سلام دوستان
از اونجا که تازگیا چندتا تاپیک درباره سنگسار کردن و وحشیانه جلوه دادن اون در این باشگاه زده شده و زیاد منصفانه به این قضیه توجه نشده احساس کردم بد نباشه اطلاعات دوستان کاملتر بشه. پیشاپیش باید از ma97 تشکر کنم چون تو یه قسمت از گفته های ایشون استفاده کردم.(خودم قبلا این مطلب رو خونده بودم ولی تو کتاب،تو نت که دراین باره چیزی پیدا نکردم)
مدارا از منظر غرب و اسلام
واژه مدارا كه در زبان فرانسوي «تولوانس» و در زبان انگليسي «تالونس» (Tolernce) به كار مي رود، در مقابل خشونت قرار دارد مفهوم «تولرانس» از جمله اصطلاحات فرهنگ مدرن غربي است كه پس از رنسانس به تدريج رشد كرد و قبول عام يافت و امروز يكي از مشخصه هاي اصلي فرهنگي الحادي غرب شناخته مي شود. در ريشه يابي اين مهفوم بايد بگوييم كه اولا: در فرهنگ مسلط غرب همه ارزش ها _اعم از ارزش هاي اخلاقي، اجتماعي، حقوقي و سياسي_ امور اعتباري هستند و ريشه عقلاني و واقعي ندارد. به عبارت ديگر، ارزش ها تابع خواست ها و سليقه هاي مردم هستند. . مادامي كه جامعه آن را مي پذيرد، ارزشمند است و اگر روزي سليقه مردم تغيير كرد، همان ارزش تبديل به ضد ارزش مي گردد.
ثانيا: اعتقادات و باورهاي ديني را نيز در شمار همان ارزش هاي اعتباري قرار مي دهند و فرد را در گزينش آن ها و يا طرد آن ها آزاد مي بيند و آن ها را در حد يك سليقه مانند سليقه در انتخاب رنگ لباس تنزل مي دهند.
از اين رو، عدم حساسيت آنان به مسئله رذايل اخلاقي و كارهاي ناشايست بدان جهت است كه در تفكر آنان انسان يك موجود ارزشي متمايز از حيوانات نيست يعني در منطق تفكر آنان تعالي بينش ها و گرايش هاي انساني لحاظ نمي شود. اما از ديدگاه اسلام و فرهنگ اسلامي، مقدسات و ارزش هاي ديني به مراتب از حال، مال، ناموس و بستگان عزيزتر است. ديني كه تنها راه رسيدن انسان به سعادت و خوش بختي جاويدان است و آن چنان گرانقدر است كه 124 هزار پيامبر براي رساندن آن به بشر از سوي خداي متعال فرستاده شده اند و در راه آن زحمت هاي بي پاياني را متحمل شدند و بلكه برخي جان خود را فداي آن كرده اند، چزي نيست كه بتوان با تساهل و مدارا در مورد هتك و تضعيف آن برخورد كرد. به راستي اگر اسلام، «تولرانس» را آن گونه كه در غرب امروز رايج است مي پذيرفت، چرا امام حسين عليه السلام در برابر ايجاد تغيير و بدعت گذاري در پاره اي از احكام دين، و نه حتي همه آن، به آن همه رشادت دست زد و خويشتن و فرزندان و يارانش را فداي اسلام كرد؟ و يا چرا مجازات اعدام را براي مرتد در نظر مي گرفت؟ آيا اسلام دين و احكام آن را تا حد يك سليقه تنزل مي دهد كه هرگاه خواستيم بتوانيم آن را تغيير دهيم و ياهر گونه خواستيم به آن توهين روا داريم؟ (مصباح يزدي، محمدتقي، پاسخ استاد به جوانان پرسش گر، قم، موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني، چاپ اول، 1380، ص 226)
ملاك وضع احكام از منظر غرب و اسلام
از منظر غرب بعد از رنسانس، كه به ليبراليسم و اومانيسم روي آورده اند، در جهان بيني، هنر، اخلاق و حقوق و ... انسان مدار و محور هر گونه تلاش است و خالق همه ارزش ها و ملاك تشخيص خير و شر است. براي آنان به آنچه اصالت دارد به خواسته و لذت هاي انسان است و اگر ديني هم معتبر باشد، بايد رد جهت تامين هواهاي نفساني افراد و هماهنگ با خواسته هاي وي باشد.
از نظر اخلاق نيز كه ملاك تمايز انسان و حيوان است بر اساس بينش اومانيستي و ليبراليستي، انسان در آزادي جسميش، هيچ قيد و بندي ندارد، بر اساس اين بينش ديگر جايي براي صحبت از حجاب، عفت و ... نمي ماند. با اين مبنا مسئله اي به نام اخلاق يا نهاد خانواده ارزش و قداستي نخواهد داشت.
اما از منظر اسلام، از آن جا كه انسان قوام خليفه اللهي دارد و تفاوت اساسي با حيوان دارد ، ملاك وضع احكام رابطه هر انسان و خداوند و رسيدن انسان به خداوند و كمال است و بر اساس اين بينش غرائز موجود در بشر، فقط يك نياز و مايه تداوم زندگي بشر تلقي مي شود اما به عنوان يك ارزش مطرح نيست، لذا معتقد است كه اين نياز غريزي بايد به نحو معقول و معتدل ارضاء شود ، چرا كه غريزه جنسي، انسانيت انسان را تشكيل نمي دهد لذا در محدوده نيازها بايد بررسي شده، شرايط مناسب را براي ارضاء متوازن و معقول آن فراهم آوريم. با اين نگرش براي حفظ انسانيت انسان، وجود انضباط و قيد و بند به عنوان عامل مصونيت مطرح مي شود نه محدوديت. (فصلنامه كتاب نقد، شماره 17، ص 155 و 170)
خشن نمايي حدود و تعزيرات اسلام
متاسفانه ، قضاوت خشونت در مورد حدود و تعزيراتي كه اسلام وضع كرده است، در يك قضاوت اجمالي و بدون در نظر گرفتن همه جوانب صورت مي گيرد و معمول اين گونه قضاوت ها در اين گونه مسايل اجتماعي و حقوقي از جهان بيني ما و برداشتي كه درباره آدمي و جامعه انساني داريم بر مي خيزد. برخي در اين قضاوت ها بدون در نظر گرفتن تمام شرايط حدود و تعزيرات اسلامي و راه هاي اثبات و راه هاي تخفيف و همچنين نتايج نهايي اين گناهان و اثرات زيانبار آن براي جامعه حكم به خشن بودن حدود و تعزيرات مي دهند.
براي مثال، برخي ، با مشاهده جوامع غربي كه نوشيدن شراب را مانند آب خوردن مي دانند يا رواج فسادهاي جنسي را ، دليل كم اهميت بودن اين گناهان دانسته و اجراي حدود را خشن مي دانند، در حالي كه اگر آمار طلاق و از هم پاشيدن خانواده ها، فرزند هاي نامشروع كه غالبا بر اساس تجربه دانشمندان، افرادي تبه كار و بي رحم و جاني از آب در مي آيند، كودكان بي سرپرست و انواع بيماريهاي جسمي و روحي كه زاييد بي بند و باري هاي جنسي است را ملاحظه كنيم، قبول خواهيم كرد كه آلودگي هاي جنسي به هيچ وجه مسئله ساده اي نيست كه بتوان از آن به اساني گذشت، بلكه گاهي سرنوشت يك جامعه با آن گره مي خورد و موجوديت آن به خطر مي افتد.
با در نظر گرفتن همه اين جوانب، معلوم مي شود كه حدود و تعزيرات اسلام چندان خشن نيستند. از سوي ديگر شايد برخي از اين مجازات ها مانند سنگسار، سنگين به نظر برسند ولي اسلام راه هاي اثبات آن را چنان محدود كرده است كه در عمل دامان افراد بسيار كمي را مي گيرد، در عين اين كه وحشت از آن به عنوان يك عامل بازدارنده روي افراد منحرف اثر خود را خواهد گذاشت.
براي مثال، در مورد ثبوت زنا، بر اساس آيه 15 سوره نساء شاهدها به چهار نفر افزايش يافتند از سوي ديگر براي شهادت شهود، شرايطي تعيين شده است از قبيل رويت و عدم قناعت به قرائن و هماهنگي شهادت شهود و مانند آن، كه اثبات جرم را سخت تر مي كند.
روشن است كه با اين شرايط تنها افراد بي باك و بي پروا ممكن است مجرم شناخته شوند و بديهي است كه اين چنين اشخاصي بايد به اشد مجازات گرفتار شوند تا عبرت ديگران گردند. و جامعه سالم بماند.
از نكات پيش معلوم مي شود كه پس از اثبات جرم، به هر طريقي كه شده بايد مجازات اجراء شود و در هنگام اجراي مجازات كه مربوط به اجتماع مي شود نبايد عاطفه، محبت و احساسات جايگزين عقل شود، بلكه تا آن جا كه پاي مجازات الهي در ميان است و به مصلحت عامه بشريت است بايد حكم اجراء شود، چنان كه خداوند متعال در حكم زناي غيرمحصنه مي فرمايد: «هر يك از زن و مرد زناكار را صد تازيانه بزنيد و نبايد رافت (و محبت كاذب) نسبت به آن دو شما را از اجراي حكم الهي مانع شود، اگر به خدا و روز جزا ايمان داريد، و بايد گروهي از مومنان مجازاتشان را مشاهده كنند. (نور، 2)
در پايان شايان ذكر است، چنانچه ما مسلمانان بخواهيم بر اساس خوش آمدي غربي ها، حدود و تعزيرات خودمان را اجرا كنيم بايد دست از همه آن ها بكشيم، چرا كه آن ها نه تنها سنگسار بلكه شلاق زدن ، اعدام، آزاد نبود روابط جنسي و ... همه را خشن مي بينند و بر اساس گفته قرآن كريم تا مادامي كه شما مسلمانان كاملا به ميل آنان رفتار نكنيد از شما راضي نخواهند شد، و «لن ترضي عنك اليهود و لاالنصاري حتي تتبع ملتهم قل ان هدي الله هو الهدي و لئن اتبعت اهواء هم بعد الذي جاءك من العلم مالك من الله من ولي و لانصير» (بقره، 120) هرگز يهود و نصاري از تو راضي نخواهد شد، تا [به طور كامل تسليم خواسته هاي آنان شوي و] آنها بين [تحريف يافته] آنان پيروي كني. بگو: «هدايت الهي، تنها هدايت است» و اگر از هوي و هوس هاي آنان پيروي كني، بعد از آن كه آگاه شده اي، هيچ سرپرست و ياوري از سوي خدا براي تو نخواهد بود».
حکم سنگسار در میان حقوق کیفری اسلام، هجمه های بسیار دیده است. مهاجمان، گاه اصل حکم را نشانه گرفته و از ناسازگاری آن با آیات قرآن و دیگر احکام زنا سخن می گویند و گاه با اثبات ناپذیر خواندن وقوع زنا، اجرای سنگسار را ناممکن می دانند.
تعريف و موجبات حد زنا
ماده 63 - زنا عبارت است از جماع مرد با زني که بر او ذاتأ حرام است گرچه در دبر باشد، در غير موارد وطي به شبهه.
ماده 64 - زنا در صورتي موجب حد مي شود که زاني يا زانيه بالغ و عاقل و مختار بوده و به حکم و موضوع آن نيز آگاه باشد.
ماده 65 - هرگاه زن يا مردي حرام بودن جماع با ديگري را بداند و طرف مقابل از اين امر آگاه نباشد و گمان کند ارتکاب اين عمل براي او جائز است فقط طرفي که آگاه بوده است محکوم به حد زنا مي شود.
ماده 66 - هرگاه مرد يا زني که با هم جماع نموده اند ادعاي اشتباه و نا آگاهي کند در صورتي که احتمال صدق مدعي داده شود، ادعاي مذکور بدون شاهد و سوگند پذيرفته مي شود و حد ساقط مي گردد.
ماده 67 - هرگاه زاني يا زانيه ادعا کند که به زنا اکراه شده است، ادعاي او در صورتي که يقين برخلاف آن نباشد قبول مي شود.
راه هاي ثبوت زنا در دادگاه
ماده 68 - هرگاه مرد يا زني در چهار بار نزد حاکم اقرار به زنا کند محکوم به حد زنا خواهد شد و اگر کمتر از چهار بار اقرار نمايد تعزير مي شود.
ماده 73 - زني که همسر ندارد به صرف بادار شدن مورد حد قرار نمي گيرد، مگر آنکه زناي او با يکي از راههاي مذکور در اين قانون ثابت شود.
ماده 74 - زنا چه موجب حد جلد باشد و چه موجب حد رجم با شهادت چهار مرد عادل يا سه مرد عادل و دو زن عادل ثابت مي شود.
ماده 75 - در صورتي که زنا فقط موجب حد جلد باشد به شهادت دو مرد عادل همراه با چهار زن عادل نيز ثابت مي شود.
ماده 76 - شهادت زنان به تنهائي يا به انضمام شهادت يک مرد عادل زنا را ثابت نمي کند بلکه در مورد شهود مذکور حد قذف طبق احکام قذف جاري مي شود.
ماده 81 - هرگاه زن يا مرد زاني قبل از اقامه شهادت توبه نمايد، حد از او ساقط مي شود و اگر بعد از اقامه شهادت توبه کند حد ساقط نمي شود.
تشريفات خاص اجرای حد رجم
ماده ٢١ - قبل از اجرا ، مرجع مجری حكم در صورت تشخيص قاضی صادر كننده حكم مردم را از زمان اجرای حكم آگاه میسازد و در هر حال لازم است حد اقل سه نفر از مؤمنين در زمان اجرای حد حضور داشته باشند.
ماده ٢٢ - مأمورين نيروی انتظامی يا زندان حسب مورد موظف اند بدواً محل اجرای حد را به كيفيت مقرر در ماده ١٠٢ قانون مجازات اسلامی حفر نموده و مقداری سنگ به اندازه های مقرر در ماده ١٠٤ همان قانون در محل اجرای حكم آماده كنند. قاضی مجری حكم بدواً اقدامات انجام يافته به شرح فوق را بررسی نموده و پس از تأييد دستور اجرای حكم را خواهد داد.
ماده ٢٣ - چنانچه محكوميت به رجم بر اساس اقرار محكوم باشد هنگام اجرای حكم بدواً قاضی صادر كننده رأی سنگ میزند و سپس ديگران. ولی اگر محكوميت بر اساس شهادت شهود باشد اول شهود سنگ میزنند و سپس قاضی ياد شده.
تبصره ١ - منظور از قاضی صادر كننده رأی ، قاضی صادر كننده رأی بدوی است مگر اينكه شعبه تشخيص ديوان عالی كشور با نقض حكم دادگاه بدوی ، حكم به رجم داده باشد كه در اين صورت رييس شعبه مذكور يا يكی از اعضای شعبه به تشخيص رييس شعبه اقدام به زدن سنگ مینمايد.
تبصره ٢ - عدم حضور يا اقدام قاضی صادر كننده رأی و شهود برای زدن اولين سنگ مانع اجرای حد نيست و در هر صورت حكم به دستور مقام قاضی مجری حكم اجرا میشود ، مگر اينكه زنای محكوم به شهادت شهود ثابت شده باشد و شهود در هنگام اجرای حكم فرار كنند و يا زنا به اقرار خود ثابت شده باشد و وی از گودالی كه در آن قرار گرفته است فرار كند كه در اين دو مورد حد ساقط میشود و مقام قضايی مجری حكم دستور توقف اجرا را خواهد داد. همچنين است اگر مورد ، مشمول ماده ٧١ قانون مجازات اسلامی مصوب ١٣٧٠ باشد كه در اين صورت مطابق تبصره ماده ١٧ اين آيين نامه عمل ميشود.
از اونجا که تازگیا چندتا تاپیک درباره سنگسار کردن و وحشیانه جلوه دادن اون در این باشگاه زده شده و زیاد منصفانه به این قضیه توجه نشده احساس کردم بد نباشه اطلاعات دوستان کاملتر بشه. پیشاپیش باید از ma97 تشکر کنم چون تو یه قسمت از گفته های ایشون استفاده کردم.(خودم قبلا این مطلب رو خونده بودم ولی تو کتاب،تو نت که دراین باره چیزی پیدا نکردم)
مدارا از منظر غرب و اسلام
واژه مدارا كه در زبان فرانسوي «تولوانس» و در زبان انگليسي «تالونس» (Tolernce) به كار مي رود، در مقابل خشونت قرار دارد مفهوم «تولرانس» از جمله اصطلاحات فرهنگ مدرن غربي است كه پس از رنسانس به تدريج رشد كرد و قبول عام يافت و امروز يكي از مشخصه هاي اصلي فرهنگي الحادي غرب شناخته مي شود. در ريشه يابي اين مهفوم بايد بگوييم كه اولا: در فرهنگ مسلط غرب همه ارزش ها _اعم از ارزش هاي اخلاقي، اجتماعي، حقوقي و سياسي_ امور اعتباري هستند و ريشه عقلاني و واقعي ندارد. به عبارت ديگر، ارزش ها تابع خواست ها و سليقه هاي مردم هستند. . مادامي كه جامعه آن را مي پذيرد، ارزشمند است و اگر روزي سليقه مردم تغيير كرد، همان ارزش تبديل به ضد ارزش مي گردد.
ثانيا: اعتقادات و باورهاي ديني را نيز در شمار همان ارزش هاي اعتباري قرار مي دهند و فرد را در گزينش آن ها و يا طرد آن ها آزاد مي بيند و آن ها را در حد يك سليقه مانند سليقه در انتخاب رنگ لباس تنزل مي دهند.
از اين رو، عدم حساسيت آنان به مسئله رذايل اخلاقي و كارهاي ناشايست بدان جهت است كه در تفكر آنان انسان يك موجود ارزشي متمايز از حيوانات نيست يعني در منطق تفكر آنان تعالي بينش ها و گرايش هاي انساني لحاظ نمي شود. اما از ديدگاه اسلام و فرهنگ اسلامي، مقدسات و ارزش هاي ديني به مراتب از حال، مال، ناموس و بستگان عزيزتر است. ديني كه تنها راه رسيدن انسان به سعادت و خوش بختي جاويدان است و آن چنان گرانقدر است كه 124 هزار پيامبر براي رساندن آن به بشر از سوي خداي متعال فرستاده شده اند و در راه آن زحمت هاي بي پاياني را متحمل شدند و بلكه برخي جان خود را فداي آن كرده اند، چزي نيست كه بتوان با تساهل و مدارا در مورد هتك و تضعيف آن برخورد كرد. به راستي اگر اسلام، «تولرانس» را آن گونه كه در غرب امروز رايج است مي پذيرفت، چرا امام حسين عليه السلام در برابر ايجاد تغيير و بدعت گذاري در پاره اي از احكام دين، و نه حتي همه آن، به آن همه رشادت دست زد و خويشتن و فرزندان و يارانش را فداي اسلام كرد؟ و يا چرا مجازات اعدام را براي مرتد در نظر مي گرفت؟ آيا اسلام دين و احكام آن را تا حد يك سليقه تنزل مي دهد كه هرگاه خواستيم بتوانيم آن را تغيير دهيم و ياهر گونه خواستيم به آن توهين روا داريم؟ (مصباح يزدي، محمدتقي، پاسخ استاد به جوانان پرسش گر، قم، موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني، چاپ اول، 1380، ص 226)
ملاك وضع احكام از منظر غرب و اسلام
از منظر غرب بعد از رنسانس، كه به ليبراليسم و اومانيسم روي آورده اند، در جهان بيني، هنر، اخلاق و حقوق و ... انسان مدار و محور هر گونه تلاش است و خالق همه ارزش ها و ملاك تشخيص خير و شر است. براي آنان به آنچه اصالت دارد به خواسته و لذت هاي انسان است و اگر ديني هم معتبر باشد، بايد رد جهت تامين هواهاي نفساني افراد و هماهنگ با خواسته هاي وي باشد.
از نظر اخلاق نيز كه ملاك تمايز انسان و حيوان است بر اساس بينش اومانيستي و ليبراليستي، انسان در آزادي جسميش، هيچ قيد و بندي ندارد، بر اساس اين بينش ديگر جايي براي صحبت از حجاب، عفت و ... نمي ماند. با اين مبنا مسئله اي به نام اخلاق يا نهاد خانواده ارزش و قداستي نخواهد داشت.
اما از منظر اسلام، از آن جا كه انسان قوام خليفه اللهي دارد و تفاوت اساسي با حيوان دارد ، ملاك وضع احكام رابطه هر انسان و خداوند و رسيدن انسان به خداوند و كمال است و بر اساس اين بينش غرائز موجود در بشر، فقط يك نياز و مايه تداوم زندگي بشر تلقي مي شود اما به عنوان يك ارزش مطرح نيست، لذا معتقد است كه اين نياز غريزي بايد به نحو معقول و معتدل ارضاء شود ، چرا كه غريزه جنسي، انسانيت انسان را تشكيل نمي دهد لذا در محدوده نيازها بايد بررسي شده، شرايط مناسب را براي ارضاء متوازن و معقول آن فراهم آوريم. با اين نگرش براي حفظ انسانيت انسان، وجود انضباط و قيد و بند به عنوان عامل مصونيت مطرح مي شود نه محدوديت. (فصلنامه كتاب نقد، شماره 17، ص 155 و 170)
خشن نمايي حدود و تعزيرات اسلام
متاسفانه ، قضاوت خشونت در مورد حدود و تعزيراتي كه اسلام وضع كرده است، در يك قضاوت اجمالي و بدون در نظر گرفتن همه جوانب صورت مي گيرد و معمول اين گونه قضاوت ها در اين گونه مسايل اجتماعي و حقوقي از جهان بيني ما و برداشتي كه درباره آدمي و جامعه انساني داريم بر مي خيزد. برخي در اين قضاوت ها بدون در نظر گرفتن تمام شرايط حدود و تعزيرات اسلامي و راه هاي اثبات و راه هاي تخفيف و همچنين نتايج نهايي اين گناهان و اثرات زيانبار آن براي جامعه حكم به خشن بودن حدود و تعزيرات مي دهند.
براي مثال، برخي ، با مشاهده جوامع غربي كه نوشيدن شراب را مانند آب خوردن مي دانند يا رواج فسادهاي جنسي را ، دليل كم اهميت بودن اين گناهان دانسته و اجراي حدود را خشن مي دانند، در حالي كه اگر آمار طلاق و از هم پاشيدن خانواده ها، فرزند هاي نامشروع كه غالبا بر اساس تجربه دانشمندان، افرادي تبه كار و بي رحم و جاني از آب در مي آيند، كودكان بي سرپرست و انواع بيماريهاي جسمي و روحي كه زاييد بي بند و باري هاي جنسي است را ملاحظه كنيم، قبول خواهيم كرد كه آلودگي هاي جنسي به هيچ وجه مسئله ساده اي نيست كه بتوان از آن به اساني گذشت، بلكه گاهي سرنوشت يك جامعه با آن گره مي خورد و موجوديت آن به خطر مي افتد.
با در نظر گرفتن همه اين جوانب، معلوم مي شود كه حدود و تعزيرات اسلام چندان خشن نيستند. از سوي ديگر شايد برخي از اين مجازات ها مانند سنگسار، سنگين به نظر برسند ولي اسلام راه هاي اثبات آن را چنان محدود كرده است كه در عمل دامان افراد بسيار كمي را مي گيرد، در عين اين كه وحشت از آن به عنوان يك عامل بازدارنده روي افراد منحرف اثر خود را خواهد گذاشت.
براي مثال، در مورد ثبوت زنا، بر اساس آيه 15 سوره نساء شاهدها به چهار نفر افزايش يافتند از سوي ديگر براي شهادت شهود، شرايطي تعيين شده است از قبيل رويت و عدم قناعت به قرائن و هماهنگي شهادت شهود و مانند آن، كه اثبات جرم را سخت تر مي كند.
روشن است كه با اين شرايط تنها افراد بي باك و بي پروا ممكن است مجرم شناخته شوند و بديهي است كه اين چنين اشخاصي بايد به اشد مجازات گرفتار شوند تا عبرت ديگران گردند. و جامعه سالم بماند.
از نكات پيش معلوم مي شود كه پس از اثبات جرم، به هر طريقي كه شده بايد مجازات اجراء شود و در هنگام اجراي مجازات كه مربوط به اجتماع مي شود نبايد عاطفه، محبت و احساسات جايگزين عقل شود، بلكه تا آن جا كه پاي مجازات الهي در ميان است و به مصلحت عامه بشريت است بايد حكم اجراء شود، چنان كه خداوند متعال در حكم زناي غيرمحصنه مي فرمايد: «هر يك از زن و مرد زناكار را صد تازيانه بزنيد و نبايد رافت (و محبت كاذب) نسبت به آن دو شما را از اجراي حكم الهي مانع شود، اگر به خدا و روز جزا ايمان داريد، و بايد گروهي از مومنان مجازاتشان را مشاهده كنند. (نور، 2)
در پايان شايان ذكر است، چنانچه ما مسلمانان بخواهيم بر اساس خوش آمدي غربي ها، حدود و تعزيرات خودمان را اجرا كنيم بايد دست از همه آن ها بكشيم، چرا كه آن ها نه تنها سنگسار بلكه شلاق زدن ، اعدام، آزاد نبود روابط جنسي و ... همه را خشن مي بينند و بر اساس گفته قرآن كريم تا مادامي كه شما مسلمانان كاملا به ميل آنان رفتار نكنيد از شما راضي نخواهند شد، و «لن ترضي عنك اليهود و لاالنصاري حتي تتبع ملتهم قل ان هدي الله هو الهدي و لئن اتبعت اهواء هم بعد الذي جاءك من العلم مالك من الله من ولي و لانصير» (بقره، 120) هرگز يهود و نصاري از تو راضي نخواهد شد، تا [به طور كامل تسليم خواسته هاي آنان شوي و] آنها بين [تحريف يافته] آنان پيروي كني. بگو: «هدايت الهي، تنها هدايت است» و اگر از هوي و هوس هاي آنان پيروي كني، بعد از آن كه آگاه شده اي، هيچ سرپرست و ياوري از سوي خدا براي تو نخواهد بود».
حکم سنگسار در میان حقوق کیفری اسلام، هجمه های بسیار دیده است. مهاجمان، گاه اصل حکم را نشانه گرفته و از ناسازگاری آن با آیات قرآن و دیگر احکام زنا سخن می گویند و گاه با اثبات ناپذیر خواندن وقوع زنا، اجرای سنگسار را ناممکن می دانند.
تعريف و موجبات حد زنا
ماده 63 - زنا عبارت است از جماع مرد با زني که بر او ذاتأ حرام است گرچه در دبر باشد، در غير موارد وطي به شبهه.
ماده 64 - زنا در صورتي موجب حد مي شود که زاني يا زانيه بالغ و عاقل و مختار بوده و به حکم و موضوع آن نيز آگاه باشد.
ماده 65 - هرگاه زن يا مردي حرام بودن جماع با ديگري را بداند و طرف مقابل از اين امر آگاه نباشد و گمان کند ارتکاب اين عمل براي او جائز است فقط طرفي که آگاه بوده است محکوم به حد زنا مي شود.
ماده 66 - هرگاه مرد يا زني که با هم جماع نموده اند ادعاي اشتباه و نا آگاهي کند در صورتي که احتمال صدق مدعي داده شود، ادعاي مذکور بدون شاهد و سوگند پذيرفته مي شود و حد ساقط مي گردد.
ماده 67 - هرگاه زاني يا زانيه ادعا کند که به زنا اکراه شده است، ادعاي او در صورتي که يقين برخلاف آن نباشد قبول مي شود.
راه هاي ثبوت زنا در دادگاه
ماده 68 - هرگاه مرد يا زني در چهار بار نزد حاکم اقرار به زنا کند محکوم به حد زنا خواهد شد و اگر کمتر از چهار بار اقرار نمايد تعزير مي شود.
ماده 73 - زني که همسر ندارد به صرف بادار شدن مورد حد قرار نمي گيرد، مگر آنکه زناي او با يکي از راههاي مذکور در اين قانون ثابت شود.
ماده 74 - زنا چه موجب حد جلد باشد و چه موجب حد رجم با شهادت چهار مرد عادل يا سه مرد عادل و دو زن عادل ثابت مي شود.
ماده 75 - در صورتي که زنا فقط موجب حد جلد باشد به شهادت دو مرد عادل همراه با چهار زن عادل نيز ثابت مي شود.
ماده 76 - شهادت زنان به تنهائي يا به انضمام شهادت يک مرد عادل زنا را ثابت نمي کند بلکه در مورد شهود مذکور حد قذف طبق احکام قذف جاري مي شود.
ماده 81 - هرگاه زن يا مرد زاني قبل از اقامه شهادت توبه نمايد، حد از او ساقط مي شود و اگر بعد از اقامه شهادت توبه کند حد ساقط نمي شود.
تشريفات خاص اجرای حد رجم
حکم سنگسار یک حکمیه که فقط آبروی اون فرد میریزه
با یک شعاع خیلی زیاد(دقیقا نمیدونم) باید مردم جمع بشن
سنگ ها اندازه اش نباید از شصت بزرگتر باشه
یک جوری میکنن زیر خاک که دستهاشم بیرو ن نباشه
(ماده 102 - مرد را هنگام رجم تا نزديکي کمر و زن را تا نزديکي سينه در گودال دفن مي کنند آنگاه رجم مي نمايند. )
افرادی که سنگ می زنن نباید گناهکار باشهد خودشون
و همه باید یک قرآن زیر بغل بزنند و سنگ ها رو پرتاب کنند (یعنی تو وقتی قرآن زیر بغلته چقدر می تونی دستتو بیاری بالا که نیافته!!!! همونقدر می تونی به سنگت شدت و شتاب بدی!!!)
پس عملا سنگی به اون برخورد نمی کنه و آبروش میریزه !!!
و اگر هم تونست که خودشو بیاره بیرون و آزاد کنه به هیچ عنوان نباید برین دنبالش باز بگیرینش آزاده
ماده ٢١ - قبل از اجرا ، مرجع مجری حكم در صورت تشخيص قاضی صادر كننده حكم مردم را از زمان اجرای حكم آگاه میسازد و در هر حال لازم است حد اقل سه نفر از مؤمنين در زمان اجرای حد حضور داشته باشند.
ماده ٢٢ - مأمورين نيروی انتظامی يا زندان حسب مورد موظف اند بدواً محل اجرای حد را به كيفيت مقرر در ماده ١٠٢ قانون مجازات اسلامی حفر نموده و مقداری سنگ به اندازه های مقرر در ماده ١٠٤ همان قانون در محل اجرای حكم آماده كنند. قاضی مجری حكم بدواً اقدامات انجام يافته به شرح فوق را بررسی نموده و پس از تأييد دستور اجرای حكم را خواهد داد.
ماده ٢٣ - چنانچه محكوميت به رجم بر اساس اقرار محكوم باشد هنگام اجرای حكم بدواً قاضی صادر كننده رأی سنگ میزند و سپس ديگران. ولی اگر محكوميت بر اساس شهادت شهود باشد اول شهود سنگ میزنند و سپس قاضی ياد شده.
تبصره ١ - منظور از قاضی صادر كننده رأی ، قاضی صادر كننده رأی بدوی است مگر اينكه شعبه تشخيص ديوان عالی كشور با نقض حكم دادگاه بدوی ، حكم به رجم داده باشد كه در اين صورت رييس شعبه مذكور يا يكی از اعضای شعبه به تشخيص رييس شعبه اقدام به زدن سنگ مینمايد.
تبصره ٢ - عدم حضور يا اقدام قاضی صادر كننده رأی و شهود برای زدن اولين سنگ مانع اجرای حد نيست و در هر صورت حكم به دستور مقام قاضی مجری حكم اجرا میشود ، مگر اينكه زنای محكوم به شهادت شهود ثابت شده باشد و شهود در هنگام اجرای حكم فرار كنند و يا زنا به اقرار خود ثابت شده باشد و وی از گودالی كه در آن قرار گرفته است فرار كند كه در اين دو مورد حد ساقط میشود و مقام قضايی مجری حكم دستور توقف اجرا را خواهد داد. همچنين است اگر مورد ، مشمول ماده ٧١ قانون مجازات اسلامی مصوب ١٣٧٠ باشد كه در اين صورت مطابق تبصره ماده ١٧ اين آيين نامه عمل ميشود.