مشاعرۀ سنّتی

[salvador]

ریشه ما نیست در مغز زمین چون گردباد



رخت هستی از بساط خاک آسان می‌بریم

 

[meddler]

ریشه ما نیست در مغز زمین چون گردباد



رخت هستی از بساط خاک آسان می‌بریم

من مرده ام شهید نگاهت نجس شده
پژواک مرگ توی سرم منعکس شده



اینم جواب بیتتون
ریشه های ما اگر چه گیر کرده است
میوه های آرزو رسیدنیست

 

[salvador]

من مرده ام شهید نگاهت نجس شده
پژواک مرگ توی سرم منعکس شده



اینم جواب بیتتون
ریشه های ما اگر چه گیر کرده است
میوه های آرزو رسیدنیست

زیبا بود ممنون

توبه از می به چه تدبیر توانم کردن



من عاجز چه به تقدیر توانم کردن

 

[meddler]

زیبا بود ممنون

توبه از می به چه تدبیر توانم کردن



من عاجز چه به تقدیر توانم کردن

نمود از بود هست آید . چه چیز است
نمودستان بی بودت . نگر هیچ


راستی چرا تو تاپیک مناظره ندیدمتون ؟

 

[salvador]

نمود از بود هست آید . چه چیز است
نمودستان بی بودت . نگر هیچ


راستی چرا تو تاپیک مناظره ندیدمتون ؟

کجا ؟

چند صبح آیم و از خاک درت شام روم



از سر کوی تو خودکام به ناکام روم

 

[meddler]

کجا ؟

چند صبح آیم و از خاک درت شام روم



از سر کوی تو خودکام به ناکام روم

من آن نیم که یکسره تدبیر مملکت
تسلیم هرزه گرد قضا و قدر کنم


میرزاده


اینجا http://www.www.iran-eng.ir/showthread.php?p=2476736#post2476736

 

[salvador]

ممنون



منزل ما همرکاب ماست هر جا می‌رویم



در سفرها طالع ریگ روان داریم ما



- صائب تبریزی

 

[meddler]

ممنون



منزل ما همرکاب ماست هر جا می‌رویم



در سفرها طالع ریگ روان داریم ما



- صائب تبریزی

از قهوه خانه سر میدان شروع شد
از شکل های داخل فنجان شروع شد
می آمدی و بافه گیسو به دست باد
و عشق از این فضای پریشان شروع شد



شهرام میرزایی

 

[lighthearted]

از قهوه خانه سر میدان شروع شد
از شکل های داخل فنجان شروع شد
می آمدی و بافه گیسو به دست باد
و عشق از این فضای پریشان شروع شد



شهرام میرزایی

دل که هست آینه ی غیب خدا ، عیب بود

که شود آیینه ی عیب کسان و عار کسی

 

[taraneh_de]

دل که هست آینه ی غیب خدا ، عیب بود

که شود آیینه ی عیب کسان و عار کسی

یاران موافق همه از دست شدند
در پای اجل یکان یکان پست شدند
خوردیم ز یک شراب در مجلس عمر
دوری دو سه بیشتر ز ما مست شدند

 

[lighthearted]

در بادیه عشقش ، من از همه ممتازم
راز ازلی مشکل، پوشید توان از دل

 

[meddler]

یاران موافق همه از دست شدند
در پای اجل یکان یکان پست شدند
خوردیم ز یک شراب در مجلس عمر
دوری دو سه بیشتر ز ما مست شدند

دانی بهشت چیست که داریم انتظار ؟
جز ماهتب و باده و آغوش یار نیست



عماد خراسانی

 

[meddler]

در بادیه عشقش ، من از همه ممتازم
راز ازلی مشکل، پوشید توان از دل

لبت بریده دو چشم سیاه قلبم را
دلا بریده مبادا لبی که کال وگس است

 

[taraneh_de]

لبت بریده دو چشم سیاه قلبم را
دلا بریده مبادا لبی که کال وگس است

تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد
چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد
گر چشمه زمزمی و گر آب حیات
آخر به دل خاک فرو خواهی شد

 

[meddler]

تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد
چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد
گر چشمه زمزمی و گر آب حیات
آخر به دل خاک فرو خواهی شد

در آستانه دوزخ دراز باد شبم
که سوخت آتش خورشید سرخ گون عصبم

 

[island1991]

در آستانه دوزخ دراز باد شبم
که سوخت آتش خورشید سرخ گون عصبم

مرا به عاشقی و دوست را به معشوقی

چه نسبت است بگویید قاتل و مقتول!

 

[lighthearted]

لیک کاش این راه پایان نبود !

یا مرا این داغ و این حرمان نبود​

 

[island1991]

لیک کاش این راه پایان نبود ! ​

یا مرا این داغ و این حرمان نبود​

دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع

گرچه دربانی میخانه فراوان کردم

 

[ranalean]

دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع

گرچه دربانی میخانه فراوان کردم

مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد

قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد

 

[island1991]

مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد

قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد

در هوای لب شیرین دهنان چند کنی

جوهر روح به یاقوت مذاب آلوده

 

[ranalean]

در هوای لب شیرین دهنان چند کنی

جوهر روح به یاقوت مذاب آلوده

همه است آرزویم که ببینم از تو رویی

چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی

 

[island1991]

همه است آرزویم که ببینم از تو رویی

چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی

یا رب کی آن صبا بوزد کز نسیم او

گردد شمامه کرمش کارساز من

 

[ranalean]

نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار

چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم

 

[island1991]

نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار

چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم

محرم راز دل شیدای خود

کس نمیبینم ز خاص و عام را

 

[taraneh_de]

محرم راز دل شیدای خود

کس نمیبینم ز خاص و عام را

از جمله رفتگان این راه دراز
باز آمده کیست تا بما گوید باز
پس بر سر این دو راهه ی آز و نیاز
تا هیچ نمانی که نمی آیی باز

 

[ranalean]

از جمله رفتگان این راه دراز
باز آمده کیست تا بما گوید باز
پس بر سر این دو راهه ی آز و نیاز
تا هیچ نمانی که نمی آیی باز

ز مردم دل بکن یاد خدا کن

خدا را وقت تنهایی صدا کن

در آن حالت که اشکت می چکد گرم

غنیمت دان و مارا هم دعا کن

 

[island1991]

ز مردم دل بکن یاد خدا کن

خدا را وقت تنهایی صدا کن

در آن حالت که اشکت می چکد گرم

غنیمت دان و مارا هم دعا کن

نقش مستوری و مستی نه به دست من و توست

آنچه سلطان ازل گفت بکن آن کردم

 

[ranalean]

نقش مستوری و مستی نه به دست من و توست

آنچه سلطان ازل گفت بکن آن کردم

من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم

چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم

 

[taraneh_de]

من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم

چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم

می نوش که عمر جاودانی اینست
خود حاصلت از دور جوانی اینست
هنگام گل و باده و یاران سرمست
خوش باش دمی که زندگانی اینست

 

[island1991]

من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم

چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم

مشکین از آن نشددم خلقت که چون صبا

بر خاک کوی دوست گذاری نمیکنی