کوچه های تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

venous_20

عضو جدید
کاربر ممتاز
گریه کن گریه قشنگه

گریه سهمه دل تنگه

گریه کن گریه غروبه

مرهم این راه دوره

سر بده آواز هق هق

خالی کن دلی که تنگه

گریه کن گریه قشنگه


گریه سهمه دل تنگه


 

م.سنام

عضو جدید
گاهی آنقدردلتنگ می شوم که آسمان هم دلش برایم می گیرد
وابرها خود را شریک غصه هایم می کنند وبرای آرزوهای بر باد رفته ام
می گریند.آنگاه من درزیر باران چشمهایم را شستشو می دهم تا حسرت دقایق
از دست رفته را نخورند وپاکتر وزلال تر به فردا بنگرند
فردایی بهتر از امروز ودیروز
 

raha

مدیر بازنشسته
ابر گریان غروبم که به خونابه اشک
میکشم در دل خود، آتش اندوهی را
سینه ی تنگ من از بار غمی سنگین است
پاره ابرم که نهان ساخته ام کوهی را

آسمان گریه ستاند بر سر خاک
بینوا من که در این گریه ی من، مستی نیست
همچو مه، کاهش من از غم بیفردائی ست
همچو نی، وحشتم از باد تهیدستی نیست

آسمان بستری افکنده از خاکستر ابر
آتش ماه در این بستر سرد افتاده ست
دل خونین مرا بستر غم خوابگه است
خال سرخ ست که بر گونه زرد افتاده ست

در دل این شب تاریک تو فانوس منی
گرد تو، خرمن باران زده ی هاله ی توست
آبی و ناله ی تو یخ زده در سینه ی سنگ
چشمه ی خشک دلم منتظر ناله ی توست

ای که در خلوت من بوی تو پیچیده هنوز
یاد شیرین تو تا مرگ هماغوشم باد
ابر تاریکم و از گریه ی اندوه پرم
حسرت دیدن خورشید فراموشم باد...
 

زيگفريد

عضو جدید
کاربر ممتاز
دست عشق از دامن دل دور باد!
می توان آیا به دل دستور داد؟
می توان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل مباد؟
موج را آیا توان فرمود: ایست!
باد را فرمود: باید ایستاد؟
آنکه دستور زبان عشق را
بی گزاره در نهاد ما نهاد
خوب می دانست تیغ تیز را
در کف مستی نمی بایست داد
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
یاران و دوستداران جمعند و جام گردان
مطرب همیشه گویا، ساقی مدام گردان

قومی در انتظاریم، این جا دمی گذر کن
وین قوم را به لطفی از لب غلام گردان

گوینده گشته مطرب وانگه کدام گفتن؟
گردنده گشته ساقی و آن گه کدام گردان؟

ساغر ز سیم ساده با آب لعل دایر
مجمر ز زر پخته با عود خام گردان

غیر از تو هیچ کامی در خورد نیست ما را
بخرام و عیش ما را زان رخ تمام گردان

شام سیاه ما را چون صبح کن ز چهره
صبح سفید دشمن از غصه شام گردان

من باده با تو خوردن کردم حلال بر خود
گو: خویش را همی کش، بر ما حرام گردان

تشریف ده زمانی، ای ماه و اوحدی را
هم سر به چرخ بر کش، هم نیک نام گردان
 

Dandalion

عضو جدید
ای شما!
ای تمام عاشقان ِ هر کجا!
از شما سوال می‌کنم:
نام یک نفر غریبه را
در شمار نامهای‌تان اضافه می‌کنید؟

یک نفر که تا کنون
ردپای خویش را
لحن مبهم صدای خویش را
شاعر سروده‌های خویش را نمی‌شناخت
گرچه بارها و بارها
نام این هزار نام را
از زبان این و آن شنیده بود

یک نفر که تا همین دو روز پیش
منکر نیاز گنگ سنگ بود
گریه‌ی گیاه را نمی‌سرود
آه را نمی‌سرود
شعر شانه‌های بی‌پناه را
حرمت نگاه بی‌گناه را
و سکوت یک سلام
در میان راه را نمی‌سرود
نیمه‌های شب
نبض ماه را نمی‌گرفت
روزهای چهارشنبه ساعت چهار
بارها شماره‌های اشتباه را نمی‌گرفت

ای شما!
ای تمام نام‌های هر کجا!
زیر سایبان دست‌های خویش
جای کوچکی به این غریب بی پناه می‌دهید؟
این دل نجیب را
این لجوج دیر باور عجیب را
در میان خویش
راه می‌دهید؟


قیصرامین پور
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
قفسي بايد ساخت
هرچه در دنيا گنجشک و قناري هست
با پرستوها
و کبوترها
همه را بايد يکجا به قفس انداخت
روزگاري است که پرواز کبوترها
در فضا ممنوع است
که چرا
به حريم جت ها خصمانه تجاوز شده است
روزگاري است که خوبي خفته است
و بدي بيدار است
و هياهوي قناري ها
خواب جت ها را آشفته است
غزل حافظ را مي خواندم
مزرع سبز فلک ديدم و داس مه نو
تا به آنجا که وصيت مي کرد
گر روي پاک و مجرد چو مسيحا به فلک
از فروغ تو به خورشيد رسد صد پرتو
دلم از نام مسيحا لرزيد
از پس پرده اشک
من مسيحا را بالاي صليبش ديدم
با سرخم شده بر سينه که باز
به نکو کاري پاکي خوبي
عشق مي ورزيد
و پسر هايش را
که چه سان پاک و مجرد به فلک تاخته اند
و چه آتش ها هر گوشه به پا ساخته اند
و برادرها را خانه برانداخته اند
دود در مزرعه سبز فلک جاري است
تيغه نقره داس مه نو زنگاري است
و آنچه هنگام درو حاصل ماست
لعنت و نفرت و بيزاري است
روزگاري است که خوبي خفته است
و بدي بيدار است
و غزل هاي قناري ها
خواب جت ها را آشفته است
غزل حافظ را مي بندم
از پس پرده اشک
خيره در مزرعه خشک فلک مي نگرم
مي بينم
در دل شعله و دود
مي شود خوشه پروين خاموش
پيش خود مي گويم
عهد خودرايي و خود کامي است
عصر خون آشامي است
که درخشنده تر از خوشه پروين سپهر
خوشه اشک يتيمان ويتنامي است
 

زيگفريد

عضو جدید
کاربر ممتاز
يک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
اي دلبر ما مباش بي دل بر ما

يا دل بر ما فرست يا دلبر ما
نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما

:razz:
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
گویند هرکه بمیرد فراموش میشود
ما زنده ایم ولی سخت فراموش شده ایم......
 

nazinazanin

عضو جدید
دلتنگی

دلتنگی

دلتنگی های آدمی را باد ترانه ای می خواند//رویاهایش را آسمان پرستاره نادیده می گیرد//و هر دانهء برفی به اشکی نریخته می ماند//سکوت سرشار از سخنان ناگفته است ,از حرکات ناکرده,اعتراف به عشق های نهان و خوشی های بر زبان نیامده...............در این سکوت حقیقت ما نهفته است.....حقیقت تو...ومن
 

سوگلییی

عضو جدید
گم می شوم ...
یک بار ...
دو بار ...
سه بار ...
.
.
.
روزی هزار بار گم می شوم و کسی نیست این دور و برها تا پیدایم کند ...!
 

hamideh vf

عضو جدید
کاربر ممتاز
....
این بارانی که می بارد


قطره قطره های جوی دلتنگی من است


که از آسمان سرازیر شده


و رویای عشقم،


که چکه چکه آب می شود ...





 

SA_HEART_LA

عضو جدید
داره میرقصه و قر میده
چشاش دل ما رو دریده
چیه اسمت ور پریده؟
-به تو چه دختر ندیده
خانوم شما چقدر دلبری
بگو هات داره خاله بندری
بذار فدات بشم بگن زن ذلیل
بده دستتو نکن تنبلی
آها
لاله همه دارن میگن بابایه شما پولداره
یه دوماد خوشگل و خوش تیپ مثل من دوست داره
لاله مال منی تو بیا
هوادار داری تو زیاد
همشون خوب میدونن
مال منی پس جایی نریا

میدونی دل بیقراره
-لاله لاله لاله لاله
زندگیم با تو بهاره
-لاله لاله لاله لاله
همیشه در حال فراره
دل و کرده پاره پاره
زندگیم بی تو بهاره
-لاله لاله لاله لاله

حرف نداره ووی نداره
دل ما واسه تو بی قراره
ووی وو لاله ووی وو لاله
ووی چشات چقدر زلاله

میرقصه واسم مثل هندیا
پیشم یکم نزدیکتر بیا
نگی منو خیلی جدیا
بریم تو فاز سلندیا
فیلم درست کنیم مثل بالیوود
کات، عالی بود
حالا اونو ببین تا صبح زود
شاید ازت سیر شم لاله جون

لاله لاله دوباره دل ما هوادار شما شده بیچاره
شبا دیگه نمی تونه بخوابه
بدون تو سالار بیداره
لاله دلم مثل لوله کج و کوله میشه وقتی رد میشی
نکنه توام مثل بقیه میخوای بری و با ما بد بشی

میدونی دل بیقراره
-لاله لاله لاله لاله
زندگیم با تو بهاره
-لاله لاله لاله لاله
همیشه در حال فراره
دل و کرده پاره پاره
زندگیم بی تو بهاره
-لاله لاله لاله لاله

حرف نداره ووی نداره
دل ما واسه تو بی قراره
ووی وو لاله ووی وو لاله
ووی چشات چقدر زلاله

حرف نداره ووی نداره
دل ما واسه تو بی قراره
ووی وو لاله ووی وو لاله
ووی چشات چقدر زلاله

لاله منو ول کردی
همش میری ول گردی
لاله باز پیچوندی و
رفتی مارو دک کردی
لاله از دست تو من چیکار کنم
دلمو اگه میخوای مجانی من فدات کنم

میدونی دل بیقراره
-لاله لاله لاله لاله
زندگیم با تو بهاره
-لاله لاله لاله لاله
همیشه در حال فراره
دل و کرده پاره پاره
زندگیم بی تو بهاره
-لاله لاله لاله لاله

حرف نداره ووی نداره
دل ما واسه تو بی قراره
ووی وو لاله ووی وو لاله
ووی چشات چقدر زلاله

حرف نداره ووی نداره
دل ما واسه تو بی قراره
ووی وو لاله ووی وو لاله
ووی چشات چقدر زلاله
 

mona.p

عضو جدید
کاربر ممتاز
مثل گیسویی که باد آن را پریشان می‌کند
هر دلی را روزگاری عشق ویران می‌کند
ناگهان می‌آید و در سینه می‌لرزد دلم
هرچه جز یاد تو را با خاک یکسان می‌کند
با من از این هم دلت بی‌اعتناتر خواست، باش!
موج را برخورد صخره کِی پشیمان می‌کند؟
مثل مادر، عاشق از روز ازل حسرت‌کِش است
هرکسی او را به زخمی تازه مهمان می‌کند
اشک می‌فهمد غم ِ افتاده‌ای مثل مرا
چشم تو از این خیانت‌ها فراوان می‌کند
***
عاشقان در زندگی دنبال مرهم نیستند
دردِ بی‌درمان‌شان را مرگ درمان می‌کند…
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
کفشهایت چه خوشبختند
در
پا به پای تو
مثل چشمهایم
هستی و ُ
نمی بینم ات
تو می چسبی
مثل بوی پیپ
برای دیگران
به اجبار زندگی ست
دوستت دارم ها
حالا تو هی بگو
” تویی زندگی م “
از تو نه شعری می خواهم وُ
نه نگاهی
گاهی فقط
یک لبخند / یک لبخند
برایم بخند
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
كاش مي شد سرزمين عشق را در ميان گام ها تقسيم كرد
كاش مي شد با نگاه شاپرك عشق را بر آسمان تفهيم كرد
كاش مي شد با دو چشم عاطفه قلب سرد آسمان را ناز كرد
كاش مي شد با پري از برگ ياس تا طلوع سرخ گل پرواز كرد
كاش مي شد با نسيم شا مگاه برگ زرد ياس ها را رنگ كرد
كاش مي شد با خزان قلب ها مثل دشمن عاشقانه جنگ كرد
كاش مي شد در سكوت دشت شب ناله ي غمگين باران را شنيد
بعد ، دست قطره ها يش را گرفت تا بها ر آرزوها پر كشيد
كاش مي شد مثل يك حس لطيف لابه لاي آسمان پرنور شد
كاش مي شد چا در شب را كشيد از نقاب شوم ظلمت دور شد
كاش مي شد از ميا ن ژاله ها جرعه اي از مهر با ني را چشيد
در جواب خوبها جان هديه داد سختي و نا مهرباني را شنيد
 

mona.p

عضو جدید
کاربر ممتاز
روش معلم های سخت گیر را تقلید میکنم
هی تند تند مشق شب می دهم
به خود
که
بنویس:
- صدبار-
- از روی هرکلمه -
دلتنگی ممنوع!
دوست داشتن ممنوع!
خاطره ممنوع...
خاطره بازی هم!
مشق کن هر غروب تمام اینها را..
تا که باورت شود
دوره ی خوشی های دلت گذشته!
اما..
چه فایده
که
طفلی بازیگوش شده ام و سربه هوا!!!
 

mona.p

عضو جدید
کاربر ممتاز
باید فراموشت کنم

چندیست تمرین می کنم

من می توانم ! می شود !

آرام تلقین می کنم

حالم ، نه ، اصلا خوب نیست ....

تا بعد، بهتر می شود ....

فکری برای این دلِ آرام غمگین می کنم

من می پذیرم رفته ای

و بر نمی گردی همین !

خود را برای درک این ، صد بار تحسین می کنم

کم کم ز یادم می روی

این روزگار و رسم اوست !

این جمله را با تلخی اش ،

صد بار تضمین میکنم...
 

fairy a

عضو جدید
مثل این است که شب نمناک است/ دیگران را هم غم هست به دل /غم من،لیک،غمی غمناک است



 

targol68

عضو جدید
به تو دست‌می‌سايم و جهان را درمی‌يابم،
به تو می‌انديشم
و زمان را لمس‌می‌کنم
معلق و بی‌انتها
عريان.​



می‌وزم، می‌بارم، می‌تابم.
آسمان‌ام
ستاره‌گان و زمين،
و گندم عطر آگینی که دانه می بندد​
رقصان​
در جانِ سبزِ خويش.​
از تو عبورمی‌کنم
چنان که تُندری از شب.ــ​
می‌درخشم
و فرومی‌ريزم
 

mona.p

عضو جدید
کاربر ممتاز
دور از این هیاهو
دلم کویر می خواهد و
تنهایی و سکوت و
آغوش ِ سرد ِ شبی که آتشم را فرو نشاند.
نه دیوار،
نه در،
نه دستی که بیرونم کشد از دنیایم،
نه پایی که در نوردد مرزهایم،
نه قلبی که بشکند سکوتم،
نه ذهنی که سنگینم کند از حرف،
نه روحی که آویزانم شود.
من باشم و
تنهایی ِ ژرفی که نور ستارگان روشنش می کند
و آرامشی که قبل از هیچ طوفانی نیست ! ! !
 

aftab

عضو جدید
کاربر ممتاز
امروز دلم می خواست پنجره اتاقم را باز کنم و آنقدر جیغ بکشم تا تمام شوم .​
یک نفر قبل تر ها گفته :​
زندگی تلخ ترین فاجعه عمر من است.​
چه کسی بود مرا دعوت کرد .​
زودتر باید رفت .​
زودتر باید مرد .​
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا