// ... به نفر بعدیتون یک شعر هدیه بدین ...\\

ranalean

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
هر کس ز خدا می طلبد راحت جانی

من طالب آنم که تو بی غصه بمانی
 

blue bee

عضو جدید
کاربر ممتاز
دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ارزد
به می بفروش دلق ما کز این بهتر نمی‌ارزد
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
چون نیست ز هر هست جز باد به دست
چون هست به هر چه هست نقصان و شکست

پندار که هر چه نیست در عالم هست
انگار که هر چه هست در عالم نیست

خیام
 

دختر معمار

عضو جدید
کاربر ممتاز
بس بگردید و بگردد روزگار
دل به دنیا درنبندد هوشیار
ای که دستت می‌رسد کاری بکن
پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
 

sami27

عضو جدید
نمی دانم چه می خواهم خدایا
به دنبال چه می گردم شب و روز
چه می جوید نگاه خسته ی من
چرا افسرده است این قلب پر سوز
ز جمع آشنایان می گریزم

.
.
.
 

دختر معمار

عضو جدید
کاربر ممتاز
باد می دود
بهار می دود
رود بی قرار می دود /ابر می دود / درخت می دود​
کوه استوار می دود / هرچه ساده هرچه سخت می دود
کرم خاکی از میان خاک / بی صدا می دود
پیچکی شکسته با عصا / می دود
سنگریزه ای بدون دست و پا / می دود
می دود ولی چرا ؟ می دود ولی به مقصد کجا ؟
غنچه های نوجوان / درخت های پیر
آسمان سرفراز و خاک سربه زیر
روزهای زود و سالهای دیر
هرچه بود و هرچه می شود / هرچه رفت و هرچه می رود
می دود به سمت پس کجاست ؟ کو ؟
می دود به پای جستجو
می دود به های و می دود به هو
می دود فقط به سوی او​
***​
خانم عرفان نظراهاری
 

masih.sh

عضو جدید
شراب تلخ میخواهم که مرد افکن بود زورش
که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز

چشم اگر با دوست داری گوش با دشمن مکن



تیر باران قضا را جز رضا جوشن مکن
 

masih.sh

عضو جدید
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دائما یکسان نماند حال دوران غم مخور
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
از من رمقی به سعی ساقی مانده است

وز صحبت خلق بی وفایی مانده است

از باده نوشین قدحی بیش نماند

از عمر ندانم که چه باقی مانده است

خیام
 

blue bee

عضو جدید
کاربر ممتاز
مایه خوشدلی آن جاست که دلدار آن جاست
می‌کنم جهد که خود را مگر آن جا فکنم
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
ساقی سیمتن چه خسبی خیز
آب شادی بر آتش غم ریز
بوسه‌ای بر کنار ساغر نه
پس بگردان شراب شهدآمیز
 

دختر معمار

عضو جدید
کاربر ممتاز
این چه حرفی است که در عالم بالاست بهشت،
هرکجاوقت خوش افتادهمانجاست بهشت،
دوزخ ازتیرگی بخت درون تو بود،
گردرون تیره نباشد همه دنیاست بهشت[FONT=&quot]..[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

دختر معمار

عضو جدید
کاربر ممتاز
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم
نیستم آدم اگر بازنگردم آنجا
زین جهت هست اگر باز کمی دلشادم
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
راه عدم نرفت کس از رهروان خاک
چون رفت خواهی این همه راه نرفته را

لب دوخت هر که را که بدو راز گفت دهر
تا باز نشنود ز کس این راز گفته را

 

blue bee

عضو جدید
کاربر ممتاز
دریای عشق را به حقیقت کنار نیست
ور هست پیش اهل حقیقت کنار اوست
 

blue bee

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفتند یافت می نشود گشته ایم ما
گفت آن چه یافت می نشود آنم آرزوست
 

چاووش

عضو جدید
گفتند یافت می نشود گشته ایم ما
گفت آن چه یافت می نشود آنم آرزوست
گاهی گر از ملال محبت برانمت

دوری چنان مکن که به شیون بخوانمت


چون آه من به راه کدورت مرو که اشک

پیک شفاعتی است که از پی دوانمت


تو گوهر سرشکی و دردانه صفا

مژگان فشانمت که به دامن نشانمت


سرو بلند من که به دادم نمی رسی

دستم اگر رسد به خدا می رسانمت


پیوند جان جدا شدنی نیست ماه من

تن نیستی که جان دهم و وارهانمت


ماتم سرای عشق به آتش چه می کشی

فردا به خاک سوختگان می کشانمت


تو ترک آبخورد محبت نمی کنی

اینقدر بی حقوق هم ای دل ندانمت


ای غنچه گلی که لب از خنده بسته ای

بازآ که چون صبا به دمی بشکفانمت


یک شب به رغم صبح به زندان من بتاب

تا من به رغم شمع سر و جان فشانمت


چوپان دشت عشقم و نای غزل به لب

دارم غزال چشم سیه می چرانمت


لبخند کن معاوضه با جان شهریار

تا من به شوق این دهم و آن ستانمت
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گفتا که می بوسم تو را

گفتا که می بوسم تو را



گفتا که می بوسم تو را ، گفتم تمنا می کنم
گفتا اگر بیند کسی ، گفتم که حاشا می کنم
گفتا ز بخت بد اگر ، ناگه رقیب آید ز در
گفتم که با افسونگری ، او را ز سر وا می کنم
گفتا که تلخی های می گر نا گوار افتد مرا
گفتم که با نوش لبم ، آنرا گوارا می کنم
گفتا چه می بینی بگو ، در چشم چون آیینه ام
گفتم که من خود را در آن عریان تماشا می کنم
گفتا که از بی طاقتی دل قصد یغما می کند
گفتم که با یغما گران باری مدارا می کنم
گفتا که پیوند تو را با نقد هستی می خرم
گفتم که ارزانتر از این من با تو سودا می کنم
گفتا اگر از کوی خود روزی تو را گفتم برو
گفتم که صد سال دگر امروز و فردا می کنم

سیمین بهبهانی
 

blue bee

عضو جدید
کاربر ممتاز
سعدی

سعدی

بعد از این عیب و ملامت نکنم مستان را
که مرا در حق این طایفه انکار برفت

در سرم بود که هرگز ندهم دل به خیال
به سرت کز سر من آن همه پندار برفت
 

کاترین

عضو جدید
بعد از این عیب و ملامت نکنم مستان را
که مرا در حق این طایفه انکار برفت

در سرم بود که هرگز ندهم دل به خیال
به سرت کز سر من آن همه پندار برفت

ای که در کوچه معشوقه ما میگذری
بر حذر باش که سر می شکند دیوارش
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
شمع این مسئله را برهمه کس روشن کرد
که توان تا به سحر گریه بی شیون کرد
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
چقدر از تو خواستن را دوست دارم...
هنوز امید دارم به تو...
دخیل میبندم آرزوهایم را،
به ضریح خواستن های تو...
من همان بنده ی همیشگی ات،
با هزاران خطا و آرزو،
امید دارم به گوشه ی چشمی از تو...
هنوز هم راهم می دهی؟
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
http://www.iran-eng.../images/smilies/a061.gifصبر كن عشق زمين گير شود بعد برو
يا دل از ديدن تو سير شود بعد برو

http://www.iran-eng.../images/smilies/a061.gifتو اگر كوچ كني بغض خدا مي شكند
صبر كن گريه زمين گير شود بعد برو
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
چشم گذاشتم
با چشمانی باز
وشمردم تا هزار
تو یواشکی قایم شدی
بی آنکه رد پایت را به جای بگذاری
ومن گرگ شدم
بی آنکه حتی
خیال دریدنت را داشته باشم

 

Similar threads

بالا