دوستداران دکتر علی شریعتی بیان اینجا

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا! مرا از چهار زندان بزرگ انسان :«طبیعت»، «تاریخ» ،«جامعه » و«خویشتن» رها کن ، تا آنچنان که تو ای آفریدگار من ، مرا آفریدی ، خود آفرید گار خود باشم، نه که چون حیوان خود را با محیط که محیط را با خود تطبیق دهم.
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا ! این کلام مقدسی را که به روسو الهام کرده ای هرگز از یاد من مبر که :«من دشمن تو و عقاید تو هستم، اما حاضرم جانم را برای آزادی تو و عقاید تو فدا کنم».
 

سوگلییی

عضو جدید
تعصب!
"... هر چیزی را نفهمیده انکار کردن، رویه دیگر همان تعصبی است که در عوام‌ی سراغ داریم که خیلی چیزها را نفهمیده، باور دارند..."


دکتر شریعتی
 

سوگلییی

عضو جدید
عشق عبارت است از همه چیز را برای یک هدف دادن و به پاداشش هیچ چیز نخواستن ، این انتخاب بزرگی است ، چه انتخابی.

دکتر شریعتی
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
-خداوندا
از بچگی به من آموختندهمه را دوست بدارم
حال که بزرگ شده ام
و
کسی را دوست می دارم
می گویند:
فراموشش کن
 

hannaneh-sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
به سه چیز تکیه نکن ، غرور، دروغ و عشق.آدم با غرور می تازد،با دروغ می بازد و با عشق می میرد (دکتر علی شریعتی)
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر لحظه حرفي در ما زاده مي‏شود
هر لحظه دردي سر بر مي‏دارد
و هر لحظه نيازي از اعماق مجهول روح پنهان و رنجور ما جوش مي‏کند
اين ها بر سينه مي‏ريزند و راه فراري نمي‏يابند
مگر اين قفس کوچک استخواني گنجايش‏اش چه اندازه است؟
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
«کلاس پنجم(دبیرستان) که بودم پسر درشت هيکلي در ته کلاس ما مي نشست که براي من مظهر تمام چيزهاي چندش آور بود ،آن هم به سه دليل ؛ اول آنکه کچل بود، دوم اينکه سيگار مي کشيد و سوم - که از همه تهوع آور بود- اينکه در آن سن و سال، زن داشت. !... چند سالي گذشت يک روز که با همسرم ازخيابان مي گذشتيم ،آن پسر قوي هيکل ته کلاس را ديدم در حاليکه خودم زن داشتم ،سيگار مي کشيدم و کچل شده بودم !!!!!!!!!!
 

#MaHDi#

عضو جدید
کاربر ممتاز
حکومت مذهبی رژیمی است که در آن به جای رجال سیاسی ، رجال مذهبی (روحانی)
مقامات سیاسی و دولتی را اشغال می کنند و به عبارت دیگر حکومت مذهبی یعنی
حکومت روحانیون بر ملت. آثار طبیعی چنین حکومتی یکی استبداد است ، زیرا
روحانی خود را جانشین خدا و مجری اوامر او در زمین می داند و در چنین
صورتی مردم حق اظهار نظر و انتقاد و مخالفت با او را ندارند . یک زعیم
روحانی خود را بخودی خود زعیم میداند ، به اعتبار اینکه روحانی است و
عالم دین ، نه به اعتبار رأی و نظر و تصویب جمهور مردم ؛ بنابراین یک
حاکم غیر مسئول است و این مادر استبداد و دیکتاتوری فردی است و چون خود
را سایه و نماینده خدا می داند ، بر جان و مال و ناموس همه مسلط است و در
هیچ گونه ستم و تجاوزی تردید به خود راه نمی دهد بلکه رضای خدا را در آن
می پندارد . گذشته از آن ، برای مخالف ، برای پیروان مذاهب دیگر ، حتی حق
حیات نیز قائل نیست . آنها را مغضوب خدا ، گمراه ، نجس و دشمن راه دین و
حق می شمارد و هرگونه ظلمی را نسبت به آنان عدل الهی تلقی می کنند.

دکتر علی شریعتی - مجموعه آثار
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر مثل گاو گنده باشي، ميدوشنت،
اگر مثل خر قوي باشي، بارت مي كنند،
اگر مثل اسب دونده باشي، سوارت مي شوند....
فقط از فهميدن تو مي ترسند
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
زن عشق مي كارد و كينه درو مي كند...
ديه اش نصف ديه توست و مجازات زنايش با تو برابر...
مي تواند تنها يك همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستي ....

براي ازدواجش ــ در هر سني ـ اجازه ولي لازم است و تو هر زماني بخواهي به لطف قانونگذار ميتواني ازدواج كني ...

در محبسي به نام بكارت زنداني است و تو ...
او كتك مي خورد و تو محاكمه نمي شوي ...
او مي زايد و تو براي فرزندش نام انتخاب مي كني...
او درد مي كشد و تو نگراني كه كودك دختر نباشد ...
او بي خوابي مي كشد و تو خواب حوريان بهشتي را مي بيني ...
او مادر مي شود و همه جا مي پرسند نام پدر .....
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
و هر روز او متولد مي شود؛ عاشق مي شود؛ مادر مي شود؛ پير مي شود و ميميرد...
و قرن هاست كه او؛ عشق مي كارد و كينه درو مي كند چرا كه در چين و شيارهاي صورت مردش به جاي گذشت زمان جواني بر باد رفته اش را مي بيند و در قدم هاي لرزان مردش؛ گام هاي شتابزده جواني براي رفتن و درد هاي منقطع قلب مرد؛ سينه اي را به ياد مي اورد كه تهي از دل بوده و پيري مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده مي كند ... و اينها همه كينه است كه كاشته مي شود در قلب مالامال از درد...! و اين, رنج است
 

سوگلییی

عضو جدید
آنچه میخواهیم نیستیم و آنچه هستیم نمیخواهیم ٬ آنچه دوست داریم نداریم و آنچه داریم دوست نداریم ٬ و عجیب است هنوز امیدوار به فردائی روشن هستیم ساعتها را بگذارید بخوابند . بیهوده زیستن را نیازی به شمردن نیست.
دکتر شریعتی
 

سوگلییی

عضو جدید
پیروزی یکروزه به دست نمی آید ، اما اگر خود را پیروز بشماری ، یکباره از دست میرود
انسان به میزانی که می اندیشد ، انسان است، به میزانی که می آفریند انسان است نه به میزانی که آفریده های دیگران را نشخوار می کند.(
 

سوگلییی

عضو جدید
عرفان دری است به دنیای دیگر ، که باید باشد و هنر، پنجره ای به آن دنیا است
تقلید نه تنها با تعقل سازگار نیست ، بلکه اساسا کار عقل این است که هرگاه نمی داند ، از آنکه می داند تقلید می کند و لازمه ی عقل این است که در این جا خود را نفی نماید و عقل آگاه را جانشین خود کند
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
انچه در همه پدر و مادر ها مشترک است ، این است که مذهب را طوری تعریف می کنند که انگار شیپور را از طرف دیگرش باد می کنند! توصیه هایی که به نسل جوان می کنند اینطوری است:
درست مثل این است که طبیبی – یه به هر حال ادمی – دائم به کسی که لبش زخم شده یا صورتش جوش زده بگوید که << جوش نزن >> و << زخم نشو >> . و بعد هم بگوید که به طور مثال << زخم شدن دهن فلان بدی را دارد ; جوش صورت فلان قدر بد است !
این اگر چه درست است – اصولا چه تاثیری دارد؟چه می خواهد بشنود و چه نتیجه ای می خواهد بگیرد؟ به جای این صحبت ها باید فهمید چه عواملی باعث شده که این جوشها در زندگی روحی این بچه و این نسل به وجود امده ; ان ریشه ها را باید یافت.
تجربه نشان می دهد که به عنوان اینکه دین فلان چیز را می گوید ، نمی شود حجاب را بر زن تحمیل کرد ، و عبادت را بر پسر تحمیل کرد ، مگر اینکه یک اگاهی انسانی پیدا کند و اینها نماینده یک طرز فکر باشد.
ایا در عوام ما پوشش اسلامی به عنوان یک طرز تفکر خاص است؟ نه ، طرز تفکر خاص نیست ، بلکه به عنوان یک تیپ خاص است ، که در ان مومن دارد ، فاسق دارد ، بداندیش دارد ، خوش اندیش دارد ، خلاصه همه جور ادمی دارد! البته حجاب غیر از چادر است . چادر فرم است.
اصل قضیه این دختری که الان می خواهد پوشش را انتخاب کند ، انگیزه اش چیست؟
معمولا انگیزه این است که << مادرم همینطور بوده ،خاله ام همین طور بوده ، محیطمان همین طور است. >>این یک لباس سنتی است ; نشانه عقب مانده در حال مرگ است.جلویش را هم نمی توان گرفت ; بخواهی ده سال دیگر ادامه بدهی ، بعد از سال یازدهم تمام می شود.رشد و تکاملش به سمت ریختن این حجاب است ، یعنی تکامل جامعه به سمت ترک ان سمبل های سنتی املی.
بنابراین شما طرز فکر بچه ها را عوض کنید ، انها خودشان پوشش را انتخاب خواهند کرد; شما نمی توانید مدلش را بدوزید و تنش کنید!او خودش انتخاب می کند.شما رابطه عاشقانه بین او و این عالم بر قرار کنید ; او خودش به نماز می ایستد.هی به زور بیدارش نکنید!
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
بیا
هر شب بیا ، در خلوت مهتاب تنهایم ،در سایه ی هر شب ، چشم به راهت گشوده ام…
من انجا بر تو بیمناکم که با شب تنها نمانی .
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
اسلام برخلاف مذاهب دیگر که توجیه کننده ی فقر زندگی اجتمایی هستند بزرگترین آموزش یافته ی مکتبش ابوذر است که میگوید:«وقتی فقر وارد خانه ای میشود،دین از در دیگر خارج میشود»و یا پیامبرش که بنیانگذار مکتبی است که ما به آن معتقدیم میگوید:
“من لا معاش له لا معاد له” کسی که زندگی مادی ندارد زندگی معنوی هم نخواهد داشت گویی پرودُن حرف میزند!درست برخلاف برداشتی که اکنون از این مذهب میکنندومی گویند:(کسی که به فقر وبدبختی دچار است قلبش صاف تراست وشکسته تر وبیشتر میتواند زمینه ی طلوع الهامات غیبی باشد)!

شکم خالی هیچ ندارد،جامعه ای که دچار کمبود اقتصادی ومادی است مسلماً کمبود معنوی خواهد داشت آنچه راکه به نام اخلاق و مذهب می نامند،در جامعه های فقیر،موهوم انحرافی است،معنویت نیست.
طرز کار یک «پاپ» راچگونه می توان با طرز کار «علی» مقایسه کرد که وقتی حاکم می شود فرمان می دهد تمام حقوق ها را به هم بریزید و از بیت المال به بزرگترین افسر وشخصیت بزرگ اجتماعی ونظامی وسیاسی جامعه اش سه دینار حقوق می دهد و به غلام و برده ی همین شخص نیز سه دینار. این عمل حتی تصورش هم مشکل است امروز در کدام نظامی وجود دارد؟ کدام جامعه وکدام نظام سوسیالیستی امروز می تواند یک چنین چیزی را بپذیرد؟

برگرفته از: کتاب« چه باید کرد» “دکتر علی شریعتی”

ضعف و یأس ! هرگز! این دو فرزند نامشروع زوجی است که در آن ، پدر « کفر » است و مادر :خود خواهی - از دکتر علی شریعتی
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
( اَلحَمدُ للّه رَب العالَمین )
فاتحة الکتاب -آیه ی یک

رسالت اسلام به عنوان یک ایدئولوژی الهی به نجات طبقه ی محروم است مبارزه با قوانین وضعی و ارزش های هنری و اخلاقی که وابسته به طبقه ی حاکم است چنین شد که شکستن « لات » و « عزّی » و فرو ریختن بتهای اشرافی – شعر جاهلی – که هنر پر صنعت و زیبایی بود و در عین حال انباشته از تفنن های اشرافی – نیز نابود شد.
و لباسها و آرایش ها و دبدبه و شکوه و جلال اشرافیت همه فرو ریخت و دیگر کسی نتوانست از اجدادش بگوید و به مداحی فلان خان و خانواده بنشیند چرا که « اَلحَمدُ للّه » سپاس از آن خداست .
 

#MaHDi#

عضو جدید
کاربر ممتاز
آلما خانم بابت پستای بسیار قشنگتون ممنونم
ببخشید تشکر ندارم
 

saray_m

عضو جدید
کاربر ممتاز
من چند ماه پیش یه متنی از دکتر شریعتی خوندم که یادم نیست چی بود و کجا بود
ولی در رابطه با این بود که نفهمیدن و ندونستن توجیه کار نیست و به عبارتی بیشعوری هم خودش گناه بزرگیست
کسی میدونه دقیقا چی بود ؟ خیلی دنبالشم
 

rm_arch

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتي كه بچه بودم هر شب دعا ميكردم كه خدا يك دوچرخه به من بدهد. بعد فهميدم كه اينطوري فايده ندارد. پس يك دوچرخه دزديدم و دعا كردم كه خدا مرا ببخشد!!!
 

rm_arch

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من دیگر ناله نمی کنم ، قرنها نالیدن بس است می خواهم فریاد بزنم!اما اگر نتوانستم سکوت می کنم خاموش بودن بهتر از نالیدن است ...
 

rm_arch

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

در بی کرانه ی زندگی دو چیزافسونم می کند: آبی آسمانی که می بینم و می دانم که نیست، و خدایی که نمی بینم و میدانم که هست !
 

rm_arch

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بايد فراموشت کنم چنديست تمرين مي کنم من مي توانم ! مي شود ! آرام تلقين ميکنم
حالم ، نه ، اصلا خوب نيست .... تا بعد، بهتر مي شود ....
فکري براي اين دلِ آرام غمگين مي کنم من مي پذيرم رفته اي و بر نمي گردي همين ! خود را براي درک اين ، صد بار تحسين مي کنم کم کم ز يادم مي روي اين روزگار و رسم اوست ! اين جمله را با تلخي اش ، صد بار تضمين ميکنم
 

saray_m

عضو جدید
کاربر ممتاز
«وجودم» تنها یک «حرف» است و «زیستن ام» تنها «گقتن» همان یک حرف اما برسه گونه:
سخن گفتن و معلمی و نوشتن
آن چه تنها مردم می پسندند: سخن گفتن
و آن چه هم من و هم مردم : معلمی کردن
و آن چه خودم را راضی می کند و احساس میکنم که با آن نه کار، که زندگی میکنم: نوشتن!

و نوشتن هایم نیز، بر سه گونه: « اجتماعیات» ، «اسلامیات» وکویریات».
آن چه تنها مردم می پسندند: اجتماعیات
و آن چه هم من و هم مردم : اسلامیات
و آن چه خودم را راضی میکند و احساس می کنم که با آن نه کار- و چه می گویم ؟- نه نویسندگی، که زندگی می کنم : کویریات

و به قول شمس تبریزی: آن خطاط سه گونه خط نوشتی :
یکی، او خواندی، لاغیر
یکی را ، هم او خواندی ، هم غیر
یکی ، نه او خواندی ، نه غیر
 

Similar threads

بالا