مناظره(گفتگو با اشعار)

sajjad.DSA

عضو جدید
عشق است در بغل آب ماهی بشوم
اندر ره عشقت به عزل راهی بشوم

جان در ره عشقت بدهم زنده نمانم
گر رخصت این را تو نمایی فدایی بشوم
 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز
عاشق و رند و نظر بازم و مي گويم فاش
تا بداني كه به چندين هنر آراسته ام....
 

sajjad.DSA

عضو جدید
هنر آن بودکه عشقت به دلم راه نمود
رندی به آن کرد و دلت را به دلم شاه نمود

این رندی دل نیست که دلم پژمرده ست
این دوری دلهاست که سودای دلم آه نمود
 

sajjad.DSA

عضو جدید
بنویس که خسته شده این دل ز فراقت
آتش شده این دل، در عشقِ به وصالت

بنویس که دلهــا همه دیوانه که هستند
ساقی مده می را که دلها همه مستند

بنویس که ز سختی همه عشقت شده است بیست
سخت است جــــــــــــــــدایی و لیکن که رهی نیست
 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز
سكوت مي كنم
به احترام بودنت
نفس كشيدنت كنار من
سكوت مي كنم
به احترام
اينكه گاه گاه
براي شعر هاي من
بهانه اي شدي
نگاه كن به خود
تو در همين زمانه خود
ترانه اي شدي....
 

sajjad.DSA

عضو جدید
گرچه بهانه کردی مرا به شعرهایت
سکوت برگذیدی از بر احتمرامت

این دل من بخواهد که بشنود صدایت
گرچه ترانه باشم، من نکنم رهایت
 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز
من سكوت گنگي هستم
كه زبانم را به فجيع ترين شكل ممكن بريده اند....
مبادا بگويم :
كه دوستت دارم و آنقدر كه ...
خدا ميداند....
 

sajjad.DSA

عضو جدید
این گفته به ناگفته ترین شکل به من می گوید
این زبان نیست که از راز دل تو سخن می گوید

این دلم هست که این راز دلت را به زبان می راند
این جمله که دوستت دارم، آنقدر که خدا می داند

:gol::gol::gol:
 

sajjad.DSA

عضو جدید
بار الهی شده ام دی پی محبوبه شب سرگشته
او به من گفته که در شــــــــعر خودش گم گشته

بار الهی مددی ده ، که آماده کنم مرکب را
پیدا بکنم من ، دل محــــبوبه شـــــــــب را
 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا تو به خاطر مني كس نگذشت بر دلم
مثل تو كيست در جهان تا ز تو مهر بگسلم....
 

sajjad.DSA

عضو جدید
ما به جهان تک شدیم به لطف مهــــر و وفا
ما که کسی نیستیم لطف شما است به ما

شادم و مســرور از این، که من بخاطر توام
چه نعمتـــــی به ز این شـــــکر کنم بر خدا
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما به جهان تک شدیم به لطف مهــــر و وفا
ما که کسی نیستیم لطف شما است به ما

شادم و مســرور از این، که من بخاطر توام
چه نعمتـــــی به ز این شـــــکر کنم بر خدا

مائیم که بی مایی ما مایه ماست

خود طفل خودیم و عشق ما دایه ماست

فی الجمله عروس غیب همسایه ماست

زانرو که همسایه ما سایه ماست

عراقی
 

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مائیم که بی مایی ما مایه ماست

خود طفل خودیم و عشق ما دایه ماست

فی الجمله عروس غیب همسایه ماست

زانرو که همسایه ما سایه ماست

عراقی
تن زجان و جان زتن مستور نیست
لیک کس را دیده جان دستور نیست !
 

s1m5j8

عضو جدید
کاربر ممتاز
تن زجان و جان زتن مستور نیست
لیک کس را دیده جان دستور نیست !
تو می رسی و غمی پنهان همیشه پشت سرت جاری

همیشه طرح قدم هایت شبیه روز عزاداری

تو می نشینی و بین ما نشسته پیکر مغمومی

غریب وخسته و خاک آلود؛ به فکر چاره ناچاری
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو می رسی و غمی پنهان همیشه پشت سرت جاری



همیشه طرح قدم هایت شبیه روز عزاداری


تو می نشینی و بین ما نشسته پیکر مغمومی


غریب وخسته و خاک آلود؛ به فکر چاره ناچاری


غم حال دردمندان نه عجب گرت نباشد

که چنین نرفته باشد همه عمر بر تو حالی

به تو حاصلی ندارد غم روزگار گفتن

که شبی نخته باشی به درازنای سالی


سعدی
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

غم حال دردمندان نه عجب گرت نباشد

که چنین نرفته باشد همه عمر بر تو حالی

به تو حاصلی ندارد غم روزگار گفتن

که شبی نخته باشی به درازنای سالی


سعدی

حیف از آن روزها که من با خشم
به تو چون دشمنی نظر کردم
پوچ پنداشتم فریب ترا
ز تو ماندم، ترا هدر کردم


فروغ
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز

حیف از آن روزها که من با خشم
به تو چون دشمنی نظر کردم
پوچ پنداشتم فریب ترا
ز تو ماندم، ترا هدر کردم


فروغ

من بر تو دل بستم،دریغ از دل که بستم
افسوس بر من گوهر خود را نشاندم
در پای بت هایی که باید می شکستم

در من غم بیهودگی ها میزند موج
در تو غروری از توان من فزونتر
در من نایزی می کشد پیوسته فریاد
در تو گریزی می گشاید هر زمان پر

حمید مصدق
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
غافل از آن که تو بجائی و من
همچو آبی روان که در گذرم
گمشده در غبار شوم زوال
ره تاریک مرگ می سپرم


فروغ
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
غافل از آن که تو بجائی و من
همچو آبی روان که در گذرم
گمشده در غبار شوم زوال
ره تاریک مرگ می سپرم


فروغ

تو چسان می گذری غافــــــــل از اندوه درونم
بی تو من در همه شهر غریبم
صید افتاده به خونم
بی تو کس نشنود از این دل بشکسته صدایی
برنخیزد دگر از مرغک پر بسته نوایی

هما میر افشار
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو چسان می گذری غافــــــــل از اندوه درونم
بی تو من در همه شهر غریبم
صید افتاده به خونم
بی تو کس نشنود از این دل بشکسته صدایی
برنخیزد دگر از مرغک پر بسته نوایی

هما میر افشار

اه بگذار گم شوم در تو
کس نيابد زمن نشانه ي من
روح سوزان اه مرطوبت
بوزد بر تن ترانه ي من
اه بگذار زين دريچه ي باز
خفته در پرنيان روياها
با پر روشني سفر گيرم
بگذرم از حصار دنياها

فروغ
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای زندگی تاب و توانم همه تو
جانی و دلی ای دل و جانم همه تو
تو هستی من شدی از آنی همه مـــــــــن
من نیست شدم در تو ازآنم همه تــــــــــــو

مولانا
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای زندگی تاب و توانم همه تو
جانی و دلی ای دل و جانم همه تو
تو هستی من شدی از آنی همه مـــــــــن
من نیست شدم در تو ازآنم همه تــــــــــــو

مولانا

عشق ديگر نيست اين، اين خيرگيست
چلچراغي در سکوت و تيرگيست

عشق چون در سينه ام بيدار شد

از طلب پا تا سرم ايثار شد


اين دگر من نيستم، من نيستم

حيف از آن عمري که با من زيستم

فروغ
 

Similar threads

بالا