسجد حضرت فاطمه سلام الله علیها



ورودی منزل حضرت فاطمه سلام الله علیها در مدینه



در خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها درمدینه

|
 

vitaminb12

عضو جدید
کاربر ممتاز
هجرت حضرت زهرا و همراهى پدر در سخت‏ترين شرائط


هر روز فشار و آزار مشركان بر پيامبر (صلى اللَّه عليه و آله) و مسلمانان شدت مى‏يافت. از سوى ديگر عده‏اى از مردم شهر مدينه مسلمان شدند و در انتظار پيامبر (صلى اللَّه عليه و آله) بودند. مشركان نيز تصميم گرفتند در شبى معين دسته‏جمعى به خانه رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله) يورش برند و آن حضرت را به شهادت برسانند. على (عليه‏السلام) آن شب را در بستر پيامبر (صلى اللَّه عليه و آله) خوابيد و رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله) به غارى در كوه ثور رفت و پس از سه روز از آنجا به مدينه هجرت نمود. (1)
على (عليه‏السلام) به دستور پيامبر (صلى اللَّه عليه و آله) امانتهاى مردم را به صاحبانش رد كرد و پس از سه روز فاطمه زهرا (عليهاالسلام) را به اتفاق مادر خود فاطمه دختر اسد و فاطمه دختر زبير، نيمه شب سوار شترها كرد (2) و راه مدينه را در پيش گرفت. اين هجرت خطراتى در پيش داشت زيرا دشمنان در پى آنان تاختند و در بين راه در منزل «ضجنان» به مهاجران رسيدند. على (ع) بانوان را در پناهگاهى پياده نمود آنگاه با شمشير آخته بر دشمن حمله كرد و آنان گريختند.
«در اين هجرت زهرا (ع) به اتفاق دو بانوى مهاجر و سرپرستى على (ع) مسير طولانى مكه به مدينه را در زير آفتاب سوزان طى نمود و در روز پنجشنبه 15 ربيع‏الاول مطابق با هفتم مهر ماه به قُبا در نزديك مدينه رسيد و به خانه «سعد بن خيثمه» (3) وارد شد خانه سعد مجاور ركن غربى و در جلو مسجد قُبا قرار داشت. (4)



1 ـ سيره ابن‏هشام ج 2 ص 130/ 131- تاريخ طبرى ج 2 ص 104.
2 ـ تاريخ يعقوبى ج 2 ص 41.
3 ـ سعد بن خيثمه از نيكان صحابه پيامبر (ص) بود و در نبرد بدر به شهادت رسيد.
4 ـ آثار المدينة المنوره نگاه كنيد به تصوير شماره 3.
 

vitaminb12

عضو جدید
کاربر ممتاز
همدردى با پدر


گاه دشمنان سنگدل، خاك، يا خاكستر بر سر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم مى‏پاشيدند، هنگامى كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم خانه مى‏آمد، فاطمه عليهاالسلام خاك و خاكستر را از سر و صورت پدر پاك مى‏كرد. در حالى كه اشك در چشمانش حلقه زده بود پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم مى‏فرمود:
دخترم غمگين مباش و اشك مريز كه خداوند حافظ و نگهبان پدر توست.(1)
در يكى از روزها، ابوجهل مشتى از اراذل مكه را تحريك كرد كه به هنگامى كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم در مسجدالحرام به سجده رفته بود، شكمبه‏ى گوسفندى را بياورند و بر سر حضرت بيفكنند، هنگامى كه اين كار انجام شد، ابوجهل و اطرافيان صدا به خنده بلند كردند و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم را به باد مسخره گرفتند.
بعضى از ياران، منظره را ديدند اما دشمن بيرحم چنان آماده بود كه توانائى بر دفاع نداشتند، ولى هنگاميكه اين خبر به گوش دختر كوچكش فاطمه عليهاالسلام رسيد به سرعت به مسجدالحرام آمد و آن را برداشت و با شجاعت مخصوص خودش، ابوجهل و يارانش را نفرين كرد. (2)



1 ـ سيره‏ى ابن‏هشام/ 1/ 416، تاريخ طبرى/ 2/ 344.
2 ـ صحيح بخارى/ ج 5/ ص 8.
 

vitaminb12

عضو جدید
کاربر ممتاز
حضرت فاطمه در جنگ احد و يارى نمودن پدر


رمضان سال سوم هجرت مى‏رسد، ولادت فرزندش حسن عليه‏السلام خاطره‏ى شيرين پيروزيهاى جنگ بدر را كه در رمضان سال پيش رخ داد شيرين‏تر مى‏سازد.
چندى نگذشت كه جنگ احد آغاز شد.
حمزه عموى پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم سردار دلير مسلمانان و هفتاد و چهار تن نومسلمان ديگر به شهادت مى‏رسند.
ضايعه چندان دلخراش است كه خدايبزرگ ضمن آياتى آنان را تسليت مى‏دهد.
«ان يمسسكم قرح فقد مس القوم قرح مثله و تلك الايام نداولها بين الناس...».(1)
«اگر جراحتى به شما رسيد به آنان هم مانند آن رسيد. روزگار چنين است آن را از دست اين بدست آن مى‏دهيم...».
به زهراء خبر مى‏دهند پدرش در جنگ آسيب ديده است. سنگى به چهره‏ى او رسيده و چهره‏اش را خونين ساخته است.
با دسته‏اى از زنان برمى‏خيزد. آب و خوردنى بر پشت خود برمى‏دارند و به رزمگاه مى‏روند.
زنان، مجروحان را آب مى‏دهند و زخم‏هاى آنها را مى‏بندند و فاطمه جراحت پدر را شست و شو مى‏دهد.
خون بند نمى‏آيد. پاره بوريايى را مى‏سوزاند و خاكستر آن را بر زخم مى‏نهد تا جريان خون قطع شود.
پيغمبر در مصيبت حمزه گريان شد و زهراء هم گريست.
فاطمه عليهاالسلام هر دو يا سه روز خود را به احد مى‏رساند و بر مزار شهيدان مى‏گريست و آنان را دعا مى‏كرد. (2)
- به هنگام جنگ احد هنگامى كه فاطمه و صفيه به رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم رسيدند به آن حضرت نظر افكندند، حضرت به على عليه‏السلام فرمود عمه‏ام را از من دور نگه داريد ولى فاطمه را مانع نشويد. وقتى فاطمه عليهاالسلام به حضرت نزديك شد و چهره‏ى حضرت را زخمى و دهان حضرت را آغشته به خون ديد، فرياد زد و شروع كرد به پاك كردن خونها و مى‏گفت: خشم خداوند بر كسى كه چهره‏ى رسول خدا را خونين كرده شدت يابد. (3)
- فاطمه عليهاالسلام فريادى زد و دستش را بر بالاى سرش گذاشت و با حالت فرياد و ناله با ديگر زنان هاشمى و قريشى از خانه بيرون آمد. (4)
- على عليه‏السلام با سپر خود آب مى‏آورد و فاطمه عليهاالسلام خونها را از چهره‏ى حضرت مى‏شست حصيرى را گرفته و سوزانده و خاكستر آن را بر روى زخمها مى‏پاشيد.
در حاشيه‏ى بحارالانوار آمده است: على عليه‏السلام با سپر خود آب مى‏آورد، وقتى فاطمه عليهاالسلام ديد خونها را كه مى‏شويد بند نمى‏آيد، تكه حصيرى را گرفته و آتش زد و خاكستر آن را روى زخم پاشيد تا خون بند آمد. (5)



1 ـ آل‏عمران 143- 140
2 ـ زندگانى فاطمه زهراء دكتر شهيدى ص 79- 77 به نقل از: مغازى ص 290- 250- 249.
3 ـ بحار/ 20/ 95
4 ـ بحار/ 20/ 117
5 ـ بحار/ 102/ 103 منقول از: فاطمه زهراء عليهاالسلام شادمانى دل پيابمر صلى اللَّه عليه و آله و سلم ص 177- 176.
 

vitaminb12

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلسوزى براى پدر به هنگام وصيت با مردم


در روزهاى واپسين زندگانى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم به منبر رفت و فرمود:
هركس از من طلبى دارد درخواست نمايد. بلال در كوچه‏هاى مدينه فرياد زد كه: «مردم اينك اين محمد بن عبدالله است كه مى‏خواهد قبل از روز قيامت قصاص شود هركس حقى از او طلب دارد بخواهد» مردى بلند شد و گفت: اى رسول خدا شما در جنگ بدر كه صف سربازان را تنظيم مى‏كرديد با شلاق خودتان بر شكم لخت من زديد. فرمود بيا قصاص كن، مرد گفت: همان شلاق را بياوريد.
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم به بلال اشاره فرمود: از خانه فاطمه عليهاالسلام همان شلاق روزهاى جنگ را بياوريد، وقتى بلال درب منزل فاطمه عليهاالسلام را كوبيد و ماجرا را بيان كرد حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود:
اى بلال پدرم با شلاق روزهاى جنگ چه مى‏خواهد بكند؟ الان كه روز جنگ نيست؟ بلال آنچه را كه در مسجد گذشت خبر داد. فاطمه زهراء عليهاالسلام ناله‏اى زد و گفت:
واى از اى غم، براى غم و اندوه تو اى پدر بزرگوارم. غير از تو چه كسى سرپرست فقرا و تهيدستان و در راه ماندگان است؟ اى دوست خدا و دوست همه‏ى دلها! اى بلال به فرزندانم حسن و حسين عليهماالسلام بگو نزد آن مرد بروند تا آن مرد، از آنان قصاص كند و نگذارند پيامبر را قصاص كند. (1)



1 ـ نهج‏الحياة ص 60 و 61 به نقل از: بحار/ 22/ 508 امالى صدوق ص 376.
 

vitaminb12

عضو جدید
کاربر ممتاز
به ياد پدر بعد از رحلت رسول اكرم


وقتى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم از دنيا رفت، بلال مؤذن ديگر اذان نمى‏گفت.
روزى فاطمه عليهاالسلام پيغام فرستاد: آرزو دارم يك مرتبه ديگر بانگ مؤذن پدرم را بشنوم بلال بر طبق دستور فاطمه شروع به اذان كرد.
الله‏اكبر، الله‏اكبر- فاطمه عليهاالسلام به ياد روزگار پدر افتاد، نتوانست از گريه خوددارى كند. هنگامى كه بلال گفت: «اشهد ان محمدا رسول‏الله» فاطمه عليهاالسلام از شنيدن نام پدر صيحه زد و بيهوش شد. به بلال خبر دادند ديگر اذان نگو كه فاطمه بيهوش شده است. بلال اذانش را قطع كرد. وقتى فاطمه عليهاالسلام به هوش آمد به بلال فرمود: اذان را تمام كن، عرض كرد: اجازه بده بقيه را نگويم زيرا براى شما مى‏ترسم.(1)
از حضرت على عليه‏السلام نقل شده است كه فرمود: حضرت رسول را در پيراهن مباركش غسل دادم و فاطمه گفت:
آن پيراهن را به من نشان بده! همين كه بوى پيراهن به مشام او رسيد از هوش رفت: من كه اين حالت را از او مشاهده كردم پيراهن را از او پنهان نمودم. (2)



1 ـ بحار/ 43/ 157.
2 ـ اهل‏بيت/ توفيق ابوعلم ص 166.
 

vitaminb12

عضو جدید
کاربر ممتاز
ناله‏هاى حضرت زهرا در فراق پدر


يا رسول‏الله، پدر جان، دريغ و آه از فراق تو، اى پدر چه بسيار بزرگ است تاريكى و ظلمتى كه در مجالس پس از تو مشاهده مى‏گردد، و من دور مانده از جناب تو دريغ و افسوس مى‏خورم كه هرچه زودتر نزد تو آيم.
پدر جان! در عزاى تو، اباالحسن اميرالمؤمنين سوگوار است.
پدر دو فرزندت حسن و حسين، برادر و امام برگزيده و دوست بى‏مانند تو، هم او كه تو او را از كودكى بزرگ و تربيت كردى و سپس برادرت خواندى و از بزرگترين دوستان تو و محبوبترين اصحاب تو در پيشگاه تو بود، او كه در پذيرش اسلام از همه پيشى گرفته و هجرت كرد.
اى پدر بزرگوار و اى بهترين انسانها.
اكنون بيا و بنگر كه امام برگزيده‏ى تو را اسيرگونه به طرف بيعت تحميلى مى‏كشند و مى‏برند.
پدر جان، غم سوگوارى تو ما را فراگرفته و درهم كوبيده است و گريه‏هاى مداوم، قصد جان ما را دارد و بد روزگارى دامنگيرمان شده است.
آنگاه فرياد سختى برآورد و فرمود:
فرياد با محمدا، فرياد اى دوست.
فرياد اى پدر، فرياد اى اباالقاسم، فرياد اى احمد،
فرياد از كمى ياران و ياوران،
فرياد از ناله بسيار،
فرياد از مشكلات فراوان.
فرياد از مصيبت و اندوه زياد،
فرياد از مصيبت جانكاه.
پس از آن سخنان دردآلود و غمبار صيحه‏اى زد و بيهوش بر زمين افتاد.(1)
اى أنس آيا دلتان آمد كه خاك بر روى رسول خدا بريزيد؟ (2)
اى پدر! دنيا به ديدار تو با رونق و بها بود، و امروز در سوگوارى تو انوار او بريده و گلهاى او پژمرده است، و خشك و تر آن حكايت از شبهاى تاريك مى‏كند،
اى پدر! همواره بر تو دريغ و افسوس مى‏خورم تا روز ملاقات.
اى پدر، از آن لحظه كه جدايى پيش آمد، خواب از چشمم گريخت.
اى پدر! كيست از اين پس كه بيوه‏گان و مسكينان را رعايت نمايد و امت را تا قيامت هدايت فرمايد.
اى پدر! ما در حضرت تو عظيم و عزيز بوديم، و بعد از تو ذليل و زبون آمديم.
كدام سرشك است كه در فراق تو روان نمى‏شود،
و كدام حزن و اندوه است كه بعد از تو پيوسته نمى‏گردد،
و كدام چشم است كه پس از تو سرمه‏ى خواب مى‏كشند؟
تو بودى بهار دين يزدان، و نور پيغمبران،
چه افتاد كوهسارها را كه فرونمى‏ريزد،
و چه پيش آمد درياها را كه فرونمى‏رود،
چگونه است كه زلزله‏ها زمين را فرونمى‏گيرد،
اى پدر! در بلا و رنجى عظيم و مصيبتى شگرف افتادم، و در زير بار گران و هولناك ماندم،
اى پدر! فرشتگان بر تو بگريستند، و افلاك در ايستادند، و منبر تو بعد از تو وحشت‏انگيز و بدون استفاده گشت و محراب بى‏مناجات تو معطل ماند، و قبر تو بپوشيده داشتن تو خوشحال گشت و بهشت به زيارت تو و دعاى تو مشتاق آمد. (3)
حضرت زهراء عليهاالسلام پس از دفن پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم بى‏تابانه از منزل بيرون آمد و در حالى كه از گريه و درد حال رفتن نداشت. خود را به قبر پدر رساند و آنگاه كه جايگاه اذان و محراب را مشاهده فرمود، فريادى برآورد و بيهوش نقش زمين شد.
زنان مدينه كه وضع را چنان ديدند، به سوى او دويدند و آب بر سر و صورت آن حضرت پاشيدند تا به هوش آمد. سپس در حالى كه بر قبر پدر خيره شده بود فرمود:
پدر جان قوتم رفته و خويشنداريم را از دست داده‏ام و دشمنم سرزنش كننده‏ام شده و حزن و اندوه درونى مرا مى‏كشد.
پدر جان! يكه و تنها باقى مانده و در كار خويش حيران و سرگردانم صدايم خفته، و پشتم شكسته، و زندگيم در هم ريخته، و روزگارم تيره، شده است.
پدر جان! پس از تو براى وحشتم انيسى نمى‏يابم، و مانعى براى گريه‏ام و ياورى براى ضعفم پيدا نمى‏كنم آرى پدر! بعد از تو نزول قرآن و محل هبوط جبرئيل و مكان ميكائيل از بين رفت پدر جان پس از تو روابط انسانى دگرگون شد و درها به روى من بسته گرديد.
پدر عزيزم من بعد از تو از دنيا نفرت دارم و تا زمانى كه نفسم برآيد با تو گريه خواهم نمود. پدر جان شوق من نسبت به تو پايانى ندارد و حزن من بعد از تو انجامى. فرياد اى پدر! فرياد اى پروردگار جهانيان. (4)
حضرت زهراء عليهاالسلام با ياد روزگاران شيرين محبتهاى رسول خدا خطاب به كودكان خود مى‏فرمود: كجاست پدر مهربان شما دو فرزندم كه شما را عزيز و گرامى مى‏داشت؟ و همواره شما را بر روى دوش خود مى‏گرفت؟ و نمى‏گذاشت بر روى زمين راه رويد. ديگر هرگز او را نمى‏بينم كه اين درب منزل را باز كند، و شما را بر دوش خود گيرد، همان رفتارى كه همواره انجام مى‏داد.(5)



1 ـ نهج‏الحياة ص 68 به نقل از: بيت‏الاحزان (ترجمه) ص 146
2 ـ نهج‏الحياة ص 66 به نقل از: احقاق‏الحق/ 15519
3 ـ نهج‏الحياة، ص 70، به نقل از: بحار/ 43/ 176.
4 ـ نهج‏الحياة ص 72 به نقل از: بحار/ 43/ 176
5 ـ نهج‏الحياة ص 72 به نقل از: احقاق‏الحق/ 19/ 173
 

vitaminb12

عضو جدید
کاربر ممتاز
ديدار با پدر در قيامت


جابر بن عبداللَّه انصارى از قول على بن ابيطالب عليه‏السلام نقل مى‏كند كه آن حضرت فرمود:
- اى پدر در روز توقفگاه بزرگ (روز قيامت) شما را كجا ملاقات كنم؟
- فرمود: اى فاطمه، كنار در بهشت، در حالى كه پرچم «الحمدالله» با من است و نزد پروردگارم امت خود را شفاعت مى‏كنم.
- عرض كرد: پدرم اگر آنجا ملاقاتت نكردم؟
- فرمود: مرا بر حوض (كوثر) ملاقات كن، در حالى كه به امتم آب مى‏دهم.
- پدرم، اگر آنجا ملاقاتت نكردم؟
- مرا بر صراط ملاقات كن، در حالى كه ايستاده‏ام و مى‏گويم پروردگار امت مرا سالم بدار - اگر آنجا ملاقاتت نكردم؟
- مرا نزد ميزان ملاقات كن، در حالى كه مى‏گويم: پروردگارا، امت مرا سلامت بدار.
- اگر آنجا ملاقاتت نكردم؟
- مرا بر كنار جهنم ملاقات كن، در حالى كه امتم را از شعله و زبانه‏هاى آتش منع مى‏كنم پس فاطمه عليهاالسلام خوشحال شد. (1)



1 ـ بحار/ 43/ 21.
 

s1m5j8

عضو جدید
کاربر ممتاز
روضه النبی







باغ فدک در 260 کیلومتری شهر مدینه





خانه های مسکونی تخریب شده در منطقه فدک

ساکنین فدک

منطقه مسکونی فدک

خانه های مسکونی تخریب شده در منطقه فدک


نخل شکسته شده در باغ فدک


محراب مسجد حضرت فاطمه سلام الله علیها در باغ فدک





مسجد حضرت فاطمه سلام الله علیها در باغ فدک

نمای بیرونی مسجد حضرت فاطمه سلام الله علیها



ورودی منزل حضرت فاطمه سلام الله علیها در مدینه



در خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها درمدینه

|

زبان از تشکر شما قاصره........
اجرتون با مادر سادات
 

vitaminb12

عضو جدید
کاربر ممتاز
ديدار با پدر در قيامت


جابر بن عبداللَّه انصارى از قول على بن ابيطالب عليه‏السلام نقل مى‏كند كه آن حضرت فرمود:
- اى پدر در روز توقفگاه بزرگ (روز قيامت) شما را كجا ملاقات كنم؟
- فرمود: اى فاطمه، كنار در بهشت، در حالى كه پرچم «الحمدالله» با من است و نزد پروردگارم امت خود را شفاعت مى‏كنم.
- عرض كرد: پدرم اگر آنجا ملاقاتت نكردم؟
- فرمود: مرا بر حوض (كوثر) ملاقات كن، در حالى كه به امتم آب مى‏دهم.
- پدرم، اگر آنجا ملاقاتت نكردم؟
- مرا بر صراط ملاقات كن، در حالى كه ايستاده‏ام و مى‏گويم پروردگار امت مرا سالم بدار - اگر آنجا ملاقاتت نكردم؟
- مرا نزد ميزان ملاقات كن، در حالى كه مى‏گويم: پروردگارا، امت مرا سلامت بدار.
- اگر آنجا ملاقاتت نكردم؟
- مرا بر كنار جهنم ملاقات كن، در حالى كه امتم را از شعله و زبانه‏هاى آتش منع مى‏كنم پس فاطمه عليهاالسلام خوشحال شد. (1)



1 ـ بحار/ 43/ 21.
 

vitaminb12

عضو جدید
کاربر ممتاز
شرم و حيا در كنار همسر​


حيا دو گونه است: يكى پسنديده و ديگرى ناپسند. حياى ناپسند آن حالتى است كه انسان را از رشد و كماليابى و رسيدن به حقوق بازمى‏دارد و يا باعث تضييع حقوق ديگرى مى‏گردد. چنين صفتى در روايات اسلامى به شدت تقبيح گرديده است... (1)
و همچنين در آداب همسردارى آمده است كه حيا دو گونه‏ى متصور است: يكى مطلوب و ديگرى مذموم و نامطلوب. حياى مذموم آن حالتى است كه يكى از زوجين را در استيفاى حقوق طرف مقابل بازدارد و قيد و بندى شود در مسائل زوجيت و ساير امور مربوطه... و لذا حضرت امام باقر عليه‏السلام مى‏فرمايند:
زن خوب، زنى است كه در خلوت با شوهرش حيا را نيز از تنش خارج كند، و سپس در شرايط عادى، حيا را نيز مانند لباس به اندامش بپوشاند. (2)
حضرت فاطمه عليهاالسلام در طول مدت شوهردارى خود با اميرالمؤمنين، در هيچ فرصتى حريم آن حضرت را ناديده نگرفت و در مورد شخصيت آن بزرگوار كوتاهى نكرد. تا جايى كه اميرالمؤمنين در اين باره مى‏فرمايند:
فواللَّه ما اغضبتها... و لا اغضبتنى و لاعصت لى امراً و لقد كنت انظر اليها فتنكشف عنى الهموم والاحزان. (3)
سوگند به خدا زندگى با صفاى من و فاطمه عليهاالسلام طورى بود كه نه من او را به خشم آوردم و نه او مرا به خشم آورد و نافرمانى كرد، حتى غصه‏هاى ديگرم با حضور او و تماشاى جمالش برطرف مى‏گرديد.
اين حديث شريف كه از دل آتشين على عليه‏السلام در فراق فاطمه عليهاالسلام برخاسته است، نشان مى‏دهد كه دختر رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله تا چه ميزانى در اطاعت شوهر بود و كوچكترين اسائه ادب از او ديده نشد.
در اظهار ديگرى از اميرالمؤمنين مى‏خوانيم كه آن حضرت زن و بچه‏هايش را در وضع بسيار اسفناك (گرسنگى) ديد، به فاطمه عليهاالسلام گفت: چرا از وضع خود و درد گرسنگى بچه‏هايم مرا آگاه نساخته‏اى؟ فاطمه عليهاالسلام در جواب فرمودند:
يا ابالحسن! انى لاستحيى من الهى ان اكلفك ما لاتقدر عليه! (4)
يا اباالحسن! من از خدايم شرم و حيا مى‏كنم تو را به كارى بگمارم كه قدرت تهيه آن را ندارى.
اگر چه تأمين رفاه زندگى زن و بچه براى شوهر در حدّ معمول واجب است، ولى روح ايثارگرى خاندان رسالت و ولايت در تمام ابعاد زندگى، باعث شده بود كه خانواده‏ى اميرالمؤمنين پيوسته در فقر و پريشانى بسر برند و لذا فاطمه از وضع مالى شوهرش آگاه بود، و مى‏دانست كه وى قدرت تهيّه مايحتاج خانه را ندارد. از اين جهت شرم و حياى فاطمه عليهاالسلام كه از ايمان و اعتقاد او به خدا سرچشمه مى‏گرفت مى‏گويد: «من از خدايم شرم مى‏كنم...»
اين درسى است به تمام بانوان محترم كه گرفتار زرق و برق و تشريفات كمرشكن روزگار فاجعه‏آميز ما نگردند و درآمد و امكانات شوهرانشان را مراعات كنند...



1 ـ بحار، ج 77، ص 149 و ج 71، ص 331 و ج 78، ص 242.
2 ـ وسائل‏الشيعه، ج 14، ص 16، ح 10: خيرالنساء الّتى اذا خلت مع زوجها فخلعت الدرع خلعت معه الحياء و اذا لبست الدّرع لبست معه الحياء.
3 ـ عوالم، ج 11، ص 328- جلاءالعيون، ج 1، ص 170- بحارالانوار، ج 43، ص 134.
4 ـ بحارالانوار، ج 43، ص 59، ح 51- عوالم، ج 11، ص 158- جلاءالعيون، ج 11، ص 137.
 

vitaminb12

عضو جدید
کاربر ممتاز
وفادارى و حمايت هميشگى از همسر


فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام در خانه‏ى يكى از افراد عادى اجتماع زندگى نمى‏كرد بلكه در خانه‏ى دومين شخص اسلام يعنى سپهسالار شجاع و نيرومند اسلام و وزير مشاور مخصوص نبى گرامى زندگى مى‏كرد. موقعيت حساس اسلام و شوهرش را بخوبى درك مى‏كرد و مى‏دانست كه اگر شمشير على (عليه‏السلام) نباشد، اسلام چندان پيشرفتى ندارد.
فاطمه (عليهاالسلام) در يكى از مواقع بسيار حساس و بحرانى اسلامى در خانه‏ى على زندگى مى‏كرد. سپاه اسلام هميشه در حال آماده باش بود. در هر سال چندين جنگ واقع مى‏شد و على بن ابى‏طالب عليه‏السلام در تمام يا اكثر آن جنگها شركت داشت.
زهراى عزيز از مسئوليت سنگين و حساس خودش خبر داشت و از حدود تأثير و نفوذ زن در روحيه‏ى شوهر كاملاً مطلع بود. مى‏دانست كه زن داراى چنان نفوذ و قدرتى است كه به هر طرف خواست شوهرش را مى‏برد. مى‏دانست كه ترقى و عقب‏ماندگى و سعادت و بدبختى مرد تا حد زيادى، به روحيات و چگونگى رفتار زن بستگى دارد.خبر داشت كه خانه بمنزله‏ى سنگر و آسايشگاه مرد است و وقتى از ميدان مبارزات زندگى و برخورد با حوادث و مشكلات دنياى خارج خسته شد به آنجا پناه مى‏برد تا تجديد نيرو كند و خودش را براى كار و انجام وظيفه آماده نمايد و رياست اين آسايشگاه مهم به عهده‏ى زن واگذار شده است.
 

vitaminb12

عضو جدید
کاربر ممتاز
تواضع و فروتنى حضرت زهرا در مقابل همسر


تواضع حضرت زهرا عليهاالسلام در خانه‏ى على عليه‏السلام و احترام او به على در حدى بود كه وقتى ماجراى فشار بين در و ديوار و بسترى شدن حضرت زهرا در رابطه با مخالفت او با خلفا رخ داد، عمر و ابوبكر چندين بار از حضرت على عليه‏السلام تقاضا كردند تا واسطه شود، كه آنها به حضور حضرت زهرا عليهاالسلام بيايند و احوالپرسى كنند و رضايت او را به دست آورند، سرانجام على عليه‏السلام ضامن شد كه آنها را نزد فاطمه عليهاالسلام ببرد.
حضرت على نزد فاطمه آمد و تقاضاى آنها را مطرح كرد، ولى فاطمه عليهاالسلام به شدت اين تقاضا را رد كرد، حضرت على عليه‏السلام فرمود: من از طرف آنها ضامن شده‏ام كه از تو اجازه بگيرم.
در اين هنگام حضرت زهرا عليهاالسلام در برابر على عليه‏السلام در چنان شرايطى آنچنان تواضع كرد كه گفت: «اگر از ظرف آنها چيزى را ضامن شده‏اى، خانه خانه‏ى توست و من در هيچ چيز با رأى تو مخالفت نمى‏كنم». (1)



1 ـ بيت‏الاحزان/ 234.
 

vitaminb12

عضو جدید
کاربر ممتاز
سازش با مشكلات و سختى‏ها در طول زندگى


رسول خدا فرموده‏اند از بركات اخلاقى و فكرى زن خوب اين است كه هزينه و مخارجش كم باشد. (1) و در اداره‏ى خانه و صرفه‏جويى در مصرف، ياور و همكار شوهر به حساب مى‏آيد. (2)
تمام اين ويژگيها در وجود مبارك حضرت زهرا جمع بود و آن حضرت با مديريت لازم و با صبر و بردبارى، همه‏ى تلخيها را به كام على عليه‏السلام شيرين مى‏كرد و در برابر مشكلات مالى عقب‏نشينى نمى‏نمود.
حضرت على عليه‏السلام مى‏فرمايند:
تزوجت فاطمة عليهاالسلام و ما كان لى فراش، و صدقتى اليوم لو قسمت على بنى‏هاشم لو سعتهم. (3)
من در حالى با حضرت زهرا ازدواج كردم، كه زيراندازى در خانه نداشتم، در حالى كه در همان تاريخ احسان و بخشش من به نيازمندان بقدرى زياد بود كه اگر به بنى‏هاشم تقسيم مى‏شد همه‏ى آنان را غنى و بى‏نياز مى‏كرد.
اين حديث نشان مى‏دهد كه فاطمه عليهاالسلام دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله با چه مشكلاتى در خانه على عليه‏السلام دست و پنجه نرم كرده و خم به ابرو نياورده است.
و در يك روايت ديگر از طريق امام صادق عليه‏السلام از جابر بن عبداللَّه انصارى نقل شده كه: روزى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله به خانه دخترش فاطمه عليهاالسلام وارد شد، ولى زهرا را در حالتى ديد كه در نتيجه چشمان مباركش پر از اشك گرديد، زيرا لباس آن حضرت بسيار نامناسب بود. زهرا با آن وضع از يك طرف مشغول آرد كردن جو و تهيه‏ى نان و از طرف ديگر به بچه‏اش شير مى‏داد، پيامبر الهى فرمودند:
اى دختر عزيزم! اينگونه تلخيها را در دنيا براى رسيدن به پاداش و شيرينيهاى اخروى پذيرا باش و صبر و بردبارى را از دست نده. آن بانوى گرامى اسلام گفتند:
يا رسول‏اللَّه الحمداللَّه على نعمائه، والشكر على آلائه، فانزل اللَّه و لسوف يعطيك ربك فترضى. (4)
اى رسول خدا! سپاس خدايى را كه نعمتهايش را ارزانى داشته و باز شكر در برابر عطاياى بى‏پايان الهى. در اين حال اين آيه نازل شد كه اى پيامبر! ما آن قدر پاداش خواهيم داد كه راضى شوى. (5)
اين حديث و قضيه تاريخى نشان مى‏دهد كه فاطمه عليهاالسلام دختر رسول خدا در برابر مشكلات و نارساييهاى مالى هيچ‏گونه تغيرى نداشت و سپاس الهى را بجا مى‏آورد.
حضرت زهرا در كنار ساير تحملات خود در برابر سختيها، روزهاى زيادى را به گرسنگى گذرانيد، ولى دردش را به كسى نگفت و حتى به رخ على عليه‏السلام نياورد و تا دم مرگ و شهادت چيزى از شوهر درخواست نكرد.
دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در خانه مولى على عليه‏السلام با سختيها انس گرفت و درد گرسنگى چشيد و بچه‏هايش را نيز با اين روش عادت داد، تا رنگ رخسارشان از ناتوانى و گرسنگى زرد شد....
حضرت امام باقر عليه‏السلام از جابر بن عبداللَّه انصارى نقل مى‏كنند كه روزى پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله وارد خانه‏ى دخترش شد و پس از سلام و احوال‏پرسى فرمود:
مالى ارى وجهك اصفر؟ قالت: يا رسول‏اللَّه! الجوع... (6)
چرا رنگ رخسارت اين قدر پريده است؟ فاطمه عليهاالسلام گفت: اى پيامبر خدا! از گرسنگى به اين حالت افتاده‏ام...
اين حديث نشان مى‏دهد كه وضع فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام از گرسنگى به جايى رسيده بود، كه رنگ رخسارش تغيير يافته بود، و پدر بزرگوارش با ديدن او نگران گرديده و از عوامل پريشانى درونى و تغير چهره سؤال نموده است.
و از سوى ديگر مى‏دانيم كه آن بانوى عزيز اسلام تا به يك حالت اضطرارى نمى‏رسيد، گرسنگى خود را حتى به پدرش رسول گرامى اسلام نيز نمى‏گفت.
در يك داستان ديگر آمده است: پيامبر الهى روزى به خانه على بن ابيطالب عليه‏السلام آمد، تا با فرزندانش ديدار كند، در اين هنگام با امام حسن و امام حسين عليه‏السلام آمد، تا با فرزندانش ديدار كند، در اين هنگام با امام حسن و امام حسين ملاقات نمود، آنان زبان به شكوه باز كردند و گفتند: اى بابا! اى رسول خدا! به مادرمان بسپار كه به ما غذا دهد و ما را گرسنه نگه ندارد. رسول خدا كه خود در اين حال از درد گرسنگى سنگ به شكمش بسته بود، به فاطمه عليهاالسلام گفت:
«اطعمى ابنى» قالت: «ما فى بيتى شى‏ء الا بركة رسول‏اللَّه....»
به بچه‏هاى من طعام ده. زهرا گفت: بابا! در خانه‏ام چيزى جز بركت تو نيست....
چون پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله سخن زهرا عليهاالسلام را شنيد، با آب دهانش بچه‏ها را به بازى گرفت و مشغول كرد و از اين طريق آنان را به خواب شبانه وادار ساخت.... (7)
از اين حديث نيز استفاده مى‏كنيم كه فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام در طول خانه‏داريش چه روزگار سختى را گذرانيده و گرسنگى را براى خود و فرزندانش پذيرا گشته است.



1 ـ بحارالانوار، ج 103، ص 231: من بركة المرأة خفّة مؤنتها.
2 ـ بحارالانوار ج 103، ص 238: المرأة الصالحة احد الكاسبين.
3 ـ بحارالانوار، ج 41، ص 43- كامل ابن‏اثير، ج 3، ص 399 با مختصر تفاوت.
4 ـ ضحى/ 5.
5 ـ عوالم ج 11 ص 267- بحار ج 43 ص 85 و 86.
6 ـ كافى، ج 5، ص 528 و 529، ح 5.
7 ـ سفينةالبحار، ج 1، ص 193.
 

vitaminb12

عضو جدید
کاربر ممتاز
جهاد زن نسبت به شوهر


موسى بن جعفر عليه‏السلام مى‏فرمايد: جهاد زن اين است كه خوب شوهردارى كند. (1) زهرا عليهاالسلام مى‏دانست كه سپهسالار نيرومند و شجاع اسلام در صورتى در ميدان نبرد پيروز مى‏گردد كه از جهت اوضاع داخلى خانه، فكرش آزاد و از تشويقات و مهربانيهاى همسرش دلگرم باشد. از اين رهگذر مى‏توان گفت: هنگامى كه سپهسالار فداكار اسلام يعنى على بن ابى‏طالب (عليه‏السلام) با تنى خسته و كوفته، از ميدان نبرد به خانه بازمى‏گشت از مهربانى‏ها و دلگرمى‏ها و نوازش‏هاى همسر عزيزش كاملاً برخوردار مى‏شد. زخم‏هاى تنش را پانسمان مى‏كرد. لباس‏هاى خون‏آلود جنگ را مى‏شست و خبرهاى جنگ را از او مى‏شنيد. فاطمه عليهاالسلام زنى نبود كه در گوشه منزل به ادامه زندگى داخلى مشغول باشد و از حوادث و اوضاع مربوط به اسلام بى‏تفاوت بگذرد. بلكه از گوشه‏هائى از تاريخ استفاده مى‏شود كه در جريان امور مربوط به اسلام بوده و بالاخص به حوادث جبهه و جنگ كاملاً عنايت داشته است. نه تنها پدر و شوهرش را تشويق مى‏نموده بلكه در مواقع لزوم در صحنه حضور داشته و كارهائى را انجام مى‏داده است.
در تاريخ نوشته‏اند: بعد از جنگ احد، وقتى فاطمه صورت خون‏آلود پدر را ديد او را در بغل گرفت، گريه مى‏كرد و خونها را از چهره پدر پاك مى‏كرد. اميرالمؤمنين عليه‏السلام آب آورد و فاطمه صورت پدر را مى‏شست، ولى خون قطع نمى‏شد، سرانجام فاطمه قطعه حصيرى را سوزاند و خاكسترش را روى زخم ريخت تا خون قطع شد. (2)
و نوشته‏اند وقتى رسول خدا از جنگ احد برگشت شمشيرش را به فاطمه داد و فرمود: خون‏هايش را بشوى. على بن ابى‏طالب عليه‏السلام نيز شمشيرش را به فاطمه داد و فرمود: خون‏هايش را بشوى. (3)
فاطمه عليهاالسلام، هميشه شوهرش را تحسين و تشويق مى‏كرد و فداكارى‏ها و شجاعت‏هايش را مى‏ستود و بدينوسيله دلش را گرم و براى جنگ آينده آماده‏اش مى‏نمود. بوسيله‏ى نوازشهاى بى‏شائبه، تن خسته و جراحات بدنش را تسكين مى‏داد.
على عليه‏السلام مى‏فرمايد: وقتى به خانه مى‏آمدم و به زهرا (عليهاالسلام) نگاه مى‏كردم تمام غم و غصه‏هايم برطرف مى‏شد. (4)
فاطمه عليهاالسلام هرگز بدون اجازه على (عليه‏السلام) از خانه خارج نشد. هيچگاه او را غضبناك نكرد. زيرإ؛ ّّ مى‏دانست كه اسلام مى‏گويد: هر زنى كه شوهرش را غضبناك كند خدا نماز و روزه‏اش را قبول نمى‏كند تا اين كه شوهرش راضى شود. (5)
فاطمه در خانه‏ى على هرگز دروغ نگفت و خيانت نكرد و هيچگاه از دستوراتش سرپيچى ننمود. على عليه‏السلام مى‏فرمايد: به خدا سوگند هرگز كارى نكردم كه فاطمه (عليهاالسلام) غضبناك شود. فاطمه هم هيچگاه مرا خشمناك ننمود. (6)



1 ـ وافى كتاب نكاح ص 114.
2 ـ انساب الاشراف ج 1 ص 324.
3 ـ سيره ابن‏هشام ج 3 ص 106.
4 ـ مناقب خوازمى ص 256.
5 ـ وافى كتاب نكاح ص 114.
6 ـ مناقب خوارزمى ص 256.
 
بالا