مشاعرۀ سنّتی

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مگر فریفته ی حسن خویشتن شده ای
که هر دم آینه گیری و اندر او نگری؟
 

iman.mpr

عضو جدید
منزل مردم بیگانه که شد خانه چشم / انقدر گریه نمودم که خرابش کردم
شرح داغ دل پروانه که گفتم با شمع / اتشی بر دلش افکندم و ابش کردم
 

iman.mpr

عضو جدید
تا با غم عشق تو مرا کار افتاد / بیچاره دلم در غم بسیار افتاد
بسیار فتاده بود هم در غم عشق / اما نه چنین زار که این بار افتاد
 

iman.mpr

عضو جدید
من بودم و دوش ان بت بنده نواز / از من همه لابه بود و از وی همه ناز
شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید / شب را چه کنم حدیث ما بود دراز
 

iman.mpr

عضو جدید
رها کن تا چو خورشیدی قبایی پوشم از اتش / در ان اتش چو خورشید جهانی را بیارایم
رها کن تا که چون ماهی گدازان غمش باشم / که تا مه نکاهم من چو مه زان پس نیفزایم
 

ranalean

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
هان ای دل عبرت بین از دیده عبر کن هان

ایوان مداین را آیینه عبرت دان
 

won-a-pa-lei

عضو جدید
در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم
کاین چنین رفته‌ست در عهد ازل تقدیر ما
 

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای دل اندر بند زلفش اندر پریشانی منال
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
آنکس که بود کام طلب، کام دل نیافت



وانکس که کام یافت، دل کامران نداشت
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا