مشاعرۀ سنّتی

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
نوشته ای که به من حالِ خویش را بنویس

نوشتنی نبود حالِ من بیا و ببین
 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز
امواج تو، نعشم را افكنده درين ساحل،
درياب مرا، دريا؛ درياب مرا، دريا :gol:.
 

sutern

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
گناه بخت پریشان و دست کوته ماست
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
تا به غایت ما هنر پنداشتیم

عاشقی خود عیب و عاری بوده است
 

امیر افشار

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه .............این عمر به خوش دلی گذارم یا نه
پر کن قدح باده که معلومم نیست ..............این دم برآرم فورو برم یا نه
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز،
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت
 

امیر افشار

عضو جدید
کاربر ممتاز
نتیجه اخلاقی شهر زیبا با ت زیادهه و با ه نه :biggrin:
تنها ماندم، تنها رفتی
چون بوی گل به کجا رفتی
به کجائی غمگسار من
فغان زار من بشنو بازآ
 

امیر افشار

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما مست و خراب از می جانانه عشقیم .................مدهوش به یک پیمانه عشقیم
ما را چه غم از سوزش پنهانی خویشاست ...................از شعله چه ترسیم که پروانه عشقیم
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
از دست زمانه تیر باید بخوری
دائم غم ناگزیر باید بخوری
صد مرتبه گفتم عاشقی کار تو نیست
بچه!تو هنوز شیر باید بخوری
 

امیر افشار

عضو جدید
کاربر ممتاز
یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا ..................یا تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ای سکوتت لحظه لحظه مرگ من
آسمانی! با توام ، حرفی بزن
بوی باران می دهد نجوای تو
گفتگوی سبز و بی پروای تو
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
و حرف آخر من این که تا ابد ممنون.
برای آن همه اشکی که بی تو شد جاری...
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
یک دو روزی صبر کن ای جانِ بز لب آمده

ز انکه خواهم در حضورِ دوست بسپارم تو را

 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
از شعله شعر من زبان می‌سوزد
حرفی بزنم اگر، دهان می‌سوزد
چندی‌ست سرم لانه ققنوسان است
بالی بتکانم آسمان می‌سوزد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دفتر به مقابل و قلم در دستم

در نیم شبی یادِ خدا می بستم

گفتم که خدا کجاسب ؟ در گوشِ دلم

آهسته کسی گفت :من اینجا هستم
 

امیر افشار

عضو جدید
کاربر ممتاز
من بی می ناب زیستن نتوانم .................بی باده کشید جور تن نتوانم
من بنده آن دمم که ساغی گوید..................یک جام دگر بگیر و من نتوانم
 

toprak

عضو جدید
من بی می ناب زیستن نتوانم .................بی باده کشید جور تن نتوانم
من بنده آن دمم که ساغی گوید..................یک جام دگر بگیر و من نتوانم

می نوش که عمر جاودانی این است
خود حاصلت از دور جوانی این است

هنگام گل مل است و یاران سرمست
خوش باش دمی که زندگانی این است
 

sutern

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وفا نکردی و کردم، جفا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم، بریدی و نبریدم
 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز
یا رب آن زاهد خودبین که بجز عیب ندید
دود آهیش در آیینه ادراک انداز
 
آخرین ویرایش:

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ز بس در دل گلِ یادت شکوفاست

گرفته بویِ گل پیراهنِ من
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
لاله ستانست از عکس تو هر شوره‌ای

عکس لبت شهد ساخت تلخی هر غوره‌ای
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا