دعای کمیل

rahimsaei

عضو جدید
به نام خداوند بخشنده مهربان

خداوندا ! به آن رحمت که در بر
گرفته کل عالم را سراسر

به نیروی عظیم لایزالت
جهان مغلوب و مقهور جلالت

نیارد در مقام عزتت تاب
مه و مهر و زمین و آتش و آب

اگر اشیاء عالم جمله فانیست
فروغ ذات پاکت جاودانیست

زاسماء تو مملو کاینات است
محاط فضل و علمت ممکنات است

تمام ملک هستی از کمالت
فروزان گشته با نور جمالت

سراسر نوری و قدوسی و پاک
پدید آرندهء ذرات افلاک

مقدم بر سماوات و زمین ها
خدای اولین و آخرین ها

به فضلت عفو کن پروردگارا !
گناهانی که درد پرده ها را

ببخش آن جرمها بر من خدایا
که پی در پی فرود آرد بلایا

بشوی از لوح اعمالم سیاهی
که نعمت را برد، آرد تباهی

خطاهایی که امید و رجایم
کند قطع و شود سد دعایم

همین دنیا گناهانم ببخشای
به عصیانها گروگانم مفرمای

به لطفت نزد خود دارم مقرب
به درگاهت شفیعم باش ، یا رب

مرا یاد خودت بخشای الهام
عطا فرما سپاس جود و انعام

زدرگاه تو با خواری و زاری
بخواهم عفو و رحم و سازگاری

نصیبم کن تواضع با قناعت
همه عمرم سرآید با رضایت
.
.
.
.
.
.
.

شعر: مصطفی هاشمیان

بقیه اش انشالله بعداً
 

rahimsaei

عضو جدید
کریما سائلی بس بینوایم
سزاوار عنایات و عطایم


الها! سلطه و جاهت گران است
نهان مکر تو و امرت عیان است

به دستت قدرت و قهر و جلال است
گریز از ملک و از حکمت محال است


نیابم ای خدا ! غیر از تو غفار
به افعال بدم پیوسته ستار


ستم بر نفس خود بسیار کردم
به جهل و غفلتم اصرار کردم

نمودم تکیه بر جود و عطایت
به لطف دایمت بر بنده هایت

غفورا ! عیب من مستور کردی
مصیبتها زجانم دور کردی

زغفلتها و پوچیها رهاندی
مرا در پرتو مهرت نشاندی

بسا مکروه و مانع را زدودی
زلغزشها نگهدارم تو بودی

نمودی منتشر تعریف بسیار
نبودم این ستایش را سزاوار

الها ! بس عظیم است ابتلائات
فزون گردیده بر من سوء حالات

بسی شرمنده از کمبود اعمال
زمینگیرم از این انبوه اغلال

زسودم باز دارد آرزوها
فریبم داده رنگارنگ دنیا

خیانتهای این نفس بد آموز
به سهل انگاریم افکند و این روز

کریما ! سوء رفتار و جفایم
نگردد سد و مانع در دعایم

تو آگاهی زاعمال تباهم
دگر رسوای این و آن مخواهم

به جهل و غفلت و امیال و تقصیر
مجازاتم مفرما، دست من گیر

بر احوالم عطوف و مهربان باش
زرأفت بر تنم پیوسته جان باش

الها ! جز توأم فریاد رس کیست؟
زسوز سینه ام آگاه کس نیست

عدویم داد تزئین راه باطل
شدم بی باک و نفسم مایل

قضا با سرنوشتم بست پیوند
به گمراهی و گردابم افکند

ز امرت گاه سرپیچی نمودم
اطاعت نفس سرکش را فزودم

ستایش مر تو را زین حکم و تقدیر
نداریم در بلایت عذر و تدبیر

کنون مستغفر از اسراف و تقصیر
سر افکنده پشیمان و زمینگیر


منیب و معترف ، درهم شکسته
پناه آورده ام رنجور و خسته

گرم خوانی و گررانی الهی !
ندانم غیر درگاهت پناهی

پذیرایم شو ای دریای رحمت!
کزینم به، تصور نیست نعمت

رسختیها و شدتها رهانم
نگر بر ضعف جان و استخوانم

زایجادم به نیکی پروراندی
به یادم بودی و روزی رساندی

به لطف دایمت وان فضل و انعام
ببخشایم، نما اکرام اتمام

پس از اقرار قلبی و زبانی
به وحدانیّتت آن سان که دانی

چگونه با خضوع و صدق و پوزش
توانی دید جسمم را در آتش؟

نعیما ! کی کنی آواره آن را
که پروردی وبخشیدی مأوا

چسان بعد از جهانی مهربانی
زغفران و کرم مارا برانی؟

و یا آن را که خود کردی کفایت
کنی تسلیم گرداب بلایت

به صورتها که افتاده است بر خاک
به درگاه عظیمت، خالق پاک !

به دلها و زبانهای خداجوی
ترا بر وحدت و حکمت ثنا گوی

بر این اعضای در اطاعت شتابان
قلوی معترف، چشمان گریان

به استغفار گویان در خفایا
مسلّط کنی چون آتش الها ؟

کریما! کی چنین چشم از تو داریم
به عفو و مغفرت امیدواریم

بلایا در جهان صعب است و بسیار
ولیکن بی ثبات و پوچ و فرّار

تو می دانی که ما را نیست طاقت
همین ناسازگاری یا مشقت

به عقبی ای خدا پس کی توانیم
بسی مدت در آن شدت بمانیم؟

که بی تخفیف و سخت و پردوام است
نشانها از غضب وز انتقام است

ندارد طاقت خشمت الها !
جبال و برّ وبحر و آسمانها


.
التماس دعا
.

شعر: مصطفی هاشمیان

بقیه اش انشالله بعداً
 

nayyeri1982

عضو جدید
خوبه
البته در ايران اينقدر عربي و فارسي با هم مخلوط است كه كسي مشكل چنداني براي فهم متون عربي انهم چيزي مثل دعاي كميل كه هميشه تو زندگيمون جاريه پيدا نمي كنه
 

Similar threads

بالا