ستار خان ، سردار ملی

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
ستار خان از سرداران جنبش مشروطه خواهی ایران، و ملقب به سردار ملی است. در مقاومت تبریز وی جانفشانی‌های بسیاری کرد.

مقدمه


ستار قره‌داغی سومین پسر حاج حسن قره داغی در سال 1285 ق ( 1868 میلادی) به دنیا آمد. او از اهالی قره‌داغ آذربایجان بود که در مقابل قشون عظیم محمد علی شاه پس از به توپ بستن مجلس شورای ملی و تعطیلی آن که برای طرد و دستگیر کردن مشروطه خواهان تبریز به آذربایجان گسیل شده بود ایستادگی کرد و بنای مقاومت گذارد. وی مردم را بر ضد اردوی دولتی فرا خواند و خود رهبری آن را بر عهده گرفت و به همراه سایر مجاهدین و باقرخان سالار ملی مدت یک سال در برابر قوای دولتی ایستادگی کرد و نگذاشت شهر تبریز به دست طرفداران محمد علی شاه بیفتد. اختلاف او با شاهان قاجار و اعتراض به ظلم و ستم آنان، به زمان کودکی اش بر می‌گشت. او و دو برادر بزرگ‌ترش اسماعیل و غفار از کودکی علاقه وافری به تیراندازی و اسب سواری داشتند، اما اسماعیل فرزند ارشد خانواده در این امر پیشی گرفته بود و شب و روزش به اسب تازی، تیراندازی و نشست و برخاست با خوانین و بزرگان سپری می‌شد، سرانجام او در پی اعتراض به حاکم وقت دستگیر و محکوم به اعدام شد. این امر ستار را مجاب کرد که نسبت به ظلم درباریان و حکام قاجاری خشمگین شود.

جوانی


ستار در جوانی به جرگه لوطیان (جوانمردان، یا اهل فتوت) محله امیرخیز تبریز درآمد و در همین باب در حالی که به دفاع از حقوق طبقات زحمتکش بر می‌خاست با مأمورین محمدعلی شاه درافتاد و به ناچار از شهر رفت و مدتی به راهزنی مشغول شد، اما از ثروتمندان می‌گرفت و به فقرا می‌داد. سپس با میانجیگری پاره‌ای از بزرگان به شهر آمد و چون در جوانی به درستی و امانتداری در تبریز شهرت داشت به همین دلیل مالکان حفاظت از املاک خود را به او می‌سپردند. او هیچ گاه درس نخواند و سواد خواندن و نوشتن نداشت، اما هوش آمیخته به شجاعتش و مهارت در فنون جنگی و اعتقادات مذهبی و وطن دوستی اش، او را در صف فرهیختگان عصر قرار می‌داد.

مقاومت


او در مدت یازده ماه از 20 جمادی الاول 1326 ق تا هشتم ربیع الثانی 1327 ق رهبری ِ مجاهدین تبریز و ارامنه و قفقازی‌ها را بر عهده داشت و مقاومت شدید و طاقت فرسای اهالی تبریز در مقابل سی و پنج الی چهل هزار نفر قشون دولتی، با راهنمایی و رهبریت او انجام گرفت، به طوری که شهرت او به خارج از مرزهای کشور رسید و در غالب جراید اروپایی و امریکایی هر روز نام او با خط درشت ذکر می‌شد و درباره مقاومت‌های سرسختانه وی مطالبی انتشار می‌یافت.
در اواخر کارِ محاصره تبریز قوای روسیه با موافقت دولت انگلیس به سوی تبریز آمد و راه جلفا را باز کرد. قوای دولتی با دیدن قوای روس به تهران بازگشت و محاصره تبریز پایان گرفت، اما ستارخان حاضر به اطاعت از دولت روس نشد و در اواخر جمادی الثانی 1327 ق (اواخر ماه مه 1909 م) به ناچار با همراهانش به قنسول خانه عثمانی در تبریز پناهنده شد. در منابع ذکر شده‌است که ستارخان به کنسول روس (پاختیانوف) که می‌خواست بیرقی از کنسول خانه خود به سر در خانه ستارخان زند و او را در زینهار دولت روس قرار دهد گفت: «ژنرال کنسول، من می‌خواهم که هفت دولت به زیر بیرق حضرت ابوالفضل و دولت ایران بیایند. من زیر بیرق بیگانه نمی‌روم.»
پس از عقب نشینی قوای روس مردم شهر به رهبری ستارخان در برابر حاکم مستبد تبریز رحیم خان قد علم کردند و او را از شهر بیرون راندند، اما اندکی بعد ستارخان در زیر فشار دولت روس، دعوت تلگرافی ِ آخوند ملامحمدکاظم خراسانی و جمعی از ملیون را پذیرفت و با لقب سردار ملی به سوی تهران حرکت کرد. در این سفر باقرخان سالار ملی نیز همراه او بود.
هدف دولت مشروطه از این اقدام که به بهانه تجلیل از ستارخان و باقرخان صورت گرفته بود در واقع کنترل آذربایجان و خلع سلاح مجاهدین تبریز بود. روز شنبه 7 ربیع الاول سال 1328 ق در شب عید نوروز، جمعیت زیادی از مردم و رجال شهر از جمله یپرم خان ارمنی برای وداع با ستارخان و باقرخان جمع شدند و آنان درمیان هلهله جمعیت از منزل خود بیرون آمدند و به سوی تهران حرکت کردند. در بین راه نیز در شهرهای میانه، زنجان، قزوین و کرج استقبال باشکوهی از این دو مجاهد راستین آزادی به عمل آمد و هنگام ورود به تهران نیمی از شهر برای استقبال به مهرآباد شتافتند و در طول مسیر چادرهای پذیرایی آراسته با انواع تزیینات، و طاق نصرت‌های زیبا و قالی‌های گران قیمت و چلچراغ‌های رنگارنگ گستردند. در سرتاسر خیابان‌های ورودی شهر، تابلوهای زنده باد ستارخان و زنده باد باقرخان مشاهده می‌شد. تهران آن روز سرتاسر جشن و سرور بود. ستارخان پس از صرف ناهار مفصلی که در چادر آذربایجانی‌های مقیم تهران تدارک دیده شده بود به سوی محلی که برای اقامتش در منزل صاحب اختیار (محلی در خیابان سعدی کنونی) در نظر گرفته بودند رفت. او مدت یک ماه مهمان دولت بود، اما به دلیل وجود سربازان و کمی جا دولت، محل باغ اتابک (محل فعلی سفارت روسیه) را به اسکان ستارخان و یارانش و محل عشرت آباد را به باقرخان و یارانش اختصاص داد. پس از چند روزی که نیروهای هر دو طرف در محل‌های تعیین شده اسکان یافتند مجلس طرحی را تصویب نمود که به موجب آن تمامی مجاهدین و مبارزین غیرنظامی از جمله افراد ستارخان و خود او می‌بایست سلاح‌های خود را تحویل دهند. این تصمیم به دلیل بروز حوادث ناگوار و ترور مرحوم سید عبدالله بهبهانی و میرزاعلی محمدخان تربیت از سران مشروطه گرفته شده بود.، اما یاران ستارخان از پذیرفتن این امر خودداری کردند. به تدریج مجاهدین دیگری که با این طرح مخالف بودند به ستارخان و یارانش پیوستند و این امر موجب هراس دولت مرکزی شد. سردار اسعد به ستارخان پیغام داد که «به سوگندی که در مجلس خوردید وفادار باشید و از عواقب وخیم عدم خلع سلاح عمومی بپرهیزید.»، اما باز یاران ستارخان راضی به تحویل سلاح نشدند.

مرگ


بعدازظهر اول شعبان 1328 ق قوای دولتی، که جمعا سه هزار نفر می‌شدند به فرماندهی یپرم خان، یار قدیمی ستارخان در تبریز و رئیس نظمیه وقت باغ اتابک را محاصره کردند و پس از چندبار پیغام، هجوم نظامیان به باغ صورت گرفت و جنگ بین قوای دولتی و مجاهدین آغاز گشت. در این جنگ قوای دولتی از چند عراده توپ و پانصد مسلسل شصت تیر استفاده کردند و به فاصله 4 ساعت 300 نفر از افراد حاضر در باغ کشته شدند. ستارخان راه پشت بام را در پیش گرفت، اما در مسیر پله‌ها در یکی از راهروهای عمارت تیری به پایش اصابت کرد و مجروح شد و قادر به حرکت نبود. اندکی بعد قوای دولتی او را دستگیر کردند و به منزل صحصام السلطنه بردند و خود و اتباعش ناچار به خلع سلاح شدند ( 30 رجب 1328 ق). بعد از این وقایع، ستارخان خانه نشین شد و پزشکان حاذق برای مداوای پای او تمام تلاش خود را کردند، اما معالجات به جایی نرسید و در تاریخ 28 ذی الحجه 1332 هـ. ق ( 25 آبان 1293 ش / 16 نوامبر 1914 م) در تهران دار فانی را وداع گفت و در باغ طوطی در جوار بقعه حضرت عبدالعظیم حسنی در شهرری درحالی که هزاران هزار تهرانی با چشمانی گریان جنازه او را تشییع می‌کردند به خاک سپرده شد. او هنگام فوت حدود 53 سال ( البته بعضی جاها مطرح شده 48 سالگی ) داشت.

محمدامين خياباني ديواني به زبان ترکي درباره وقايع لوطي هاي تبريز سروده که در عهد نادرميرزا مؤلف "تاريخ تبريز" با وصف چند دفعه چاپ کمياب بوده است. ستارخان از لوطيان بومي نبود، بلکه اصل او از قراجه داغ و از ايل محمدخانلو بود. خود به شيخيه اعتقاد داشت و روزگاري در اطراف شهر به سر مي برد. پنهاني به مشهد رفته و برگشته بود.
درباره ستارخان خيلي چيزها نوشته و گفته اند. در خارج از آذربايجان او را به درستي نشناخته اند. در خود آذربايجان نيز چون مردم عادي نمي توانستند بر خود هموار کنند که يک نفر اسب فروش بر يک شهر بلکه بر يک ايالت فرمانروا باشد. درباره او براي کوچک کردن او قصه ها ساختند و پرداختند. اما حقيقت قضيه اينکه وي مردي شجاع و نسبت به مشروطيت صميمي بود و چون از آن دفاع کرده، قهرمان مشروطيت به شمار رفته است و خالي از ضعف و نقص نبوده است. غير از آن هم نمي شد از وي متوقع بود و جوانمردي هائي هم داشته است. دو برادر و يک برادرزاده او را سالداتهاي روس به دار زده اند، يعني در راه مشروطيت قرباني داده است؛ بنابراين سزاوار احترام است.:gol::gol::gol:

منابع : سایت تبیان آذربایجان شرقی ، ایراناس و البته جهان نیوز
 
آخرین ویرایش:

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
سخنانی قابل تامل از سردار ملی

سخنانی قابل تامل از سردار ملی

[FONT=Tahoma, Verdana, sans-serif]سخنانی از سردار ملی :[/FONT]
[FONT=Tahoma, Verdana, sans-serif][/FONT]
[FONT=Tahoma, Verdana, sans-serif][/FONT]
[FONT=Tahoma, Verdana, sans-serif]شجاعت، بدون هدف و آرمان ملی، قدرتی محسوب نمی شود.
[/FONT]

[FONT=Tahoma, Verdana, sans-serif]مشروطه خواه، تفنگچی نیست بل آزادی خواه است. اگر آزادی نباشد، ایران به آشوب کشیده می شود. قاجار، مشروطیت را می پذیرد یا از ایران می رود.
ایرانیان حق دارند پادشاه خویش را خود انتخاب کنند و همین طور نمایندگان مجلس را.
اگر شاه (محمدعلی شاه) غرورش را زیر پا می گذاشت با حقارت از تهران نمی گریخت
.

وطن پرست ترین کسی که شناخته ام، همانا فردوسی، پیرمرد توسی ست.
اگر یک روز از زندگیم باقی مانده باشد، آن یک روز را هم برای استقلال و حفظ کرامت ایران خواهم جنگید، ............ حتی اگر شورشی و ضد مملکت به حساب آیم
دولتین انگلیس و روس را از دخالت در امور حالیه ایران برحذر می دارم. آنچه بین ماست داخلی ست و هر تعرضی به ایران بی جواب نخواهد ماند.
ستارخان به کنسول روس (پاختیانوف) که می خواست بیرق روسیه را به سر در خانه اش زند و او را در زینهار دولت روس قرار دهد، گفت: "ژنرال کنسول، من می خواهم که هفت دولت به زیر بیرق دولت ایران بیایند. من زیر بیرق بیگانه نمی روم."
ستارخان در نامه ای برای فرمانده قشون روس در سرحد جلفا که به سوی تبریز در حرکت بودند، چنین می نویسد: "بدان ایرانیان شاید تاب پادشاه ستمگری همچون محمدعلی شاه قاجار را بیاورند، اما نیروی بیگانه را جز با جام مرگ استقبال نخواهند نمود. اگر برنگردید جنازه شما را برای خانوده تان خواهم فرستاد."
چارلز مارلینگ کاردار سفارت انگلیس در ایران در دسامبر سال ۱۹۰۷ میلادی در جلسه ای برای آنکه بداند رابطه بین دولت روسیه و ستارخان چگونه است، این جملات را از فصل نهم وصیتنامه پطر، فرمانروای روسیه (هم عصر نادرشاه) خواند: "ممالک گرجستان و ولایات قفقاز شریان حیاتی ایران است و همین که نوک نیش تسلط روسیه بر آن خلید، فی الفور خون ضعف از رگ و دل ایران فوران خواهد کرد و چنان او را از حال خواهد برد که به طبابت هزار افلاتون اصلاح طبیعت او ممکن نشود ... بر شما لازم است که بدون فوت وقت ممالک گرجستان و قفقاز را تسخیر نموده و فرمانفرمای ایران را خادم و نوکر مطیع خود سازید." ستارخان می گوید: "فکر می کنم این هذیان های آخر عمر پطر به دهان بسیاری خوش آمده است! او خود ترکه ایرانیان را که به دست جهانگشای عالم نادرقلی افشار بود را بارها خورد. فرزندانش هم هنوز از زیر لاشه جد خویش بدر نیامده اند. این چند صباحی هم که قفقاز از دست ما خارج شده نیز دوامی ندارد، اگر عمر یاری کند ایران را به شکل سابق باز خواهیم گرداند."
یکی از بزرگ ترین آرزوهایم باز گرداندن باکو به سرزمینمان ایران است. ( نه رفتن زیر پرچم باکو )
[/FONT]

 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
میدان و خیابان ستار خان در مرکز استان فارس

میدان و خیابان ستار خان در مرکز استان فارس

خب لازم دونستم اینجا بیام توضیح بدم ................ شاید خیلی از دوستان تعجب کرده باشن که چرا من این موقع از ستارخان سردار ملی کشورمون میگم ................. حقیقتش مدتی هست که در تاپیکها بحث نژادی به شکل عجیبی صورت میگیره افرادی از ستار خان میگن ولی میگن چه اشکالی داره ایالت آذربایجان ایران پرچم مستقلی داشته باشه ................ دوستان متاسفانه بعضیها ستارخان رو تنها روی اسم میشناسن که به نظرم خوبه تحقیق بیشتری کنن ........................ خیلی دوست داشتم که این تاپیک رو موقع فوت ایشون یا تولد ایشون بزارم که متاسفانه فرصتی پیش نیومد ................ انشاالله که این تاپیک در این دو موقع همیشه بالا بیاد و حتما یادی از این سردار ملی کشورمون که فردی با ایمان و وطن پرست بود گردد . انشاالله


http://www.panoramio.com/photo/7058732

خیلی دلم میخواست تصویر رو بزارم ولی نمیدونم چرا نشد :(



این سایت تصویری داره که از گوگل ارز گرفته شده تا همه ببینن که بزرگان تبریز که بزرگان و چهره های ماندگار ایران زمین اند هرگز از یادها نرفته اند و نخواهند رفت

افرادی که این چنین در مورد نژاد فارس میگن ........... خواهشا به خودشون بیان ............. سرتاسر کشور رو ببینند ............... باشد که نگاهشون عوض گردد .

در دین اسلام و فکر میکنم تمامی ادیان الهی نژاد برتر نداریم همه مخلوق یک خدایند ............ دیانت افراد هست که بینشون فرق ایجاد میکنه ................... این سخنی بود که دیشب از فیلم مختار و زبان مختار بن الثقفی شنیدم ............ واقعا گفتنش این جا لازم بود :(:smile:
خواهشا دوستان با هر قومیتی هستن رعایت همدیگه رو بکنن ............. نژاد برتر نداریم
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینم تصویر

اینم تصویر




1 kin Shiraz, Iran
29° 38' 7.97" N 52° 29' 30.85" E

این یه مقدار کوچیک

پس در شیراز که مرکز استان فارس هست هم حتی میدانهایی برای قهرمانان ترک زبان وجود داره .........
و جالبه بدونید که ترک زبانها در شیرازم یافت میشن

البته این دیگه چیز طبیعیه در کل کشور هستن و کاملا در میان خودشون ترکی صحبت میکنن

درباره ترکان ایران دکتر پناهیان تحقیقاتی انجام داده و بر اساس ده جلد” فرهنگ جغرافیای ایران” از انتشارات ستاد ارتش،سال1328-1331 مجموعه ای در چهار جلد به نام” فرهنگ جغرافیای ملی ترکان ایران زمین” همراه یک جلد حاوی نقشه،فراهم آورده ودر سال 1351 در خارج از کشور به چاپ رسانیده است که ما در اینجا به نقل از این کتاب به تعداد رروستاهایی که خارج از چهار استان آذربایجان شرقی،آذربایجان غربی،زنگان و اردبیل(که تقریبا همه روستاهای این چهار روستا ترک هستند ونیازی به آوردن آنها در این لیست نیست)هستند اشاره ای می کنیم: نام شهرستان….روستاهای ترک نشین وابسته //
تهران…209 روستا// شهرضا… 19روستا// قزوین…441 روستا// شهرکرد…30 روستا // اراک…334 روستا // فریدن…82 روستا // ساوه…224 روستا // بیجار…135 روستا //تویسرکان…9 روستا// قم…17 روستا // شاه آباد(اسلام آباد)…2 روستا //محلات…12 روستا //کرمانشاه…8 روستا //طوالش(هشتپر)…68 روستا //همدان…452 روستا// رشت…39 روستا//اهواز…5 روستا// بندر انزلی…10 روستا//خرم آباد…65 روستا// فومن…4 روستا //آباده…65 روستا //لاهیجان…4 روستا // بوشهر…57 روستا // آمل…2 روستا // شیراز…29 روستا // ساری…7 روستا // فسا( فارس )…47 روستا // شاهرود…15 روستا // فیروز آباد(فارس)…12 روستا // گرگان…107 روستا // کازرون ( فارس )…53 روستا // نوشهر…1 روستا // سیرجان(پیچاقچی و افشار)…4 روستا // اصفهان…7 روستا //سبزوار…109 روستا // لار…10 روستا //بجنورد…193روستا // سنندج…83 روستا // درگز…99 روستا // مشهد…25 روستا// قوچان…330 روستا // نیشابور…46 روستا

 
آخرین ویرایش:

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیابان ستار خان در تهران

خیابان ستار خان در تهران

این خیابان یکی از مهمترین خیابان‌های شهر تهران است که تماما در منطقه ۲ شهرداری تهران قرار گرفته.
خیابان ستارخان که پیش از انقلاب اسلامی ایران خیابان تاج نام داشت،:surprised: از میدان دوم صادقیه آغاز شده و پس از گذر از میدان اول صادقیه به تقاطع خیابان خسرو می‌رسد. پس از آن خیابان دو طرفه شده و از زیر پل‌های بزرگراه یادگار امام و پل ستارخان عبور می‌کند تا به سه راه تهران ویلا برسد. پس از آن خیابان باقرخان از آن منشعب می‌شود تا در میدان توحید که در گذشته میدان کندی ( دست گلای پهلوی و آمریکا :eek: )نام داشت به انتهای خود می‌رسد.

 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیابان ستار خان در تهران

خیابان ستار خان در تهران

این خیابان یکی از مهمترین خیابان‌های شهر تهران است که تماما در منطقه ۲ شهرداری تهران قرار گرفته.
خیابان ستارخان که پیش از انقلاب اسلامی ایران خیابان تاج نام داشت،:surprised: از میدان دوم صادقیه آغاز شده و پس از گذر از میدان اول صادقیه به تقاطع خیابان خسرو می‌رسد. پس از آن خیابان دو طرفه شده و از زیر پل‌های بزرگراه یادگار امام و پل ستارخان عبور می‌کند تا به سه راه تهران ویلا برسد. پس از آن خیابان باقرخان از آن منشعب می‌شود تا در میدان توحید که در گذشته میدان کندی ( دست گلای پهلوی و آمریکا :eek: )نام داشت به انتهای خود می‌رسد.


به این لینکم برید ............... اینه که اتفاق تاسف باریست ................ واقعا تاسف بار

و توجه شود که فقط این سرقتها از قهرمانان تبریزی در تهران نشده
بلکه خیلی از بزرگان ..................

واقعا تاسف باره ............. ای کاش فقط تنها این خبر شنیده نمیشد بلکه پیگیری هاییم میشد و اونها نیز بیان میشد

http://zaraghan.blogsky.com/1389/04/20/post-139/
 
آخرین ویرایش:

zeinab68

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنونم محمد آقا

بدان ایرانیان شاید تاب پادشاه ستمگری همچون محمدعلی شاه قاجار را بیاورند، اما نیروی بیگانه را جز با جام مرگ استقبال نخواهند نمود
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنونم محمد آقا

بدان ایرانیان شاید تاب پادشاه ستمگری همچون محمدعلی شاه قاجار را بیاورند، اما نیروی بیگانه را جز با جام مرگ استقبال نخواهند نمود

واقعا به این میگن ستار خان ...................... بیگانه رو خوشحال نمیکنه

شرمنده که تشکر ندارم
 

Sarp

مدیر بازنشسته
خیلی ممنون

میگن شجرنامه ما به ستارخان و باقر خان میرسه
(درحالی که نه ترکیم و نه آذربایجانی)
حتما هوائی بوده :D



ستارخان زاده روستای بیشک هست که الان 7 - 8 تا خونوار بیشتر توش نمونده
با خیلیهاشون هم آشنام
ولی هیچکدوم تا حالا ندیدم چنین ادعایی کنند
شاید از عشیره و نسلش اونجا باقی نمونده اند !
خدا عالمه
 

hosseinassar

مدیر ارشد
حتما هوائی بوده :D



ستارخان زاده روستای بیشک هست که الان 7 - 8 تا خونوار بیشتر توش نمونده
با خیلیهاشون هم آشنام
ولی هیچکدوم تا حالا ندیدم چنین ادعایی کنند
شاید از عشیره و نسلش اونجا باقی نمونده اند !
خدا عالمه

انگار مکتوب هم هست
 

f.mohebbi

عضو جدید
از اونجایی که علاقه شدیدی به تاریخ دارم واقعا لذت بردم
ولی صحبت های سردار ملی واقعا جالب بود
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
با شناخت ستارخان و باقرخان غرور ملی رشد پیدا می کند

با شناخت ستارخان و باقرخان غرور ملی رشد پیدا می کند


نوه ستارخان سردار ملی گفت: آذربایجان سرشار از چهره‌هایی است که شناخت درست آنها و تبیین اندیشه‌هایشان به رشد غرور ملی در راستای اعتلای ایران کمک خواهد کرد.

به گزارش روابط عمومی دفتر منطقه 7 کمیسیون حقوق بشراسلامی ، سامی سردار ملی (نوه ستارخان) در بازدید از خانه ستارخان و دفتر کمیسیون حقوق بشراسلامی که در آستانه سالروز تولد ستارخان و صدمین سالگرد درگذشت ( یکشنبه 27 شهریور ماه سال 1390 ) وی صورت گرفته بود با اشاره به اینکه سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری آذربایجان شرقی درسپردن خانه ستارخان به کمیسیون حقوق بشراسلامی کار پسندیده ای انجام داده است گفت:به نمایندگی از تمام خانواده ستارخان از این اقدام مهم فرهنگی و تاریخی سپاسگزاری می‌کنم .

وی با بیان اینکه مرمت و بازگشایی خانه‌هایی همچون خانه ستارخان و باقرخان از چند جهت حائز اهمیت است ادامه داد: این نوع خانه ها هم تاریخ و فرهنگ یک برهه خاص را معرفی خواهد کرد و هم سابقه شخصیتی و فعالیتی یک فرد در این اماکن بهتر امکان بررسی خواهد یافت و با لحاظ کردن ضعف و قوت‌های هر انسانی در این خانه موزه‌ها می‌توان اخلاق و رفتار شایسته انسانی و میهن‌پرستانه را معرفی کرد.

نوه ستارخان با بیان اینکه مردم باید سرداران ملی این مرز و بوم را بشناسند ادامه داد:
مردم بایستی بدانند ستارخان که بوده، چه فعالیت‌هایی داشته، چگونه وطن‌پرستی را به آسایش ترجیح داده، با شهادت دو برادرزاده جوانش چگونه کنار آمده و چگونه جهان را وداع گفته، چون این مطالب بخش مهمی از تاریخ ما را تشکیل می‌دهند.


وی با بیان اینکه هرکس گذشته خود را نشناسد، آینده روشنی نخواهد داشت ادامه داد: همه ما باید با تاریخ گذشته به خوبی آشنا باشیم و درس‌های تاریخ را در زندگی خود به کار بندیم.


 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
خانه ستارخان ، تنها خانه تسلیم نشده ‌ایران بود

خانه ستارخان ، تنها خانه تسلیم نشده ‌ایران بود

ستارخان ، شهید باکری زمان خود بوده است


دبیر منطقه 7 کمیسیون حقوق بشراسلامی گفت: ستارخان و باقرخان و همه مجاهدین از دوره مشروطیت گرفته تا انقلاب و جنگ تحمیلی ، همگی در مسیر اعتلای ایران اسلامی ، حقوق بشر و عدالت قدم برداشته اند.

به گزارش روابط عمومی دفتر منطقه 7 کمیسیون حقوق بشراسلامی ، مهندس وحید کاظم زاده در حاشیه دیدار سامی سردار ملی (نوه ستارخان) از خانه ستارخان و دفتر کمیسیون حقوق بشراسلامی که در آستانه سالروز تولد ستارخان و صدمین سالگرد درگذشت وی صورت گرفته بود با اشاره به اینکه ستارخان ، شهید باکری زمان خودبوده است گفت: تجلیل از فرماندهان ، قهرمانان ملی و شخصیتهای افتخار آفرین هر ملت، ضمن اینکه تجلیل از تلاشها و رشادتهای آن چهره‏های درخشان است، از سویی دیگر الگویابی و ارائه آن به نسل جوان ،نوجو و آرمان‏گراست.

وی با بیان اینکه در تاریخ آذربایجان ، سرداران ، دلیر مردان و بزرگانی چون قائم مقام فراهانی، میرزا تقی
خان امیرکبیر، ستارخان، باقرخان ، شیخ محمدخیابانی ، ثقة الاسلام، کلنل محمد تقی خان پسیان ، شهید مهدی باکری،شهید علی تجلایی، شهید حمید باکری ، شهید شفیع زاده و شهید یاغچیان ، الهام بخش بسیاری از حرکتها و انقلابهای فردی و اجتماعی گردیده‏اند ادامه داد: آذربایجان الگوهای شایسته در تاریخ خود برای معرفی به نسل جوان دارد و به گواهی تاریخ، شجاع مردان و شیرزنان آذربایجان در همه آوردگاههای علمی، سیاسی، فرهنگی و رزمی هماره از پیشتازان و طلایه‏داران به شمار می‏آیند.

دبیر منطقه 7 کمیسیون حقوق بشراسلامی با بیان اینکه عرصه‏های مختلف زندگی و برهه‏های گوناگون تاریخ، دهها قهرمان در پهنه آذربایجان تربیت کرده که هر کدام درعصر خود و حتی در عصر کنونی الگویی شایسته برای پیروی و انسان سازی هستند افزود: تلاشها و مجاهدت های عالمانه و مبارزات افتخار آمیز هر یک از این نامداران همچون ستارخان سردار ملی ، درسهایی غنی و پرمحتوا برای نوجوانان و جوانان و سایر اقشار این مرز و بوم، می‏تواند باشد و در یک نگاه کلی می توان گفت این الگوها بهترین دروس عملی برای ساختن انسانهای پرتلاش و مؤمن و وطن دوست و شجاع، می‏باشد که می توانند الگویی برای مجاهدت در راه استقلال ، ایجاد عدالت و آزادی ، تحقق حقوق بشر و اعتلای ایران اسلامی باشند.
مهندس کاظم زاده با بیان اینکه خانه ستارخان ، تنها خانه تسلیم نشده ‌ایران به دشمن در زمان استبداد سیاه محمدعلی شاهی و حمله روس به ایران بود ادامه داد: ستارخان همان کسی است که در جواب کنسول روس (پاختیانوف) در تبریز که خواستار تأمین جانی و مالی وی و پناه بردن به سفارت روس شده بود گفته بود « من می خواهم هفت دولت زیر سایه بیرق امیر المومنین علی (ع) باشند و شما از من می خواهید زیر بیرق روس بروم! هرگز چنین کاری نخواهد شد» و چنانچه تارخ گواه بوده در سخت‏ترین روزهای انقلاب مشروطیت، یک تنه بر دل دشمن زد و فقط با 17 نفر از خانه‏اش در محله امیرخیز تبریز (تنها خانه‌ تسلیم نشده ‌ایران) یا علی گویان به کوچه‏ها تاخت و هنوز ساعاتی از این خیزش و حمله برق آسای او و یارانش نگذشته بود که تبریز، نسیم خوش آزادی را استشمام کرد و پرچم ایران بر فراز بامها افراشته شد و هر جا که پرچم‏های سفید تسلیم یا بیرق‏های حمایتی روس و انگلیس نصب شده بودند، بر خاک افتادند.
وی با بیان اینکه کتب تاریخی، ستارخان را مردی شجاع، بی‏باک، جوانمرد، محجوب، مبادی آداب شرعی و اجتماعی، مقید به اجرای احکام شرع مقدس اسلام، مقلد مراجع تقلید، پیرو دستورات مذهبی، وفادار به دوستی و رفاقت، آشنا به اصول مدیریتی خصوصاً در عرصه رزم و نظامیگری، عدالتخواه، طرفدار مستضعفان و محرومان، دشمن آشتی ناپذیر ستمگران، صادق و بی‏ریا، پاکدامن و بی‏آلایش، ساده و صمیمی و شیعه‏ای مخلص و عاشق سید الشهداء (ع) و مرید حضرت عباس (ع) معرفی می‏کند ادامه داد: عصر ما، ستارخان های زیادی پرورش داده و در تحقق انقلاب اسلامی و هشت سال جنگ تحمیلی، قهرمانانی بسان ستارخان را شاهد بوده ایم. شیران شرزه‏ای که آوازه دلیری آنان هنوز هم در آبادان و خرمشهر، فکه و سوسنگرد، بستان و شلمچه، و کوههای سر به فلک کشیده غرب و شمال غرب کشورمان تحت عنوان لشکر 31 عاشورا طنین انداز است. رزم آوران بی‏باک اروند، خط شکنان دلیر بیت المقدس، والفجر 8 و کربلای 5، راست قامتان جاویدی که چون ستارگان فروزان بر پهنه سپهر نیلگون ایران اسلامی می‏درخشند.

دبیر منطقه 7 کمیسیون حقوق بشراسلامی با بیان اینکه ستارخان و باقرخان به دنبال اسقلال و قطع وابستگی ایران از دست اجانب روس و انگلیس بوده و
هرگز به فکر جدایی طلبی و هرگونه افکار مذبوحانه دیگری نبودند تا دستاویز تعدادی انگشت شمار باشند ادامه داد: بایستی تلاش کنیم ستارخان و باقرخان را چنانچه بودند به مردم معرفی کنیم و از هرگونه افراط و تفریط در این زمینه اجتناب نماییم.
 

.حسين

اخراجی موقت
ستار خان از سرداران جنبش مشروطه خواهی ایران، و ملقب به سردار ملی است. در مقاومت تبریز وی جانفشانی‌های بسیاری کرد.

مقدمه


ستار قره‌داغی سومین پسر حاج حسن قره داغی در سال 1285 ق ( 1868 میلادی) به دنیا آمد. او از اهالی قره‌داغ آذربایجان بود که در مقابل قشون عظیم محمد علی شاه پس از به توپ بستن مجلس شورای ملی و تعطیلی آن که برای طرد و دستگیر کردن مشروطه خواهان تبریز به آذربایجان گسیل شده بود ایستادگی کرد و بنای مقاومت گذارد. وی مردم را بر ضد اردوی دولتی فرا خواند و خود رهبری آن را بر عهده گرفت و به همراه سایر مجاهدین و باقرخان سالار ملی مدت یک سال در برابر قوای دولتی ایستادگی کرد و نگذاشت شهر تبریز به دست طرفداران محمد علی شاه بیفتد. اختلاف او با شاهان قاجار و اعتراض به ظلم و ستم آنان، به زمان کودکی اش بر می‌گشت. او و دو برادر بزرگ‌ترش اسماعیل و غفار از کودکی علاقه وافری به تیراندازی و اسب سواری داشتند، اما اسماعیل فرزند ارشد خانواده در این امر پیشی گرفته بود و شب و روزش به اسب تازی، تیراندازی و نشست و برخاست با خوانین و بزرگان سپری می‌شد، سرانجام او در پی اعتراض به حاکم وقت دستگیر و محکوم به اعدام شد. این امر ستار را مجاب کرد که نسبت به ظلم درباریان و حکام قاجاری خشمگین شود.

جوانی


ستار در جوانی به جرگه لوطیان (جوانمردان، یا اهل فتوت) محله امیرخیز تبریز درآمد و در همین باب در حالی که به دفاع از حقوق طبقات زحمتکش بر می‌خاست با مأمورین محمدعلی شاه درافتاد و به ناچار از شهر رفت و مدتی به راهزنی مشغول شد، اما از ثروتمندان می‌گرفت و به فقرا می‌داد. سپس با میانجیگری پاره‌ای از بزرگان به شهر آمد و چون در جوانی به درستی و امانتداری در تبریز شهرت داشت به همین دلیل مالکان حفاظت از املاک خود را به او می‌سپردند. او هیچ گاه درس نخواند و سواد خواندن و نوشتن نداشت، اما هوش آمیخته به شجاعتش و مهارت در فنون جنگی و اعتقادات مذهبی و وطن دوستی اش، او را در صف فرهیختگان عصر قرار می‌داد.

مقاومت


او در مدت یازده ماه از 20 جمادی الاول 1326 ق تا هشتم ربیع الثانی 1327 ق رهبری ِ مجاهدین تبریز و ارامنه و قفقازی‌ها را بر عهده داشت و مقاومت شدید و طاقت فرسای اهالی تبریز در مقابل سی و پنج الی چهل هزار نفر قشون دولتی، با راهنمایی و رهبریت او انجام گرفت، به طوری که شهرت او به خارج از مرزهای کشور رسید و در غالب جراید اروپایی و امریکایی هر روز نام او با خط درشت ذکر می‌شد و درباره مقاومت‌های سرسختانه وی مطالبی انتشار می‌یافت.
در اواخر کارِ محاصره تبریز قوای روسیه با موافقت دولت انگلیس به سوی تبریز آمد و راه جلفا را باز کرد. قوای دولتی با دیدن قوای روس به تهران بازگشت و محاصره تبریز پایان گرفت، اما ستارخان حاضر به اطاعت از دولت روس نشد و در اواخر جمادی الثانی 1327 ق (اواخر ماه مه 1909 م) به ناچار با همراهانش به قنسول خانه عثمانی در تبریز پناهنده شد. در منابع ذکر شده‌است که ستارخان به کنسول روس (پاختیانوف) که می‌خواست بیرقی از کنسول خانه خود به سر در خانه ستارخان زند و او را در زینهار دولت روس قرار دهد گفت: «ژنرال کنسول، من می‌خواهم که هفت دولت به زیر بیرق حضرت ابوالفضل و دولت ایران بیایند. من زیر بیرق بیگانه نمی‌روم.»
پس از عقب نشینی قوای روس مردم شهر به رهبری ستارخان در برابر حاکم مستبد تبریز رحیم خان قد علم کردند و او را از شهر بیرون راندند، اما اندکی بعد ستارخان در زیر فشار دولت روس، دعوت تلگرافی ِ آخوند ملامحمدکاظم خراسانی و جمعی از ملیون را پذیرفت و با لقب سردار ملی به سوی تهران حرکت کرد. در این سفر باقرخان سالار ملی نیز همراه او بود.
هدف دولت مشروطه از این اقدام که به بهانه تجلیل از ستارخان و باقرخان صورت گرفته بود در واقع کنترل آذربایجان و خلع سلاح مجاهدین تبریز بود. روز شنبه 7 ربیع الاول سال 1328 ق در شب عید نوروز، جمعیت زیادی از مردم و رجال شهر از جمله یپرم خان ارمنی برای وداع با ستارخان و باقرخان جمع شدند و آنان درمیان هلهله جمعیت از منزل خود بیرون آمدند و به سوی تهران حرکت کردند. در بین راه نیز در شهرهای میانه، زنجان، قزوین و کرج استقبال باشکوهی از این دو مجاهد راستین آزادی به عمل آمد و هنگام ورود به تهران نیمی از شهر برای استقبال به مهرآباد شتافتند و در طول مسیر چادرهای پذیرایی آراسته با انواع تزیینات، و طاق نصرت‌های زیبا و قالی‌های گران قیمت و چلچراغ‌های رنگارنگ گستردند. در سرتاسر خیابان‌های ورودی شهر، تابلوهای زنده باد ستارخان و زنده باد باقرخان مشاهده می‌شد. تهران آن روز سرتاسر جشن و سرور بود. ستارخان پس از صرف ناهار مفصلی که در چادر آذربایجانی‌های مقیم تهران تدارک دیده شده بود به سوی محلی که برای اقامتش در منزل صاحب اختیار (محلی در خیابان سعدی کنونی) در نظر گرفته بودند رفت. او مدت یک ماه مهمان دولت بود، اما به دلیل وجود سربازان و کمی جا دولت، محل باغ اتابک (محل فعلی سفارت روسیه) را به اسکان ستارخان و یارانش و محل عشرت آباد را به باقرخان و یارانش اختصاص داد. پس از چند روزی که نیروهای هر دو طرف در محل‌های تعیین شده اسکان یافتند مجلس طرحی را تصویب نمود که به موجب آن تمامی مجاهدین و مبارزین غیرنظامی از جمله افراد ستارخان و خود او می‌بایست سلاح‌های خود را تحویل دهند. این تصمیم به دلیل بروز حوادث ناگوار و ترور مرحوم سید عبدالله بهبهانی و میرزاعلی محمدخان تربیت از سران مشروطه گرفته شده بود.، اما یاران ستارخان از پذیرفتن این امر خودداری کردند. به تدریج مجاهدین دیگری که با این طرح مخالف بودند به ستارخان و یارانش پیوستند و این امر موجب هراس دولت مرکزی شد. سردار اسعد به ستارخان پیغام داد که «به سوگندی که در مجلس خوردید وفادار باشید و از عواقب وخیم عدم خلع سلاح عمومی بپرهیزید.»، اما باز یاران ستارخان راضی به تحویل سلاح نشدند.

مرگ


بعدازظهر اول شعبان 1328 ق قوای دولتی، که جمعا سه هزار نفر می‌شدند به فرماندهی یپرم خان، یار قدیمی ستارخان در تبریز و رئیس نظمیه وقت باغ اتابک را محاصره کردند و پس از چندبار پیغام، هجوم نظامیان به باغ صورت گرفت و جنگ بین قوای دولتی و مجاهدین آغاز گشت. در این جنگ قوای دولتی از چند عراده توپ و پانصد مسلسل شصت تیر استفاده کردند و به فاصله 4 ساعت 300 نفر از افراد حاضر در باغ کشته شدند. ستارخان راه پشت بام را در پیش گرفت، اما در مسیر پله‌ها در یکی از راهروهای عمارت تیری به پایش اصابت کرد و مجروح شد و قادر به حرکت نبود. اندکی بعد قوای دولتی او را دستگیر کردند و به منزل صحصام السلطنه بردند و خود و اتباعش ناچار به خلع سلاح شدند ( 30 رجب 1328 ق). بعد از این وقایع، ستارخان خانه نشین شد و پزشکان حاذق برای مداوای پای او تمام تلاش خود را کردند، اما معالجات به جایی نرسید و در تاریخ 28 ذی الحجه 1332 هـ. ق ( 25 آبان 1293 ش / 16 نوامبر 1914 م) در تهران دار فانی را وداع گفت و در باغ طوطی در جوار بقعه حضرت عبدالعظیم حسنی در شهرری درحالی که هزاران هزار تهرانی با چشمانی گریان جنازه او را تشییع می‌کردند به خاک سپرده شد. او هنگام فوت حدود 53 سال ( البته بعضی جاها مطرح شده 48 سالگی ) داشت.

محمدامين خياباني ديواني به زبان ترکي درباره وقايع لوطي هاي تبريز سروده که در عهد نادرميرزا مؤلف "تاريخ تبريز" با وصف چند دفعه چاپ کمياب بوده است. ستارخان از لوطيان بومي نبود، بلکه اصل او از قراجه داغ و از ايل محمدخانلو بود. خود به شيخيه اعتقاد داشت و روزگاري در اطراف شهر به سر مي برد. پنهاني به مشهد رفته و برگشته بود.
درباره ستارخان خيلي چيزها نوشته و گفته اند. در خارج از آذربايجان او را به درستي نشناخته اند. در خود آذربايجان نيز چون مردم عادي نمي توانستند بر خود هموار کنند که يک نفر اسب فروش بر يک شهر بلکه بر يک ايالت فرمانروا باشد. درباره او براي کوچک کردن او قصه ها ساختند و پرداختند. اما حقيقت قضيه اينکه وي مردي شجاع و نسبت به مشروطيت صميمي بود و چون از آن دفاع کرده، قهرمان مشروطيت به شمار رفته است و خالي از ضعف و نقص نبوده است. غير از آن هم نمي شد از وي متوقع بود و جوانمردي هائي هم داشته است. دو برادر و يک برادرزاده او را سالداتهاي روس به دار زده اند، يعني در راه مشروطيت قرباني داده است؛ بنابراين سزاوار احترام است.:gol::gol::gol:

منابع : سایت تبیان آذربایجان شرقی ، ایراناس و البته جهان نیوز

سلام محمداقا ممنون
برام كمي مبهم در خصوص پناهدنه شدن به سفارت تركيه
فكر كنم اونجاش دروغ باشه
 

Similar threads

بالا