عشق چيست؟؟؟

mohsen-moghadam

عضو جدید

عشق به هنر يكي از جلوه‌هاي عشق است.(بوسه اثر گوستاو کليمت)


عشق لذتي مثبت است که موضوع آن زيبايي است ، همچنين احساسي عميق، علاقه‌اي لطيف و يا جاذبه‌اي شديد است که محدوديتي در موجودات و مفاهيم ندارد و مي‌تواند در حوزه‌هايي غير قابل تصور ظهور کند.

عشق و احساس شديد دوست داشتن ميتواند بسيار متنوع باشد و ميتواند علايق بسياري را شامل شود.

در بعضي از مواقع، عشق بيش از حد به چيزي ميتواند شکلي تند و غير عادي به خود بگيرد که گاه زيان آور و خطرناک است و گاه احساس شادي و خوشبختي مي‌بشد. اما در کل عشق باور و احساسي عميق و لطيف است که با حس صلح‌دوستي و انسانيت در تطابق است. عشق نوعي احساس عميق و عاطفه در مورد ديگران يا جذابيت بي انتها براي ديگران است. در واقع عشق را مي‌توان يک احساس ژرف و غير قابل توصيف دانست که فرد آنرا دريک رابطه دوطرفه با ديگري تقسيم ميکند. با اين وجود کلمه «عشق» در شرايط مختلف معاني مختلفي را بازگو مي‌کند: علاوه بر عشق رومانتيک که ملغمه‌اي از احساسات و ميل جنسي است، انواع ديگر عشق مانند عشق افلاطوني ، عشق مذهبي ، عشق به خانواده را مي‌توان متصورشد و درواقع اين کلمه را مي‌توان در مورد هرچيز دوست داشتني و فرح بخش مانند فعاليت‌هاي مختلف و انواع غذا به کار برد. «گراهام را دوست دارم». در زبان يوناني براي انواع مختلف عشق کلمات متفاوتي وجود دارد و درواقع کلمه عشق در زبان يوناني در قالب کلمات متعدد بيان مي‌شود، اما در انگليسي اين کلمه با يک قالب هزاران معني را تداعي مي‌کند.



ريشه واژه


در گذشته پنداشته مي‌شد که واژه عشق ريشه عربي دارد. ولي عربي و عبري هر دو از خانواده‌ زبان‌هاي سامي‌اند، و واژه‌هاي ريشه‌دار سامي هماره در هر دو زبان عربي و عبري با معني‌هاي همانند برگرفته مي‌شوند. و شگفت است که واژه «عشق» همتاي عبري ندارد و واژه‌اي که در عبري براي عشق به کار مي‌رود اَحَو (ahav) است که با عربي حَبَّ (habba) خويشاوندي دارد. ولي ديدگاه جديد پژوهشگران اين است که واژه «عشق» از i?ka اوستايي به معني خواست، خواهش، گرايش ريشه مي‌گيرد که آن نيز با واژه? اوستايي i به معني «خواستن، گراييدن، آرزو کردن، جست‌وجو کردن» پيوند دارد. هم‌چنين، به گواهي شادروان فره‌وشي، اين واژه در فارسي ميانه به شکلِ it به معني خواهش، گرايش، دارايي و توان‌گري، خواسته و داراک باز مانده‌است. خود واژه‌هاي اوستايي و سنسکريت نام برده شده در بالا از ريشه هند و اروپايي(زبان آرياييان) نخستين يعني ais به معني خواستن، ميل داشتن، جُستن مي‌آيد که ريخت نامي آن aissk به چم خواست، گرايش، جست‌وجو است. گذشته از اوستايي و سنسکريت، در چند زبان ديگر نيز برگرفته‌هايي از واژه هند و اروپايي نخستين ais بازمانده‌است. در عربي امروز نيز واژه عشق کاربرد بسياري ندارد و بيش‌تر حَبَّ (habba) و برگرفته‌هاي آن به کار مي‌روند مانند: حب، حبيب، حبيبه، محبوب و ديگرها. فردوسي نيز که براي پاس‌داري از زبان فارسي از به کار بردن واژه‌هاي عربي آگاهانه و کوش‌مندانه خودداري مي‌کند ولي واژه? عشق را به آساني و باانگيزه به کار مي‌برد و با آن که آزادي سرايش به او توانايي مي‌دهد که واژه? ديگري را جاي‌گزين عشق کند، واژه? حُب را به کار نميبرد.



بررسي معني

کاراکتر چيني سنتي به مفهوم عشق که از يک قلب (در وسط) تشکيل شده که حاوي «کشش»، «احساس» يا «تفاهم» است و يک احساس با ارزش را تداعي مي‌کند.


اگر چه تعريف دقيق کلمه «عشق» کار بسيار سختي است و مستلزم بحث‌هاي طولاني و دقيق است، اما جنبه‌هاي گوناگون آن را مي‌توان از طريق بررسي چيزهايي که «عشق» يا عاشقانه «نيستند» تشريح کرد. عشق به عنوان يک احساس مثبت (وشکل بسيار قوي «دوست داشتن») معمولا درنقطه مقابل تنفر (يا بي احساسي محض) قرار مي‌گيرد و در صورتي که درآن عامل ميل جنسي کمرنگ باشد و يک شکل خالص و محض رابطه رمانتيک را متضمن باشد، با کلمه شهوت قابل قياس است؛ عشق در صورتي که يک رابطه بين فرد وديگر افراد را توصيف کند که درآن زمزمه‌هاي رمانتيک زيادي وجود دارد در مقابل دوستي و رفاقت قرار مي‌گيرد ؛ با وجود آنکه در برخي از تعاريف «عشق» بروجود رابطه دوستانه بين دو نفر در بافت‌هاي خاص تاکيد دارد.

«عشق» در معناي عام خود بيشتر به وجود رابطه دوستانه بين دونفر دلالت دارد. عشق معمولا نوعي توجه واهميت دادن به يک شخص يا شيء است که حتي گاهي اين عشق محدود به خود نمي‌ شود (مفهوم خودشيفتگي). با اين وجود در مورد مفهوم عشق نظرات متفاوتي وجود دارد. عده‌اي وجود عشق را نفي مي‌کنند. عده‌اي هم آنرا يک مفهوم انتزاعي جديد مي‌دانند و تاريخ «ورود» اين واژه به زبان انسان‌ها و در واقع اختراع آن را طي قرون وسطي يا اندکي پس از آن مي‌دانند که اين نظر با گنجينه باستاني موجود در زمينه عشق و شاعري در تضاد است. عده ديگري هم مي‌گويند که عشق وجود دارد و يک مفهوم انتزاعي هم نيست، اما نمي‌توان آن را تعريف کرد و در واقع کميتي معنوي و متافيزيک است. برخي از روان‌شناسان اعتقاد دارند که عشق عمل به عاريه سپردن «مرزهاي خودي» يا «حب نفس » به ديگران است. عده‌اي هم سعي دارند عشق را از طريق جلوه‌هاي آن در زندگي امروزي تعريف نمايند.

تفاوت‌هاي فرهنگي ميان کشورها و اقوام مختلف امکان دستيابي به يک معناي عمومي و فراگير درمورد کلمه عشق را تقريبا ناممکن ساخته‌است. در توصيف کلمه عشق ممکن است عشق به يک نفس يا عقيده، عشق به يک قانون يا موسسه، عشق به جسم (بدن)، عشق به طبيعت، عشق به غذا، عشق به پول، عشق به آموختن، عشق به قدرت، عشق به شهوت، و يا عشق به انواع مفاهيم ديگر مد نظر باشد و افراد مختلف براي افراد و چيزهاي مختلف درجه دوست داشتن متفاوتي را بروز مي‌دهند. عشق مفهومي انتزاعي است که تجربه کردن آن بسيار ساده تر از توصيفش است. به علت پيچيدگي مفهوم عشق و انتزاعي بودن آن معمولا بحث درمورد آن به کليشه‌هاي ذهني خلاصه مي‌شود و درمورد اين کلمه ضرب المثل‌هاي زيادي وجود دارد، از گفته ويرژيل يعني «عشق همه جا را تسخير مي‌کند» گرفته تا آواز گروه بيتلز يعني «همه چيزي که به آن احتياج داري عشق است». برتراند راسل عشق را يک «ارزش مطلق» مي‌داند که در برابر ارزش نسبي قرار دارد.


انواع

عشق حيراني - اصطلاح حيراني (Agape) توسط مسيحيان اوليه (و به خصوص يونانيان، ريشه اين کلمه يوناني است) براي اشاره به پذيرش بي قيد و شرط و دوست داشتن يک فرد اطلاق شده‌است. اين نوع از عشق بر اساس تصميم و نه احساسات شکل مي‌گيرد.

عشق با وقار - نوعي رفتار مودبانه وموقرانه که در اواخر قرون وسطي در مورد خانم‌ها و عاشقان آنها به کار مي‌رفت

عشق دروغين - نوعي عشق نادرست با هدف کسب ماديات

عشق جنسي (eros) - ميل جنسي نسبت به يک فرد

عشق به خانواده - عشق به افراد خانواده و مهرباني به آنها

عشق آزاد - رابطه جنسي بر اساس انتخاب فرد که محدود به ازدواج نمي‌شود

شيفتگي - در عهد جديد به معناي عشق احساسي مشروط به کار مي‌رود يعني «دوستت دارم چون..»

عشق افلاطوني – يک رابطه نزديک که درآن رابطه جنسي وجود ندارد يا سرکوب يا محدود شده‌است.

عشق ظاهري - رابطه عاشقانه‌اي که در آن پختگي لازم وجود ندارد و «راستين» نيست. اين کلمه داراي بار معنايي منفي است و تاکيد دارد که عشق در دوران جواني معمولا کمتر راستين وواقعي است.

عشق به مذهب - تعهد و دوست داشتن خدا يا مذهب

عشق رومانتيک ـ علاقه‌اي که ترکيبي از صميميت و ميل جنسي است

عشق راستين - عشق بدون قيد و شرط يا انگيزه خاص. دوست داشتن فرد فقط به خاطر خود و نه رفتارها يا عقايدش. همچنين به عشق بي قيد و شرط اشاره دارد.

عشق يک طرفه - مهرعاطفه‌اي که يک طرفه‌است

شهوت - عاطفه بر اساس شهوت و تمايل به ارضاي نفس.

عشق لحظه‌اي - عشقي که در لحظه‌اي که فرد براي اولين بار با فردي تماس مي‌گيرد به وجود مي‌آيد. از اين عشق به مراتب در داستانها و ادبيات ياد شده‌است وبه “ love at first sight ” معروف است.

عشق مستلزم فداکاري - فداکاري و گذشتن از جان يا چيز با ارزش ديگري برمبناي عشق.


ديدگاه‌هاي علمي

در طول تاريخ دو مقوله فلسفه ودين بيشترين مطالب را راجع به مفهوم عشق بيان کرده‌اند. درقرن گذشته روانشناسي در مورد عشق به وفور اظهار نظر کرده‌است. امروزه علوم روان شناسي تکاملي ، زيست شناسي تکاملي، مردم شناسي ، علم اعصاب و زيست شناسي در مورد ماهيت عشق و عملکرد آن بحث‌هاي زيادي را مطرح کرده‌اند. در مدلهاي زيست شناشي مربوط به جنسيت، عشق به عنوان يک غريزه موجود در پستانداران همانند گرسنگي و تشنگي مطرح شده‌است. روانشناسي عشق را پديده‌اي اجتماعي و فرهنگي قلمداد مي‌کند. رابرت اشتنبرگ روانشناس معروف ، مدل مثلثي عشق را مطرح کرد و عشق را شامل سه عنصر دانست: صميميت، تعهد و شهوت. افراد در مرحله صميميت رازها و جزئيات زندگي شخصي خود را براي يکديگر بازگو مي‌کنند. صميميت معمولا در دوستي يا عشق رومانتيک بروز مي‌کند. تعهد انتظار تداوم رابطه عاشقانه تا ابد است. شهوت يا رابطه جنسي سومين قالب عشق است که مهمترين پارامتر محسوب مي‌شود. يلا اين مدل را اندکي تغيير داد و شهوت را به دو جزء شهوت نفساني و شهوت رومانتيک تقسيم بندي کرد.


منشا شيميايي

بر اساس شواهد علم اعصاب درهنگامي که فرد عشق خود را بروز مي‌دهد، تعدادي عنصر شيميايي در مغز فرد فعال مي‌شوند. اين مواد شيميايي عبارتند از : تستسترون ، اوستروژن ، دوپامين ، نورفينفرين ، سروتونين، اوکنسيتوسين و وازوپرسين . درهنگام برقراري رابطه جنسي يا احساسات شهواني ميزان تستسترون و اوستروژن در مغز افزايش پيدا مي‌کند. معمولا دوپامين، نورفينفرين و سروتونين در مرحله جذب نظر فرد مقابل حضور پررنگ تري دارند. به نظر مي‌رسد اوکسي توسين و وازوپرسين به روابط پردوام و قوي ارتباط دارند. در دسامبر ????، دانشمندان ايتاليايي در دانشگاه پاويا متوجه شدند که وقتي فرد براي اولين بار عاشق مي‌شود، ميزان مولکولي که به عنوان NGF عامل رشد عصب شناخته مي‌شود افزايش مي‌يابد اما پس از يکسال ارتباط بين طرفين مقدار اين مولکول به حالت اول بر مي‌گردد. «سطح NGF در افرادي که عاشق بودند بسيار بيشتر بود (P<?????) [ به طور متوسط ???(??)Pg/ml ] و اين مقدار در مورد افرادي که رابطه دراز مدتي را تجربه کرده‌اند و افرادي که هيچ ارتباط عاشقانه‌اي نداشته‌اند به ترتيب برابر [???(??)pg/ml],[???(??)pg/ml] بود. همچنين ميان ميزان NGF و شدت رابطه عاشقانه همبستگي معني داري وجود داشت (r=???? ,p=?????). درغلظت بقيه NT‌ها هيچ تفاوتي مشاهده نشد. در ?? مورد که فرد بعد از ?? تا ?? ماه هنوز رابطه عاشقانه را حفظ کرده بود اما به عقيده خودشان وضعيت رواني شان نسبت به زمان آشنايي تفاوت کرده بود سطح NGF کاهش يافته بود و تقريبا برابر سطح NGF گروه کنترل بود.»


ديدگاه‌هاي فرهنگي

اگرچه در مورد تعريف عشق و ماهيت آن در بين فرهنگ‌هاي مختلف تشابهاتي وجود دارد و اغلب فرهنگ‌ها عشق را نوعي تعهد، دلسوزي، شفقت و شهوت مي‌دانند که در همه انسان‌ها وجود دارد، اما ميان اين فرهنگ‌ها اختلافاتي هم وجود دارد. براي مثال در هند که معمولا ازدواج طبق روال تعريف شده و سنتي صورت مي‌گيرد اعتقاد برآن است که عشق ضرورت اوليه براي ازدواج نيست و عشق پس از ازدواج به وجود مي‌آيد؛ درحاليکه در فرهنگ غرب عشق لازمه ازدواج است.

در ايران براي بيان پديده عشق واژگان زيادي بچشم مي‌خورد،که برخي از زمانهاي دور وجود داشته‌است.درمتون اوستا و در گاثاها بارها ازمهر و دوستي سخن ميان رفته و درمتون بجاي مانده از زبان پارسي ميانه هم وجود دارد.واژگاني مانند آغاشه در اشعار رودکي بچشم مي‌خورد.مهر و عشق و آغاشه و شيفتگي و ايشکاي و دلدادگي و شيدايي و سودا همه از واژگاني هستند که در ايران زمين براي پديده عشق بکاررفته يا ميرود.در اشعار هم بخشي از داستان‌هاي شاهنامه يا اشعار نظامي گنجوي و خواجوي کرماني و عيوقي و جامي و وحشي بافقي و اهلي شيرازي و . . . به يان داستانهاي عاشقانه پرداخته و بسياري شعرا هم به بررسي ماهيت عشق در حالتي جدا از اوصاف صوفيه کارکرده‌اند مانند حافظ و سعدي و باباطاهر و خيام و رودکي که هم غزل و راعي عاشقانه و سوزناک دارند و هم به بررسي ماهيت و کاآمدي عشق پرداخته‌اند.در ادبيات صوفيه هم که راه رسيدن به خدا و حق پاکي و محبت است براي جذب در راه خدا و جدايي از دنيا علاقه‌هاي ذاتي به خدا را در درون خود مي‌پروردند و به حالتي از جذب در راه حق ميرسيدند که بدان عشق الهي ميگفتندو اشعار بيشماري در همين مورد عشق سرائيده‌اند که معشوق خود را خدا مي‌دانستند.مولوي و عطار و ابوسعيد ابي الخير و سنايي غزنوي از اين دسته شاعران هستند.پاره‌اي از شاعران مدح گوي درباري در وصف ممدوحان خود از عبارات و مثل‌هاي عاشقانه زيادي استفاده نموده‌اند. انوري و عنصري و عسجدي و فرخي سيستاني هم ازين دست شاعران هستند.


ديدگاه‌هاي مذهبي

عشق در اديان اوليه ترکيبي از تعهد جاذبه‌اي و عبادي به نيروهاي طبيعت بود (مشرکان چند خدايي). بعدها در اديان جديدتر اين جذبه به سوي اشياء واحد و انتزاعي مانند خداوند، قانون، کليسا، و دولت سوق پيدا کرد (تک خدايي). ديدگاه سوم در اين زمينه به ديدگاه وحدت وجود معروف است وادعا مي‌کند همواره بين آنکه مي‌پرستد وآنکه پرستيده مي‌شود تفاوت وجود دارد. عشق حقيقتي است که ما بر اساس آن در طي زمان خود را ناصحيح به صورت موجودي منزوي تفسير مي‌کنيم.



اسلام

بر اساس ديدگاه مراجع شيعه، اظهار (بيان) عشق ميان دختر و پسر (حتي به منظور ازدواج) گناه است، چرا که ترس افتادن به گناه در ميان است، اگرچه خواستگاري، بدون بيان عشق، براي ازدواج مانعي ندارد. تا وقتي که مفسده‌اي در ميان نباشد، صرفِ داشتنِ محبت و عشقِ قلبي (بدون اظهار آن) اشکالي ندارد.



مسيحيت

در انجيل از عشق به عنوان مجموعه‌اي از اعمال و رفتارها نام برده شده‌است که معنايي وسيع تر از ارتباط احساسي دارد. عشق مجموعه‌اي از رفتارهاي انسان است که انسان بر اساس آنها عمل مي‌کند. در انجيل به افراد سفارش شده که علاوه بر معشوق خود و حتي دوستانشان دشمن خود را نيز دوست داشته باشند. در انجيل از اين عشق فعال در قرنتي ?-?: ?? سخن به ميان آمده‌است:

عشق صبور است، عشق مهربان است. هرگز حسادت نمي‌کن، د هرگز به خود نمي‌بالد، مغرور نيست. گستاخ نيست و خودخواه نيست، به سادگي خشمگين نمي‌شود، خطاهاي ديگران را به خاطر نمي‌سپارد. عشق از همدمي با شيطان لذت نمي‌برد بلکه دوست دار حقيقت است. همواره حافظ است، همواره به ديگران اعتماد دارد، همواره اميدوار است و همواره پانيده‌است. عشق هرگز شکست نمي‌خورد.



مباحث مربوط به تعريف عشق

در اغلب لغت نامه‌ها «عشق» به عنوان علاقه شديد يا انس قلبي تعريف مي‌شود.

به طور کلي «علاقه» يک حالت ذهني يا احساسي است که در طي آن فرد براي کسي يا چيزي نگران و دلواپس است. همچنين توجه و علاقه به کسي همواره با عدم قطعيت مسئوليت پذيري و درک مخاطب همراه است و عامل ايجاد اضطراب است. مراقبت از اشيا مانند يک خانه معمولا به صورت نگهداري و محافظت از آنها و يا پذيرش مسئوليت در قبال آنها همراه است.

« دوستي » - رابطه يا همکاري مناسب بين دوفرد.

« وصال » - ذوب شدن عاشق در معشوق ؛ حالت نهايي عشق راستين.

« خانواده » - افرادي که از طريق اصل و نسب با يکديگر ارتباط دارند.

« پيوند روحي » - رابطه بين فرد و فردي که جزئي از وجود وي است.

توماس جاي اورد عشق رايک عمل اختياري مي‌داند که پاسخي احساسي به ديگران (مانند خدا) است و با هدف ارتقا شخصيت صورت مي‌پذيرد. اورد تعريف خود را در زمينه‌هاي ديني، فلسفي، و علمي قابل استفاده مي‌داند.
 

elham_k

عضو جدید
ممنون عالی بود

ممنون عالی بود

عشق پدیده ایست خاص:که شیری است قوی پنجه
هر که از جان بگذرد از بیشه ی ما بگذرد:heart::heart::gol:
 

chelsea2011

عضو جدید
این نظر شخصی من است : شاد بودن مهمترین کاری ست که یک انسان می تواند انجام دهد .
تیرین لیسه
 

Similar threads

بالا