مشاعرۀ سنّتی

toprak

عضو جدید
من شاعرم همان که تو را خلق کرده است
اما ببخش خالق خوبی نبوده ام
من با تو خوشم بی تو خوشم فرق ندارد
دریای شدن مرحله ی غرق ندارد
باید که برقصم بزنم اوج بگیرم
تا ساحل ارام تو را موج بگیرم
 

toprak

عضو جدید
تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه
تو دور دست امیدی و پای من خسته ست
با یه کم دستکاری
تو که دل برده از این شهر دلت
یک نفر گمشده از شهر دلت
من تنها که از این شهر شلوغ
می روم باز شود بخت دلت
 

meddler

عضو جدید
کاربر ممتاز
من با تو خوشم بی تو خوشم فرق ندارد
دریای شدن مرحله ی غرق ندارد
باید که برقصم بزنم اوج بگیرم
تا ساحل ارام تو را موج بگیرم


شعر فوق العاده ای بود عزیزم !


من ولی امتحان کردم امشب........ آسمان ریسمان کردم امشب
شاید این شعر بی مایه روزی دست یک روح مرتد بیفتد
من ولی در پی یک سوالم : این که پایان این ماجرا چیست
این که آخر چرا مرگ باید روی یک خط ممتد بیفتد
 

toprak

عضو جدید
شعر فوق العاده ای بود عزیزم !


من ولی امتحان کردم امشب........ آسمان ریسمان کردم امشب
شاید این شعر بی مایه روزی دست یک روح مرتد بیفتد
من ولی در پی یک سوالم : این که پایان این ماجرا چیست
این که آخر چرا مرگ باید روی یک خط ممتد بیفتد
دوری که در او آمدن و رفتن ماست
او را نه نهایت نه بدایت پیداست
کس می نزند دمی درین معنی راست
کاین آمدن از کجاو رفتن به کجاست؟

ممنون
 

bahar_jo0on

عضو جدید
دوری که در او آمدن و رفتن ماست
او را نه نهایت نه بدایت پیداست
کس می نزند دمی درین معنی راست
کاین آمدن از کجاو رفتن به کجاست؟

ممنون


تو در صبوری من
اشتیاق کشتن خویش
و انهدام وجود مرا نمی بینی
منم که طرح مودت
به رنج بی پایان
و شط جاری اندوه بسته ام
اما
آیا چه کس تو را از مهربان شدن با من مایوس می کند
 

meddler

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوری که در او آمدن و رفتن ماست
او را نه نهایت نه بدایت پیداست
کس می نزند دمی درین معنی راست
کاین آمدن از کجاو رفتن به کجاست؟

ممنون


تسبیح پاره شد تو فقط یک توهمی
در ذهن گیج من تو شبیه خودت گمی
آقا ! نگاه کن به خدا خسته ام ببین
عهدی نمانده از تو که نشکسته ام ....ببین
 

toprak

عضو جدید
تسبیح پاره شد تو فقط یک توهمی
در ذهن گیج من تو شبیه خودت گمی
آقا ! نگاه کن به خدا خسته ام ببین
عهدی نمانده از تو که نشکسته ام ....ببین
نگاه کن که غم درون دیده ام
چگونه قطره قطره آب می شود
چگونه سایه ی سیاه سرکشم
اسیر دست آفتاب می شود

نگاه کن تمام هستی ام خراب می شود
شراره ای مرا به کام می کشد
مرا به اوج می برد
مرا به دام می کشد

نگاه کن تمام آسمان من پر از شهاب می شود
 

meddler

عضو جدید
کاربر ممتاز
نگاه کن که غم درون دیده ام
چگونه قطره قطره آب می شود
چگونه سایه ی سیاه سرکشم
اسیر دست آفتاب می شود

نگاه کن تمام هستی ام خراب می شود
شراره ای مرا به کام می کشد
مرا به اوج می برد
مرا به دام می کشد

نگاه کن تمام آسمان من پر از شهاب می شود


دیگر شهاب کم ندارم به آسمان
تا آرزو کنم که نباشد نبودنت
دستم به دست موج نگاهت نمیرسد
یک جرعه کم نمیشود از مانبودنت
 

toprak

عضو جدید
دیگر شهاب کم ندارم به آسمان
تا آرزو کنم که نباشد نبودنت
دستم به دست موج نگاهت نمیرسد
یک جرعه کم نمیشود از مانبودنت
تعبیر تو یعنی که کسی مال خودش نیست
یک روح معلق شده در حال خودش نیست
 

meddler

عضو جدید
کاربر ممتاز
تعبیر تو یعنی که کسی مال خودش نیست
یک روح معلق شده در حال خودش نیست


تو جنگجوی تازه نفس من حریف خوب
من زورگوی قصه ام و نو ضعیف خوب
من مرد افتضاح خداوند در زمین
تو شاهکار خلقت و جنس لطیف خوب
تو حرفهای خوب ولی با زبان تلخ
من شعر های تلخ ولی با ردیف خوب
 

toprak

عضو جدید
تو جنگجوی تازه نفس من حریف خوب
من زورگوی قصه ام و نو ضعیف خوب
من مرد افتضاح خداوند در زمین
تو شاهکار خلقت و جنس لطیف خوب
تو حرفهای خوب ولی با زبان تلخ
من شعر های تلخ ولی با ردیف خوب
به سقف آبی پرواز اعتمادی نیست
که آسمان من و تو هزارو یک رنگ است
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
تو چه دانی که شکر خنده او


از دهان شکرستان چه خوش است
 

toprak

عضو جدید
تا شیر بودم شکار من بود پلنگ
پیروز بودم به هرچه کردم آهنگ
با اجازتون خودم بگم:
گر با غم عشق سازگار آید دل
بر مرکب آرزو سوار آید دل
گر دل نبود کجا وطن سازد عشق؟
ور عشق نباشد به چه کار آید دل؟
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
با اجازتون خودم بگم:
گر با غم عشق سازگار آید دل
بر مرکب آرزو سوار آید دل
گر دل نبود کجا وطن سازد عشق؟
ور عشق نباشد به چه کار آید دل؟

شرمنده تشکر ندارم و ببخش دیر جواب دادم:gol:

لباسی نیست ‌هستی را که ‌پوشد عیب‌ پیدایی


سحر از تار و پود چاک می‌بافد ردا اینجا
 

toprak

عضو جدید
شرمنده تشکر ندارم و ببخش دیر جواب دادم:gol:

لباسی نیست ‌هستی را که ‌پوشد عیب‌ پیدایی


سحر از تار و پود چاک می‌بافد ردا اینجا
خواهش می کنم چون 2 بیتتونم با الف 1 بیت بگم که قاطی نشه البته با اجازتون:
از واقعه ای ترا خبر خواهم کرد
و آنرا به دو حرف مختصر خواهم کرد
با عشق تو در خاک نهان خواهم شد
با مهر تو سر زخاک بر خواهم کرد
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
خواهش می کنم چون 2 بیتتونم با الف 1 بیت بگم که قاطی نشه البته با اجازتون:
از واقعه ای ترا خبر خواهم کرد
و آنرا به دو حرف مختصر خواهم کرد
با عشق تو در خاک نهان خواهم شد
با مهر تو سر زخاک بر خواهم کرد

خواهش میکنم:gol:


در آن کوش از این خانه سنگ بست



که همسنگ این سنگی آری بدست
 

won-a-pa-lei

عضو جدید
دست بردار! چه سود آید بار
از چراغی که نه گرماش و نه نور؟
چه امید از دل تاریک کسی
که نهادندش سرزنده به گور؟
 

won-a-pa-lei

عضو جدید
خواهش میکنم:gol:


در آن کوش از این خانه سنگ بست



که همسنگ این سنگی آری بدست
تا آخرین ستارۀ شب بگذرد مرا
بی خوف و بی خیال بر این برج خوف و خشم،
بیدار می نشینم در سردچال خویش
شب تا سپیده خواب نمی جنبدم به چشم.
 

meddler

عضو جدید
کاربر ممتاز
[



مردی در انتظار تو خشکید مثل چوب
یک دست روی صورت ویک دست بر کمر
مثل درخت در دل تو ریشه کرده ام
بی فایده است هر چه بگویم : تبر تبر
معشوق هیچ وقت تعارف نمیکند
این قلب مال توست خجالت نکش ببر
 

toprak

عضو جدید
خواهش میکنم:gol:


در آن کوش از این خانه سنگ بست



که همسنگ این سنگی آری بدست
تا کی زه چراغ مسجد و دود کنشت؟
تا کی ز زیان دوزخ و سود بهشت؟
رو بر سر لوح بین که استاد قضا
اندر ازل آنچه بودنی بود نوشت:gol:
 

toprak

عضو جدید
[



مردی در انتظار تو خشکید مثل چوب
یک دست روی صورت ویک دست بر کمر
مثل درخت در دل تو ریشه کرده ام
بی فایده است هر چه بگویم : تبر تبر
معشوق هیچ وقت تعارف نمیکند
این قلب مال توست خجالت نکش ببر
روزی که نهال عمر من کنده شود
واجزام ز یکدیگر کنده شود
گر زانکه صراحی یی کنند از گل من
چندان که ز باده پر کنی زنده شود
 

won-a-pa-lei

عضو جدید
روزی که نهال عمر من کنده شود
واجزام ز یکدیگر کنده شود
گر زانکه صراحی یی کنند از گل من
چندان که ز باده پر کنی زنده شود
دیگر پیامی از تو مرا نارد
این ابرهای تیرۀ توفانزا
زین پس به زخم کهنه نمک پاشد
مهتاب سرد و زمزمۀ دریا.
 

meddler

عضو جدید
کاربر ممتاز
قبول کن که جهان خواب بوده است _ اما
مجال اینکه در این وهم خوش بخوابی نیست


تمام تازه به دوران رسیده ها گفتند :
که باغ یخ زده ی من جوانه کم دارد
ولی چگونه بخوانم به گوش این گنجشک
حیاط ما نه درخت و نه لانه کم دارد
 

toprak

عضو جدید
تمام تازه به دوران رسیده ها گفتند :
که باغ یخ زده ی من جوانه کم دارد
ولی چگونه بخوانم به گوش این گنجشک
حیاط ما نه درخت و نه لانه کم دارد
دلم کبوتر جلد توست و می دانی
چه بر پرنده ی بی سر پناه می گذرد
 
آخرین ویرایش:
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا