تفرجگاه قلعه رودخان

ملیسا

عضو جدید
کاربر ممتاز



طبیعت خطه شمالی ایران (مشهور به سیاه بیشه و تمیشه یعنی از گلستان تا گیلان) رفتار عجیبی دارد، هر آنچه خاطره تاریخی را با لعاب سبز درختان و گیاهان می پوشانند و از دیدها پنهان می کند به نوعی که آثار و ابنیه تاریخی و باستانی در منظره های تماشایی و رویایی جنگل و بیشه به فراموشی همیشه رفته اند. این واقعیت غریبی است در گستره سلطنت سبزه و گیاهان، گستره های تاریخی با پوششی از درختان و روییدنی ها مخفی نگاه داشته شده اند.
گیلان به گفته پژوهشگران جهان و عهد باستان و بنا به شهادت فضای طبیعی منطقه از مهم ترین حوزه های تمدنی ایران زمین گزارش شده است، اما بسیار کم خاطره و ناشناس مانده. جهان اساطیری شاهنامه بارها از نقش این خطه در زمینه سازی رویدادها سخن گفته از آن جمله مخفیگاه فریدون و محل پرورش او تا زمان ظهور و پاکسازی ستم ضحاک در جنگل های خزری بوده.
از زمان اسطوره ها به دوران تاریخی پا بگذاریم. عصر ساسانیان، سپس دوران سلجوقی (قرن های 5-4)،عهد اسماعیلیان تا... قرن دهم، این زمان ها و دوره های یاد شده شناسنامه یکی از عجیب ترین سازه های باستانی – تاریخی ایران را در خود به یاد داردند و ما در مطلب فرا روی شما برآنیم با یکدیگر به تماشای استحکامات این دژ یعنی قلعه رودخان گیلان بپردازیم. با ما در مناظر شگفت انگیز و زیبای ناحیه شفت به تجربه تازه و کم نظیری از یکسانی طبیعت و تاریخ دست خواهد یافت، اگر چه قلعه گویا چهره اش را در گزند باد و باران از دست داده است.
از رشت به سمت جنوب غربی در جلگه ای سرسبز و معطر از عطر خوشه های پر بار شالیزارها که پیش می روید پس از 22 کیلومتر مناظر تماشایی و تأثیر گذار، به منطقه شفتت می رسید، منطقه ای با ترکیبی از کوهستان و جلگه با شهرها و روستاهایش در مساحتی بالغ بر 640 کیلومتر مربع (کمابیش) و نسیم های کوهستانی و آب و هوای خنک ییلاقی با چهره ای متفاوت از زیبایی های در هم پیچیده جنگ و سبزه و رودخانه و زیستگاه آدمی با طبیعت.
 

ملیسا

عضو جدید
کاربر ممتاز
از شهرستان فومن به سمت جنوب شرقی، خود راه به شما می گوید چگونه 16 کیلومتر زیبایی سحرانگیز طبیعت گیلان را تماشا کنید و بدون خستگی به رودخانه ای برسید که آغاز پیاده روی است در مسیری سنگ چین شده، مسیری که از عهد باستان خاطره هایی سبز دارد و شما را در نهایت به ستیغ کوهستان و دژ قلعه رودخان هدایت می کند، عجیب ترین دژ ایران (خواهیم گفت چرا) تمام راه سفر از رشت تا آغاز مسیر تاریخی دژ با آن همه کیلومتر شماری، فقط چند ده دقیقه طول می کشد. زمانیکه آن قدر از زیبایی منظره ها پر می شوی که دیگر فاصله و جاده، حوصله ات خسته نمی کند و تو پر از انرژی، خودت را در آغاز راه ییلاقی قلعه رودخان می یابی. ماشین را به امان خدا باید رها کرد. تأسیسات حفاظتی ویژه ای وجود ندارد. ضرورتی که باید توسعه یباد، پا به راه می گذاری، اگر همان میر باستانی در حاشیه رودخانه ای بسیار زلال و تمیز، پای کوب نل های کهن و دیرین ایرانیان حفظ می شد احساس به مراتب ویژه و شیرین تری داشتی، اما عده ای در جاده ای سنگ و سیمانی قدم زدن را شاید نوعی پیشرفت به شمار آرند، حال آن که اگر هزینه این سنگ چینی ها برای قلعه تاریخی صرف می شد، به مراتب بهتر و عقلانی تر بود. مسیر از کناره های رودخانه، درختان سر به آسمان کشیده و گیاهان رونده آویزان از پشت و پرشاخه ها می گذرد و با عبور از شیب تند یک یال پرغرور در نهایت به تنها در ورودی قلعه رودخان می رسی؛ دری که بنا به ملاحظات استراتژیکی و طبیعی قلعه در بخش شمال شرقی تعبیه شده است.

قلعه رودخان، معماری شگفتی دارد که در مقایسه ای بین قلاع تاریخی ایران می توانی به دنیای معماری خاص این اثر وارد شوی. قلعه بابک در کلیبر آذربایجان قدرت فائقه زمان خودش را بیش از 20 سال زمینگیر کرد و عباسیان سرانجام با هوشمندی افشین سردار ایرانی و خیانت تنی چند توانستند آن را فتح کنند. عرصه قلعه ها عموماً محدود است. فلک الافلاک با 5 هزار متر گستره، به خاطر آب و هوای ناحیه لرستان توانسته از گزند باد و باران و آفتاب جان به در ببرد و دیواره های آن و گستره اش روی تپه ای تقریباً مسطح بنا شده، ولی قلعه رودخان روی ستیغ و برآمدگی های طولانی و گسترده ای در محیط جنگل بنا شده، ناحیه ای با مساحت بیشتر از 5 هکتار که چنان هوشمندانه، انتخاب شده و قلعه بر آن گستره ها بنا شده که از سویی می توانی به قله های فرادست بنگری، از سوی دیگر شیب های بسیار تند دره های اطراف بخصوص دره تنها رودخانه آن سامان، فضای قلعه را از هر آسیب و هجومی در امان و آرامش نگه می دارند. جالب تر آن که دیوارهای قلعه از 3 تا 10 متر به خاطر برآمدگی ها و مساحت و پهنای زیاد آن متفاوت است. شاه نشین قلعه بسیار زیبا و خوش منظر ساخته شده؛ اما اکنون فقط دیوارهای فروریخته اش خاطره های محو تاریخ را تداعی می کنند. از شاه نشین، تمام جلگه شفت و دریای لاجوردی خزر کاملاً هویداست. امروزه روز اما محلی ها از راه های کوهستانی، فاصله رشت تا قلعه را می پیمایند.
در روزهای پایانی هفته معمولاً قلعه مملو از جمعیتی است که هر یک از هجوم مدرنیته به آرامش شگفت و طمأنینه باستانی قلعه پناه آورده اند.

مشهور است که قلعه رودخان زیرزمینی تا رشت داشته است. در قلب قلعه، چشمه ای فوران می کند. انگار آیینه ای جاری از دل تاریکی ها با درخشانی فراوان می جوشد، می تپد و نوای زندگی را به نغمه خواند. گمان می رود برج های قلعه که کلاً در 918 هجری قمری توسط حاکم منطقه مشهور به حسام الدین تجدید بنا شد 42 متر باشد. دیواره اطراف (باروها) بیش از یک هزار و 550 متر است. اتاق های کوچک، فضاهای عمومی و... همه و همه مانند دیگر قلعه های یاد شده در مواقع جنگ یا ضرورت، پذیرای چندین هزار نفر می توانسته باشد، همچنان که در تاریخ ایران می توان گواه و شواهد این قضیه را فراوان یافت.
دنیای پر از آرامش و امنیت قلعه رودخان، مسیرهایی که تو را به آن برج و باروهای می رسانند، سکوت شگفتی که از نغمه رود و پرندگان و جنگل سرشار است. طمأنینه ای که در خشت خشت قلعه (ببخشید آجرهای 23×21 سانتی متری با قطر عموماً 5 سانت) متجلی است، رنگ تجربه ای کهن را در اعماق روحت زنده می کند؛ طعمی شگرف که در هیچ جا کشف نکرده بودی.
همچنان که از پیچ و خم های مسیر می گذری، استواری درختان و شکوهمندی فوران سرسبزشان را در پیچیدگی های وجودت احساس می کنی، سرانگشتانت پر از لمس لطافت ابرهایی می شوند که با مهربانی در نسیم ییلاقی می وزند. رودخانه بدون شتاب، هماهنگ و پیوسته روی لایه های حریری و نازک و لطیفش می غلطد، درخشان و جوینده پیش می رود و تو می روی در هر قدم این احساس را داری که با درختان رشد می کنی، متعالی می شود و از خودت بالا می روی. معجزه دیدار طبیعت، معجزه کشف طبیعت، معجزه کشف خوشتن خویش و یگانگی و همسان شدن با طبیعت لطیف و سرشار اطراف و سرانجام رسیدن به رج رج باروهایی که مثل سطرهای کتاب، پر از حرف های ژرف اما بی صداست؛ سطرهایی پر از کلمات پنهان؛ کلماتی که از تاریخ دیرینه ای بر هشیاری تو می بارند. متمرکز می شوی، می اندیشی و مانند ستاره ها در وجود و روح و نهاد خودت و همراهانت درخشان و سرفراز می یابی و می بینی.
 

nichol

عضو جدید
منم رفتم خیلی قشنگه اما عضلات پاهام تا چندروز منقبض بود :biggrin:
 

nana_IT

عضو جدید
میخواستم واسه رمان "دالان بهشت" واست پیام بزارم اما قبول نکردی مجبور شدم اینجا بزارم:
("سلام ملیسا جون رمان خیلی قشنگ بود و واقعا مثل یک رودخانه ی پر خروشان وجود ادم رو با خودش به اعماق داستان میبرد انگار که داری لمسش میکنی اما بیشتر از همه واسه ی من عبرت انگیز بودن و به کار بردن جملات پر معنایی که به ادم حس یک تجربه ی پر بار از زندگی رو میداد خیلی قشنگ اومد! مهناز و محمد های زیادی در اطرافمون هست که واقعا زندگیشون رو به خاطره خیلی از رفتارهای بچگانه به تباهی میکشونن. امیدوارم که هیچ کس به چنین مردابهای وحشتناک نادانی نیفته و واقعا قدر داشته هاش رو بدونه:)
اما من که به شخصه اگه مثل محمدی رو میافتم همچین تو رگ میزدمش که خداییش خوراک تو رگیه!!!:biggrin:
هرکلمه که میخوندم کلی حرف و فکر تو ذهنم شکل میگرفت اوه درکل
با حال بووووووووووووووووود مرسی عزیزم:gol: بوس بوس")
 

Motahare89

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم قلعه رودخان رفتم جای بسیار بکر و باشکوهیه.نکته جالبش اینه که تا وقتی به دروازه ورودیش نرسیدی اثری از قلعه نمی بینی.
 

sed ali

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع
کاربر ممتاز
آره منم رفتم ولی صبح رفته بودیم ماسوله . بعد ظهر رفتیم قلعه رود خان .دیگه وقت نشد بریم بالا . تا نصفه راه رفتیم .
اما چند نکته برای دوستانی که می خوان برن :
اگر هوا خوب بود از پله ها نرید مخصوصا موقع برگشتن پاهاتون سریع می گیره از رهه های مال رو برید قیلی بهتر ه.
اگر کفش مناسب نداربد اصلا نرید به دردسر بعدش نمی ارزه .
حتما وسایل مورد نیاز مثل آب و شکلات و چوب دستی داشته باشید
هیچم سخت نیست فقظ عجله نکنید و به حرف مردمی که دارن بر می گردن رو گوش نکنید .
 

shakibaa77

عضو جدید
سلام

سلام

خاطرات خوبی از اونجا دارم


توصیه میکنم کسایی که نرفتن حتما برن بهش قلعه هزار پله هم میگن
ملیسا که تمام راههای دسترسیشو پلم کرده ولی دستش درد نکنه مطالب خوبی میزاره :biggrin:
 
منم قلعه رودخان رفتم جای بسیار بکر و باشکوهیه.نکته جالبش اینه که تا وقتی به دروازه ورودیش نرسیدی اثری از قلعه نمی بینی.
این رو منم شنیده بودم ...میگن جای قشنگیه ..گیلان جای قشنگ وبکر زیاد داره .. اینجا رو هنوز نرفتم ولی تو برنامم هست ..میگن پله هاش تمومی نداره ..
 

ملیسا

عضو جدید
کاربر ممتاز
میخواستم واسه رمان "دالان بهشت" واست پیام بزارم اما قبول نکردی مجبور شدم اینجا بزارم:
("سلام ملیسا جون رمان خیلی قشنگ بود و واقعا مثل یک رودخانه ی پر خروشان وجود ادم رو با خودش به اعماق داستان میبرد انگار که داری لمسش میکنی اما بیشتر از همه واسه ی من عبرت انگیز بودن و به کار بردن جملات پر معنایی که به ادم حس یک تجربه ی پر بار از زندگی رو میداد خیلی قشنگ اومد! مهناز و محمد های زیادی در اطرافمون هست که واقعا زندگیشون رو به خاطره خیلی از رفتارهای بچگانه به تباهی میکشونن. امیدوارم که هیچ کس به چنین مردابهای وحشتناک نادانی نیفته و واقعا قدر داشته هاش رو بدونه:)
اما من که به شخصه اگه مثل محمدی رو میافتم همچین تو رگ میزدمش که خداییش خوراک تو رگیه!!!:biggrin:
هرکلمه که میخوندم کلی حرف و فکر تو ذهنم شکل میگرفت اوه درکل
با حال بووووووووووووووووود مرسی عزیزم:gol: بوس بوس")
خواهش میکنم گلم ، شرمنده یک مدتی به خودم مرخصی داده بودم . :gol:
خاطرات خوبی از اونجا دارم


توصیه میکنم کسایی که نرفتن حتما برن بهش قلعه هزار پله هم میگن
ملیسا که تمام راههای دسترسیشو پلم کرده ولی دستش درد نکنه مطالب خوبی میزاره :biggrin:

:heart::gol::heart:
 

mehdisato66

عضو جدید
:w27:جاي قشنگيه من با دوستام همين مهر ماه اونجا بوديم اما اينقدر پله داشت حوصلمون نگرفت تا بالا بريم:w19: از همون پايين فيلمشو ديديم .ايشالا سري بعد:w17:
 

roukh

عضو جدید
به نظر من قلعه رودخان بهشت گمشدست.کوه و رودخونه و جنگل رو با هم داره.
اگه گذرتون به گیلان خورد از دست ندیدش.
از ملیسا جون هم تشکر می کنم که این طبیعت قشنگو معرفی کرد.
 

nazanta

عضو جدید
سلام مرسی که معرفی کردی منم رفتم اتفاقا قرار بود که موضوع پروژه امون بشه ولی چون نمیشد که ماکتشو بسازیم بی خیال قلعه رودخان شدیم حالام دارام در به در دنبال موضوع خوب می گردم
 

Similar threads

بالا