رد پای احساس ...

targol68

عضو جدید
دیشب باران قرار با پنجره داشت
روبوسی آبدار با پنجره داشت
یکریزبه گوش پنجره پچ پچ کرد
چک چک...چک چک
چکار با پنجره داشت؟
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
نه صدای سکوت تلخی که شکسته شود از شیرینی عشق
نه خیال نم باران که بشوید دل از افکاری زشت
نیست هیچ یک را راهی
در این کوچه ی خلوت دلتنگی ما...
 

faramarzjan

کاربر فعال
:gol:ارمغان
چگونه ماهی خود را به آب می سپردم
به دست موج خیانت سپرده ام جان را
فضای یاد تو در ذهن من چو دریاییست
بر آن شکفته هزاران هزار نیلوفر
در ین بهشت برین چون نسیم می گذرم
چه ارمغان برم آن خنده گل افشان را؟:gol::love::love::love::love:
 

mona.p

عضو جدید
کاربر ممتاز
اول از همه برایت آرزومندم كه عاشق شوی،
و اگر هستی، كسی هم به تو عشق بورزد،
و اگر اینگونه نیست، تنهائیت كوتاه باشد،
و پس از تنهائیت، نفرت از كسی نیابی.
آرزومندم كه اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد،
بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی كنی.


برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی،
از جمله دوستان بد و ناپایدار،
برخی نادوست، و برخی دوستدار
كه دست كم یكی در میانشان
بی تردید مورد اعتمادت باشد.
و چون زندگی بدین گونه است،
برایت آرزومندم كه دشمن نیز داشته باشی،
نه كم و نه زیاد، درست به اندازه،
تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهد،
كه دست كم یكی از آنها اعتراضش به حق باشد،
تا كه زیاده به خودت غرّه نشوی.
و نیز آرزومندم مفیدِ فایده باشی
نه خیلی غیرضروری،
تا در لحظات سخت
وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است
همین مفید بودن كافی باشد تا تو را سرِ پا نگهدارد.


همچنین، برایت آرزومندم صبور باشی
نه با كسانی كه اشتباهات كوچك میكنند
چون این كارِ ساده ای است،
بلكه با كسانی كه اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر میكنند
و با كاربردِ درست صبوری ات برای دیگران نمونه شوی.
و امیدوام اگر جوان كه هستی
خیلی به تعجیل، رسیده نشوی
و اگر رسیده ای، به جوان نمائی اصرار نورزی
و اگر پیری، تسلیم ناامیدی نشوی
چرا كه هر سنّی خوشی و ناخوشی خودش را دارد
و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند.
امیدوارم حیوانی را نوازش كنی
به پرنده ای دانه بدهی، و به آواز یك سَهره گوش كنی
وقتی كه آوای سحرگاهیش را سر می دهد.
چرا كه به این طریق
احساس زیبائی خواهی یافت، به رایگان.

امیدوارم كه دانه ای هم بر خاك بفشانی
هرچند خُرد بوده باشد
و با روئیدنش همراه شوی
تا دریابی چقدر زندگی در یك درخت وجود دارد..
بعلاوه، آرزومندم پول داشته باشی
زیرا در عمل به آن نیازمندی
و برای اینكه سالی یك بار
پولت را جلو رویت بگذاری و بگوئی: این مالِ من است.
فقط برای اینكه روشن كنی كدامتان اربابِ دیگری است!
و در پایان، اگر مرد باشی، آرزومندم زن خوبی داشته باشی
و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی
كه اگر فردا خسته باشید، یا پس فردا شادمان
باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیاغازید.
اگر همه ی اینها كه گفتم فراهم شد
دیگر چیزی ندارم برایت آرزو كنم.

 

reyhaneh88

عضو جدید
نالم......
نالم از دست تو ای ناله که تاثیر نکردی
گر چه او کرد دل از سنگ تو تقصیر نکردی


شرمسار توام ای دیده ازین گریه‌ی خونین
که شدی کور و تماشای رخش سیر نکردی


ای اجل گر سر آن زلف درازم به کف افتد
وعده هم گر به قیامت بنهی دیر نکردی


وای از دست تو ای شیوه‌ی عاشق‌کش جانان
که تو فرمان قضا بودی و تغییر نکردی


مشکل از گیر تو جان در برم ای ناصح عاقل
که تو در حلقه‌ی زنجیر جنون گیر نکردی


عشق همدست به تقدیر شد و کار مرا ساخت
برو ای عقل که کاری تو به تدبیر نکردی


خوشتر از نقش نگارین من ای کلک تصور
الحق انصاف توان داد که تصویر نکردی


چه غروریست در این سلطنت ای یوسف مصری
که دگر پرسش حال پدر پیر نکردی ؟


شهریارا تو به شمشیر قلم در همه آفاق
به خدا ملک دلی‌نیست که تسخیر نکردی
«شهریار»
 
  • Like
واکنش ها: cute

گلابتون

مدیر بازنشسته
 

mona.p

عضو جدید
کاربر ممتاز


وقتي كه مي روي زمانه چه بي رنگ مي شود
اين واژه هاي لعنتي از سنگ مي شود
از من نپرس چرا گريه مي كنم؟
«گاهي دلم براي خودم تنگ مي شود.»
 
  • Like
واکنش ها: cute

گلابتون

مدیر بازنشسته
دلم تنگ است دلم تنگ است
دلم اندازه حجم قفس تنگ است
سکوت از کوچه لبریز است
صدایم خیس و بارانی است
نمی دانم چرا در قلب من پاییز طولانی است
 

a-saeid-e

عضو جدید
احساس

احساس

چنديست كه پاي احساسم لنگ ميزند..
چنديست كه احساسم ديگر ردپايي ندارد..
گمش كرده ام..
احساسم را ميگويم..
چنديست كه يخ صدايم ميكنند..
تقصير من چيست آخر پايش را لنگ كرده اند من هم گمش كرده ام..
بدون احساس هم ميشود نوشت..
بدون احساس هم ميتوان در دل جا گرفت..
اگر ميشود پس باز كن بازوانت را كه چنديست يخ زده ام..

 

garshasbi-m

عضو جدید
چنديست كه پاي احساسم لنگ ميزند..
چنديست كه احساسم ديگر ردپايي ندارد..
گمش كرده ام..
احساسم را ميگويم..
چنديست كه يخ صدايم ميكنند..
تقصير من چيست آخر پايش را لنگ كرده اند من هم گمش كرده ام..
بدون احساس هم ميشود نوشت..
بدون احساس هم ميتوان در دل جا گرفت..
اگر ميشود پس باز كن بازوانت را كه چنديست يخ زده ام..

ميشود در دل جا گرفت ....
به شرط صداقت
زير اين گنبد نيلي زير اين چرخ كبود توي يك صحراي دور يه برج پير كهنه بود
يه روزي زير هجوم وحشي بارون و باد از افق كبوتري تا برج كهنه پر گشود
برج تنها سر پناه خستگيش شد مهربونيش مرهم شكستگيش شد
اما اين حادثه برج و كبوتر قصه فاجعه دلبستگي شد
راز پرواز و فقط تو ميدوني تو ميدونستي ، من نميتونم برم تو ميتوني تو ميتونستي
باد و بارون كه تموم شد اون پرنده پر كشيد
التماس و اشتياق و ته چشم برج نديد
عمر بارون عمر خوشبختي برج كهنه بود
بعد از اون حتي تو خوابم اون پرنده رو نديد
اي پرنده من اي مسافر من من همون پوسيده تنها نشينم
هجرت تو هرچي بود معراج تو بود اما من اسير مرداب زمينم
راز پرواز و فقط تو ميدوني تو ميدونستي ، آخر قصه مون و تو ميدوني تو ميدونستي
من نميتونم برم تو ميتوني تو ميتونستي
:gol::gol::gol:
 

زيگفريد

عضو جدید
کاربر ممتاز
من مستم


من مستم و ميخانه پرستم


راهم منماييد،


پايم بگشاييد!


وين جام جگر سوز مگيريد زدستم!
مي،لاله و باغم

مي،شمع و چراغم


مي،همدم من،


همنفسم،


عطر دماغم.


خوشرنگ ،


خوش آهنگ


لغزيده به جامم.


از تلخي طعم وي


انديشه مداريد،


گواراست به کامم


در ساحل اين آتش


من غرق گناهم


همراه شما نيستم


اي مردم بتگر!


من نامه سياهم


فرياد رسا!


در شب گسترده پر وبال


از آتش اهريمن بدخو به امان دار


هم ساغر پر مي


هم تاک کهنسال


کان تاک زرافشان دهدم خوشه زرين
وين ساغر لبريز

اندوه زدايد ز دلم با مي ديرين


با آنکه در ميکده را باز ببستند


با آنکه سبوي مي ما را بشکستند


با محتسب شهر بگوييد :که هشدار!


هشدار!


که من


مست مي هر شبه هستم
 

ملیسا

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعنی مستی و ديوانگی

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] عشق يعنی با جهان بيگانگی [/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعنی شب نخفتن تا سحر[/FONT]
[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] عشق يعنی سجده ها با چشم تر [/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعنی سر به دار آويختن [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] عشق يعنی اشک حسرت ريختن [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعنی در جهان رسوا شدن [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] عشق يعنی مست و بی پروا شدن [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]****************************[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعنی سوختن يا ساختن [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] عشق يعنی زندگی را باختن [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعنی انتظار و انتظار [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] عشق يعنی هرچه بينی عکس يار [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعنی ديده بر در دوختن [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] عشق يعنی در فراقش سوختن [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعنی لحظه های التهاب[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] عشق يعنی لحظه های ناب ناب [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]*****************************[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعنی سوز نی ، آه شبان [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] عشق يعنی معنی رنگين کمان [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعنی شاعری دل سوخته [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] عشق يعنی آتشی افروخته [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعنی با گلی گفتن سخن [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] عشق يعنی خون لاله بر چمن [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعنی شعله بر خرمن زدن [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] عشق يعنی رسم دل بر هم زدن [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعنی يک تيمّم، يک نماز [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] عشق يعنی عالمی راز و نياز [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]*****************************[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعنی با پرستو پر زدن [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] عشق يعنی آب بر آذر زدن [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعنی چون محمد پا به راه [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] عشق يعنی همچو يوسف قعر چاه [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعنی بيستون کندن به دست [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] عشق يعنی زاهد اما بُـت پرست [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعنی همچو من شيدا شدن [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] عشق يعنی قطره و دريا شدن [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعنی يک شقايق غرق خون [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] عشق يعنی درد و محنت در درون [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعنی يک تبلور يک سرود [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] عشق يعنی يک سلام و يک درود [/FONT]
 

kajal4

عضو جدید
کاربر ممتاز
و حدس می زنم شبی مرا جواب میكنی

و قصر كوچك دل مرا خراب میكنی

سر قرار عاشقی همیشه دیر كرده ای


ولی برای رفتنت عجب شتاب میكنی

من از كنار پنجره تو را نگاه میكنم

و تو به نام دیگری مرا خطاب می كنی


چه ساده در ازای یك نگاه پاك و ماندنی


هزار مرتبه مرا ز خجلت آب میكنی


به خاطر تو من همیشه با همه غریبه ام


تو كمتر از غریبه ای مرا حساب میكنی


و كاش گفته بودی از همان نگاه اولت


كه بعد من دوباره دوست انتخاب می كنی....
 

Sinai

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سلام دریا، سلام دریا، فشانده گیسو! گشوده سیما !
همیشه روشن، همیشه پویا، همیشه مادر، همیشه زیبا !
سلام مادر، که می تراود، نسیم هستی، زتار و پودت .
همیشه بخشش، همیشه جوشش، همیشه والا، همیشه دریا !
سلام دریا، سلام مادر، چه می سرائی؟ چه می نوازی ؟
بلور شعرت، همیشه تابان، زبان سازت، همیشه شیوا .
چه تازه داری؟ بخوان خدا را، دلم گرفته، دلم گرفته !
که از سرودم رمیده شادی، که در گلویم شکسته آوا !
چه پرسی ازمن: – « چرا خموشی؟ هجوم غم را نمی خروشی !
جدار شب را نمی خراشی، چرا بدی را شدی پذیرا ؟ »
- شکسته بازو گسسته نیرو، جدار شب را چگونه ریزم ؟
سپاه غم را چگونه رانم، به پای بسته، به دست تنها ؟
خروش گفتی ؟ چه چاره سازد، صدای یک تن، درین بیابان ؟
خراش گفتی ؟ که ره گشوده، به زور ناخن، ز سنگ خارا ؟
بخوان خدا را، دلم گرفته، دلم گرفته، دلم گرفته !
درین سیاهی، از آن افق ها، شبی زند سر، سپیده آیا ؟
 

mona.p

عضو جدید
کاربر ممتاز
من مستم


من مستم و ميخانه پرستم


راهم منماييد،


پايم بگشاييد!


وين جام جگر سوز مگيريد زدستم!
مي،لاله و باغم

مي،شمع و چراغم


مي،همدم من،


همنفسم،


عطر دماغم.


خوشرنگ ،


خوش آهنگ


لغزيده به جامم.


از تلخي طعم وي


انديشه مداريد،


گواراست به کامم


در ساحل اين آتش


من غرق گناهم


همراه شما نيستم


اي مردم بتگر!


من نامه سياهم


فرياد رسا!


در شب گسترده پر وبال


از آتش اهريمن بدخو به امان دار


هم ساغر پر مي


هم تاک کهنسال


کان تاک زرافشان دهدم خوشه زرين
وين ساغر لبريز

اندوه زدايد ز دلم با مي ديرين


با آنکه در ميکده را باز ببستند


با آنکه سبوي مي ما را بشکستند


با محتسب شهر بگوييد :که هشدار!


هشدار!


که من


مست مي هر شبه هستم


عالی بود زیگفرید!
خیلیییی قشنگ بود!:heart:
ممنون:gol:
شاعرش کیه؟:gol:
ممنون:gol:
 

aftab

عضو جدید
کاربر ممتاز
قلب خانه ای است با دو اتاق خواب در یکی رنج و در دیگری شادی زندگی میکند.
نباید زیاد خندید و گرنه رنج در اتاق دیگری بیدار می شود.
 

ملیسا

عضو جدید
کاربر ممتاز
عاشقی محنت بسیار کشید/تا لب دجله به معشوقه رسید
نشده از گل رویش سیراب/که فلک دسته گلی داد باب
نازنین چشم بشط دوخته بود/فارغ از عاشق دل سوخته بود
گفت وه وه چه گل رعنا ئیست/ لایق دست چو من زیبائیست
زین سخن عاشق معشوقه پرست/جست در آب چو ماهی از شست
خوانده بود این مثل آنمایهء ناز/ که نکویی کن و در آب انداز
باری آن عاشق بیچاره چو بط/ دل بدریا زد و افتاد بشط
دید آبیست فراوان ودرست/ بنشاط آمد ودست از جان شست
دست وپایی زد و گل را بربود/سوی دلدارش پر تاب نمود
گفت کای آفت جان سنبل تو / ما که رفتیم بگیر این گل تو
بکنش زیب سر ای دلبر من / یاد آبی که گذشت از سر من
جز برای دل من بوش مکن/ عاشق خویش فراموش مکن
خود ندانست مگر عاشق ما / که ز خوبان نتوان جست وفا
عاشقان را همه گر آب برد/ خوبرویان همه را خواب برد
 

mona.p

عضو جدید
کاربر ممتاز
جز دلت که قطره ایست بیکران کس نشان ز بیکران نمی دهد

جز تو هیچ میزبان مهربان نان و گل به میهمان نمی دهد


خواستم که با تو درد دل کنم گریه ام ولی امان نمی دهد


پاره های این دل شکسته را گریه هم دوباره جان نمی دهد
 

ملیسا

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفتند: چهل‌ شب‌ حياط‌ خانه‌ات‌ را آب‌ و جارو كن
شب‌ چهلمين، خضر خواهد آمد
سال ها ‌ خانه‌ام‌ را رُفتم‌ و روييدم‌ و خضر نيامد.
زيرا فراموش‌ كرده‌ بودم‌ حياط‌ خلوت‌ دلم‌ را جارو كنم.
 

ملیسا

عضو جدید
کاربر ممتاز
ناگهان دیدم سرم آتش گرفت
سوختم ، خاکسترم آتش گرفت

چشم واکردم ، سکوتم آب شد
چشم بستم ، بسترم آتش گرفت

در زدم ، کس این قفس را وا نکرد
پر زدم ، بال و پرم آتش گرفت

از سرم خواب زمستانی پرید
آب در چشم تَرَم آتش گرفت

حرفی از نام تو آمد بر زبان
دستهایم ، دفترم آتش گرفت



 

لاوي

عضو جدید

ناگهان دیدم سرم آتش گرفت

سوختم ، خاکسترم آتش گرفت

چشم واکردم ، سکوتم آب شد
چشم بستم ، بسترم آتش گرفت

در زدم ، کس این قفس را وا نکرد
پر زدم ، بال و پرم آتش گرفت

از سرم خواب زمستانی پرید
آب در چشم تَرَم آتش گرفت

حرفی از نام تو آمد بر زبان
دستهایم ، دفترم آتش گرفت





سوز و گداز تو سياوش ز چيست..؟
اين دل نفرين شده ازآن كيست..؟
خوبترت راه جفا پيشه كرد
راه خرابات كه در پيش نيست.!


سياوش
 

mona.p

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو نیستی و این در و دیوار هیچ‌وقت...
غیر از تو، من به هیچ کس انگار هیچ‌وقت...

اینجا دلم برای تو هی شور می‌زند
از خود مواظبت کن و نگذار هیچ‌وقت...

اخبار گفت شهر شما امن و راحت است
من باورم نمی‌شود اخبار هیچ‌وقت...

حیفند روزهای جوانی نمی‌شوند
این روزها دومرتبه تکرار، هیچ‌وقت

من نیستم بیا و فراموش کن مرا
کی بوده‌ام برات سزاوار؟ هیچ‌وقت!

بگذار من شکسته شَوَم تو صبور باش
جوری بمان همیشه که انگار هیچ‌وقت
...
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بر تن خورشید می پیچد به ناز
چادر نیلوفری رنگ غروب

تک درختی خشک در پهنای دشت
تشنه می ماند در این تنگ غروب

از کبود آسمان های روشنی
می گریزد جانب آفاق دور

در افق بر لاله سرخ شفق
می چکد از ابرها باران نور

می گشاید دود شب آغوش خویش
زندگی را تنگ می گیرد به بر

باد وحشی می دود در کوچه ها
تیرگی سر می کشد از بام و در

شهر می خوابد به لالای سکوت
اختران نجوا کنان بر بام شب

نرم نرمک باده مهتاب را
ماه می ریزد درون جام شب

نیمه شب ابری به پهنای سپهر
می رسد از راه و می تازد به ماه

جغد می خندد به روی کاج پیر
شاعری می ماند و شامی سیاه

دردل تاریک این شب های سرد
ای امید نا امیدی های من

برق چشمان تو همچون آفتاب
می درخشد بر رخ فردای من
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
عقل بیهوده سر طرح معما دارد
بازی عشق مگر شاید و اما دارد

در خیال آمدی و آینه ی قلب شکست
آینه تازه از امروز تماشا دارد

بس دلتنگم اگر گریه کنم میگویند
قطره ای قصد نشان دادن دریا دارد

تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است
چه سرانجام خوشی گردش دنیا دارد ...
 

ملیسا

عضو جدید
کاربر ممتاز
آسمان قلب ها ابری است
چرا باران نمی بارد
چرا بر شاخسار صنوبرها دگر ، برگی نمی روید
چرا این مردمان ، روح سبز زندگی را نمی بویند
لبخندها نشان از غم بر لبان بستند
چرا بر چشم ها باران اشک نمی بارد
قلب هاتهی است
عشق بی معنی است
مگر دوران چه دورانی است؟!
زمستان است
و هوای قلب ها ابری است
لیک باران نمی بارد
بهار هرگز نمی آید
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2235

Similar threads

بالا