نشانه ها و خصایص امام زمان ( عج ) ( اتفاقات بعد از ظهور )

rabin_huood

عضو جدید
کاربر ممتاز
برداشته شدن تقيّه و خوف

برداشته شدن تقيّه و خوف

سى و سوم : برداشته شدن تقيّه و خوف از كفّار و مشركان و منافقان و ميسر شدن بندگى خداى تعالى و سلوك در امور دنيا و دين ، حسب نواميس الهيّه و فرامين آسمانيّه ، بدون حاجت به دست برداشتن از پاره اى از آنها، از بيم مخالفان و ارتكاب اعمال ناشايسته و مطابق كردار ظالمان . چنانكه خداى تعالى وعده فرموده در كلام خود:
وَعَدَ اللّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الاَْرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِيْنَهُمْ الَّذِى ارْتَضى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ اَمْناً يَعْبُدُونَنِى لايُشْرِكُونَ بِى شَيْئا... .(55)
وعده داده خداى تعالى آنان را كه ايمان آوردند از شما و كردند كارهاى شايسته كه البته خليفه گرداند ايشان را. چنانكه خليفه گردانيد آنان را كه بودند پيش از ايشان و البته متمكّن خواهد كرد براى ايشان ، دين ايشان را كه پسنديد بر ايشان و البته تبديل خواهد كرد ايشان را از پس ترس ايشان ، ايمنى كه بپرستند مرا و شريك قرار ندهند براى من چيزى را.
و بر هر منصفى پوشيده نيست كه اين وعده خلافت كه خداى تعالى داده كه بدهد به بعضى از آنها كه داراى مرتبه ايمان و درجات عمل صالحند در دنيا پس از نبىّ خود صلى الله عليه و آله كه در عهد خلافتش متمكن باشد از اقامه تمام دينى كه خدا برايش ‍ پسنديده و ايمن شود پس از خوفى كه به او از جانب خلق رسيده و پرستش نمايند او يا ساير انام خداى تعالى را بى تقيّه ، زيرا آن به حسب عمل ، نوعى از شرك است ؛ هر چند با اجتماع شروطش واجب شود؛ چه با اطمينان و آرامش دل به حقيقت ايمان بر شرك و كفر جوارح و زبان مؤ اخذه نيست اگر متوقّف شود بر آن حفظ جان چنين خليفه و خلافت و چنين آسودگى و امنيت و چنين تمكن از مذهب و ملّت ، تاكنون در ميان مسلمين نشده و از عهد آن كسى خبر نداده و نتوان دادن جز عهدى كه همه مسلمين خبر دادند كه نبى اكرم وعده داد كه خواهد آمد كه عهد ذلّت و خوارى ظالمان و منافقان و ملحدان است و روز عزّت و رفعت و عبادت و بندگى مؤ منان و آن روز، روز ظهور حضرت مهدى است عليه السلام كه از تمام مراتب دين چيزى نباشد كه نداند يا داند و نفرمايد؛ يا بفرمايد و كسى از عهده بر نيايد.
چنانكه از اخبار فريقين معلوم و مبيّن است و اينكه بعضى از مخالفان گفتند كه مورد آيه شريفه ، عهد خلفاى اربعه است و كلام واسطى كه مخصوص به عهد ثلاثه است ، شبيه به سفسطه و انكار بديهى است . چنانكه در كتب امامت مشروح شده و بر هر چيز به احوال سلف مخفى نيست كه چنين روزى بر مسلمين نگذشت كه داراى شروطه ثلاثه باشد، چه رسد به ماه و سال و از اين جهت در جمله اخبار اماميه رسيده كه نزول آيه در شاءن قائم عليه السلام است .
شيخ طبرسى در (مجمع البيان ) فرمود كه : (روايت از اهل بيت عليهم السلام اين است كه آيه ، در حق مهدى عليه السلام است .)
و روايت كرده عياشى كه حضرت سجاد عليه السلام اين آيه را تلاوت كرد، آنگاه فرمود كه : (ايشان واللّه شيعيان ما اهل بيت اند. اين كار، يعنى اين سه احسان بزرگ ، به ايشان كرده مى شود بر دست مردى از ما و او مهدى اين امّت است .)
در (كمال الدين ) صدوق روايت است از امام صادق عليه السلام كه فرمود: (بعد از ذكر نوح عليه السلام و انتظار مؤ منان فرج را، تا اينكه عطا فرمود خداوند به ايشان استخلاف و تمكين را كه همچنين است قائم عليه السلام زيرا كه ممتد مى شود ايام غيبت او تا اينكه خالص شود حق و از ايمان كدورت مرتفع شود، به مرتد شدن هر كس از شيعه كه طينت او خبيث باشد و بيم نفاق در او برود، چون ببيند استخلاف و تمكين را و امرى كه منتشر مى شود در عهد مهدى عليه السلام .)
راوى عرض كرد: (كسانى هستند كه گمان مى كند اين آيه نازل شده در حق فلان و فلان و فلان و على عليه السلام .)
فرمود: (خداوند دلهاى ايشان را هدايت نكند. كجا متمكن شد دينى كه پسنديد آن را خداوند و رسولش به انتشار امر آن در امت و رفتن خوف از دلهاى ايشان و مرتفع شدن شك از سينه هاى ايشان در عهد يكى از آنها و در عهد على عليه السلام به ارتداد مسلمانان و فتنه ها كه برانگيخته شد در عهد ايشان و مقاتله ها كه واقع شد در ميان ايشان و كفّار.)
و نيز روايت كرده از امام رضا عليه السلام كه فرمود : (دينى نيست براى آن كسى كه ورعى ندارد و ايمان ندارد آن كسى كه تقيّه نمى كند بدرستى كه اكرم شما در نزد خداوند، آن كسى است كه بيشتر عمل كند به تقيّه ، پيش از خروج قائم ما؛ پس كسى كه ترك كند آن را پيش از خروج قائم ما، پس او از ما نيست .)
 

rabin_huood

عضو جدید
کاربر ممتاز
حاكميت حضرت عليه السلام بر تمام زمين

حاكميت حضرت عليه السلام بر تمام زمين

سى و چهارم : فرو گرفتن سلطنت آن حضرت ، تمام روى زمين را از مشرق تا مغرب ، برّ و بحر، معموره و خراب و كوه و دشت . نماند جايى كه حكمش جارى و امرش نافذ نشود و اخبار در اين معنى متواتر است .
شيخ صدوق در (علل ) و (عيون ) و (كمال الدين ) روايت كرده از رسول خدا صلى الله عليه و آله در خبرى طولانى كه فرمود: (در شب معراج نظر كردم به ساق عرش . پس ديدم دوازده نور را، در هر نورى سطر سبزى بود كه بر آن اسم وصيّى بود از اوصياى من ، اوّل ايشان علىّ بن ابيطالب و آخر ايشان مهدى امّت من صلوات اللّه عليهم اجمعين .)
گفتم : (اى پروردگار من ! اينها اوصياى منند پس از من ؟)
پس خطاب رسيد كه : (اى محمّد صلى الله عليه و آله ! اينها اولياء و اصفياء و حجّتهاى منند بعد از تو بر خلق و ايشان اوصياى تو هستند و خلفاى تو و بهترين خلق من بعد از تو. قسم به عزّت و جلال خود كه هر آينه البتّه ظاهر كنم به ايشان ، دين خود را و بلند كنم به ايشان ، كلمه خود را و پاك كنم به آخر ايشان ، زمين خود را از دشمنان خود و البته مالك گردانم او را مشرقهاى زمين و مغربهاى آن را.
و هر آينه البتّه مسخّر كنم براى او بادها را و هموار كنم البته براى او ابرهاى سخت را و البته بالا برم او را در اسباب ، يعنى راههاى آسمان و البته يارى كنم او را به لشكر خود و قوّت دهم او را، به ملائكه خود تا بالا گيرد دعوت من و جمع شوند خلايق بر توحيد من . آنگاه دوام دهم سلطنت او را و روزگار سلطنت را به نوبت گذارم ميان اولياى خود تا روز قيامت .)
در (كمال الدين ) از آن جناب روايت است كه فرمود بعد از ذكر سلطنت ذى القرنين كه : (بزودى خداى تعالى جارى مى فرمايد سنّت او را در قائم از فرزندان من و مى رساند او را مشرق زمين و مغرب آن ، تا اينكه نمى ماند موضعى از دشت و كوه كه ذوالقرنين در آن قدم گذاشته مگر آنكه او قدم گذارد در آنجا.)
و نيز گفتيم از حضرت باقر عليه السلام كه فرمود: (گويا مى بينم اصحاب قائم عليه السلام را كه احاطه نمودند مابين خافقين .)
 

rabin_huood

عضو جدید
کاربر ممتاز
ادامه قبلی ...

ادامه قبلی ...

تفسير امام صادق عليه السلام از آيه شريفه (وله اسلم من فى السموات ... )
و در تفسير عياشى روايت است از امام صادق عليه السلام كه فرمود، در تفسير آيه شريفه : ولَهُ اَسْلَمَ مَنْ فِى السَّمواتِ وَالاَْرْضِ طَوْعا وَكَرْهاً... .(56) كه : (هرگاه قائم ما خروج كرد، نمى ماند زمينى مگر آنكه ندا كنند در آن شهادت لا اله الا الله و ان محمّدا رسول اللّه .
نيز از حضرت كاظم عليه السلام ، روايت شده است در تفسير آيه مذكوره كه : (آن نازل شده در حق قائم عليه السلام چون بيرون آورد يهود و نصارى و صائبين و زنادقه و كفّار را در مشرق زمين و مغرب آن . پس عرضه دارد بر ايشان اسلام را. پس هر كه به رغبت اسلام آورد، امر فرمايد او را به نماز و زكات و آنچه مسلم را به آن امر كنند و واجب است براى خداوند بر او كه هر كه اسلام نياورد، گردنش را بزند تا نماند در مشرقها و مغربها احدى مگر موحّد.)
راوى گفت : (فداى تو شوم ! خلق بيشتر از اينهاست .)
فرمود: (خداى تعالى چون اراده فرمايد امرى را، زياد را كم و كم را زياد فرمايد.)
يوسف بن يحيى السلمى در باب نهم از كتاب (عقد الدّرر) اخبار بسيارى در كيفيّت فتوحات آن حضرت و گرفتن قسطنطنيه و روم و بنى الاصفر و چين و كابل و جزاير و غير آنها ذكر كرده كه مقام ذكر آن نيست .
 

ehsanstr

عضو جدید
ويژگي‌هاي مهدويت از ديدگاه قرآن

ويژگي‌هاي مهدويت از ديدگاه قرآن

:gol:
ويژگي‌هاي مهدويت از ديدگاه قرآن
سيماي ظاهري اسلام، تحقق آن در جامعه‌اي سياسي ـ ديني ـ يعني امت ـ بود و [اين امت] از تمام افرادي كه در سراسر جهان به خداوند و وحي الهي از طريق محمد [(ص)] ايمان داشتند، تشكيل مي‌شد. از اين رو اعتقاد مسلمانان به رهبري مسيحايي كه هدايت شده الهي است ـ يعني مهدي ـ ريشه در قبول اين امر دارد كه كار و نقش محمد [(ص)] ـ به عنوان پيامبر هدايت شده الهي ـ ايجاد اين امت آرماني بوده است. وحي اسلامي خود را بطور جدي درگير تعيين آن دسته از شرايط بشري مي‌داند كه مانع از تحقق اهداف غايي الهي دربارة بشريت است. تمدن بشري ـ آن گونه كه قرآن تصريح مي‌كند ـ سابقه جهاد (مبارزه) دائم عليه خودمحوري بشر و كوته‌فكريِ خودپرورده او است؛ يعني همان دو منبع اصلي تنازع و نابودي بشريت كه ملازم آن است. پيش از آن كه واقعاً بتوان از طريق جهاد اصغر بر دشمن بيروني كه مانع از تحقق جامعة بشريِ مبتني بر عدالت و صلح است، غلبه كرد،‌ ابتدا بايد از طريق جهاد اكبر بر دشمن درون پيروز شد. مبحث نجات و رستگاري در اسلام نشانگر وضعيت بحراني بشر است و به سرنوشت عام بشر ـ يعني حماسه بشريِ جست‌وجوي عدالت و صلح ـ معنا مي‌بخشد؛ معنايي كه انسان‌ها شديداً بدان نيازمندند. اين است جوهر مهدويت در اسلام.
خداوند طي دوران مختلف، در تاريخ مداخله نموده و نمونه‌هايي زنده، يعني پيامبران را ـ كه مي‌توانند ماهيت واقعي بشر و كمال او را از طريق ايمان به خداوند متذكر گردند ـ به سوي مردم روانه مي‌كند. در آخرالزمان، پس از آن كه بشر زمان را به هدر مي‌دهد و باز هم زماني كه خود را نيازمند احياي معنويت و اخلاق مي‌داند تا وظيفة تاريخي خود در ايجاد نظم الهي بر روي زمين بر عهده بگيرد، خداوند عيسي و مهدي را خواهد فرستاد تا ايمان ناب و خالص را احيا نمايند و كارهاي ناروايي را كه عليه بندگان درستكار خداوند روا داشته شده، جبران نمايند. در اين ميان، انسان‌ها بايد به تلاش خود ادامه دهند تا ماهيت ازلي خود را از طريق اسلام (تسليم) بشناسند. اين است سيماي معنوي ـ اخلاقي مهدويت در اسلام.

:heart:
 

ehsanstr

عضو جدید
ويژگي‌هاي مهدويت از ديدگاه قرآن

ويژگي‌هاي مهدويت از ديدگاه قرآن

ويژگي‌هاي مهدويت از ديدگاه قرآن
سيماي ظاهري اسلام، تحقق آن در جامعه‌اي سياسي ـ ديني ـ يعني امت ـ بود و [اين امت] از تمام افرادي كه در سراسر جهان به خداوند و وحي الهي از طريق محمد [(ص)] ايمان داشتند، تشكيل مي‌شد. از اين رو اعتقاد مسلمانان به رهبري مسيحايي كه هدايت شده الهي است ـ يعني مهدي ـ ريشه در قبول اين امر دارد كه كار و نقش محمد [(ص)] ـ به عنوان پيامبر هدايت شده الهي ـ ايجاد اين امت آرماني بوده است. وحي اسلامي خود را بطور جدي درگير تعيين آن دسته از شرايط بشري مي‌داند كه مانع از تحقق اهداف غايي الهي دربارة بشريت است. تمدن بشري ـ آن گونه كه قرآن تصريح مي‌كند ـ سابقه جهاد (مبارزه) دائم عليه خودمحوري بشر و كوته‌فكريِ خودپرورده او است؛ يعني همان دو منبع اصلي تنازع و نابودي بشريت كه ملازم آن است. پيش از آن كه واقعاً بتوان از طريق جهاد اصغر بر دشمن بيروني كه مانع از تحقق جامعة بشريِ مبتني بر عدالت و صلح است، غلبه كرد،‌ ابتدا بايد از طريق جهاد اكبر بر دشمن درون پيروز شد. مبحث نجات و رستگاري در اسلام نشانگر وضعيت بحراني بشر است و به سرنوشت عام بشر ـ يعني حماسه بشريِ جست‌وجوي عدالت و صلح ـ معنا مي‌بخشد؛ معنايي كه انسان‌ها شديداً بدان نيازمندند. اين است جوهر مهدويت در اسلام.
خداوند طي دوران مختلف، در تاريخ مداخله نموده و نمونه‌هايي زنده، يعني پيامبران را ـ كه مي‌توانند ماهيت واقعي بشر و كمال او را از طريق ايمان به خداوند متذكر گردند ـ به سوي مردم روانه مي‌كند. در آخرالزمان، پس از آن كه بشر زمان را به هدر مي‌دهد و باز هم زماني كه خود را نيازمند احياي معنويت و اخلاق مي‌داند تا وظيفة تاريخي خود در ايجاد نظم الهي بر روي زمين بر عهده بگيرد، خداوند عيسي و مهدي را خواهد فرستاد تا ايمان ناب و خالص را احيا نمايند و كارهاي ناروايي را كه عليه بندگان درستكار خداوند روا داشته شده، جبران نمايند. در اين ميان، انسان‌ها بايد به تلاش خود ادامه دهند تا ماهيت ازلي خود را از طريق اسلام (تسليم) بشناسند. اين است سيماي معنوي ـ اخلاقي مهدويت در اسلام
 

Reyhana.A

کاربر بیش فعال
این روز ها که میگذرد هروز در انتظارت هستم

اما با من بگو آیا من نیز در روزگار آمدنت هستم..........
 

Similar threads

بالا