چگونه اعدام در هلند غیر قانونی شد

سکولار

عضو جدید
کاربر ممتاز
ا افزایش اعدام ها در ایران، با خود در این فکر بودم که مقاله‌ای در این زمینه بنویسم که چشمم به یک برنامه تلویزونی در هلند خورد به نام "دیدن در روح" که برنامه‌ای بود دربارهٔ وکلای کیفری در هلند.

در این برنامه از چندین وکیل هلندی سوالاتی پیرامون قانون و حقوق کیفری در هلند پرسیده میشد. همه جملگی شدیدا مخالف اجرای حکم اعدام بودند. جالبترین سؤالی که در این برنامه مطرح شد این بود که: از وکیل بسیار موفق و معتبر هلندی به نام "برام موسکویتز" که یهودی هم هست و بسیاری از اقوامش در کمپهای نازی و کورههای آدمسوزی هیتلری جان باخته بودند، پرسیده شد: آیا حق هیتلر بود که اعدام شود؟ او نگاهی عمیق کرد و از اندکی فکر گفت: خیر. اگر ما با حکم اعدام مخالفیم و کشتن را زشت ترین کار ممکن میدانیم، برای همه حتی هیتلر حکم اعدام را جایز نمیدانیم بخصوص که خود هیتلر بین زنده ماندن و خودکشی ، مردن را برگزید و حکم عاشقان مردن و کشتن، زندگیست.

در کشور هلند در دوران قرون وسطا مردمان به دین مسیحی کاتولیک ایمان داشتند و حکومت کلیسا بر قرار بود. کشیشان و سران کلیسا مردم را به این باور که شیطان در وجود بعضی افراد رخنه کرده است(مخصوصاً زنان) در آتش مینداختند یا زیر شکنجه های وحشتناک از آن زنان بیچاره اقرار می گرفتند که با شیطان در تماسند. از جمله انواع فنون جادوگر شناسی کلیسا این بود که زنی را که متهم به تماس با شیطان و جادوگری بود به رود خانه مینداختند و میگفتند اگر روی آب مانده و غرق نشود حتما فرستاده شیطان هست و باید به آتش سپرده شود و اگر غرق شود بی گناه بوده و خداوند او را به بهشت خواهد فرستاد یا اینکه در زمین حفره‌ای میکندند و در آن شمشیرها و چاقوهای متفاوت نصب میکردند و زنان متهم را در بالای این حفره رها میکردن به این منظور که اگر فرستاده اهریمن بوده و جادوگر باشد توانای پرواز خواهد داشت و در چاه نمیفتد. در اروپا روزانه مردمان را به اینگونه جرمها در آتش میسوزاندند و میکشتند تا اینکه ظلم کلیسا بیشتر و بیشتر شد و همه فقیر و بی چاره شدند در حالی که ستمگران در مسند قدرت که به واسطهٔ تحمیق مردم و ترویج خرافه پرستی در قصور طلای خود که از دست رنج روعایا ساخته شده بود در عیش و خوشی زندگی میکردند. تا اینکه دو مرد که خود کشیش بودند و به ستمگری کلیسا به طور روزانه واقف بودند به این فکر آمدند که باید در دین مسیحی اصلاح صورت یابد. کالوین در فرانسه و لوتر در آلمان نه فقط نظریه پردازان تفکر رفرم در دین مسیحی بودند بلکه از پیشگامان مذهب پروتستان بوده و از کلیسای رم اخراج شدند.

مردمان هلند که از ظلم و جور کلیسا رم(کاتولیک) خسته شده بودند به سرعت به مذهب پروتستان گرویدند به همین منظور به کلیساهای کاتولیک که به قصور مجلل تبدیل شده بودند حمله برده و همهٔ جواهرات و آثار هنری موجود در آنجا را به غارت بردند و کشیشان را به جوخهٔ دار سپردند. یکی از سران کاتولیک و بزرگترین امپراطوران آن زمان فیلیپ دوم پادشاه اسپانیا بود که از تبار هاپسبورگ بود که از پدر کل حکومت اروپا و از مادر تمامی مستعمرات اسپانیا که شامل قسمتهای بزرگی از قارهٔ آمریکا و بخشی از آسیا و آفریقا بود، به ارث برده بود. فیلیپ دوم کاتولیکی متعصب بود که نه فقط حملهٔ هلندیها به کلیسا و پروتستان شدن آنهارا کفر و دشمنی با خدا و مسیح میدانست بلکه قسمتی از سرزمین مورد حکومت خود را با تهدید یاغیگری مواجه میدید. پس هلندین مجبور به جنگی ۸۰ ساله شدند که نه فقط برای استقلال کشورشان اهمیت داشت بلکه برای کوتاه کردن دست کلیسای رم از این قسمت اروپا بسیار حائز اهمیت بود.

همینطور که ملت بزرگ ایران بعد از مشاهده نزدیک از حکومت اسلامی در ۳۰ سال گذشته به روشنگری و دریافت حقایق هولناک پیرامون اسلام رسید همینطور بعد از جنایات اسپنیایها در ۸۰ سال جنگ باعث شد تا هلندیها بیشتر به هومانیسم و حقوق بشر روی بیاورند. تحت تأثیر روشنگری در اروپا و مخصوصاً فیلسوفی روشنگر در هلند به نامه سپینوزا، هلندیها در سال ۱۷۷۱ حتا قبل از ورود دموکراسی به این نتیجه رسیدند که سکولاریسم بهترین نوع حکومت است و دیگر کسی‌ را به جرمه دینی عدم نکرده و در ساله ۱۸۶۱ کاملا قانون اعدام را حذف کردند.

هلندیها چند دلیل برای حذف قانون اعدام دارند که باعث شده حتا تفر اعدام کلا از ذهن ها حذف بشود:

۱. کار قضا به دست انسان انجام میشود. انسان کامل وجود ندارد و هر انسانی‌(قاضی) میتواند مرتکب خطا شود. اگر انسانی به اشتباه مجرم شناخته شد و اعدام شد دیگر بر نخواهد گشت.

۲. اگر بدترین فعل ممکن در جهان "کشتن" هست، چگونه حکومت که متشکل از ملت که میتواند خود مجری قانون اعدام باشد؟ پس اعدام به خاطر ضد بشری بودن محکوم است چون کشتن و از بین بردن زندگی بدترین عمل ممکن است. ما ایرانیان میگویم شخصی بی‌ گناه کشته شده! این به این معنی هست که اگر شخصی گناهکار بود پس حتما کشتن او ایرادی ندارد. ولی ما باید به اندزی از بلوغ فکری برسیم که کشتن گناهکار و بیگناه را به یک اندازه محکوم کنیم.

۳. در بسیاری از موارد شخص قاتل به خاطر بیماری روانی‌ و مشکل روحی دست به عمل قتل میزند آیا کشتن بیمار که نه به خاطره خواست شخصی بلکه بخاطر بیماری متکب بدترین جرم ممکن شده روا است؟

۴. آیا کشتن افراد حتا فرد قاتل حل مسئله است یا از بین بردن صورت مسئله؟ آیا قوانین کیفری بر اساس انتقامگیری باید باشند یا بر پایه آموزش؟

حالا این سوال به ذهن من میرسد که تفکر حاکم در اروپا کی به سرزمین ما میاید که دیگر هیچ ایرانی‌ اعدام نشود؟ در ایران ما در سال ۲۰۱۱ میلادی انسانها در ملا عام اعدام میشوند و بسیاری از ایرانیان در بحث هستند که آیا افراد معدوم گناهکار بوده‌اند یا بیگناه؟ آیا مرتکب قتل شدند یا نه؟
 

fire dragon

عضو جدید
کاربر ممتاز
این که یه رنسانس مذهبی تو این منطقه شکل خواهد گرفت رو من هم اعتقاد دارم
دقیقا تعصب و تند رویهایی که کشیشهای قرن 13-14 تو اروپا داشتند الان به شکل تا حدودی متمدن تو خاور میانه شاهد هستیم
از طالبان و حکومتهای دگم مذهبی تا وهابیون عربستان و متعصبان ایران ولی موضوع لغو اعدام رو خیلی باهاش موافق نیستم چون خیلی از جنایتکارها هستند که تو محیط زندان عرصه بروز عقده های روانیشون پیدا نمیشه و با فرض تادیب و اصلاح دوباره وارد جامعه میشن و کارهاشونو از سر میگیرند
فکر نمیکنم به همین راحتی بشه اظهار نظر کرد که اعدام باشه یا نه
 

chelsea2011

عضو جدید
کودکی که گناه خویش را بدون پرسش ما به گردن می گیرد در حال گذراندن نخستین گام های قهرمانی است .
اُرد بزرگ
 

Similar threads

بالا