*** آشنایی و گفتگوی بچه های کامپیوتر....***

MaSoUd-5

عضو جدید
یعنی خونتون اونجاس
خوابگاه چند میگیرت؟؟
کل کتابا 30 تومنه که نصفشو نخریدی
یا 60 تومنه؟؟

منظورت ازینکه اونجاست کجاست؟

ما تهرانیم دانشگاه پرند هستش میرم میام

اگه بخوای درست و حسابی کتاب بخری تا 100 هم میتونی بری منتها من نه میتونم بگیرم همرو نه وقتشو دارم بخونم همرو برای همین به جزوه استاد اکتفا کردیم،فعلا اجباری هاشو که تا الان لازم بوده خریدم چون مثلا بعضی هاشون میگن این تمرینارو از روی این کتاب حل کنید ما هم باید کتاب رو داشته باشیم

در ضمن این 30 تومن فقط مال 3 کتابه

هیچ کتابی هم در مورد کامپیوتر نخریدم اگه گوگل و ebookهام نبودند الان عین چهار پا تو تمرینام گیر کرده بودم!!!
 
آخرین ویرایش:

salam.6864

عضو جدید
جعبه کفش
زن وشوهری بیش از 60 سال بایکدیگر زندگی مشترک داشتند.آنها همه چیز را به طور مساوی بین خود تقسیم کرده بودند.در مورد همه چیز باهم صحبت می کردند وهیچ چیز را از یکدیگر پنهان نمی کردند مگر یک چیز:یک جعبه کفش در بالای کمد پیرزن بود که از شوهرش خواسته بود هرگز آن را باز نکند ودر مورد آن هم چیزی نپرسددر همه این سالها پیرمرد آن را نادیده گرفته بود اما بالاخره یک روز پیرزن به بستر بیماری افتاد وپزشکان از او قطع امید کردند.در حالی که با یکدیگر امور باقی را رفع ورجوع می کردند پیر مرد جعبه کفش را آوردونزد همسرش برد پیرزن تصدیق کرد که وقت آن رسیده است که همه چیز را در مورد جعبه به شوهرش بگوید.پس از او خواست تا در جعبه را باز کند .وقتی پیرمرد در جعبه را باز کرد دو عروسک بافتنی ومقداری پول به مبلغ 95 هزار دلار پیدا کرد پیرمرد دراین باره از همسرش سوال نمود.پیرزن گفت :هنگامی که ما قول وقرار ازدواج گذاشتیم مادربزرگم به من گفت که راز خوشبختی زندگی مشترک در این است که هیچ وقت مشاجره نکنید او به من گفت که هروقت از دست توعصبانی شدم ساکت بمانم ویک عروسک ببافم.پیرمرد به شدت تحت تاثیر قرار گرفت وسعی کرد اشک هایش سرازیر نشود فقط دو عروسک در جعبه بود پس همسرش فقط دو بار در طول زندگی مشترکشان از دست او رنجیده بود از این بابت در دلش شادمان شد پس رو به همسرش کرد وگفت این همه پول چطور؟پس اینها ازکجا آمده؟در پاسخ گفت :آه عزیزم این پولی است که از فروش عروسک ها به دست اورده
 

Similar threads

بالا