چه کنم؟

silver light

عضو جدید
کاربر ممتاز
با تشکر از eder عزیز.
دقیقا مورد تو رو من هم داشتم.2 سال و نیم پیش.البته یه سری تفاوت داشت که به سود من بود.اما فرقی نداره.
برو بهش بگو.چجور نداره.بگو دو ساله دوسش داری و بهش نگفتی.سعی کن خودتون تنها باشین.اصلا شک نکن تو این کار.این حرفا که میگن اگه عاشقشی باید بذاری عشقت زندگی کنه و تو بیخیالش باشی و این حرفا همش اشتباهه.برو باهاش ازدواج کن خودت خوشبختش کن.چرا یکی دیگه خوشبختش کنه؟؟؟؟؟
رو در رو.بدون sms و نامه و email و هر چیز دیگه.چجوری هم نداره.تو زبون داری اونم گوش.برو بهش بگو دوسش داری.سخته.اما سعی کن خودتو تو عمل انجام شده قرار بدی.یه کاری کن یا یه حرفی بزن که بعدا نتونی زیرش بزنی.دست دست نکن.برو باهاش حرف بزن.همین فردا این کارو انجام بده.بدون کوچک ترین شکی.البته اگه واقعا خاطرش میخوای

بله منم با ایشون موافقم

همین کارو انجام بدین
برین رو در رو و بدون هیچ واسطه ای حرفتون بهش بگین
لازم نیست تو همون بار اول همه چیو بهش بگی
تو 2 یا 3 مرحله این کارو انجام بده
مطمئن باش موفق میشی
 

shadmehrbaz

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه بابا شیرازی چیه؟ کرمونیه کرمونی بود.
راستی 1و2 داره ها هردوتاشو دیدی؟


آخه من فك كردم فقط شيرازيا به آخر هرچيزي ((اوووو )) اضافه ميكنن...مثلا" دختروووو پسروووو :biggrin:


1و 2؟؟؟؟؟؟

نهههههههههه من فقط اوني كه ميگه گُنه كرد در بلخ آهنگري به شوشتر زدن سر مسگرو دارم ! اون يكي شو ميتوني بهم بدي ؟ :redface:
 
آخرین ویرایش:

me-myself

عضو جدید
کاربر ممتاز
آخه من فك كردم فقط شيرازيا به آخر هرچيزي ((اوووو )) اضافه ميكنن...مثلا" دختروووو پسروووو :biggrin:


1و 2؟؟؟؟؟؟

نهههههههههه من فقط اوني كه ميگه گُنه كرد در بلخ آهنگري به شوشتر زدن سر مسگرو دارم ! اون يكي شو ميتوني بهم بدي ؟ :redface:

خودم ندارمش. اگه تونستم پیدا کنم حتما بهت میدم:w16:
 

daneshjoo_1361

عضو جدید
راستش نمیدونم از کی و کجا شروع شد اما همیشه دوستش داشتم(دختر عمه ام رو میگم(شادی) همیشه وقتی پیشش بودم ضربان قلبم میرفت بالا اما هیچوقت بهش نتونستم بگم(اینو تو پرانتز بگم که من تو دانشگاه و بیرون کلا آدمی بودم که با کیس های زیادی بودم البته تا 2 سال پیش) 2 سال پیش که فهمیدم اونم منو دوست داره(صحبتاش رو با خواهرم شنیدم اتفاقی البته) دیگه نمیتونستم با کیس دیگه ای باشم .............بگذریم این 2 سال گذشتو من بهش نگفتم(از عمه ام خجالت میکشیدم) تا اینکه 2 هفته پیش که دیدمش احساس کردم یه کم معذبه.....نمیدونستم چی شده تا دیروز که از زیر زبونه خواهرم کشیدم بیرون و فهمیدم که شادی خانوم با یکی هستو قضیشونم جدیه ........این 24 ساعته 24 سال شد واسه من اصن گیجه گیجم نمیدونم خودمو لعنت کنم از شادی دلخور باشم خلاصه موندم توششما میگید چیکار کنم؟
تقصير خودته كه نگفتي حالاشم مهم نيست يه كيس ديگه
 

ram_call17

عضو جدید
شما چه کار به این حرفا داری.برو تیرتو بزن،بعد نگی اگه میزدم جور بود.
 
بالا