چقدرخودتون رو ميشناسيد؟

fifa

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام بچه ها
چقدرخودتون رو ميشناسيد؟
اين سوال هميشه براي من مطرح بوده، اينكه بدونم كيم،چيم، از كجا اومدم و به كجا ميرم؟ اصلا كجاي دنيا ايستادم؟ هدف از خلقت من چي بوده؟ آفريده شدم كه چه كاري انجام بدم؟ چه استعدادهايي دارم؟ از كجا بايد بفهمم اون كاري كه براش آفريده شدم چه كاريه و چطور بايد انجامش بدم؟ راهم تو زندگي چيه؟ چطور بايد راهمو پيدا كنم؟ و از اينجور سوالها.
حالا سوال من از شما اينه كه آيا براي سوالات بالا جوابي پيدا كرديد ؟اگه آره چطور به جواب سوالها رسيديد و منو راهنمايي كنيد تا منم به جواب برسم.
اگر نه چه كاري براي رسيدن به جواب اين سوالها انجام داديد؟
 

software_eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
نظر

نظر

من احساس می کنم که هیچ کسی نمی تونه کاملا خودش رو بشناسه چون اصلا عملی نیست. من حدس می زنم که خودم رو 60 درصد می شناسم.

ولی در مورد اینکه هدف ما از زندگی چیه چندتا نظر هست:
1- بعضی ها (مذهبیون) عقیده دارن که هدف از زندگی ما صرفا جهت عبادت خداست.
2- گروه دوم عقیده دارن که هدف از زندگی صرفا جهت لذت بردن از دنیای مادی و فیزیکیه و هر کسی که بیشتر لذت ببره بهتر زندگی کرده.
3- این گروه عقیده بر این دارن که این دنیا صرفا جهت تحمل عذابه و بعد از مرگ تازه زندگی لذتبخش آغاز میشه. یعنی اینکه هر چی شما بیشتر عذاب تحمل کنی اون دنیا وضع بهتری داری.
من نمی دونم واقعا کدوم اینا درست میگن چون زندگی واقعی ترکیبی از همه اینهاست. ما ترکیبی از فیزیک و متافیزیک هستیم.
 
  • Like
واکنش ها: fifa

fifa

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من احساس می کنم که هیچ کسی نمی تونه کاملا خودش رو بشناسه چون اصلا عملی نیست. من حدس می زنم که خودم رو 60 درصد می شناسم.

ولی در مورد اینکه هدف ما از زندگی چیه چندتا نظر هست:
1- بعضی ها (مذهبیون) عقیده دارن که هدف از زندگی ما صرفا جهت عبادت خداست.
2- گروه دوم عقیده دارن که هدف از زندگی صرفا جهت لذت بردن از دنیای مادی و فیزیکیه و هر کسی که بیشتر لذت ببره بهتر زندگی کرده.
3- این گروه عقیده بر این دارن که این دنیا صرفا جهت تحمل عذابه و بعد از مرگ تازه زندگی لذتبخش آغاز میشه. یعنی اینکه هر چی شما بیشتر عذاب تحمل کنی اون دنیا وضع بهتری داری.
من نمی دونم واقعا کدوم اینا درست میگن چون زندگی واقعی ترکیبی از همه اینهاست. ما ترکیبی از فیزیک و متافیزیک هستیم.
گفتيد خودتون رو 60% ميشناسيد ولي نگفتيد چطور به اين شناخت رسيديد؟
منظور من از هدف زندگي هدف دنياييه نه هدف اخروي.من عقيده دارم خدا هر كس رو براي انجام كاري به اين دنيا آورده و وقتي انسان اون كار رو انجام داد از دنيا ميره مثل نويسنده اي كه كتاب مينويسه و وظيفه اش همينه،منظور من اين هدف زندگيه.
 

گزیزه

عضو جدید
من فکر می کنم 70 %خودمو می شناسم ...
ولی بعضی وقتا شک می کنم...
 
  • Like
واکنش ها: fifa

گزیزه

عضو جدید
گفتي 70% خودتو ميشناسي ولي نگفتي چطور به اين شناخت رسيدي؟
من دنبال همين راه رسيدن به شناختم.
خوب خیلی از رفتارای خودمو تو مواقع مختلف بهشون دقت کردم تا ببینم یه نوع عملکردو دارم یا وقتی اتفاقای مختلف برام پیش میاد پیش بینی کنم که چه جوری عمل می کنم ...
تا اینکه تو بیشتر وقتا به این نتیجه رسیدم که میتونم رفتارای خودمو پیش بینی کنم ..علاوه بر این آدم با خیلی از اخلاقای خودش آشناست ...;)
 

software_eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
پاسخ

پاسخ

گفتيد خودتون رو 60% ميشناسيد ولي نگفتيد چطور به اين شناخت رسيديد؟
منظور من از هدف زندگي هدف دنياييه نه هدف اخروي.من عقيده دارم خدا هر كس رو براي انجام كاري به اين دنيا آورده و وقتي انسان اون كار رو انجام داد از دنيا ميره مثل نويسنده اي كه كتاب مينويسه و وظيفه اش همينه،منظور من اين هدف زندگيه.

من خودم رو طی این چند سالی که زندگی کردم از روی توانایی هام و شخصیتی که پیدا کردم و کارهایی که می تونستم انجام بدم و دادم و کارهایی که نتوستم انجام بدم و ندادم شناختم. من خودم رو در مقایسه با دیگران و الگوهای کلی که در فرهنگ، دین، قانون و عرف جامعه هست شناختم. یه حالت شناخت نسبی منظورمه.

ببین وقتی میگی خدا هر کسی رو برای هدفی آورده و وقتی اون کارو انجام داد از دنیا میره این یه حالتی ایجاد می کنه که انگار خدا خودش از انجام اون کار عاجزه و موجودیت خدا رو مثل سناریوی فیلم های تخیلی به تصویر می کشه در صورتی که اینجور نیست. خدا اصلا چه نیازی داره که من و شما یا کلا انسان براش این کارها رو انجام بده. این که ما فکر کنیم خدا اون بالا نشسته و داره ما رو تماشا می کنه که مثل برده براش کار انجام بدیم این یه تصور مادیه. سیستمی که خدا داره یه حکومت پادشاهی یا سلطه یا حتی دموکراسی هم نیست. خداوند یه سری قوانین در این جهان فیزیکی تعبیه کرده که این جهان طبق این قوانین داره مسیر خودش رو میره و ما خیلی از این قوانین رو خودمون می دونیم و بهش اعتقاد داریم پس خدا در هر کاری دخالت نمی کنه.
 
  • Like
واکنش ها: fifa

fifa

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من خودم رو طی این چند سالی که زندگی کردم از روی توانایی هام و شخصیتی که پیدا کردم و کارهایی که می تونستم انجام بدم و دادم و کارهایی که نتوستم انجام بدم و ندادم شناختم. من خودم رو در مقایسه با دیگران و الگوهای کلی که در فرهنگ، دین، قانون و عرف جامعه هست شناختم. یه حالت شناخت نسبی منظورمه.

ببین وقتی میگی خدا هر کسی رو برای هدفی آورده و وقتی اون کارو انجام داد از دنیا میره این یه حالتی ایجاد می کنه که انگار خدا خودش از انجام اون کار عاجزه و موجودیت خدا رو مثل سناریوی فیلم های تخیلی به تصویر می کشه در صورتی که اینجور نیست. خدا اصلا چه نیازی داره که من و شما یا کلا انسان براش این کارها رو انجام بده. این که ما فکر کنیم خدا اون بالا نشسته و داره ما رو تماشا می کنه که مثل برده براش کار انجام بدیم این یه تصور مادیه. سیستمی که خدا داره یه حکومت پادشاهی یا سلطه یا حتی دموکراسی هم نیست. خداوند یه سری قوانین در این جهان فیزیکی تعبیه کرده که این جهان طبق این قوانین داره مسیر خودش رو میره و ما خیلی از این قوانین رو خودمون می دونیم و بهش اعتقاد داریم پس خدا در هر کاری دخالت نمی کنه.
نه اشتباه نكنيد منظور من از انجام وظيفه ايني كه شما مي گيد نبود ببينيد خدا در وجود همه ما تواناييهايي قرار داده كه يكي از اين تواناييها برترين توانايي و قابليت در انسانه كه به عقيده من اگر انسان اون برترين توانايي و استعداد رو بشناسه و پرورش بده به اوج كمال در دنياي مادي و معنوي ميرسه مثلا ابن سينا كه فهميد برترين تواناييش تحصيل علوم گوناگونه يا پيكاسو فهميد برترين تواناييش نقاشيه و خيلي از آدمهاي ديگه كه تو تاريخ اسمشون ماندگار شده حالا فرض كنيم كه اگر پيكاسو استعدادش رو كشف نميكرد چي ميشد؟ ميشد يه آدم معمولي كه كارش فقط گذران يه زندگي معموليه مثل من مثل شما كه بعد از مرگ واقعا خواهيم مرد.
من ميخوام بپرسم اين برترين استعداد رو چطور ميتونيم تو وجود خودمون كشف كنيم و پرورشش بديم؟
 

lightseeker62

عضو جدید
ببین، من از یه نفر شنیدم که برای اینکه به خودشناسی برسید، جواب این چهار تا سوال رو پیدا کنید:

1- فکر می کنی مردم فکر می کنن که چجور آدمی هستی (خصوصیت دقیق بنویسد، مثلا ننویسید، مردم فکر می کنن من خیلی کارم درسته. یه چیزی مثلا این رو باید بنویسید : پولدار، خوش تیپ، خجالتی در صحبت در جمع (باید مثل این دقیق باشه نه کلی) ... یه 30 - 40 تا خصوصیت باید نوشته بشه (هر چی بیشتر بهتر)
2- دوست داری مردم فکر کنن چجور آدمی هستی
3 - فکر می کنی چجور آدمی هستی
4- واقعا چجور آدمی هستی

اولی و دومی که نسبتا معلومه، یه کاغذ ورمیداری و خیلی عمیق بهشون فکر می کنی.
البته طول میکشه که به جواب برسی، ولی به هر حال میرسی

برای سومی، این یکی سخته، باید بشینی و با خودت کنار بیای، بببینی اگه قضاوت مردم رو کنار بذاری، واقعا چه آدمی هستی. مثلا ممکنه مردم فکر کنن تو آدم پولداری هستی، برای همین شاید خودتم کم کم باور کردی که پولداری، ولی وقتی حرفای مردم رو کنار میذاری میبینی که نه، واقعا آدم پولداری نیستی ...

چهارمیه که خیلی سخته، برای این یکی، کلا باید رفتاراتو ریشه یابی کنی، مثلا اگه کم حرفی، باید بری ببینی چرا کم حرفی، برای اینه که آدم خجالتی ای هستی یا اینکه مثلا از زیاد حرف زدن خوشت نمیاد. اگه خجالتی هستی، چرا خجالتی هستی، باید بری عقب و تک تک خصوصیاتت رو ریشه یابی کنی ببینی چرا اینجوریه.
اینکار خیلی طول میکشه، برای اینکه آدم کلی خصوصیت داره، و خصوصیت هاش هم خیلی به هم گره خوردن، ولی اگه جواب این رو هم بدست بیاری، میفهمی که واقعا چجور آدمی هستی.
شاید آخر سر ببینی که کلا با اون چیزی که فکر می کردی فرق داری.
این پروسه، یه پروسه طولانیه، سر هم بندی نکنید، براش چند ماه وقت بذارید، تا به جواب درست برسید
 
آخرین ویرایش:
  • Like
واکنش ها: fifa

fifa

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ببین، من از یه نفر شنیدم که برای اینکه به خودشناسی برسید، جواب این چهار تا سوال رو پیدا کنید:

1- فکر می کنی مردم فکر می کنن که چجور آدمی هستی (خصوصیت دقیق بنویسد، مثلا ننویسید، مردم فکر می کنن من خیلی کارم درسته. یه چیزی مثلا این رو باید بنویسید : پولدار، خوش تیپ، خجالتی در صحبت در جمع (باید مثل این دقیق باشه نه کلی) ... یه 30 - 40 تا خصوصیت باید نوشته بشه (هر چی بیشتر بهتر)
2- دوست داری مردم فکر کنن چجور آدمی هستی
3 - فکر می کنی چجور آدمی هستی
4- واقعا چجور آدمی هستی

اولی و دومی که نسبتا معلومه، یه کاغذ ورمیداری و خیلی عمیق بهشون فکر می کنی.
البته طول میکشه که به جواب برسی، ولی به هر حال میرسی

برای سومی، این یکی سخته، باید بشینی و با خودت کنار بیای، بببینی اگه قضاوت مردم رو کنار بذاری، واقعا چه آدمی هستی. مثلا ممکنه مردم فکر کنن تو آدم پولداری هستی، برای همین شاید خودتم کم کم باور کردی که پولداری، ولی وقتی حرفای مردم رو کنار میذاری میبینی که نه، واقعا آدم پولداری نیستی ...

چهارمیه که خیلی سخته، برای این یکی، کلا باید رفتاراتو ریشه یابی کنی، مثلا اگه کم حرفی، باید بری ببینی چرا کم حرفی، برای اینه که آدم خجالتی ای هستی یا اینکه مثلا از زیاد حرف زدن خوشت نمیاد. اگه خجالتی هستی، چرا خجالتی هستی، باید بری عقب و تک تک خصوصیاتت رو ریشه یابی کنی ببینی چرا اینجوریه.
اینکار خیلی طول میکشه، برای اینکه آدم کلی خصوصیت داره، و خصوصیت هاش هم خیلی به هم گره خوردن، ولی اگه جواب این رو هم بدست بیاری، میفهمی که واقعا چجور آدمی هستی.
شاید آخر سر ببینی که کلا با اون چیزی که فکر می کردی فرق داری.
این پروسه، یه پروسه طولانیه، سر هم بندی نکنید، براش چند ماه وقت بذارید، تا به جواب درست برسید
كارهايي رو كه گفتيد رو خواهم كرد ولي اين تنها جواب اين سوال بود: اينكه كي ام و چي ام؟
اما نگفتيد چطور بايد آدم برترين استعداد درونيش رو بشناسه؟
 

lightseeker62

عضو جدید
آها، اینم سوال خیلی خوبیه
و فقط یه راه برای فهمیدنش هست
کارهای مختلف رو تجربه کن
اصلا دنبال این نباش که فقط کارایی رو انجام بدی که فکر می کنی دوست داری
چون دانشمندا به این نتیجه رسیدن که علاقه خیلی افراد به کارهایی که میکنن، بخواطر تشویقیه که برای انجام اون کار از اطرافیان دریافت کردن
پس شما هر کاری رو که تجربه کنی، اگه براش تشویق بشی و حس خوبی بهت دست بده، بهش علاقمند میشی
پس سعی کن برای همه چیز یه وقت کوچیکی بذاری و تجربه کنی
مثلا کلاسای ورزشی شرکت کن
شروع کن موسیقی یاد گرفتن
سعی کن تو جمع صحبت کنی
یکم ریاضی کار کن
...
خلاصه سعی کن تو همه چیز یه دستی ببری
اینطوری احتمالا بتونی بفهمی واقعا به چی علاقه داری
 
  • Like
واکنش ها: fifa

fifa

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آها، اینم سوال خیلی خوبیه
و فقط یه راه برای فهمیدنش هست
کارهای مختلف رو تجربه کن
اصلا دنبال این نباش که فقط کارایی رو انجام بدی که فکر می کنی دوست داری
چون دانشمندا به این نتیجه رسیدن که علاقه خیلی افراد به کارهایی که میکنن، بخواطر تشویقیه که برای انجام اون کار از اطرافیان دریافت کردن
پس شما هر کاری رو که تجربه کنی، اگه براش تشویق بشی و حس خوبی بهت دست بده، بهش علاقمند میشی
پس سعی کن برای همه چیز یه وقت کوچیکی بذاری و تجربه کنی
مثلا کلاسای ورزشی شرکت کن
شروع کن موسیقی یاد گرفتن
سعی کن تو جمع صحبت کنی
یکم ریاضی کار کن
...
خلاصه سعی کن تو همه چیز یه دستی ببری
اینطوری احتمالا بتونی بفهمی واقعا به چی علاقه داری
اينها رو گفتي چون از زندگي من خبر نداري
من خيلي كارها كردم از دبيرستان تا حالا خيلي رشته عوض كردم تا به اينجا رسيدم ولي باز هم اندر خم يه كوچه ام.الكترونيك خوندم كلاس كامپيوتر رفتم انساني خوندم نويسندگي ميكنم و خيلي رشته هاي ديگه الان هم حسابداري هستم ولي هيچكدومشون نتونسته راضيم كنه.
خيلي ها وقتي منو ميبينن ميگن بالاخره تو چه رشته اي هستي؟
الان هم خيلي سر درگمم.انگار رو هوا معلقم:cry:
:crying::wallbash::w00:
 

lightseeker62

عضو جدید
مگه چند سالته؟
یه دوره ای همه این حس سردرگمی رو دارن
ولی بالاخره یه دختری رو پیدا می کنی و از سردرگمی میای بیرون!
 

sara.NET

عضو جدید
اينكه ميگن خودتو بشناس ، معني ش اين نيست كه بشينيم تو اتاق فكر ، هي فكر كنيم
چون مثل بعضيا هم كه گفتن ، به بمب بست ميخوريم كه همون ديوار روبرومون هست

چون اتاق فكر پنجره نداره

اونايي كه خيلي عميق فكر ميكنن مخصوصا ، با سر ميرن تو ديوار ، بقيه كه بيخيال ترن بهش تنه ميزنن و برميگردن سر جاي اولشون ، بعضيام مرگ مغزي ميشن :دي
به هر حال خودشناسي فقط تو متن جامعه و ميدان عمل هست كه ممكن ميشه
وقتي به بمب بستاي احساسي و وجداني برخورد كرديم ، اون موقع بايد دوربينمونو رو چهره خودمون و كارهامون زوم كنيم ، ببنيم وقت عمل چه كاره ايم
بايد به بمب بست بخوريم ، بعد خودشناسي ، نه اول سعي تو خودشناسي ... كه بعدش حتما همون بمب بسته
غير از اين باشه ، چيزايي كه راجع به خودمون ميگيم بيشتر تعريف و تمجيد يا برعكسش هست كه خيلي م كاذبه
البته اين نظر منه

و بعدشم فيلمو نشون ديگران بديم ، تا اونا قضاوت كنن
 
بالا