آقای ram_call17 فاطمه،فاطمه است....

six7boy

عضو جدید
سلام به همه ی دوستانم منو ببخشید که بحث (فاطمه عالم مجهول) رو به این تاپیک آوردم!
مقدمه:
من بیان فلسفی و مذهبی کاملی ندارم به خاطر همین، بابت کم و کثریهای این تاپیک منو ببخشید امیدوارم بتونم جواب دوست خوبمون رو بدم و کمکی به اطلاعات شما عزیزان بکنم...
من در ابتدا برای خودم و شیعه بودنم متاسف شدم به خاطر اینکه خیلی از ما مسلمانی و شیعه بودن رو از پدر و مادرانمون به ارث بردیم به خاطر همین هست که نمیتونیم جواب این دوستمون رو بدیم(البته در ظاهر) میراث وبزرگان ما از ارزشمندترین انسانهای تاریخ بشر بودند چرا نباید درباره ی این شخصیتها تحقیق و پژوهش کنیم؟ چرا باید از بحث در مورد بزرگانمون واهمه داشته باشیم؟ چون اطلاعات دقیق و کاملی نداریم از بیانات و کراماتشون. چند نفر نهج البلاغه رو خوندیم؟ چند نفر خطبه های مادر پاکیها حضرت زهرا(س) رو خوندیم؟ چند نفر درمورد معصیت وپاکی امامان رو مورد مطالعه قرار دادیم؟ و این صحبتها و بحث های گفته شده شاید تلنگلری بر روح و جسم ماشود که درباره ی اعتقادات و عزیزانمون بفهمیم و بدونیم. این از پیامد مثبت این قضیه...(البته این نظر شخصی من بود).
واما در مورد بحث:

من این دوستمون رو تحسین میکنم و بهشون حق میدم درمورد مجهولات زندگیشون بدونند!!!
من تمام صحبتهای تاپیکتون و بحثای شما با دوستانم رو خوندم و همه رو از بر کردم اینو گفتم که نگین ندونسته قضاوت میکنم.
شما در بیانی که در اولین پستتون داشتین نشون میده که هیچ احترامی وارزشی برای این حضرت قائل نیستید البته امیدوارم از روی بی اطلاعی باشه که اینم برمیگرده به کم کاری شماواقتضای سنتون....در طول تاریخ کم نبودند افرادی که نسبت به حضرت علی وحضرت زهرا کم لطف بودند و بی اعتقاد واین هم به خودشون مربوط هست.
والبته اینها همه نشانه ای از معصومیت و مظلومیت بیش از حد این عزیزان داره...
شما کارتون درست نبوده به هیچ وجه، وقتی نمیتونید کرامات یکی رو درک کنید ویا اطلاع دقیقی ندارید نباید با این لحن، سر صحبت رو باز کنید شما اگه واقعا دنبال جوابتون بودید میتونستید با یه جستجو به جوابتون برسید البته اگه واقعاً بهشون اعتقاد دارین...
واگرم دنبال همفکری با دوستانتون بودید با اون لحنی که به کار بردین فکر کنم اشتباه کردین.
این مادر حتی اگر یک فرد عادی هم باشه مادر حسین و حسن دختر پیامبر همسر علی به خدا حرمت داره داداشم.
تو وقتی به ادم بزرگتراز خودت میرسی یادرموردش صحبت میکنی از فعلهای جمع به منظور احترام به طرف استفاده میکنی نه مفرد مثل:
جان میده،گذاشته،باشه،علمش
(ازدواجیده)واقعا برای استفاده از این کلمه به حدی ناراحتم که هیچی نمیتونم بگم متاسفم برات گل پسر.....

برای کسی که واقعاً اعتقاداتش ضعیف هست و در اصل موضوع مشکل داره توضیحی نمیدم برای کسانی میگم که دوست دارن بدونن...

سوال شما:

سالهاس از کرامت و علم فاطمه میشنویم،که الگوی زنان جهان! در هر عصری! هستن از همه نظر و جزو منابع علمی ان و کرامت و فضایل بیشمار دارن.
اما نکته های مبهمی هس.ایشون در 9 سالگی(بعضی میگن 12) ازدواجیده.در 18 سالگیم که در حادثه ای جان میده به جان آفرین.اگر برای بارداری و تربیت هر فرزند فقط 1 سال وقت درنظربگیریم،با توجه به اینکه وقت مرگ هم حتی باردار بوده،خب پس کدام مدرسه و مکتب رفته و وقت گذاشته که عالم کل باشه؟
اصلا من تا حالا هیچی نشنیدم که نشان دهنده علمش باشه،فقط میگن گل بوده گل بوده،خب مصداق؟
بابا کتابی چیزی آخه!

جواب شما از سایت http://www.yazahra.net/far/index.php
درپستهای زیر ببینید لطفاً

بخوانیدهر چند ناچیز درموردکرامات یاس پهلوشکسته مادرم زهرا
او امام نبود اما هدیه خدا به عزیزترین کسش پیامبر(ص) بود همسر علی(ع)بود و مادر امامان معصوم
او یاور پیامبر و همراه همیشگی علی بود
او از خدا بودو پاک و معصوم.
به نظر شما همچین شخصیتی الهی نیست با این همه بار مسولیت در سن کم؟؟؟؟؟او آمد تا الگو باشد برای زنان ما، نه انکارش کنیم!
اگر سخنان زیر را انکار کنید خدا،قرآن،آفرینش،خلقت هم باید زیر سوال بروند،اگر این سخنان مرجع کاملی ندارند پس بقیه هم انکار میشوند.
امیدوارم به جوابت برسی ولی اگر هدفی غیر از رفع سوالت بود خودم به............

 
آخرین ویرایش:

six7boy

عضو جدید
بخش اول(ارتباط با خدا):
دختر گرامى رسول خدا در مسائل علمى نيز مانند ساير ويژگيهاى اخلاقى و انسانى، از امتيازات بسيار بالايى برخوردار بود، زيرا آن حضرت ارتباط قوى به عالم غيب داشت و مستقيماً با جبرئيل امين و ساير ملائك به گفتگو مى‏پرداخت و اخبار گذشته و آينده جهان را از آنان دريافت مى‏داشت.
فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام در ميان امت اسلامى تنها زنى است كه داراى مقام ارجدار عصمت مى‏باشد و بدين وسيله علوم و آگاهيش به عالم غيب، كه از علوم الهى سرچشمه مى‏گيرد، بستگى دارد و پايان و حدودى بر آن متصور نيست و تمام مسائل جهان را در كليه‏ى دورانها مى‏دانست و آنها را مو به مو خبر مى‏داد.
بخش دوم:
توانايى علمى فاطمه زهرا
قال رسول‏اللَّه (ص): ان اللَّه جعل علياً و زوجته و ابناءه حجج على خلقه و هم ابواب العلم فى امتى من اهتدى بهم هدى الى صراط مستقيم. (1)
پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: خداوند متعال على و همسر و فرزندانش را حجت مردم قرار داده و آنان درهاى علم و آگاهى در ميان امت من هستند، هركس به آنان تمسك نمايد، به راه راست هدايت يافته است.
در اين حديث فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام مانند اميرالمؤمنين عليه‏السلام و ساير حضرات معصومين دروازه‏ى علم و عامل هدايت مردم شناخته شده‏اند. بنابراين آن حضرت علاوه بر اينكه حجت خدا در ميان امت اسلامى بوده، نقش آموزشى و پرورشيش نيز از اين حديث استفاده مى‏گردد. (من اهتدى بهم).
قال النبى لها: اى شى‏ءٍ خير للمرأة؟ قالت: ان لاترى رجلاً و لايراها رجلٌ، فضمها اليه و قال: ذرية بعضها من بعضٍ. (2)
پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله به فاطمه عليهاالسلام گفتند: براى زن چه چيز خوب است؟ آن حضرت فرمودند: زن مردى را نبيند و مرد نيز زن را نبيند، رسول گرامى اسلام چون اين جواب صحيح را شنيد، دخترش را در آغوش گرفته و فرمود: ذريه‏اى است كه بعضى از بعض ديگر بهتر.
اين حديث نيز علم و آگاهى فاطمه عليهاالسلام را در بر دارد، كه باعث تعجب و تحسين رسول خدا قرار گرفته است.
عن ابى‏عبداللَّه عليه‏السلام: ان فاطمة عليهاالسلام مكثت بعد رسول‏اللَّه (ص) خمسة و سبعين يوماً، و كان دخلها حزن شديد على ابيها، و كان يأتيها جبرئيل فيحسن عزاها على ابيها و يطيب نفسها و يخبرها عن ابيها و مكانه، و يخبرها بما يكون بعدها فى ذريتها و كان علىٌّ يكتب ذلك. (3)
حضرت امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايند: مادرم فاطمه عليهاالسلام پس از رحلت پدرش هفتاد و پنج روز زندگى كردند، ولى در اين ايام بسيار محزون بود و در فراق پدر مى‏سوخت. در طول اين مدت جبرئيل به حضور زهرا مى‏رسيد، و او را در عزاى پدر تسليت مى‏گفت، و دلش را از غصه‏ها آرام مى‏ساخت و از جايگاه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و اخبار او آگاهش مى‏كرد، حتى اخبار آينده را در مورد فرزندانش به اطلاع او مى‏رسانيد و اميرالمؤمنين على عليه‏السلام نيز آنها را مى‏نوشت.

1ـ عوامل، ج 11، ص 78.
2ـ بحارالانوار، ج 43، ص 84.
3ـ اصول كافى، ج 1، ص 458، ح 1.


 

six7boy

عضو جدید
بخش سوم:
عصمت حضرت زهرا
حضرت فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام، تنها زن معصوم اسلام است، كه عصمت او ريشه‏ى قرآنى و حديثى داشته و تاريخ زندگى پرافتخارش، شاهد بزرگ ديگرى در اين مقوله مى‏باشد.
فاطمه عليهاالسلام پيش از آنكه متولد گردد، نطفه‏اش از غذاى پاك بهشتى در صلب پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله و آنگاه خديجه قرار داده شده و در رحم مادر، پناه و انيس او به حساب آمده و هنگام ولادت با فرستادگان غيبى به سخن پرداخته و سپس در مدت محدود حياتش صدها كرامت محيرالعقول نشان داده و... همگى اينها از عصمت آن بانوى گرانقدر حكايت دارد.
آرى فاطمه عليهاالسلام به عنوان الگو و اسوه‏ى زنان عالم معرفى شده و ديگر زنان، بايد از زندگى بى‏لغزش او سرمشق بگيرند و شيوه‏هاى تربيتى و اخلاقى و خودسازى را، در آيين: عبادى، همسردارى، پرورش فرزند، حقوق اجتماع و مردم و... به كارگيرند و آن كنند كه او كرده و آن گونه روند كه او رفته است.
نگارنده عقيده دارد كه خانه و زندگى مشترك خانوادگى، بهترين محك براى سنجش اخلاق و رفتار و ايمان و تقوا و عدالت و... هر كس محسوب مى‏گردد و حضرت فاطمه عليهاالسلام در كنار پدر و خانه‏ى پدرى امتحان خوبى داده و مدال «فداها ابوها». «ام ابيها» و دهها مدال ديگر از دست پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله دريافت داشته است و هم در خانه شوهر تا آنجا پيش رفته، كه اميرالمؤمنين مى‏فرمايند: فاطمه عليهاالسلام كوچكترين عملى كه باعث خشم من گردد انجام نداد، او مرا نافرمانى نكرد و با اخلاق و رفتارش غمها و غصه‏هاى ديگر مرا برطرف ساخت.(1)

بخش چهارم:
شهادت قرآن بر عصمت فاطمه
پروردگار عالم در قرآن مجيد (سوره‏ى احزاب، آيه‏ى سى و سه) مى‏فرمايند:
انما يريداللَّه ليذهب عنكم الرجس اهل‏البيت و يطهركم تطهيرا.
خداوند فقط مى‏خواهد پليدى و گناه را از شما اهل‏بيت دور كند و كاملا شما را پاك گرداند.
اين آيه گواهى مى‏دهد كه اهل‏بيت معصوم و بى‏لغزش هستند و هيچ گناهى نمى‏كنند. («الرجس» در آيه شامل همه‏ى گناهان و لغزشها مى‏گردد، كه اهل‏بيت از آنها دورند.)
مراد از اهل‏بيت كيست؟ جواب و بحث و بررسى آن در فصل اول اين كتاب گذشت و طبق احاديث معتبر اهل سنت و اظهارات و اعترافات همسران پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، ثابت گرديد كه مراد از آن پنج تن آل‏عبا مى‏باشند، كه فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام يكى از آنهاست، بنابراين، فاطمه عليهاالسلام طبق گواهى قرآن مجيد معصوم مى‏باشد.

 

six7boy

عضو جدید
بخش پنجم:
اشكال وایراد بر عصمت وپاکی حضرت زهرا و پاسخ به آن
بعضى گفته‏اند: آيه‏ى مذكور دلالت بر عصمت ندارد. زيرا آيات قبل از آن و آيات بعد از آن، درباره‏ى زنان رسول اكرم نازل شده و خطابه به آنان متوجه است. و به قرينه‏ى سياق بايد گفت: آيه‏ى مذكور نيز درباره‏ى زنان آن حضرت نازل شده و مخاطب در آيه، آنها هستند.
بنابراين اگر آيه دلالت بر عصمت كند بايد گفت: زنهاى رسول‏اللَّه نيز از گناه معصوم بوده‏اند در صورتى كه اين مطلب را نه كسى گفته و نه مى‏توان گفت. از اين رهگذر است كه بايد بگوييم: آيه اصلا دلالت بر عصمت ندارد. نه در مورد زنهاى آن حضرت، نه در مورد ساير اهل‏بيت.
پاسخ
علامه سيد عبدالحسين شرف‏الدين اشكال مذكور را نقل كرده و به چند وجه آن را پاسخ داده است:
اول: احتمال مذكور اجتهاد است در مقابل نص، زيرا در چندين روايت كه به حد تواتر مى‏رسد اين مطلب وارد شده كه آيه مذكور در شأن على و فاطمه و حسن و حسين (عليهم‏السلام) نازل شده و اختصاص به آنان دارد. حتى وقتى ام‏سلمه خواست در زير جامه داخل شود پيغمبر اكرم (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) جداً او را ممنوع ساخت.
دوم: اگر آيه درباره‏ى زنهاى رسول خدا نازل شده بود بايد به صورت خطاب مؤنث ادا شده باشد و بگويد: (انما يريد اللَّه ليذهب عَنْكُنَّ الرجس اهل البيت و يُطَهِّرُكُنَّ تطهيرا). نه به صورت جمع مذكر.
سوم: در بين عرب‏هاى فصيح، مرسوم است كه در بين كلماتشان جمله‏هايى را به عنوان جمله‏ى معترضه ذكر كنند. بنابراين مانعى ندارد بگوييم: خداوند متعال آيه‏ى مزبور را در بين آياتى كه در شان زنهاى رسول خدا نازل شده قرار داده تا اهميت موضوع را برساند و بدين نكته اشاره كند كه چون اهل‏بيت پيغمبر از گناه معصومند نبايد مورد تعرض كسى قرار گيرند حتى زنان پيغمبر هم حق تعرض بدانها را ندارند.
چهارم: در عين حالى كه در قرآن كريم تحريفى واقع نشده و آيات آن كتاب آسمانى هيچ كم و زياد نشده است اما اين مطلب مسلّم نيست كه آيات و سوره‏هاى قرآن، عينا به همان ترتيبى كه نازل شده، جمع و تدوين شده باشند. مثلا هيچ بعيد نيست كه آيه مذكور، تنها درباره‏ى اهل‏بيت نازل شده باشد ولى در موقعى كه آيات جمع و تدوين مى‏شده آن را در بين زنان پيغمبر گنجانيده باشند. (1)
دليل دوم: رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) به فاطمه فرمود: خدا براى غضب تو غضب مى‏كند و براى خشنودى تو خشنود مى‏شود. (2)
حديث مذكور را سنى و شيعه قبول دارند و در كتابهاى خود نوشته‏اند. برطبق اين حديث هر جا فاطمه (عليهاالسلام) غضب كند خدا نيز غضب مى‏كند و هرگاه خشنود و راضى شود خدا نيز راضى و خشنود مى‏گردد. البته اين مطلب مسلم است كه رضايت و غضب خدا مطابق واقع و حق است. هرگز به كارهاى زشت و خلاف حق خشنود نمى‏شود، گرچه ديگرى از آن كار خشنود شد. هرگز از كارهاى خوب و حق غضبناك نمى‏شود، گر چه مبغوض ديگران باشد. لازمه‏ى اين دو مطلب اينست كه فاطمه (عليهاالسلام) از گناه و خطا معصوم باشد، زيرا اگر معصوم باشد رضايت و غضبش بر طبق موازين شريعت خواهد بود و هيچگاه بر خلاف رضاى خدا راضى نمى‏شود و هيچگاه از حق و كارهاى نيك غضبناك نمى‏شود. در چنين صورتى مى‏توان گفت: اگر فاطمه (عليهاالسلام) غضب كند خدا غضب مى‏كند و اگر خشنود شود خدا خشنود مى‏شود.
اما اگر معصيت و خطا درباره‏اش روا باشد نمى‏توان به طور كلى گفت: از غضب او خدا غضب مى‏كند و از خشنوديش خشنود مى‏شود. مطلب را با مثالى روشن سازيم:
اگر فرض كنيم كه حضرت فاطمه معصوم نباشد و اشتباه و گناه درباره‏اش جايز باشد، در اين صورت ممكن است بواسطه‏ى اشتباه يا تمايلات نفسانى، برخلاف حق و واقع، چيزى را از كسى مطالبه كند و كارشان به نزاع و كشمكش منجر شود ولى طرف مقابل تسليم نگردد و او را مغلوب سازد، در اين صورت ممكن است آن حضرت غضبناك گردد و اظهار عدم رضايت كند آيا در چنين فرضى مى‏توان گفت: چون فاطمه (عليهاالسلام) غضب كرده خدا نيز غضب مى‏كند گرچه حق با طرف مقابل بوده است؟ ابداً چنين كار زشتى را نمى‏توان به خدا نسبت داد.
بواسطه‏ى اين روايت نيز مى‏توان عصمت زهرا را اثبات نمود.
رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) فرمود: فاطمه (عليهاالسلام) پاره‏ى تن من است، هركس او را خشمناك كند مرا خشمناك خواهد كرد. (3)
اين حديث نيز در كتابهاى سنى و شيعه موجود است و همه‏ى مسلمانان حتى عمر و ابوبكر به صحت آن اعتراف دارند. با بيان فوق، اين حديث نيز بر عصمت حضرت زهرا دلالت دارد، زيرا پيغمبر اكرم از گناه و خطا و تمايلات نفسانى معصوم است. بر كارى غضب مى‏كند كه مبغوض خدا باشد و به چيزى راضى مى‏شود كه رضايت خدا در آن باشد. بنابراين در صورتى مى‏توان گفت: هرگاه فاطمه غضب كند پيغمبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) نيز غضب مى‏كند كه معصوم باشد و احتمال گناه و خطا درباره‏اش جايز نباشد.
يكى ديگر از شواهد عصمت حضرت زهرا اين حديث است:
امام صادق عليه‏السلام در حديثى فرموده: زهرا بدان جهت فاطمه ناميده شده كه شر و بدى در وجود مباركش راه ندارد. (4)

1ـ كتاب الكلمة الغراء فى تفضيل الزهراء تأليف سيد عبدالحسين شرف‏الدين ص 212.
2ـ قال رسول‏اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله: يا فاطمه ان اللَّه يغضب لغضبك و يرضى لرضاك- ينابيع المودة ص 203 مجمع الزوائد ج 9 ص 203.
3ـ قال رسول‏اللَّه: فاطمة بعضة مني فمن اغضبها اغضبنى- صحيح بخارى ج 2 ص 302.
4ـ كشف‏الغمه ج 2 ص 89.

 

six7boy

عضو جدید
بخش ششم:
جبرئيل در حضور حضرت زهرا
حضرت فاطمه عليهاالسلام كه برترين زن جهان خلقت از اولين و آخرين است، بارها با ملائك و از جمله پيك وحى سخن گفت و با وى انس گرفت. حضرت امام صادق عليه‏السلام در اين باره مى‏فرمايند:
ان فاطمه مكثت بعد رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله خمسه و سبعين يوما و كان دخلها حزن شديد على ابيها و كان ياتيها جبرئيل فيحسن عزاها على ابيها و يطيب نفسها و يخبرها عن ابيها و مكانه، و يخبرها بما يكون بعدها فى ذريتها و كان على يكتب ذلك. (1)
حضرت فاطمه عليهاالسلام پس از رسول خدا هفتاد و پنج روز زندگى نمودند و در طول اين ايام فوق‏العاده در حزن و اندوه بسر مى‏بردند و جبرئيل به حضور وى رسيده و آن حضرت را در عزاى پدرش تسلى مى‏داد و با وى شريك غم مى‏گشت و از وضع رسول خدا و جايگاه عظيم او در پيش خدا سخن مى‏گفت و همچنين از سرنوشت تك تك فرزندانش بعد از شهادت فاطمه عليهاالسلام او را در جريان مى‏گذاشت و على عليه‏السلام نيز همه‏ى اينها را مى‏نوشت.
از عبارت «كان» در اين حديث استفاده مى‏شود كه رفت و آمد جبرئيل به حضور فاطمه و سخن گفتنش با وى محدود نبود، بلكه اين ارتباطها ادامه داشت و جبرئيل با فاطمه عليهاالسلام انس گرفته بود.
و در حديث ديگر داريم كه هنگام وفات فاطمه و قبض روح ملك‏الموت از آن حضرت، جناب جبرئيل در حضور زهرا بود و حضرت زهرا خطاب به هر دو آنان فرمود: سلام بر جبرئيل، سلام بر ملك الموت. (حتى حضور ساير ملائكه نيز در كنار فاطمه عليهاالسلام محسوس بود.) (2)

1ـ اصول كافى، ج 1، ص 458، ح 1.
2ـ بحار، ج 43، ص 200: ان فاطمه لما احتضرت سلمت على جبرئيل و على النبى وسلمت على ملك‏الموت و سمعوا حس الملائكه و وجدوا رائحه طيبه كاطيب مايكون مى الطيب.


بخش هفتم:
جبرئيل حامل سلام خدا به فاطمه
عن ابى‏جعفر عليه‏السلام: لما اراد اللَّه تعالى ان ينزل عليها «مصحف» امر جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل ان يحملوه فينزل به عليها و ذلك فى ليله الجمعه من الثلث الثانى من اليل فهبطوا به و هى قائمه تصلى و سلموا عليها و قالوا: السلام يقرئك السلام و وضعوا المصحف فى حجرها. فقالت: للَّه السلام و منه السلام و اليه السلام و عليكم يا رسل اللَّه السلام. (1)
امام باقر عليه‏السلام مى‏فرمايند: چون خداوند اراده كرد كه مصحف فاطمه را به آن حضرت بفرستد، به جبرئيل، ميكائيل و اسرافيل دستور داد آن را به فاطمه عليهاالسلام برسانند و اين قضيه در نيمه‏ى شب جمعه اتفاق افتاد، آنان در حالى فرود آمدند كه آن بانو مشغول عبادت الهى بود. پس از عرض سلام به او گفتند: (خدا) بر تو سلام مى‏فرستد، آنگاه مصحف را به وى تحويل دادند.
فاطمه عليهاالسلام پس از تحويل مصحف گفت: بر خدا باد سلام و از او سلام و براى او سلام و براى شما سفيران پروردگارم سلام.
قابل توجه است جبرئيل، ميكائيل و اسرافيل، كه هر سه از بزرگان ملائكه به حساب مى‏آيند، حامل سلام خدا به فاطمه عليهاالسلام بوده‏اند و مصحف فاطمه را به صاحب اصلى مى‏رسانند و با وى به گفتگو مى‏پردازند.
حضرت امام صادق در مورد نزول ملائكه به حضور فاطمه عليهاالسلام و سخن گفتنشان با آن حضرت مى‏فرمايند:
انما سميت فاطمه محدثه لان الملائكه كانت تهبط من السماء فتناديها كما تنادى مريم بنت عمران... فتحدثهم و يحدثونها... (2)
فاطمه عليهاالسلام را از اين جهت محدثه خواندند كه ملائكه به حضورش شتافته و با وى مصاحبه مى‏كردند و سخن مى‏گفتند، همان طورى كه با مريم دختر عمران چنين بودند.

1ـ عوالم، ج 11، ص 190.
2ـ جلاءالعيون شبر، ج 1، ص 150- بحارالانوار، ج 43، ص 78، ح 65.

 

six7boy

عضو جدید
سخنان بزرگان

لوئى ماسينيون محقق فرانسوى
مستشرق و پژوهشگر معروف فرانسوى، لويى ماسينيون كه مدتى از عمر خود را وقف شناخت حضرت فاطمه‏ى زهرا (عليهاالسلام) ساخته، در زمينه‏ى شناخت آن حضرت، با گام‏هاى تحقيق پيش رفته و تلاش و كوشش بسيار به عمل آورده است. وى رساله‏ى محققانه‏اى در مورد مباهله‏ى مسيحيان «نجران» با پيامبر اسلام، كه در سال دهم هجرى در مدينه صورت گرفت، نوشته كه در آن نكته‏هاى جالب توجه فراوانى مطرح شده است. در آن رساله مى‏گويد:
«اوراد و دعاهاى ابراهيم (ع) از وجود دوازده نور كه منشعب از فاطمه هستند خبر مى‏دهد... تورات موسى از آمدن محمد (ص) و دختر پربركت او، و دو آقازاده به مانند اسماعيل و اسحق (حسن و حسين) نويد مى‏دهد...
و انجيل‏هاى عيسى (ع) از آمدن احمد (ص) نويد مى‏دهد، و نيز بشارت مى‏دهد كه دختر پربركتى خواهد داشت كه دو پسر به دنيا مى‏آورد...» (1)

1ـ شخصيات قلقه عبدالرحمن بدوى و ضميمه‏ى آن «المباهله» تأليف لويى ماسينيون چاپ ميلان به سال 1944، ص 179.

بانوى اسلام از ديدگاه سليمان كتانى انديشمند مسيحى
درباره‏ى شخصيت ممتاز زهراى اطهر (ع)، گفتارها و نوشتارها و اظهارنظرها، چه از دوست و چه از دشمن- به ويژه دشمن دانا و با انصاف- بسيار فراوان است. در جهان انديشه و علم و پژوهش، وجود ذيجود فاطمه (ع)، محور برخورد آراء و افكار گوناگون گرديده و ميدان‏هاى گسترده‏اى را براى قلم‏فرسايى‏هاى پرشور ايجاد كرده است.
هم‏اكنون كه نگارنده، مشغول تنظيم اين بخش از گفتارهاى كتاب حاضر است، دهها كتاب مختلف، از نويسندگان و متفكران اطراف و اكناف جهان را پيش روى خود دارد، كه در فصل فصل هر كدام از اين كتب و رسالات، شخصيت و زندگى پربار و افتخارآميز آن حضرت، از ابعاد مختلف مورد بحث و گفتگو قرار گرفته است. از آنجا كه نقل و بررسى مجموع آن گفته‏ها و نوشته‏ها، در اين مجال اندك به هيچ وجه ممكن و ميسر نيست، ناگزير سعى مى‏شود كه در اين فصل كتاب، برخى از نقطه‏نظرهاى چند تن از انبوه نويسندگان و متفكران مختلف، به اختصار نقل و بازگويى شود. با اين اميد كه خوانندگان اين نوشتار، تنها با مختصرى از بازتاب عظمت روح و شموخ مقام علمى و معنوى و مذهبى آن بانوى بزرگ اسلام، در جهان تحقيق و نگارش آشنا شوند، و انعكاس نيمرخ آن چهره‏ى درخشان را در آئينه‏ى كتابها و رسالات نظاره كنند. در اين بخش، نخست قسمتى از آراى دانشمندان غير اسلامى بازگو مى‏شود و سپس آرا و نظرات مشاهير صاحبنظران اسلامى منعكس مى‏گردد.
نخست از يك نويسنده و شاعر و اديب مسيحى به نام «سليمان كتانى» كه داراى تأليفات مشهور و موفقى در چهره‏نگارى شخصيتهاى اسلامى است، مطلب را آغاز مى‏كنيم.
براى آشنايى با وى لازم به تذكر است كه: چند سال قبل، كتابخانه‏ى عربى اسلامى در نجف اشرف، مسابقه‏اى در ميان عموم نويسندگان عرب ترتيب داد، تا درباره‏ى شخصيت والا و ممتاز مولاى متقيان على بن ابيطالب (ع) قلمفرسايى كنند. در آن مسابقه، نويسنده‏ى چيره‏دست لبنانى، و اديب و شاعر صاحب انصاف نصرانى، آقاى سليمان كتانى، با نوشتن كتابى تحت عنوان «الإمام على نبراس و متراس» شركت جست. پس از بررسى تمام كتب و آثار شركت داده شده در مسابقه، كتاب سليمان كتانى مقام نخست را به دست آورد و نويسنده مزبور برنده‏ى جايزه‏ى اول شد.
بار دوم، همان كتابخانه، نگارش كتابى را در مورد شخصيت درخشان بانوى بزرگ اسلام، فاطمه زهرا (ع) به مسابقه گذاشت و نويسندگان و محققان و شخصيت‏هاى علمى و ادبى متعددى در اين مسابقه شركت جستند. اين بار نيز نويسنده‏ى مسيحى نامبرده با نوشتن كتابى تحت عنوان «فاطمة الزهرا، وترٌ فى غمدٍ» (فاطمه زهرا، زهى در نيام) مقام نخست را به خود اختصاص داد و برنده‏ى جايزه شد.
گرچه در اين گزينش‏ها، در مرحله‏ى اول احتمال تشويق كردن يك فرد مسيحى كه در عالم مسايل اسلامى به تحقيق و نگارش پرداخته است بى‏وجه نيست. و باز گرچه همين امر، در صورتى كه نوشته‏هاى شركت‏كنندگان در مسابقه در سطح مساوى و برابر قرار داشته باشند، خود مى‏تواند مجوز برنده شدن يك فرد مسيحى در مسابقه باشد، ولى با مطالعه‏ى كتاب مزبور روشن مى‏شود كه اين حد اطلاعات و آگاهى و اين شور و حماسه قابل تحسين است كه يك فرد بيگانه و خارج از اسلام، آنچنان از غناى فرهنگى و ادبى و احساسى و عاطفى سرشار باشد كه در مورد يك شخصيت اسلامى كتاب بنويسد، و در جمع نويسندگان مسلمان شركت جويد و عرض وجود كند و تا حدود زيادى هم به حقيقت مطلب برسد. لذا اگر كتاب او حائز مقام اول و برنده‏ى جايزه مى‏گردد، جاى حرفى و بحثى نيست، چرا كه شخصيت زهرا اطهر (ع) يك شخصيت جهانى و الهى است كه عموم مردم در مورد او حق اظهار نظر و قلمفرسايى دارند، و سخن دوست را، از هر زبان و قلمى كه انسان بشنود و بخواند، زيبا و پسنديده است و مصداق «الفضل ما شهدت به الأعداء» خواهد بود. امروزه كه شخصيت جميله بوپاشاها، اينديرا گاندى‏ها، فلورانس‏ها، اليزابت‏ها و بنت‏الهدى‏ها و نظاير آن در سطح وسيعى از جهان مورد تجزيه و تحليل قرار مى‏گيرد، آيا جا ندارد كه شخصيت فوق‏العاده والاى اين بانوى بزرگ اسلامى در عرصه‏ى جهانى مورد معرفى و شناسايى قرار گيرد؟
نويسنده‏ى مورد بحث، درباره‏ى شخصيت زهرا، شعر و حماس به كار مى‏برد، سمفونى احساساتش اوج مى‏گيرد و بهترين شورها و عواطف شاعرانه را نثار او مى‏كند...
او در آغاز كتابش مى‏نويسد: «فاطمه‏ى زهرا (ع) مقامى والاتر از آن دارد كه سندهاى تاريخى و روايتى به سوى او اشاره كنند، و گرامى‏تر از آن است كه شرح حال گونه‏ها به جانب وى راهنما باشند. فاطمه (عليهاالسلام) را همين چهارچوب كافى است كه: وى دختر محمد (ص) و همسر على (ع) و مادر حسن و حسين (ع) و بزرگ بانوى جهان است». (1) و در پايان كتابش مى‏گويد: «فاطمه، اى دخت مصطفى! اى روشن‏ترين چهره‏اى كه زمين را بر روى دو كتف خود بلند كرد، تو جز دو نوبت براى زمين لبخند نزدى: يك بار در سيماى پدر، آن دم كه در بستر آرميده بود و تو را مژده‏ى قرب وصل مى‏داد لبخند زدى. و لبخندى ديگر، بدان هنگام گرداگرد لبان تو مى‏گرديد كه جان بر لب داشتى و واپسين دم خويش را فروفرستادى... تو هميشه با محبت زيست كردى، تو با پاكى و پاكدامنى زيستى، براى پاكيزه‏ترين مادرى كه دو ريحانه زادى و پروردى و بر قامت آن دو جامه‏اى از خز بخشندگى پوشاندى... تو زمين را همراه با لبخندى استهزاآميز رها كردى و به ابديت پيوستى، اى دختر پيامبر! اى همسر على! اى مادر حسن و حسين، و اى بزرگ بانوى بانوان همه جهانها و اعصار» (2)و باز در جاى ديگر مى‏نويسد: «قهرمانى نيرويى نيست كه مستند به تن و بازو باشد، يا مستند به تاج و تخت، بلكه قهرمانى چيزى است كه منطق عقل، رشد و فهم را به كار گيرد، آنگاه هدف‏ها را تعيين كند و برنامه را ترسيم نمايد. و قهرمانى زهرا، چيزى جز اين معنى بزرگ نبود. از اين رو از هر چه عامل روشنايى ديگران مى‏شد بهره گرفت، بى آنكه بازوان ناتوان و نزار، و پهلوهاى لاغر و نحيف وى در اين خواست از مؤثر باشد». (3)

1ـ كتاب «فاطمة الزهراء وترٌ فى غمد»، پيشگفتار، ص 3.
2ـ ص 205 ترجمه‏ى همان كتاب.
3ـ ص 211 همان ترجمه.
 

six7boy

عضو جدید
انس و الفت با پدر
پيغمبر (ص) همواره شدت علاقه و دوستى خويش را نسبت به فاطمه بين مسلمانان ظاهر مى‏كرد روزى عايشه از آن حضرت پرسيد: چه كسى را بيش از همه دوست دارى؟
فرمود: از زنان، فاطمه و از مردان على را. (1)
و نيز در عظمت مقام فاطمه عليهاالسلام همين بس كه چون فاطمه (س) بر پيامبر (ص) وارد مى‏شد آن حضرت به احترامش برمى‏خاست و رويش را مى‏بوسيد و به او خوش‏آمد مى‏گفت و سپس دستش را مى‏گرفت و بر جاى خودش مى‏نشاند. (2)
و همواره عادت آن حضرت بر اين بود كه به هنگام سفر با آخرين نفرى كه خداحافظى مى‏كرد. فاطمه بود و به وقت بازگشت پيش از همه به ديدار او مى‏شتافت.
برخورد فاطمه (س) با پدر برخوردى مؤدبانه و بسيار متواضعانه بود بگونه‏اى كه فاطمه بيش از همه در تكريم و تعظيم مقام رسالت سعى نموده و پيشه كمال ادب و وقار در رفتار او مشهود بود. گرچه رابطه اين دختر و پدر بسيار عاطفى و سراسر محبت و صميميت بود، اما اين مانع احترام نسبت به پيامبر (ص) نمى‏شد. فاطمه (س) فرمود:
وقتى آيه‏ى 63 سوره‏ى نور نازل شد (3)
ديگر شرم كردم به پيامبر بابا بگويم و او را پيامبر خدا صدا كردم. حضرت از من روى برگرداند. چند بار به همين ترتيب صدا كردم. و او جواب نداد. سپس فرمود: فاطمه جان اين آيه درباره‏ى تو و خاندانت نازل نشده است. در رابطه با جفاكاران خودخواه فرود آمده است. «أنت منّى و انا منك. قولى يا ابه، فانّها أحيى للقلب و أرضى للرّب» «تو از منى و من از تو هستم. تو بگو بابا زيرا اين سخن، دل را زنده و خدا را خشنود مى‏سازد» (4)
در اكرام نسبت به پيامبر (ص) همين بس كه او مشغول نماز (مستحبى) بود، چون صداى پيامبر (ص) را شنيد نماز را رها كرد و بسوى آن حضرت آمد و به او سلام كرد. پيامبر (ص) پس از جواب دست بر سر او كشيد و فرمود: دخترم حالت چطور است؟ خدا تو را مورد رحمت و غفران قرار دهد. (5)

1- مستدرك حاكم ج 3/ 157.
2- مستدرك حاكم ج 3/ 157.
3- لا تجعلوا دعاء الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعضا.
4- بحارالانوار، ج 43، ص 33.
5- بحارالانوار، ج 43، ص 40.



پيشگويى خداوند و پيامبر درباره‏ى غصب فدك
اهميت و عظمت ماجراى غصب فدك را از آنجا مى‏توان فهميد كه در پيشگوئى‏هاى غيبى كه از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بدست ما رسيده درباره‏ى آن خبر داده شده است. در اينجا به سه مورد اشاره ميشود:




1. از اخبارى كه خداوند در شب معراج به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله خبر داد اين بود: دختر تو مورد ظلم قرار مى‏گيرد و از حق خود محروم مى‏شود و همان حقى كه تو براى او قرار مى‏دهى غاصبانه از او مى‏گيرند... و او هيچ مدافعى براى خويش پيدا نمى‏كند». (1) 2. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «من هرگاه فاطمه را مى‏بينم بياد مى‏آورم آنچه بعد از من با او رفتار خواهند كرد. گويا او را مى‏بينم كه خوارى وارد خانه‏اش گشته و حرمت او شكسته شده و حق او غصب شده و ارث او را نمى‏دهند... او در آن هنگام مى‏گويد: «پروردگارا من از زندگى سيرم و از اينان خسته شدم. مرا به پدرم ملحق فرما». خداوند او را به من ملحق مى‏نمايد، و او اول كسى از اهل‏بيتم خواهد بود كه به من ملحق مى‏شود. فاطمه نزد من مى‏آيد در حالى كه محزون و مصيبت كشيده و غمگين است. حقش غصب شده و خود شهيد شده است. در آن هنگام من خواهم گفت: «خدايا هركس بر او ظلم كرده لعنت كن، و هركس حق او را غصب كرده عذاب فرما، و هركس ذلت بر او وارد كرده ذليل كن، و هركس به پهلوى او زده تا فرزند خود را سقط نموده در آتش دائمى قرار ده». ملائكه هم آمين مى‏گويند». (2) 3. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «ملعون است كسى كه بعد از من به دخترم فاطمه عليهاالسلام ظلم كند و حق او را غصب نمايد و او را به شهادت برساند... اى فاطمه اگر همه‏ى پيامبران مبعوث خداوند و همه‏ى ملائكه‏ى مقرب الهى درباره‏ى مبغض تو و غاصب حق تو شفاعت كنند، هرگز خداوند آنان را از آتش بيرون نمى‏آورد». (3) 4. هنگامى كه رحلت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله رسيد آن حضرت گريه كرد بطورى كه اشك محاسن حضرت را تر كرد. پرسيدند: يا رسول‏اللَّه، براى چه گريه مى‏كنيد؟ فرمود: «براى فرزندانم و آنچه اشرار امتم با آنان رفتار مى‏كنند. گويا فاطمه را مى‏بينم كه بعد از من به او ظلم شده و او صدا مى‏زند: «اى پدر، بفريادم برس»، ولى احدى از امتم به او كمك نمى‏كند». (4) 5. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «دخترم، تمام بدبختى بر كسى كه به تو ظلم كند، و خوشبختى عظيم بر كسى كه تو را يارى كند». (5)

1ـ بيت‏الاحزان: ص 98.
2ـ بيت‏الاحزان: ص 31.
3ـ بحارالانوار: ج 29 ص 346.
4ـ بحارالانوار: ج 43 ص 151 ح 2.
5ـ بحارالانوار: ج 43 ص 227.

 

ram_call17

عضو جدید
چرا تاپیک با اسمم میزنی،میخوندم خودم نیاز به این کارا نیس.
عباراتی که قرمز کردی از نظر من بی احترامی نیس.واسه شما شاید عادته باید افرادی که بیرون هستنو درک کنین.
در ادامه هم که حرف دلمو زدی.
بسیار زحمت کشیدی اینا رو نوشتی
هرچند گویا از ظاهرش پیداس که اونچه من میخوام نیس،اما فعلا حال خوندن ندارم.بعدا جواب میزارم.مرسی.
 

Haaji

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوست من
این شخصی که شما روی تاپیکش تاپیک زدی، از جملاتش معلومه که آدم بی اطلاع و کم تجربه ایه! (مغرض نیست)
متاسفانه ایشون در اثر بی اطلاعی و کم سوادی و اینکه ممکنه در زندگیشون همینجوری اومده بالا و در مورد اعتقاداتش هیچ تحقیقی نداشته و فقط شیعه موروثی هستش، در این رابطه، این مطالب رو عنوان کرده! (البته احترام هم سرش نشده)

جواب من به ایشون اینه که: ائمه اطهار سلام الله علیهما از علم لدنٌی برخوردارن که دیگه سن و جا و مکان براشون محدودیت نمیاره.
 

six7boy

عضو جدید

كرامات و معجزات حضرت زهرا

فرستادن غذا از طرف خداوند براى حضرت زهرا


حضرت فاطمه عليهاالسلام در پيشگاه خدا آن چنان معزز بود كه بارها مورد عنايت خاص آسمانى قرار گرفته و موائد گوناگون از سوى پروردگار عالم نازل مى‏شد كه اينك به برخى از آنها اشاره مى‏كنيم:
پيامبر عالى قدر اسلام به شدت گرسنه بود و ضعف و ناتوانى وى را از پاى درآورده بود، او براى پاره نانى به اتاقهاى هريك از زنانش مراجعه كرد، ولى آنان نيز طعامى نداشتند. سرانجام به خانه‏ى دخترش فاطمه عليهاالسلام سركشيد، تا در آن خانه‏ى اميد به مقصود رسد، ولى فاطمه عليهاالسلام و بچه‏هايش گرسنه بودند و تكه‏نانى در آنجا نيز به دست نيامد.
هنوز چند دقيقه بيش نبود كه رسول گرامى اسلام منزل دخترش را ترك كرده بود كه مختصر طعامى از سوى يكى از همسايه‏ها به آن بانو رسيد. فاطمه عليهاالسلام با خود گفت: سوگند به خدا، خود و فرزندانم گرسنه مى‏مانم، ولى اين تكه نان و گوشت را به پدرم مى‏خورانم، و لذا يكى از حسنين را به دنبال پدر فرستاد و او را دوباره به خانه‏اش دعوت كرد.
فاطمه اهدايى همسايه را كه دو تكه نان و مختصر گوشتى بود، در يك ظرف سرپوشيده قرار داده بود، چون پدرش دوباره به خانه او برگشت، سراغ طعام رفت و آن را در برابر ديدگان رسول خدا گذاشت، ولى ظرف پر از گوشت و نان بود، و فاطمه عليهاالسلام خود نيز از اين مائده‏ى آسمانى تعجب مى‏كرد و خيره خيره به آن تماشا مى‏نمود. رسول خدا خطاب به دخترش گفت: اى دختر گرامى! اين طعام چگونه و از كجا رسيد؟ فاطمه عليهاالسلام جواب داد:
هو من عنداللَّه ان اللَّه يرزق من يشا بغير حساب. فقال: الحمدللَّه الذى جعلك شبيهه بسيدة نسا بنى‏اسرائيل فانها كانت اذا رزقها اللَّه شيئا فسئلت عنه قالت: «هو من عنداللَّه ان اللَّه يرزق من يشاء بغير حساب.» (1)
آن از بركات و الطاف الهى است، خداوند به هركسى بخواهد بدون محدوديت عطا مى‏كند.
رسول خدا چون سخن دخترش را شنيد فرمود: سپاس خدايى را كه تو را همانند مريم سرور زنان بنى‏اسرائيل قرار داده، زيرا او نيز هرگاه مورد عنايت الهى قرار مى‏گرفت و خداوند برايش مائده مى‏فرستاد، كه جواب سؤال مى‏گفت: اين طعام از جانب خدا است، او به هركسى بخواهد روزى بى‏حساب مى‏دهد.
آنگاه رسول خدا على عليه‏السلام را نيز به حضورش فراخواند و همگى از آن غذا خوردند و سير شدند و زنان و اهل‏بيت پيامبر نيز دعوت شدند و خوردند، ولى غذا و مائده آسمانى به همان صورت باقى بود. حتى فاطمه عليهاالسلام براى همسايگان نيز از طعام آسمانى كه از الطاف خفيه الهى سرچشمه گرفته بود ارسال داشت.... (2)
موائد آسمانى براى فاطمه عليهاالسلام در يكى دوبار محدود نمى‏گردد، او بارها از خداوند خويش درخواست طعام كرد و پروردگار عالم نيز بى‏درنگ طعام بهشتى براى آن حضرت ارسال داشت از آن جمله: روزى اميرالمؤمنين على عليه‏السلام به شدت گرسنه بود و از فاطمه عليهاالسلام طعام خواست، ولى در خانه چيزى نبود. فاطمه عليهاالسلام گفت: يا على! در خانه طعامى نيست، من و بچه‏هايت دو روز است كه گرسنه‏ايم و مختصر طعامى هم كه بود، آن را به تو خورانديم و خود در گرسنگى صبر كرديم.
على عليه‏السلام از شنيدن اين سخن فوق‏العاده ناراحت گشته و اشك در چشمانش حلقه زد و براى تهيه طعام زن و فرزندانش به بازار رفت و يك دينار قرض گرفت تا مشكل گرسنگى خانواده‏اش را برطرف سازد، ولى نشد. چرا؟! چون يكى از دوستانش گرفتار بود و گرسنگى و گريه زن و بچه‏ها او را در بيرون از خانه آواره كرده بود، او دنبال نان و پول بود، ولى چاره‏اش بدون چاره....
على از درد او آگاه شد و مانند هميشه ايثار كرد و ديگران را بر خود و خانواده‏اش مقدم داشت و بدين وسيله يكى از دوستانش را كه مقداد نام داشت خوشحال و خوش‏دل ساخت.
على عليه‏السلام دست خالى شد و نتوانست به خانه رود، رو به سوى مسجد كرد و مشغول عبادت شد از آن سو پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله مأمور گشت شب را در خانه‏ى على بسر برد و لذا بعد از نماز مغرب و عشا دست على را گرفت و فرمود: على جان! امشب مرا به مهمانى خود مى‏پذيرى؟ مولاى متقيان سكوت كرد، چرا كه زمينه پذيرايى نداشت و فاطمه عليهاالسلام و حسنين گرسنه مانده بودند و پول تهيه نان و گوشت فراهم نبود، ولى پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله دوباره اظهار داشت: چرا جواب نمى‏دهى؟ يا بگو: بلى، تا با تو آيم و يا بگو: نه، تا راه ديگر پيش گيرم. على عليه‏السلام عرض كرد: يا رسول‏اللَّه! بفرماييد.
رسول خدا دست على را گرفت، دست در دست او به خانه‏ى فاطمه عليهاالسلام آمد و با هم به خانه وارد شده و با زهرا ديدار كردند، فاطمه عليهاالسلام در حال نماز و نيايش بود و خدا را مى‏خواند، او صداى پدر را شنيد و به سوى او آمد و خوش‏آمد گفت و سفره را باز كرده و غذاى مطبوع آورد، تا گرسنگان را سير كند و چاره نيافته‏ها را چاره‏ساز باشد.
على عليه‏السلام به فاطمه عليهاالسلام خيره‏خيره نگاه مى‏كرد و با زبان بى‏زبانى سؤال مى‏نمود: يا فاطمه! اين طعام از كجا؟
پيش از آنكه فاطمه عليهاالسلام جواب گويد رسول خدا دست بر دوش على گذاشت و جواب داد: يا على! هذا جزا دينارك من عنداللَّه.
اين غذا پاداش آن دينارى است كه به مقداد دادى.
خداوند به شما جريان زكريا و مريم را تكرار كرد. (3) و از طعام‏هاى بهشتى مرحمت نمود... (4)


1 ـ آل‏عمران/ 37.
2 ـ فرائدالسمطين، ج 2، ص 51 و 52، ش 382- تجليات ولايت، ج 2، ص 319- فضائل خمسه، ج 3 ص 178- مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 339- جلاءالعيون شبر، ج 1، ص 136. 3 ـ اشاره است به آيه‏ى 37 سوره‏ى آل‏عمران كه زكريا موائد آسمانى را در محراب مريم ديد. 4 ـ محجة البيضاء، ج 4، ص 213- بحار، ج 43، ص 59، و ج 41، ص 30 با اختصار.




اقرار به رسالت پدر در شكم مادر
وقتى كه كفار از پيامبر اسلام (ص) انشقاق قمر را خواستند، زمانى بود كه خديجه (س) به فاطمه (س) حامله بود و خديجه از اين سؤال كفار ناراحت شده و گفت: زهى تأسف براى كسانى كه محمد را تكذيب مى‏كنند! در حالى كه او فرستاده‏ى پروردگار من است.
پس فاطمه (س) از شكم مادرش صدا كرد: اى مادر! نترس و محزون نباش، زيرا خدا با پدر من مى‏باشد.
پس وقتى كه مدت حمل خديجه (س) تمام شد و موقع وضع حمل رسيد، خديجه فاطمه (س) را به دنيا آورد و او به نور جمال خود تمام جهان را روشن و منور ساخت.(1)

1 ـ روض الفائق، ص 214.
 
آخرین ویرایش:

six7boy

عضو جدید
چرخيدن آسياى دستى به خودى خود در خانه حضرت زهرا
جناب ابوذر مى‏گويد: رسول خدا (ص) مرا به دنبال على (ع) فرستاد. به خانه‏اش رفتم و او را خواندم، ولى پاسخ مرا نداد. و آسياب دستى را ديدم كه بدون اينكه كسى باشد به خودى خود، مى‏گردد. دوباره او را خواندم، بيرون آمد و با هم نزد رسول خدا (ص) رفتيم و پيامبر متوجه على (ع) شد و چيزى به او گفت كه من نفهميدم.
گفتم: شگفتا! از دستاسى كه بدون گرداننده مى‏گردد.
آنگاه پيامبر (ص) فرمود: خداوند قلب دخترم فاطمه و اعضا و جوارحش را پر از ايمان و يقين كرده و چون خداوند ضعف او را دانست، پس در روزگار سختى به او كمك كرد و كفايتش نمود. مگر نمى‏دانى كه خداوند، فرشتگانى را قرار داده تا خاندان محمد را يارى دهند؟! (1)


1 ـ بحارالانوار، ج 43، ص 29.

حرام بودن آتش بر فاطمه زهرا
روزى عايشه بر فاطمه (س) وارد شد، در حالى كه آن حضرت براى حسن و حسين (ع) با آرد و شير و روغن در ديگى غذاى حريره درست مى‏كرد. ديگ بر روى اجاق و آتش مى‏جوشيد و بالا مى‏آمد و فاطمه (س) آن را با دست خود هم مى‏زد.
عايشه با اضطراب و نگرانى از نزد او بيرون آمده، نزد پدرش ابوبكر رفت و گفت: اى پدر! من از فاطمه چيز شگفت‏آورى ديدم، و آن اينكه دست به درون ديگى كه بر روى آتش مى‏جوشيد برده، آن را به هم مى‏زد.
گفت: دختركم! اين را پنهان كن كه كار مهمى است.
اين خبر كه به گوش پيامبر اكرم (ص) رسيد، بر بالاى منبر رفت و حمد و سپس الهى را به جاى آورد، سپس فرمود:
همانا مردم ديدن ديگ و آتش را بزرگ شمرده و تعجب مى‏كنند. سوگند به آن كسى كه مرا به پيامبرى برگزيد، و به رسالت انتخاب فرمود، همانا خداى عزوجل آتش را بر گوشت و خون و موى و رگ و پيوند فاطمه حرام كرده است، فرزندان و شيعيان او را از آتش دور نمود، برخى از فرزندان فاطمه داراى رتبه و مقامى هستند كه آتش و خورشيد و ماه از آنها فرمانبردارى كرده در پيش رويش جنيان شمشير زده، پيامبران به پيمان و عهد خود درباره‏ى او وفا مى‏كنند، زمين گنجينه‏هاى خودش را تسليم او نموده، آسمان بركاتش را بر او نازل مى‏كند.
واى، واى، واى به حال كسى كه در فضيلت و برترى فاطمه شك و ترديد به خود راه دهد، و لعنت و نفرين خدا بر كسى كه شوهر او، على بن ابى‏طالب را دشمن داشته به امامت فرزندان او راضى نباشد. همانا فاطمه، خود داراى جايگاهى است و شيعيانش نيز بهترين جايگاه‏ها را خواهند داشت. همانا فاطمه پيش از من دعا مى‏كند و شفاعت مى‏نمايد و شفاعتش على‏رغم ميل كسانى كه با او مخالفت مى‏كنند، پذيرفته مى‏شود.(1)


1 ـ فاطمه زهرا (س) شادمانى دل پيامبر، ص 152.


تعدادي ديگر از كرامات و معجزات حضرت زهرا
1 ـ نورانى شدن چادر مبارك حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏عليه
2 ـ آمدن لباس‏ها و زيورهاى بهشتى براى حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏عليه
3 ـ لباس بهشتى حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏عليه در مجلس عروسى
4 ـ نزديك شدن مردم به هلاكت به واسطه‏ى نفرين حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏عليه
5 ـ مستجاب شدن نفرين حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏عليه در مورد عمر
6 ـ ملاقات حوريان بهشتى با حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏عليه
7 ـ نازل شدن جبرئيل بر حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏عليه پس از رحلت پيامبر (ص)
8 ـ در آغوش كشيدن حسنين عليهم‏السلام توسط حضرت زهرا بعد از شهادت
9 ـ خاكسپارى حضرت زهرا و صحبتهاى زمين با اميرالمؤمنين عليه‏السلام
 

فکه

عضو جدید
آیا فاطمه (س) الگوی ماست ؟ قسمت اول

آیا فاطمه (س) الگوی ماست ؟ قسمت اول

مسلمانان به ويژه شيعيان آن حضرت را به لحاظ شخصيت والايش « الگو و اسوه» زنان و مردان مي شمارند اما برداشت يكساني از اسوه بودن او ندارند. اشاره اي مختصر در اين زمينه و نشان دادن ابعاد اين « اسوه» مي تواند ما را در تأسي به آن بانوي والا مقام ياري كند.
پرسشي كه به ذهن مي رسد آن است كه حضرت زهرا داراي چه ويژگيهاي شخصيتي است كه او را از مردان و زنان ديگر امتياز مي بخشد. آيا فقط بدين خاطر است كه او دخت رسول خدا و همسر ولي خدا و مادر دو امام همام است هرچند اين ويژگي از امتيازات منحصر به فرد اوست اما اسوه بودن آن حضرت بدين خاطر نيست چرا كه اين ويژگي خارج از اراده و اختيار آن حضرت بوده و قابل تكرار و تحقيق دوباره نيست بلكه به لحاظ خصلتهايي است كه از اراده وهمت او سرچشمه ميگيرد.
به چند نمونه از اين خصائل اشاره مي شود:
1 ـ انيس و مونس پدر

معرفت والاي حضرت زهرا(سلام الله علیها) حتي در سنين كودكي و نوجواني از او شخصيتي ساخت كه با رحلت مادر بزرگوارش انيس و مونس پدرش رسول خدا شود. اين نقش را به گونه اي شايسته ايفا كرد كه لقب « ام ابيها» را دريافت نمود. دختري خردسال اما با معرفت كه توانست نقش مادري فداكار و عاقل و مدبر را ايفا كند و خلا وجودي مادر را براي شخصيتي چون رسول خدا پر كند.
آيا اين نقش آفريني بدون برخورداري از علم و معرفت عقل و درايت تدبير و مديريت امكان پذير است رفتار فاطمه با پدر به گونه اي بزرگوارانه حكيمانه و فداكارانه بود كه پيامبر او را « مادر پدر» ناميد.
2 ـ فعال در عرصه هاي اجتماعي و سياسي

فاطمه زهرا با آنكه دختري كم سن و سال بود اما در انجام رسالت يار و همراه رسول خدا بود. كسي كه پيامبر را در كوران حوادث سهمگين ياري مي كرد و به او آرامش مي بخشيد فاطمه بود.
مردان بزرگ معمولا در موقعيت خويش مرهون بانوان فداكاري هستند كه در كنارشان حضور داشته اند. بانوئي كه پس از خديجه اين نقش را براي رسول خدا ايفا مي كرد فاطمه بود. حضوري در ميدان هاي جهاد و مداواي مجروحان و مشخصا جراحات وارده به رسول خدا و امير مومنان علي (علیه السلام) مايه دلگرمي و آرامش خاطر ايشان و صبر و استقامت او در مصائب و گرفتارهاي دوران مكه مايه استواري پيامبر بود. چنان كه ايستادگي و مقاومت آن حضرت در برابر ظلمها و بي عدالتي ها پس از رحلت رسول خدا و دفاع از حريم ولايت نمونه اي مثال زدني است. به خانه مهاجر و انصار رفتن و آنان را به دفاع از «ولايت» تحريك و تحريض نمودن قاعدين را برترك وظيفه شان شماتت كردن غاصبان و ستمگران را مورد نكوهش قرار دادن شجاعانه در مسجد رسول خدا به ايراد سخن پرداختن و در برابر صاحبان قدرت سكوت نكردن همه و همه نشان دهنده شخصيت و قدرت روحي فاطمه زهرا در عرصه هاي اجتماعي و سياسي است. شخصيتي كه در دفاع از امت و ولايت جان خويش فدا كرد و درس ايستادگي و مقاومت در برابر ظلم و بي عدالتي را به همگان آموخت.
بي شك يكي از بهترين و آشكارترين الگوهاي بشريت در مصاف با ظلم و بي عدالتي و سكوت نكردن در برابر صاحبان قدرتهاي نا مشروع فاطمه زهرا است. اگر فاطمه زهرا در برابر ستم پيشگان نمي ايستاد زينب كبرا درس ايستادگي در برابر ظلم يزيديان را نمي آموخت و حقائق پر افتخار عاشورا به نسلهاي آينده منتقل نمي شد.
سيره فاطمه (سلام الله علیها) الگوي زنان شجاع و انقلابي ملت ايران بود كه با هدايت امام خميني (رض) در برابر رژيم استبدادي پهلوي ايستادند و موجب تهييج مردان در عرصه مبارزه شدند. چه بسيار بانواني كه در اين راه قرباني شدند و نام خود را در طومار پيروان واقعي حضرت ثبت كردند. سيره و سنت فاطمه زهرا و زينب كبري همواره پاسخي بود به جاهلان متنسكي كه انقلابيون را به خاطر دعوت زنان به مبارزه و حضورشان در راهپيمايي ها و تظاهرات شماتت مي كردند! و به بهانه هايي چون اينكه «زن نبايد در مقابل چشمان نامحرمان فرياد بزند مشت گره كند و شعار بدهد» و... به رهبر فقيد انقلاب طعن مي زدند!
گويا اين متحجران از سيره فاطمه زهرا و زينب كبرا بي خبر بودند كه چگونه در مقام «تظلم و دادخواهي» هم در اجتماعي ظاهر مي شدند و هم با حفظ شئون اسلامي به ايراد سخن پرداخته خطبه مي خواندند و كاخهاي ستمگران را به لرزه مي انداختند.
فاطمه زهرا در عين شجاعت و صلابت در برابر ستم پيشگان در پاسداري از حريم امت و ولايت مطيع امام زمانش بود. آنگاه كه امير مومنان او را به صبر و استقامت فراخواند براي حفظ وحدت امت اسلامي و جلوگيري از سو استفاده دشمنان قسم خورده رسول خدا اطاعت كرد و سكوت اختيار نمود در حفظ مصالح امت اسلامي و بقاي دين لحظه اي درنگ ننمود.
برخلاف آنچه امروز عده اي به بهانه دفاع از ولايت بر طبل اختلاف مي كوبند و به بهانه مظلوميت حضرت زهرا دست به اعمالي مي زنند كه با آرمان هاي آن حضرت بيگانه است.
آيا هيچ مسلماني باور ميكند كه حضرت زهرا(س) به شعله ور ساختن اختلاف و كينه بين برادران مسلمان رضايت دهد در حالي كه دشمنان مشترك مسلمانان در برابر شان صف آرايي كرده اند! آيا كسي مي تواند ادعا كند كه سكوت در برابر كشتار شيعه يا سني در سرزمين هاي اسلامي به دست آمريكا و صهيونيسم مورد رضايت آن حضرت است !
آيا كينه ورزي نسبت به پيروان اهل سنت كه غالبا مستضعفان فكري اند بيش از صليبي ها صهيونيستها در مرام فاطمه زهرا مي گنجد و مي توان به بهانه محبت به آن حضرت آن را توجيه كرد.
 

فکه

عضو جدید


3 ـ مظهر حجاب و عفاف

بي شك يكي از جلوه هاي شخصيت فاطمه زهرا «حجاب و عفاف» آن حضرت است. گفتار و كردار آن بزرگوار در اين زمينه الگو و اسوه زنان عالم است. اين واقعيت آن قدر عيان و آشكار است كه نيازمند توضيح نيست.
حجاب كه به منزله صدفي براي گوهر وجود زن است به او مصونيت مي بخشد. به او فرصت حضور فعالانه و سازنده را در اجتماع مي بخشد. به او اين امكان را مي دهد كه خلاقيت ها و توانايي هاي خود را در عرصه هاي گوناگون اجتماعي و سياسي به كارگيرد بدون آنكه مورد طمع و سو استفاده مردان قرار گيرد.
سيره فاطمه زهرا و زينب كبرا در اين زمينه حجت را برهمه بانوان به ويژه آنان كه خود را پيرو ايشان مي دانند تمام كرده است. آنان در اجتماع حضور جدي داشتند اما حضوري با «حجاب و عفاف».
زنان مسلمان به ويژه زنان ايراني افتخار دارند كه علي رغم تلاش هاي متنوع سرسپردگان استعمار همچون رضاخان ميرپنج از «حجاب و عفاف» خود دست برنداشته و توانستند نهضتي تاريخي را خلق كنند.
ولي بايد به اين واقعيت تلخ اعتراف كرد كه عوامل مختلفي موجب شده كه در سالهاي اخير با فرهنگ حجاب و عفاف فاصله بگيريم. نويسنده مسئوليت اصلي را متوجه دولتمردان مي داند. چرا كه آنان بيشترين وظيفه و نقش را در جهت ترويج و تقويت فرهنگ حجاب و عفاف به عهده دارند.
حضور علما و روحانيت در صحنه سياست و قدرت اين مسئوليت و نقش را مضاعف مي سازد. دستگاه هاي فرهنگي و تبليغي كشور و بيش از همه صدا و سيماي جمهوري اسلامي بزرگترين نقش مثبت يا منفي را در اين وادي ايفا ميكنند.
آيا سياست هاي اتخاذ شده در كشور برنامه هاي اجرا شده در ادارات و سازمانهاي دولتي و غير دولتي ـ برنامه هاي صدا و سيما و... در راستاي ترويج اين فرهنگ بوده و ياتخريب آن
نويسنده معتقد نيست كه دولتمردان در صدد تخريب اين فرهنگ بوده اند. اما معتقد است كه در برابر هجوم سنگين دشمنان دين و تبليغات وسيع آنان در جهت تخريب ارزشهاي اخلاقي اين ملت تدبير شايسته اي به عمل نياورده اند و با روند روبه كاهش فرهنگ حجاب و عفاف منفعلانه بخورد نموده اند.
تصميم هاي نادرست برخي از مديران و دست اندركاران كشور در پاره اي از موضوعات مانند ورزش بانوان بدون آنكه زمينه ها و شرايط مناسب آن را فراهم آورند و قهرا حضور زنان در پاركها و اماكن عمومي براي ورزش پافشاري بي منطق بر حضور زنان در ورزشگاههاي ويژه مردان علي رغم مخالفت صريح مراجع معظم تقليد اشتغال زنان بدون هيچ حد و مرزي به مانند مردان و بدون رعايت تناسب شخصيتي بين آنان و بعضي از مشاغل برخورد يكسان با بانوان با حجاب و عفيف مانند بانوان بي حجاب و بدحجاب و حتي گاه ترجيح دسته دوم بر دسته اول ارج ننهادن بر فرهنگ حجاب و عفاف در رده هاي مختلف مديريتي كشور چهره سازي از زناني كه حجاب مناسب و متناسب يك زن مسلمان ندارند زنان بد حجاب را به عنوان افراد با فرهنگ به تصوير كشيدن و متقابلا بانوان با حجاب و عفاف را بي فرهنگ و كم سواد معرفي كردن «حيا و عفاف» را مربوط به گذشته دانستن كه امروزه ارزشي بودن خود را از دست داده بي تفاوتي نسبت به رواج اين منكر بزرگ اخلاقي ـ يعني بدحجابي و بي بندرباري ـ همگي از عوامل تاثيرگذار در اين زمينه است.
شب و روز از الگو بودن فاطمه زهرا(س) و زينب كبرا(س) سخن گفتن و در عمل بيگانه با رفتار و كردار آنان بودن جز فريب دادن خود نيست. امروز اماكن عمومي جولانگاه افراد بي مسئوليت و فاقد شخصيت و وقار شده و عرصه را بر افراد متدين با حجاب و عفاف تنگ كرده امروز ورزشگاه هاي بانوان از نظر فضاي فرهنگي و بي توجهي به ارزشهاي اخلاق و اجتماعي در وضعيتي است كه بانوان متدين و مقيد به احكام دين جرات حضور پيدا نمي كنند و به شدت از اين موضع گله مندند.
نويسنده معتقد است كه دولتمردان اگر اراده كنند مي توانند با همكاري علما دانشمندان و طيف وسيع مردم متدين و انقلابي با سياستگذاري و برنامه ريزي صحيح و اصولي و ارج نهادن بر فرهنگ حجاب و عفاف در جدول ارزشهاي جامعه را به سمت و سويي هدايت كنند كه اين فرهنگ در آن گسترش يابد و مظاهر بي حجابي و بي عفتي به حداقل برسد.
امروز بسياري از مسلماناني كه از كشورهاي اسلامي و حتي غير اسلامي به ايران سفر مي كنند از مشاهده وضعيت نابهنجار فرهنگي برخي از بانوان در كوچه ها و خيابانها شگفت زده ميشوند. نويسنده بارها در مشهد مقدس با چنين افرادي از كشورهاي ديگر روبرو شده كه از وضعيت حجاب زنان ايراني گلايه مندند. تصور كنيد وقتي در شهري مانند مشهد مقدس كه مسافران آن غالبا افراد مذهبي اند با چنين وضعيتي روبرو باشيم شهرهاي شمالي اصفهان شيراز و... چه وضعي خواهند داشت !
اشتباه برخي از دولتمردان اين است كه وضعيت حجاب بانوان را در اين كشور با وضعيت زنان در كشورهاي اروپايي يا اسلامي غير مقيد به احكام شرعي مقايسه مي كنند در حالي كه جمهوري اسلامي كشوري است كه در آن صدها هزار شهيد با هدف حاكميت ارزشهاي اخلاقي و اسلامي جان خود را فدا كردند و بايد با «مدينه النبي» مقايسه شود.
يك مقايسه گذرا بين وضعيت امروز جامعه از نظر فرهنگ حجاب و عفاف با وضعيت جامعه در سه چهار سال قبل نشان مي دهد كه ـ به جرات مي توان گفت ـ اگر بدتر نشده باشد بهتر نشده در حالي كه اصولگرايان با چنين شعارهايي از مردم راي گرفتند و به قدرت رسيدند.
اگر ارگاني مانند نيروي انتظامي نيز احساس مسئوليت مي كند تا در جهت گسترش فرهنگ حجاب و عفاف قدم بردارد مدعيان دين داري زبان به شماتت مي گشايند و اگر بتوانند سنگ اندازي مي كنند و عملا موفقيت طرح ها را با مشكل روبرو مي سازند!
 

six7boy

عضو جدید
ممنونم دوست عزیزم(فکه) که گفته های این تاپیک رو کامل کردید از شما تشکر میکنم امیدوارم تونسته باشیم به سوال دوست خوبمون(ram_call17) جواب بدیم. اگه هرکسی میتونه به این مطالب چیزی اضافه کنه پیشاپیش کمال تشکر رو دارم.
 

فکه

عضو جدید


4 ـ محور اصلي خانواده

يكي ديگر از جلوه هاي شخصيت فاطمه زهرا(س) خانه داري همسرداري و پرورش فرزند و در يك كلمه «محوريت اصلي خانواده» است.
پيامبر به هنگام ازدواج علي و فاطمه مسئوليت را بين آن دو تقسيم كرد كارهاي بيرون از خانه برعهده علي و كارهاي داخل خانه بر عهده فاطمه و جالب آنكه فاطمه از اين تقسيم كار اظهار خشنودي كرد.
آن بزرگوار علي رغم شخصيت والاي علمي و معنوي اش ـ كه پس از رسول خدا جبرئيل امين به محضرش شرفياب مي شد ـ هرگز از خانه داري ابايي نداشت و «كار» در محيط خانه را «عار» نمي دانست.
از اينكه با تلاش و مجاهدت شبانه روزي نيازهاي اعضاي خانواده را برآورده سازد و دستانش در اين راه پينه ببندد دريغ نمي ورزيد چرا كه آن را «عبادت» مي دانست. از اين رو توانست دوشادوش علي بن ابيطالب حركت كند و فرزنداني را ترتيب نموده و به بشريت تقديم كند كه افتخار انسانيت اند. فرزنداني كه هر كدام به تنهايي «الگويي» براي بشر ديروز و امروز و فردايند. بدون شك نقش فاطمه زهرا در پرورش چنين فرزنداني اگر بيشتر از علي بن ابيطالب نباشد كمتر نيست.
او بود كه در غياب علي كه غالبا در ميدان هاي جنگ در ركاب پيامبر مي جنگيد به تربيت فرزندان مي پرداخت.
با كمال تاسف امواج دروغين «دفاع از حقوق زن» از دنياي غرب به جهان اسلام نيز رسيده و جوامع اسلامي را تحت تاثير قرار داد. با انگيزه بهره كشي هر چه بيشتر بهره كشي از جسم زنان از يك سو و نيروي كار آنان به ثمن بخس از سوي ديگر سرمايه داران بي وجدان غربي را بر آن داشت تا زنان را از محيط خانه و خانواده به اجتماع بكشانند و چون انگيزه اصلي قابل ابراز و علني كردن نبود به ناچار در زرورقي از «حقوق زن» پيچيدند تا زرق و برق آن فريبنده باشد و افراد ظاهربين را بفريبد. متاسفانه اين ترفند كارگر افتاد و زنان را به محروميتي مضاعف گرفتار كرد.
كسي كه بايد در محيط خانه «نقش محوري» را ايفا كند «بانوي خانواده» باشد «مادري دلسوز و فداكار» براي فرزندان باشد به «كارگري مفت و مجاني» و توسري خور در كارگاه ها و كارخانه ها و زيردست كارفرمايان و «مانكني فريبنده» در بارها و كاباره ها و «عروسكي بزك كرده» در كوچه و خيابان تبديل شد.
ظهور انقلاب اسلامي در قلب خاورميانه عزت و شخصيت زن مسلمان را به او بازگرداند زنان به بركت اسلام هويت واقعي خود در كشوري كه همه چيزش غربي شده بود باز يافتندـ با بازگشت به هويت و فرهنگ اصيل خود در صف مقدم مبارزه با استعمار و استثمار قرار گرفتند و الگوي زنان عالم شدند.
اما نبايد از كنار اين واقعيت تلخ عبور كرد كه هنوز آن امواج دروغين در جامعه ما قرباني مي گيرد. بر اثر تبليغات غربيان و واگو كردن آن توسط غربزدگان «خانه داري» به معناي واقعي آن يعني هسته مركزي «تعليم و تربيت» و كانون «صفا و صميمت» بوده در ميان طيف وسيعي از بانوان ارزش خود را از كف داده است. عده اي گمان مي كنند «اشتغال زن در بيرون خانه» يك ارزش است و «خانه داري» ضدارزش.
در حالي كه «اشتغال براي زنان» در صورتي يك ارزش است كه زن بتواند در كنار مسئوليت اصلي خود از عهده آن برآيد.
زني كه نقش محوري خود را در محيط خانه و خانواده كه كانون «مهر و محبت و عاطفه» است به خوبي ايفا مي كند و نياز روحي و رواني همسر و فرزندانش را برآورده مي سازد چنانكه بتواند مسئوليتي را نيز در اجتماع برعهده بگيرد البته يك ارزش است و بايد از او تقدير كرد.
اما زماني كه به بهاي «اشتغال» خانه و خانواده را قرباني مي شود همسر و فرزند به حال خود رها مي شوند حقوق اعضاي خانواده فداي خواسته هاي شخصي خود مي گردد مسئوليت خود را در قبال فرزندي كه به دنيا آورده اند فراموش مي كنند و حتي براي حفظ موقعيت شغلي خود حاضرند خانه و خانواده را متلاشي كنند نه تنها شايسته تكريم نيستند بلكه دولت اسلامي و جامعه حق دارد آنان را مواخذه كند.
آيا پدر يا مادري كه با انتخاب خود خانواده اي تشكيل داده و فرزنداني به دنيا آورده اند مجازند حقوق فرزندانشان را فداي اميال شخصي خود كنند به خاطر اشتغال يالله خانواده را با طلاق يالله متلاشي كنند و فرزندان را از حق مسلمشان در برخورداري از يك كانون مهر و محبت محروم سازند
استاد شهيد مرتضي مطهري از اينكه «مقام و وظيفه مادري از طرف مادران و حقوق مادري از نظر فرزندان و از نظر علماي اجتماع در عصر ما تحقير و ناشناخته شده» اظهار تاسف مي كرد و با يادآوري اينكه نقش زن منحصر به مادري نيست و زن در اسلام در بسياري از مسائل اجتماعي همدوش مرد است اما «مادري را مهمترين وظيفه و مقام و پست اجتماعي» مي دانست كه بايد در درجه اول وظايف و مقامات اجتماعي زن قرار گيرد.
اين متفكر اسلامي بر اين باور بود كه «شناختن فلسفه مادري بستگي دارد به اينكه ما جنبه هاي اجتماعي و فردي مادري را از لحاظ طبيعي يعني از لحاظ تاثير مادري در مادر و در فرزند و از جنبه هاي اجتماعي يعني از جنبه تاثير مادر در بهبود نسل و يا فساد آن و در تربيت روح فرزندان به واسطه عواطف فوق العاده مادري بشناسيم و براي مهر مادري كه از تمام مهرهاي جهان ممتاز است حكمت و فلسفه قائل شويم و آن حكمت و فلسفه را منحصر به رشد دادن جسم فرزند ندانيم بلكه براي آن جنبه عمومي و اجتماعي قائل شويم و آن را مقدمه اي براي پرورش عاطفي روح فرزند در اجتماع بدانيم»
(يادداشتهاي استاد مطهري ج 7 ص 30 ـ29)
آيا به راستي مي توان از نقش مادري با اين همه آثار و بركاتي كه دارد به سادگي صرفنظر كرد و آن را فداي اشتغال يا هر مسئوليت ديگري نمود !
 

فکه

عضو جدید
واقعيت اين است كه پس از پيروزي انقلاب علي رغم بازيافتن شخصيت زن مسلمان بر مقام مادري زن و نقش محوري او در خانواده جفا شده «مادري» و «همسري» تحقير شده و يا لااقل با ارزشهاي ديگر همنشين نشده است و چنين فضايي زيبنده جامعه اسلامي نيست كه حضرت زهرا(س) را الگوي خود مي داند.
روز ولادت آن حضرت را روز زن ناميدن و در حاشيه آن به نقش مادران توجه كردن و با گل و شيريني و خريد كادو از آنان تقدير كردن تنها قدمي كوچك در اين زمينه است.
ارجگذاري به مقام مادران آن است كه قانونگذاران و دولتمردان تمام همت خود را در جهت تحكيم مباني خانواده و مقام و منزلت زني كه خود را وقف خانه و خانواده و همسر مي كند و مادري كه خود را فداي فرزندان مي كند به كار گيرند.
دفاع از حقوق زن اين نيست كه براي آنان به طور مساوي بلكه بيشتر از مردان فرصت هاي شغلي و حتي تحصيلي ـ هر چند در رشته هايي نامتناسب با شان و شخصيت و جسم و جانشان ـ فراهم كنيم و با وجود درصد بالايي از جوانان بيكار در كشور ادارات و سازمانها و كارگاه ها و كارخانجات زنان را ـ نه از روي دلسوزي و دفاع از حقوق زن بلكه ـ به خاطر ارزانتر بودن و ناتواني در دفاع از حقوقشان يا براي ملاحظه مجامع بين المللي به كار گيريم و مقتضيات فرهنگ اسلامي و ايراني را ناديده انگاريم.
زن مسلمان حق دارد كه محيطي توام با آرامش و آسايش داشته باشد نيازهايش برآورده شود فرصت و مجال كافي براي برخورداري از حق و لذت مادي پيدا كند از حقوق او در برابر تجاوزات احتمالي مرد در خانه يا در اجتماع دفاع شود.
در قانون اساسي جمهوري اسلامي نيز يك اصل براي همين منظور پيش بيني شده:
«از آنجا كه خانواده واحد بنيادي جامعه اسلامي است همه قوانين و مقررات و برنامه هاي مربوطه بايد در جهت آسان كردن تشكيل خانواده پاسداري از قداست آن و استواري روابط خانوادگي برپايه حقوق و اخلاق اسلامي باشد» (اصل دهم قانون اساسي)
شهيد آيت الله بهشتي در تشريح مبناي اين اصل مي گفت:
«جامعه اسلامي جامعه اي است كه براساس آن نوعي از جهان بيني و بينش اجتماعي است كه كانون خانواده چيزي بسيار فراتر از كانون تعليم نيازهاي جنسي يا اقتصادي يا پاسخ به تعاوني هاي ساده در زندگي است. نقش خانواده در اخلاق در پايه گذاري براي رشد عواطف انساني در سالم نگاه داشتن انسان از تعديات و تجاوزات گوناگون و آماده نگه داشتن او براي آن طهارت روحي و سلامت اخلاقي كه ركني از اركان نظام فرهنگي و اجتماعي است بسيار مهم است. از اين جهت اين اصل به عنوان يك اصل بنيادي از اصول كلي قانون اساسي در اينجا آمده است.»
آيت الله موسوي اردبيلي يكي از اعضاي مجلس خبرگان نيز در تبيين فلسفه و اهميت اين اصل اظهار داشت:
«... چون در زندگي ماشيني وضع خواه ناخواه طوري است كه زنها از محيط خانواده به محيط كار جذب مي شوند و همين رفتن زن از محيط خانواده به محيط كار و جذب شدن در آن بناي خانواده را تضعيف مي كند و آن را متلاشي ساخته و در جامعه بزرگ حذف مي كند.
اين اصل به اين منظور است كه شرايط و وسايل براي تشكيل و حفظ و حراست از خانواده سالم و برمبناي حق و اخلاق و فضيلت كه تامين كننده حقوق زن و مرد و فرزندان است فراهم گردد مثلا بعضي از مسائل فقهي و اخلاقي در اسلام با جذب شدن زن در اجتماع منافات دارد. زن مي تواند كار كند ولي در محدوده اي كه با حقوق بچه ها و وظايف مادري و شوهرداري او منافات داشته باشد و به عبارت ديگر نبايد به محو عواطف بين شوهر و زن و فرزند رسالت مادري و تربيت فرزندان منتهي شود.» (مشروح مذاكرات مجلس بررسي نهايي قانون اساسي ج 1 ص 433 و 440)
هر چند به هنگام تدوين اين اصل كه به نوعي در پيش نويس قانون اساسي هم پيش بيني شده بود هياهو و جنجالي از سوي چپگرايان و غربزدگان برخاست كه با اين تعارفات مي خواهند زنان را خانه نشين كنند و از حق اشتغال و حضور در اجتماع محروم سازند! اما اين اصل با اكثريت قاطع در مجلس خبرگان تصويب شد.
ملاحظه مي شود كه خانواده در جمهوري اسلامي چقدر اهميت دارد. از اين رو سياست تصميم و برنامه اي كه كيان خانواده را به خطر اندازد آشكارا نقض قانون اساسي است و بايد از آن پرهيز كرد.
ايجاد تعادل ميان نقش آفريني بانوان در محيط خانه و حضور آنهايي كه علاقمند به فعاليت در عرصه اجتماعي و سياسي اند يك ضرورت است كه از يك سو بر عهده دولتمردان است و از سوي ديگر بر عهده زنان.
بدون شك نقش آفريني بانوان در محيط خانه و خانواده بسيار مهمتر از اشتغال و حضور اجتماعي است هر چند بانوان بسياري هستند كه مي توانند اين دو نقش را به صورت هماهنگ و متعادل با يكديگر جمع كنند ولي نمي توان انكار كرد كه جمع بين اين دو از توان بسياري ديگر خارج است.
در مورد چنين افرادي بدون ترديد نقش نخست در اولويت است زيرا سرنوشت اعضاي ديگر خانواده بالاخص فرزندان به اين حضور بستگي دارد. يك مادر نمي تواند و نبايد به خاطر دلبستگي به اشتغال حقوق فرزندش را كه تكليفي است برعهده مادر ناديده بگيرد و او را به حال خود رها سازد.
اگر براي كسي اشتغال يا تحصيل در سطوح عالي يا هر فعاليت اجتماعي ديگر در رتبه نخست اهميت قرار داد نبايد با فرزنددارشدن حقوق او را فداي ميل و خواسته خود نمايد. هم فرزند هم پدر فرزند و هم اجتماع و حكومت مي تواند حقوق اين فرزند را از مادر مطالبه كند. مادر بخواهد يا نخواهد براساس ناموس خلقت «وظيفه مادري» را برعهده دارد و نمي توان از ايفاي آن شانه خالي كند چنان كه پدر نيز چنين است مگر آنكه خود را از نعمت مادر يا پدر بودن محروم كند.
به گمان نويسنده بسياري از ناهنجاري هاي اخلاقي و اجتماعي در جوانان و نوجوانان اين مرزوبوم علي رغم ايمان و اعتقاد مذهبي پدران و مادران معلول بي توجهي آنان به وظايفي است كه در قبال فرزندانشان برعهده دارند. پدر يا مادر كه به كوچكترين بهانه اي و براي رسيدن به اميال و آرزوهاي خودخواهانه خود كانون خانواده را از هم مي پاشند و نسبت به سرنوشت همسر و فرزندانشان بي تفاوتند نبايد از سوي اجتماع و دولت به حال خود رها شوند. ايفاي نقش خانوادگي يك تكليف است تكليفي كه اجتماع بايد آن را از اعضاي خانواده مطالبه كند.
باري در اين محضر بيش از همه روي سخن ما با سياستگذاران برنامه ريزان و دولتمردان از يك سو و با بانوان از سوي ديگر بود كه به اظهار اينكه الگوي ما فاطمه زهرا و زينب كبراست اكتفا نبايد كرد بايد در عمل نشان داد كه آنها الگوي مايند و ما پيرو آنان. بايد در زندگي ما نشاني از سيره و سنت آنان مشاهده شود والا سخن از آنان گفتن و به ميل خود رفتار كردن نوعي نفاق است. به اميد آنكه گفتار و كردار آنان نمود و جلوه بيشتري در زندگي ما پيدا كند.
اگر فاطمه زهرا در برابر ستم پيشگان نمي ايستاد زينب كبري درس ايستادگي در برابر ظلم يزيديان را نمي آموخت و حقايق پرافتخار عاشورا به نسل هاي آينده منتقل نمي شد
سيره و سنت فاطمه زهرا و زينب كبري همواره پاسخي بود به جاهلان متنسكي كه انقلابيون را به خاطر دعوت زنان به مبارزه و حضورشان در راهپيمايي ها و تظاهرات شماتت مي كردند!
آيا هيچ مسلماني باور مي كند كه حضرت زهرا(س) به شعله ور ساختن اختلاف و كينه بين برادران مسلمان رضايت دهد درحالي كه دشمنان مشترك مسلمانان در برابرشان صف آرايي كرده اند !
امروز بسياري از مسلماناني كه از كشورهاي اسلامي و حتي غيراسلامي به ايران سفر مي كنند از مشاهده وضعيت ناهنجار فرهنگي برخي از بانوان در كوچه ها و خيابانها شگفت زده مي شوند.
براثر تبليغات غربيان و واگو كردن آن توسط غربزدگان «خانه داري» به معناي واقعي آن يعني هسته مركزي «تعليم و تربيت» و كانون «صفا و صميميت» بودن در ميان طيف وسيعي از بانوان ارزش خود را از كف داده است.
استاد شهيد آيت الله مطهري: مقام و وظيفه مادري از طرف مادران و حقوق مادري از نظر فرزندان و از نظر علماي اجتماع در عصر ما تحقير و ناشناخته شده است.
شهيد مظلوم آيت الله بهشتي: نقش خانواده در اخلاق در پايه گذاري براي رشد عواطف انساني در سالم نگاه داشتن انسان از تعديات و تجاوزات گوناگون و آماده نگه داشتن او براي آن طهارت روحي و سلامت اخلاقي بسيار مهم است.
آيت الله موسوي اردبيلي: زن مي تواند كار كند ولي اين كار نبايد به محو عواطف بين شوهر و زن و فرزند رسالت مادري و تربيت فرزندان منتهي شود.
به اظهار اينكه الگوي ما فاطمه زهرا و زينب كبري است اكتفا نبايد كرد بايد در عمل نشان داد كه آنها الگوي مايند و ما پيرو آنان.
منبع: روزنامه جمهوری اسلامی
 

آقا سید

مدیر بازنشسته
قابل توجه دوستان عزیز ،
تاپیک ها و پست هایی که اهانت آمیز باشه حذف خواهد شد ،
بخصوص زمانی که این توهین ها در راستای باورهای دینی ما باشه ...
 

فکه

عضو جدید
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] جایگاه و منزلت فاطمه زهرا (س)در پیشگاه خدا و پیامبر(ص)

[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]بدیهى است که احادیث فراوانى در شناسایى شخصیّت حضرت فاطمه زهرا علیها السلام، و منزلت و شئونات آن حضرت در پیشگاه خدا و رسولش صلّى اللّه علیه وآله وجود دارد، تا جایى که بزرگانى از شیعه و سنّى، به منظور جمع آورى آن ها، کتاب هاى جداگانه اى را سامان داده اند.
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]ما در ابتدا به ذکر چند روایت در این زمینه مى پردازیم. این احادیث ـ که در کهن ترین منابع اهل سنّت مندرج است ـ نقش مهمّى را در زمینه شناخت آن حضرت علیها السلام ایفا مى نماید.

[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]الف) سرور تمام بانوان
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]در حدیثى که از پیامبر خدا صلّى اللّه علیه وآله نقل شده است، حضرتش مى فرماید:
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]( فاطمة سیّدة نساء أهل الجنّه )
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]( فاطمه سرور بانوان بهشتیان است. )
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]این حدیث با تعابیر دیگرى نیز از آن حضرت صلّى اللّه علیه وآله نقل شده است; مثلاً: در سخنى مى فرماید:
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif](فَاطِمَةُ سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِین‏) 1
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]( فاطمه سرور بانوان جهانیان است .)
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]می دانیم سخنان پیامبر خدا صلّى اللّه علیه وآله از منبع وحى سرچشمه مى گیرد،
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]بر اساس سخنان فوق، حضرت فاطمه‎ ‎زهرا علیها السلام سرور بانوان جهانیان از پیشینیان و ‏پسینیان هستند‎. ‎
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]ب) پاره تن رسول صلی الله علیه و آله
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]در حدیث که در منابع معتبر شیعه و سنّى آمده است، پیامبر خدا صلّى اللّه علیه وآله مى فرماید:
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]( فاطمة بضعة منّی من أغضبها أغضبنی) 2
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]) فاطمه، پاره تن من است، هر کس او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است. )
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]در صحیح مُسلم آمده است که پیامبر خدا صلّى اللّه علیه وآله فرمودند:
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]( إنّما فاطمة بضعة منّی یؤذینی ما آذاها ) 3
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]( به طور حتم، فاطمه، پاره تن من است; آن چه که او را بیازارد، مرا مى آزارد.)
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]ج) خشم و خشنودى خدا
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]در حدیث زیبایى، پیامبر خدا صلّى اللّه علیه وآله، دختر گرامى خود را این گونه توصیف مى نماید:
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]( إنّ اللّه یغضب لغضب فاطمة ویرضى لرضاها ) 4
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]( خداوند به خشم فاطمه، خشمگین و به خشنودى او، خشنود مى گردد. )
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]د) راستگویی
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]مسلمانی نیست که عایشه را نشناسد. او از موثق‌ترین افرادیست که مورد قبول اهل جماعت است. او نیز در مورد شخصیّت والاى حضرت فاطمه زهرا ‏علیها السلام لب به سخن گشوده‎ ‎و مى گوید:
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]) هیچ شخصى را راستگوتر از فاطمه، جز پدرش ندیدم. ) 5
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]ه) محبوب ترین
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]پیامبر خدا صلّى اللّه علیه وآله به حضرت على علیه السلام فرمود:
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]( فاطمه نزد من محبوب تر از توست، و تو در نزد من، از او عزیزترى ) 6
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]و) اولین ملحق شونده به رسول صلی الله علیه و آله
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]سرانجام، هنگام وفات پیامبر خدا صلّى اللّه علیه وآله فرا رسید، حضرتش در آن لحظات حسّاس، دخترش فاطمه علیها السلام را خواند و آهسته به او چیزى گفت; فاطمه علیها السلام گریست. دیگر بار او را فرا خواند و آهسته به او چیزى گفت; فاطمه علیها السلام خندید.
"[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]هنگامى که پیامبر خدا صلّى اللّه علیه وآله دار فانى را وداع گفت، عایشه، فاطمه علیها السلام را سوگند داد تا این راز را باز گوید تا بداند که پیامبر صلّى اللّه علیه وآله به او چه گفته است.
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]فاطمه علیها السلام فرمود:
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]( پیامبر خدا صلّى اللّه علیه وآله آهسته به من گفت که در این بیمارى، دار فانى را وداع خواهد گفت، من گریستم. آن گاه دیگر بار آهسته به من خبر داد که من نخستین فرد از اهل بیتش هستم که در پى او خواهم رفت; پس من خندیدم.) 7 [/FONT]
[/FONT]
 

فکه

عضو جدید
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]نگاهى به گفتارهاى علماى اهل سنّت
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]آن چه گذشت، گوشه‌ای از احادیثى بود که اهل جماعت از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله درباره ی حضرت فاطمه سلام الله علیها نقل کرده‌اند آن ها را به عنوان مقدّمه اى براى بحث هاى آینده برگزیدیم. در مطالبى که بیان می‌شود و در تحلیل رویدادهایى که مطرح خواهد شد، از این احادیث بهره هاى بسیار خواهیم برد. [/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
همان گونه که ملاحظه گردید، این احادیث از مصادر مهمّ اهل سنّت و با اَسنادى که نزد آن ها صحیح است، گزینش شده بود.
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]یکى از دلالت هاى این احادیث اثبات عصمت کبرای حضرت فاطمه علیها السلام است، چراکه این که کسی خشمش نشانگر خشم خداست- بلکه درجه‌ای بالاتر از این- خود بزرگترین برهان برای مصون بودن او از هر لغزش و اشتباهی می‌باشد.
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]به‌جاست یادآوری گردد که خداوند در قرآن کریم نسبت به آنانی که خداوند متعال و پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه وآله وسلم را بیآزاند می‌فرماید: (بى‏گمان، کسانى که خدا و پیامبر او را آزار مى‏دهند، خدا آنها را در دنیا و آخرت لعنت کرده و برایشان عذابى خوار کننده‏ آماده کرده است.) 8
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]بی‌تردید با توجه به حدیث شریف پیامبر اکرم این لعنت خدایی در دنیا و آخرت و عذاب خوار کننده برای آنهایی که حضرت زهرا سلام الله علیها را بیآزارند وجود دارد. [/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
علاوه بر دلایل فوق، افراد بسیارى از محدّثانِ حافظ و بزرگان علماى اهل سنّت قائل اند که حضرت زهرا علیها السلام از خلیفه اول و دوم، برتر است.
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]حتّى برخى از آن ها با استدلال به دلالت این احادیث، به ویژه حدیثى که از پیامبر خدا صلّى اللّه علیه وآله نقل شده است که حضرتش فرمود: ( فاطمة بضعة منّی) فاطمه علیها السلام را از همه خلفاى چهارگانه نیز برتر شمرده اند و دلیل آن ها، فقط همین احادیثى است که بیان کردیم.
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]اکنون، جا دارد که عبارت «مَنّاوى» را که مشتمل بر گفتار برخى از علماى بزرگ اهل سنّت است، ذکر کنیم.
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]او در کتاب فیض القدیر و در شرح حدیث «فاطمة بضعة منّی» مطلبى را از «سُهیلى» ـ از بزرگان علماى حافظ اهل سنّت که سیره ابن هُشام و کتاب هاى دیگرى را شرح کرده است ـ مى آورد و مى گوید:
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]( سُهیلى، طبق این روایت، بر کفر کسى که به فاطمه دشنام دهد، استدلال مى کند. و مى گوید: هر کس او را دشنام دهد، رسول خدا صلّى اللّه علیه وآله را به خشم آورده است و فاطمه علیها السلام برتر از ابوبکر و عمر است. )
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]مَنّاوى در ادامه مى گوید:
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]( ابن حجر گوید: در این حدیث، تحریم آزار کسى است که با آزار او، رسول خدا صلّى اللّه علیه وآله مورد آزار قرار مى گیرد. بنا بر این، هر کوتاهى و آزارى که در حقّ فاطمه علیها السلام واقع شود و او را آزار دهد، به گواهى این حدیث، رسول خدا صلّى اللّه علیه وآله را مورد آزار قرار داده است و چیزى فاطمه علیها السلام را بیش از آن نمى آزارد که فرزندانش را بیازارند. به همین دلیل، با استقراء به دست مى آید: کسى که چنین کند، به زودى در دنیا کیفر خود را خواهد دید و البتّه عذاب جهان آخرت شدیدتر خواهد بود. )
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]از این رو، این حدیث حکم به حرمت آزار فاطمه علیها السلام مى نماید، چرا که او، پاره تن رسول خدا صلّى اللّه علیه وآله است. بلکه ـ آن سان که گذشت ـ آزار او، موجب کفرورزى است.

[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]سپس مَنّاوى مى افزاید:
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]( سُبکى گوید: آن چه ما اختیار مى کنیم و در برابر خداوند، آن را بر گردن مى گیریم، این است که فاطمه علیها السلام برتر از خدیجه و عایشه است.
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]شهاب الدین ابن حجر گوید: به دلیل روشنى سخنِ سُبکى، محقّقان و پژوهشگرانِ پس از او، در این نظر از او پیروى کرده اند.
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]علم الدین عراقى گوید: فاطمه و برادرش ابراهیم ـ به اتّفاق علما ـ از خلفاى چهارگانه برتراند. ) 9
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]بنا بر این، بین ما و اهل سنّت در این که حضرت صدیقه علیها السلام از ابوبکر و عمر برتر هستند و آزار او موجب دخول در آتش است، هیچ اختلافى مشاهده نمى شود.
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]همان گونه که ملاحظه کردید، این احادیث به طور کامل، مطلق هستند و هیچ گونه قیدى در آن ها به چشم نمى خورد. وقتى پیامبر خدا صلّى اللّه علیه وآله مى فرماید: «خداوند، به غضب فاطمه، غضب مى کند» نمى فرماید: اگر چنین و چنان بود، یا به فلان شرط، یا اگر غضبش به فلان علّت بود. بلکه بدون هیچ قیدى مى فرماید: ( خداوند، به غضب فاطمه، غضب مى کند. )
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]این غضب به چه سببى باشد؟ نسبت به چه کسى باشد؟ در چه زمانى باشد؟ هیچ اشاره اى ندارد و به طور کامل، مطلق است.
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]و آن گاه که حضرتش مى فرماید: «آن چه او را اذیت مى کند، مرا اذیت مى کند»
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]دیگر نمى فرماید: اگر چنین بود، یا اگر اذیّت کننده فلانى بود، یا اگر در فلان وقت بود، بلکه حدیث به طور کامل، مطلق است و هیچ قید و شرطى ندارد.

[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]از طرفى، این احادیث بیانگر آن است که پذیرش سخن فاطمه علیها السلام ـ هر چه باشد ـ ضرورى است و تکذیب او ـ در هر ادّعایى که بنماید ـ حرام است. همچنین ملاحظه شد که عایشه گواهى مى دهد که او بعد از پدرش، راستگوترینِ مردم است.
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]آرى! پیامبر خدا صلّى اللّه علیه وآله با علم به آن چه که بعد از او اتّفاق خواهد افتاد، این سخنان را فرمود و دیگران را بر این خصوصیّات آگاه نموده است.
[/FONT][/FONT]
 

فکه

عضو جدید
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]پی نوشت:[/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] 1- الخصائص: 34، الطبقات: 2 / 40، مسند احمد: 6 / 282، حلیة الأولیاء: 2 / 39، المستدرک: 3 / 151. [/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] [FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]بحارالأنوار ج : 8 ص : 22 [/FONT][/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] [FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]2- صحیح بُخارى / کتاب بدء الخلق، باب مناقب قرابة الرسول و منقبة فاطمه. [/FONT][/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] [FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]3- صحیح مُسلم، باب مناقب فاطمه علیها السلام. [/FONT][/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] [FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]4- المستدرک: 3 / 158، مسند احمد: 4 / 323. [/FONT][/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] [FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]5- ( ما رأیت أحداً کان أصدق لهجة منها غیر أبیها) [/FONT][/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] [FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]المستدرک: 3 / 160، حلیة الأولیاء: 2 / 41، الإستیعاب: 4 / 1896. [/FONT][/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] [FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]6- فاطمة أحبّ إلیّ منک وأنت أعزّ علیّ منها [/FONT][/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] [FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]مجمع الزوائد: 9 / 202. [/FONT][/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] [FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]7- صحیح بُخارى / کتاب بدء الخلق، صحیح مُسلم، فضائل فاطمه، صحیح تِرمذى و المستدرک: 4 / 272. [/FONT][/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] [FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]8- سوره‌ی احزاب آیه‌ی 57 [/FONT][/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] [FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]9- ( استدلّ به السهیلیّ على أنّ من سبّها کفر، لأنّه یغضبه وأنّها أفضل من الشیخین ) [/FONT][/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] [FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]( قال ابن حجر: وفیه ـ أی فی هذا الحدیث ـ تحریم أذى من یتأذّى المصطفى بأذیّته، فکلّ من وقع منه فی حقّ فاطمة شیء فتأذّت به فالنبیّ (صلّى اللّه علیه وآله) یتأذّى به بشهادة هذا الخبر، ولا شیء أعظم من إدخال الأذى علیها فی ولدها، ولهذا عرف بالاستقراء معاجلة من تعاطى بالعقوبة بالدنیا ولعذاب الآخرة أشد ) [/FONT][/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] [FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]( قال السُبکی: الّذی نختاره وندین اللّه به أنّ فاطمة أفضل من خدیجة ثمّ عائشه. [/FONT][/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] [FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]قال شهاب الدین ابن حجر: ولوضوح ما قاله السُبکی تبعه علیه المحقّقون. [/FONT][/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] [FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]وذکر العَلَم العراقی: إنّ فاطمة وأخاها إبراهیم أفضل من الخلفاء الأربعة باتّفاق ) [/FONT][/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] [FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]فیض القدیر فى شرح الجامع الصغیر: 4 / 421.[/FONT][/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] [/FONT]


برگرفته از سایت والقلم
 

احمد45

عضو جدید
قابل توجه دوستان عزیز ،
تاپیک ها و پست هایی که اهانت آمیز باشه حذف خواهد شد ،
بخصوص زمانی که این توهین ها در راستای باورهای دینی ما باشه ...


دست گلتون درد نکنه آره دوتاش حذف شد
ممنون. ولی کاش اینو تاپیک کرده بودین.
موفق باشید .
 

six7boy

عضو جدید
قابل توجه دوستان عزیز ،
تاپیک ها و پست هایی که اهانت آمیز باشه حذف خواهد شد ،
بخصوص زمانی که این توهین ها در راستای باورهای دینی ما باشه ...



سلام آقا سید
ممنون از حضورتون من خیلی نیست که در خدمتتون هستم ولی از تمام زحمات شما وسایر مدیران ساعی و کوشای سایت کمال تشکر رو دارم و امیدوارم همیشه موفق و پیروز باشید.....
مطمئناً ذره ایی از محبت اهل بیت در دل کسی باشه نمیتونه توهین به این عزیزان رو تحمل کنه و ناخودآگاه عکس العمل نشون میده همونطور که در تاپیک مذکور هم دیده شد.

اما آیا با پاک کردن اینطور تاپیک ها کمکی به آگاهی دوستان بی اطلاع میشه؟ آیا این کار درستی است که تاپیک بدون جواب پاک بشه؟این کار عواقب بدتری داره و اون شخص پیش خودش فکر میکنه حق با اون بوده و کسی نتونسته براش ثابت بکنه و دلیلی بیاره....
اینطور افراد بی تقصیز هستند و به خاطر کنجکاوی بسیار زیاد هر چیزی رو راحت قبول نمیکنند باید براشون ثابت بشه و این وظیفه ای است که بر گردن همه هست که بهشون کمک کنیم واطلاع رسانی دقیق بشه...

کسانی که اینطور تاپیک ها رو میزنند از سر بی اطلاعی است و مطمئناً باید بهشون کمک کرد نه سرکوب و یا تحقیر.....من خودم با لحن این دوستمون برخورد شدیدی کردم و موقعی که برای اولین بار خوندمش دلم بدجوری شکست که من به حساب بی اطلاعی و کنجکاوی ایشون گذاشتم. من از بچگی عشق شدیدی به مادرپاکیها داشتم ودارم به خاطر همین عکس العمل نشون دادم و برای جواب ایشون تاپیک کرامات حضرت زهرا رو زدم تا بتونم کمکی هر چند ناچیز به این دوستمون بکنم.

کرامات و معصومیت یاس پهلو شکسته مادر خوبیها نیازی به اثبات نداره ولی خب برای کسانی که تعریف نشده ویا دور از ذهن تلقی میشه در پستهای قبلی توضیح هر چند جزیی از دریای معرفت ایشون داده شده....


مسلمانی رو از پدرو مادر به ارث بردن کار خیلی سختی نیست مطالعه و باور قلبی اون مهمه اینکه تو با تمام وجودت حسش کنی اون پسر هم میخواد به همین سعادت برسه ولی در صورتی که جوابهای خودش رو بگیره و قانع بشه....
تاپیکهای توهین کننده به شدت محکوم میشن ولی تلنگری بر قلب و روحمون میشه که بیشتر بدونیم از عزیزانمون که در این طور مواقع حساس بتونیم جواب قابل قبولی رو ارائه بدیم.
آقا سید ممنون.

 
آخرین ویرایش:

فکه

عضو جدید
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]حضرت زهرا (سلام الله علیها) به روایت دایرة المعارف قرآن


[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]پیشگفتار[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تعالیم هدایت بخش قرآن که چون شمعی فروزان فراروی انسانهاست، از صدر اسلام تا کنون مورد توجه محققان علوم قرآنی قرار گرفته است. آنان حاصل پژوهشها و تدبرهای خود را پیرامون این کتاب آسمانی در قالب کتابها و دایرةالمعارفها به جهان علم عرضه نموده اند. از جمله آنها دایرةالمعارف قرآن (Encyclopedia of the Quran)، بوده که در 5 جلد توسط انتشارات بریل در شهر لیدن (هلند) منتشر شده است. سر ویراستار این دایرةالمعارف خانم جین دمَن مک اولیف است. که چهارتن از معروف ترین قرآن پژوهان واسلام شناسان غربی، وی را در این راه یاری کردند. این چهار تن عبارتند از: کلودژیلیو، از دانشگاه اِکس – آن – پراونس (فرانسه)، ویلیام گراهام از دانشگاه هاروارد (آمریکا)، وَداد قاضی از دانشگاه شیکاگو (آمریکا)، اَندرو ریپین از دانشگاه ویکتوریا (کانادا). البته مونیک برناردز و ولیچ من از دانشگاه گرونینگن (هلند) و جان نَواس از دانشگاه کاتولیک لیوون، هیئت ویراستاران اصلی را یاری دادند.
[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]همچنین هیأت مشاوران ارشد در این دایرةالمعارف عبارتند از: نصر حامد ابوزید از دانشگاه لیدن (هلند)، محمد ارکون از دانشگاه سوربن (فرانسه)، گرهارد بورینگ از دانشگاه ییل (آمریکا)، جرالد هاوتینگ از دانشگاه لندن (انگلستان)، فِرِد لیمهاوس از دانشگاه گرونینگن (هلند)، آنگلیکا نویورِت از دانشگاه برلین (آلمان). هر یک از مقالات کوتاه یا بلند این دایرةالمعارف، نوشته یکی از محققان مسلمان یا غیر مسلمان است که در دانشگاههای اروپا، کانادا، آمریکا و نیز برخی کشورهای اسلامی به تدریس و تحقیق در زمینه مطالعات قرآنی اشتغال دارند. از جمله مؤلفان مسلمان این دایرةالمعارف، می توان به نصر حامد ابوزید (مصری)، محمد علی امیر معزّی (ایران)، محمد ارکون (الجزایری)، وائل حلاّق (فلسطینی)، مستنصر (پاکستانی)، عبدالعزیز ساشادنیا (تانزانیایی) و محسن ذاکری (ایرانی)، اشاره کرد.[/FONT]
[/FONT]
 

فکه

عضو جدید
همچنین شماری از قرآن پژوهان معروف غربی مانند هربرت بِرگ، هریبرت بوسه، فردریک دنی، هریبرت آیزِنشتاین، ریچارد مارتین، هارالد موتسکی، اَندرو ریپین، اُری رُبین، مایکل سِلز و آلفورد ولچ، تألیف بخشی از مقالات دایرةالمعارف قرآن را بر عهده داشته اند. طرح تدوین و انتشار دایرةالمعارف قرآن، نخستین بار در سال 1993 در ملاقات میان خانم مک اولیف و آقای پری بیرمان از مسئولان انتشارات بریل مطرح شده و بلافاصله پس از تأیید و قبول آن از سوی این انتشاراتی مهم، چهار تن از محققان قرآن پژوه غربی به نامهای وَداد قاضی، کلود ژیلیو، ویلیام گراهامو اَندرو ریپین، شورای ویراستاری این دایرةالمعارف را تشکیل دادند. اینان با دعوت از معروف ترین نویسندگان و محققان قرآنی در دانشگاه های سراسر جهان، کوشیده اند کتابی مرجع در مطالعات قرآنی امروزی فراهم آورند که در این حوزه­ی تخصصی، جدیدترین اطلاعات و پژوهشها را به خوانندگان و علاقه مندان مباحث قرآنی ارائه دهد. این طرح، مشابه طرح انتشار دایرةالمعارف اسلام توسط همین ناشردر لیدن(هلند)است که به گونه ای بسیار وسیع تر، به تمامی مباحث و مطالعات اسلامی می پردازد. با این همه،نباید از یاد برد که مقالات دایرةالمعارف قرآن همگی صرفاً از منظری قرآنی و یا مرتبط با قرآن تألیف شده اند، اما در دایرةالمعارف اسلام وجود ندارند. از آنجا که قصد سر ویراستار و هیأت ویراستاری این دایرةالمعارف، تهیه­ی دانشنامه ای جامع و مرجع در حوزه­ی مطالعات قرآنی بوده است، اعتنای ایشان به مباحث قدیم و موضوعات جدید به یکسان است. بر این اساس، مدخلهای این دایرةالمعارف بر دو گونه اند: گونه نخست که اکثریت مقالات را تشکیل می دهند، به معرفی شخصیت های مهم، مفاهیم، مکانها، ارزشها و حوادث مهمی می پردازند که مستقیماً در خود قرآن به آنها اشاره شده است و یا اموری هستند که اهمیت و ارتباط نزدیکی با متن قرآن دارند. نمونه­ی آنها مقالات ابراهیم، هارون، علی بن ابی طالب، کهف، ارتداد، تابوت عهد، عرفات، تدفین، بَدر، بسمله، نسخ و جزء آن است. دسته­ی دوم از مقالات دایرةالمعارف، به مباحث و موضوعات مهم حوزه­ی مطالعات قرآنی می پردازند. چند نمونه از این دست مدخل ها عبارتند از: پژوهش های قرآنی معاصر، رایانه ها و قرآن، هنر، معماری و قرآن، کنترل موالید، باستان شناسی قرآن و زبان و خط عربی. در این هر دو دسته مقالات، هم اطلاعات و منابع کهن اسلامی، و هم تحقیقات، نظریات و متون جدید قرآنی، مدّ نظر بوده است.
 

فکه

عضو جدید
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]بررسی مقالات نشان می دهد که مسئولان علمی دایرةالمعارف قرآن (EQ) در انتخاب و گزینش مؤلف، بر تخصص و زمینه تحقیقاتی هر یک از مؤلفان تأکید ورزیده و سعی داشته اند تا تألیف مقالات مهم را به کسی بسپارند که در آن زمینه صاحب نظر بوده و تألیفاتی علمی – پژوهشی داشته باشد. برای نمونه تألیف مقاله پراهمیت «اسباب النزول» به قرآن پژوه معروف انگلیسی، آقای اَندرو ریپین سفارش داده شده که به صورت تخصصی در این موضوع به پژوهش پرداخته و پایان نامه دکتری وی با عنوان «متون اسباب النزول قرآنی: بررسی کاربرد و تحول آن» است. خانم زابینه اشمیتکه مؤلف کتاب اندیشه های کلامی علامه حلی نیز که به همراه مارتین مکدرموت و زیر نظر پروفسور ویلفردمادولنگ، تأثیر و تأثر و ارتباط آرا و اندیشه های متکلمان بزرگ شیعه با مکتب کلامی اعتزال را بررسی کرده، تألیف مقاله مهم «معتزله» را عهده دار شده است. در انتخاب و نامگذاری مدخل های این دایرةالمعارف، شیوه ای رعایت شده است که در دایرةالمعارف اسلام سابقه ندارد. ویراستاران و هیأت علمی این دایرةالمعارف در نامگذاری مدخل ها، بنا را بر انگلیسی بودن واژه ها گذاشته اند و معروف ترین اصطلاحات و اسامی اسلامی را بر مبنای تلفظ عربی شان آوانگاری نکرده اند، بلکه همواره کوشیده اند تا حد امکان از معادل های انگلیسی و لاتین متداول در متون و ادبیات غربی استفاده کنند. مثلاً به جای نسخ (Nackh)، از Abrogation و به جای تشبیه (Tashbih)، از Anthropomorphism و به جای جاهلیت (Jahiliyya) از ترکیب Age of Ignorance استفاده کرده اند. ایشان حتی اسامی خاص و اعلامی چون آدم، ابراهیم، هارون، هابیل، قابیل، یأجوج و مأجوج، و مانند آن را همانند دایرةالمعارف اسلام بر اساس تلفظ عربی آوانگاری نکرده اند، بلکه بر مبنای ادبیات کتاب مقدس، معادل های انگلیسی آنها را به کار برده اند.
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]البته اگر اسم خاص یا اصطلاحی که به عنوان یک مدخل به کار گرفته شده، معادلی در زبان لاتین نداشته باشد، بر مبنای تلفظ عربی اش آوانگاری شده است؛ مانند همه نامها و اسامی خاص مربوط به حوزه اسلام نظیر علی بن ابی طالب، ابوبکر، حمزه بن عبدالمطلب و فاطمه که در متون مقدس غربیان بکار نرفته و اصطلاحاتی نظیر جن، مصحف، معتزله، ناموس، حنیف، برزخ و بسمله که تنها در حوزه اسلام مطرح شده است. این روش هر چند برای غربیان مفهوم تر و مقبول تر است، این ایراد را دارد که از سیستم جامعی جهت ارجاع مدخل های هم معنا، بی بهره است.
[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]به لحاظ اهمیت نقطه نظرات مستشرقان پیرامون مباحث اسلامی، در این نوشتار ترجمه یکی از مقالات دایرةالمعارف مذکور تحت عنوان «فاطمه» ارائه خواهد شد.
[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]مؤلف این مقاله خانم جین دَمن مک اولیف، استاد کنونی مطالعات اسلامی در دانشگاه جرج تاون (آمریکا) است. که پیش تر از او یاد شد. وی در سال 1979، فوق لیسانس خود را در زمینه مطالعات ادیان از دانشگاه تورنتو (کانادا) دریافت کرده و در سال 1984، موفق به کسب دکتری مطالعات اسلامی از همان دانشگاه شده است. وی از سال 1986 تا 1992 در دانشگاه های امورای (Emory)، آتلانتا (Atlanta) و جورجیا (Georgia) به تدریس مطالعات دینی و اسلامی مشغول بوده، و از سال 1992 تا 2000 استاد مطالعات اسلامی در دانشگاه تورنتو بوده است. بیشتر مقالات و
کتابهای مک اولیف درباره مسیح، مسیحیت و مسیحیان از منظر قرآن است. عناوین پاره ای از کتاب ها و مقالات وی چنین است: مسیحیان در قرآن و تفسیر؛ برگزیده تمام زنان عالم؛ مریم و فاطمه در تفاسیر قرآن؛ شناخت صائبین در تفاسیر قرآن؛ بافت قرآنی تحقیقات مسلمانان درباره تورات و انجیل؛ اهل کتاب در یک تفسیر فارسی؛ دیدگاه های طبری و ابن کثیر در باب تأویل قرآن.

[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]مقاله فاطمه دارای تصاویری از دست نوشته های سوره فاتحه به خط نسخ، ریحان و ثلث است. آن تصاویر به همراه ترجمه زیر نویس های آن به ترتیب در پایان مقاله آورده شده است.

[/FONT][/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]فاطمه
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تنها فرزند محمد از نخستین همسرش خدیجه، که تا زمان وفاتشان زنده ماند. نام فاطمه در قرآن نیامده است، اما متون تفسیری{4} طراز اول، برخی آیات را با او و همسر و فرزندانش مرتبط دانسته اند. شخصیت فاطمه به عنوان کسی که نزدیکترین پیوند نَسَبی{5} را با شخص پیامبر دارد، به ویژه در اسلام شیعی، نوعی سیره نویسی و نیز آئین های دعا و توسل را ایجاد کرده است.{6}
[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]مهمترین آیات قرآن که مفسران به فاطمه ربط داده اند، آیه ی 33 سوره ی احزاب و
آیه ی 61 سوره ی آل عمران است. در نخستین آیه به «اهل بیت» اشاره می شود که معمولاً اهل بیت به معنای محمد، فاطمه، همسرش علی ابن ابی طالب و پسرانش، حسن و حسین تفسیر شده است و این معنا از دیگر معانی دقیق تر است. (طبری، تفسیر، ج 22، 8-6 که روایتی منسوب به عکرمه را هم ذکر می کند که می گوید مراد از اهل البیت تنها همسران پیامبر است {7} ؛ ابن الجوزی، زاد، ج 6، 381، ترتیب ترجیح موارد بیان شده در معنای اهل بیت را برعکس می کند). بنابر بعضی روایات، پیامبر خانواده اش را به شکلی واقعی یا نمادین به زیر عبای خویش گرفته است {8}. این روایت لقب دیگری را نیز برای این پنج تن فراهم آورده اند: «اهل الکساء» (برای اطلاع از رابطه فاطمه و عایشه همسر پیامبر، قس. طبری، تفسیر، ج 22، 8-7؛ Spielberg، Politics، 7-34 و نیز ن.ک: به مقاله عایشه بنت ابی بکر). در آیه ی 61 سوره ی آل عمران مجادله ای گنجانده شده است: «بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم، سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم» (ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علی الکاذبین). مفسران مسلمان «سبب نزول{9}» این آیه را ماجرایی می دانند که در طی آن پیامبر به هیأت نمایندگی مسیحیان{10} نجران پیشنهاد داد هر دو طرف برای اثبات ادعایشان به درگاه خداوند دعا کنند (مباهله). محمد برای تأکید بر حقانیت ادعاهای الهی خود، خانواده اش از جمله فاطمه را گواه و ضامن قرار داد[أ‌]. روایت تفسیری درباره آیه 42 سوره آل عمران «و هنگامی را که فرشتگان{11} گفتند: "ای مریم! خداوند تو را برگزیده و پاک ساخته و تو را بر زنان جهان (العالمین) برتری داده است[ب‌]"»، ستایش آیه مذکور از مریم، مادر عیسی را به تکریم فاطمه نزد مسلمانان ربط داده است 24-19(. Chosen, MAculiffe ). مبنای این رابطه، چند گونه حدیث{12} است که در آن محمد برترین زنان همه دوران را : مریم، آسیه (زن فرعون)، خدیجه و فاطمه برمی شمارد (طبری، تفسیر، ج 3، 263؛ رازی، تفسیر، ج 8، 46؛ اما قس. تفاسیر شیعی چون ابوالفتوح رازی، روح، ج 3، 7-36 و مولا فتح الله کاشانی، منهاج، ج 2، 224، که بر برتری مطلق فاطمه اصرار می ورزند). متون شیعی رابطه ی مریم و فاطمه را به طور مبسوط شرح می دهند و هر دو را زنانی رنج کشیده می دانند، فاطمه مرگ پدر را به سوگ نشست و هر دو مادر [مریم و فاطمه] به چشم سر یا به چشم دل، شاهد قساوت روا داشته بر پسرانشان بودند. سیره نامه هایشان چنان درهم آمیخته است که یکی از القاب منسوب به فاطمه، مریم الکبری یعنی مریم بزرگتر است (80, Women, Stowasser; 27, Chosen, McAuliffe).

[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]اسلام شناس فرانسوی معاصر، لوئی ماسینیون، از این رابطه میان فاطمه و مریم، نوعی تأویل روحانی ارائه کرده است. مصادره شخصیت فاطمه را در منابع گوناگونی می توان یافت، از جمله: آثار نیایشی معاصر (16-18, Fatima, Rahim; 109-18, Biographie de Fatima az Zahra)، مجموعه آثار روایی مالایایی (Wieringa, Does traditional) و نوشته های انقلابی نظریه پرداز ایرانی، علی شریعتی (وفات 1977).

[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]جین دمن مک آلیف

[/FONT][/FONT]


[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]
 

فکه

عضو جدید
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]پی نوشت ها
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]1.محسن ذاکری (ایرانی) مؤلف مقاله حکمیت در دایرةالمعارف قرآن بوده که راقم این سطور آن را ترجمه و در نشریه گلستان قرآن شماره 176، سال هفتم، خرداد 1383 (ه ش) منتشر شده است. «مترجم»
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]2.مقاله هنر، معماری و قرآن به قلم الگ گرابار است و توسط نگارنده این سطور ترجمه و در نشریه اسلام پژوهی، شماره اول، پائیز و زمستان 1383 (ه ش) منتشر شده است. «م»
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]3.برای اطلاع بیشتر از دایرةالمعارف قرآن: ن.ک: به مقاله «آشنایی با دایرةالمعارف قرآن»، مرتضی کریمی نیا، در شماره 86 نشریه گلستان قرآن، تهران 1380 (ه ش)؛ «انتشار جلد سوم دایرةالمعارف قرآن» (eq)، علیرضا بهاردوست، در شماره 73 نشریه کتاب ماه دین، تهران 1382 (ه ش)؛ پیشگفتار دایرةالمعارف قرآن، جین دمن مک اولیف، انتشارات بریل، لیدن (هلند)، 2001 (میلادی). «م»
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]4.ن.ک: به مقاله «exegesis of the quran: Classical and medieval»، (تفسیر قرآن: دوران کلاسیک و قرون وسطی)، در دایرةالمعارف قرآن.
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]5.ن.ک: به مقالات «blood and blood clot; kinship»، (خون و علقه؛ خویشاوندی)، در همین دایرةالمعارف.
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]6.ن.ک: به مقاله «shiism and the quran»، (تشیع و قرآن)، در همین دایرةالمعارف.
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]7.ن.ک: به مقاله «wives of the prophet»، (همسران پیامبر)، در همین دایرةالمعارف.
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]8. ن.ک: به مقاله «clothing»، در همین دایرةالمعارف.
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]9. ن.ک: به مقاله «occasions of revelation»، (اسباب النزول)، در همین دایرةالمعارف.
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]10.ن.ک: به مقاله «christians and christianity»، (مسیحیان و مسیحیت)، در همین دایرةالمعارف.
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]11.ن.ک: به مقاله «angel»، (فرشته)، در همین دایرةالمعارف.
[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]12.ن.ک: به مقاله «hadith and the quran»، (حدیث و قرآن)، در همین دایرةالمعارف.[/FONT]
[/FONT]
 

ram_call17

عضو جدید
سلام آقا سید
ممنون از حضورتون من خیلی نیست که در خدمتتون هستم ولی از تمام زحمات شما وسایر مدیران ساعی و کوشای سایت کمال تشکر رو دارم و امیدوارم همیشه موفق و پیروز باشید.....
مطمئناً ذره ایی از محبت اهل بیت در دل کسی باشه نمیتونه توهین به این عزیزان رو تحمل کنه و ناخودآگاه عکس العمل نشون میده همونطور که در تاپیک مذکور هم دیده شد.


اما آیا با پاک کردن اینطور تاپیک ها کمکی به آگاهی دوستان بی اطلاع میشه؟ آیا این کار درستی است که تاپیک بدون جواب پاک بشه؟این کار عواقب بدتری داره و اون شخص پیش خودش فکر میکنه حق با اون بوده و کسی نتونسته براش ثابت بکنه و دلیلی بیاره....
اینطور افراد بی تقصیز هستند و به خاطر کنجکاوی بسیار زیاد هر چیزی رو راحت قبول نمیکنند باید براشون ثابت بشه و این وظیفه ای است که بر گردن همه هست که بهشون کمک کنیم واطلاع رسانی دقیق بشه...

کسانی که اینطور تاپیک ها رو میزنند از سر بی اطلاعی است و مطمئناً باید بهشون کمک کرد نه سرکوب و یا تحقیر.....من خودم با لحن این دوستمون برخورد شدیدی کردم و موقعی که برای اولین بار خوندمش دلم بدجوری شکست که من به حساب بی اطلاعی و کنجکاوی ایشون گذاشتم. من از بچگی عشق شدیدی به مادرپاکیها داشتم ودارم به خاطر همین عکس العمل نشون دادم و برای جواب ایشون تاپیک کرامات حضرت زهرا رو زدم تا بتونم کمکی هر چند ناچیز به این دوستمون بکنم.

کرامات و معصومیت یاس پهلو شکسته مادر خوبیها نیازی به اثبات نداره ولی خب برای کسانی که تعریف نشده ویا دور از ذهن تلقی میشه در پستهای قبلی توضیح هر چند جزیی از دریای معرفت ایشون داده شده....


مسلمانی رو از پدرو مادر به ارث بردن کار خیلی سختی نیست مطالعه و باور قلبی اون مهمه اینکه تو با تمام وجودت حسش کنی اون پسر هم میخواد به همین سعادت برسه ولی در صورتی که جوابهای خودش رو بگیره و قانع بشه....
تاپیکهای توهین کننده به شدت محکوم میشن ولی تلنگری بر قلب و روحمون میشه که بیشتر بدونیم از عزیزانمون که در این طور مواقع حساس بتونیم جواب قابل قبولی رو ارائه بدیم.
آقا سید ممنون.

آره دیگه حذف کردین،البته خوب کاری کردین بدلیل برخی مسائل!بهر حال صورت مسوله پاک شد.
آره دیگه دوتا برچسبم شما بزن.:w19:
بابا تازه داشتم براه راست میرفتم!
اوکی حالا که اینقدر زحمت کشیدین،منم دیگه اصلاح شدم سوالام حل شد.از همه خواهران میخوام به گفته ایشون عمل کنند و بهترین کاری که یک زن میتواند بکند که همان:
هیچ مردی اورا نبیند و او هیچ مردی را نبیند
:w16:
تا رستگار شوند.بنده هم شرمنده و محزون هستم و به دنبال جبران درین ماه عزیز می باشم.:w09:
دست همه برادرا درد نکنه،همتونو ایشالا با شفاعت بی بی ببینم تو بهشت.
کلی شیرو عسل بخوریمو با حوریای سوگلیمون بریم لب دریا والیبال بزنیم.:w36:
از همه ممنون که منو از گمراهی عمیق دراوردینو اگه بدو بیراه گفتین حتما حکمت داشته و خواستین متنبه بشم،اگه چیزیم گفتم حقتون بوده می خواستین بی ادب نباشین.
:w13:
 

pinion

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آره دیگه حذف کردین،البته خوب کاری کردین بدلیل برخی مسائل!بهر حال صورت مسوله پاک شد.
آره دیگه دوتا برچسبم شما بزن.:w19:
بابا تازه داشتم براه راست میرفتم!
اوکی حالا که اینقدر زحمت کشیدین،منم دیگه اصلاح شدم سوالام حل شد.از همه خواهران میخوام به گفته ایشون عمل کنند و بهترین کاری که یک زن میتواند بکند که همان:
هیچ مردی اورا نبیند و او هیچ مردی را نبیند
:w16:
تا رستگار شوند.بنده هم شرمنده و محزون هستم و به دنبال جبران درین ماه عزیز می باشم.:w09:
دست همه برادرا درد نکنه،همتونو ایشالا با شفاعت بی بی ببینم تو بهشت.
کلی شیرو عسل بخوریمو با حوریای سوگلیمون بریم لب دریا والیبال بزنیم.:w36:
از همه ممنون که منو از گمراهی عمیق دراوردینو اگه بدو بیراه گفتین حتما حکمت داشته و خواستین متنبه بشم،اگه چیزیم گفتم حقتون بوده می خواستین بی ادب نباشین.
:w13:

سوره ۵: المائدة - جزء ۶ -

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْ أَنَّ لَهُم مَّا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لِيَفْتَدُواْ بِهِ مِنْ عَذَابِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَا تُقُبِّلَ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿۳۶﴾

در حقيقت كسانى كه كفر ورزيدند اگر تمام آنچه در زمين است براى آنان باشد و مثل آن را [نيز] با آن [داشته باشند] تا به وسيله آن خود را از عذاب روز قيامت بازخرند از ايشان پذيرفته نمى‏شود و عذابى پر درد خواهند داشت (۳۶

يُرِيدُونَ أَن يَخْرُجُواْ مِنَ النَّارِ وَمَا هُم بِخَارِجِينَ مِنْهَا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّقِيمٌ ﴿۳۷﴾


مى‏خواهند كه از آتش بيرون آيند در حالى كه از آن بيرون آمدنى نيستند و براى آنان عذابى پايدار خواهد بود (۳۷)


سوره ۲۲: الحج - جزء ۱۷



أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَكَثِيرٌ مِّنَ النَّاسِ وَكَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذَابُ وَمَن يُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّكْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ ﴿۱۸﴾


آيا ندانستى كه خداست كه هر كس در آسمانها و هر كس در زمين است و خورشيد و ماه و [تمام] ستارگان و كوهها و درختان و جنبندگان و بسيارى از مردم براى او سجده مى‏كنند و بسيارى‏اند كه عذاب بر آنان واجب شده است و هر كه را خدا خوار كند او را گرامى‏دارنده‏اى نيست چرا كه خدا هر چه بخواهد انجام مى‏دهد (۱۸)
 
بالا