عاشقم اما خجالت می کشم .... !

Ali Talash

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
soje khob bod.khejalat az ebraze ehsasat,vaheme az tard shodan,ama kheili jaie kar dare sojeie be in monasebi.neveshte benazar hamash tosif miomad,darhali ke mishod hamin dastano toie 6satr nevesht.iekam kelishe bod...intor benazar nemiad?vali merc bekhatere jesarati ke vase neveshtane in soje be kharj dadi....


;););)
 

Ali Talash

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام
عجب پسر ترسو وبی عرضه ای.............:mad:
آخه مردی که نتونه به عشقش بگه دوستت دارم ...................:mad:
حقش بود...........حق 2تاشون بود.............:mad:
اه.................:mad:
.
.
.
.
.
.
مرسی جالب بود.:gol:

حالا چرا اینقدر عصبانی ؟؟؟؟؟؟
 

maryy jo0n

عضو جدید
مرررررررررررررررررررررررررسییییییییییییییییییییییییییییییییی.....واقعا جالب بووددددددد.....
 

samira_3001

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرسی قشنگ بود..........:gol:

من دیگه به کسی نمیگم داداش...........:w05:

شاید طرف فکر بدی کرد..........:whistle: :biggrin:

ولی علی سرمشق قرار بده! خجالت کشیدی بگو خودم بیام برات استین بالا بزنم........:redface::D
 

Ali Talash

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرسی قشنگ بود..........:gol:

من دیگه به کسی نمیگم داداش...........:w05:

شاید طرف فکر بدی کرد..........:whistle: :biggrin:

ولی علی سرمشق قرار بده! خجالت کشیدی بگو خودم بیام برات استین بالا بزنم........:redface::D


یعنی به منم دیگه نمیگی داداشی؟؟؟؟؟؟؟؟ :( :cry: :w04:


.

باشه اگه عاشق شدم اول به تو میگم. ;):smile:
 

ahmad45199

عضو جدید
هميشه هم تقصير ما نيست، به قولي دنيا را بد ساخته اند، او كه دوستش داري ديگري را دوست دارد، او كه تو را دوست دارد تو دوستش نداري و اوني كه هم تو دوستش داري و هم اون دوستت داره بهم نميرسيد...... واقعا دنيا رو بد ساخته اند.
 

sahar.tt

عضو جدید
وای خیلی قشنگ بود ، بغضم گرفت. آخرشو عوض کن، دختره نمیره بعد آخرش بهم برسن!!! اینطوری باحال تر میشه!
 

engineer saba

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر کسی را دوست داری به او بگو زیرا قلبها معمولا با کلماتی که ناگفته می مانند می شکنند.
 

reynolds_nike

عضو جدید
کاربر ممتاز
عاشقم اما خجالت می کشم .... !
وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو داداشی
صدا می کرد.به موهای مواج و زیبای اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون توجهی به این مساله نمیکرد. اخر کلاس پیش من اومد و جزوه ی جلسه ی پیش رو خواست منم جزومو بهش دادم.. بهم گفت: متشکرم داداشی و گونه منو بوسید.

میخوام بهش بگم ،می خوام که بدونه ،من نمی خوام فقط داداشی باشم. من عاشقم . اما ........ من خیلی خجالتی هستم......... علتشو نمیدونم.
تلفن زنگ زد ، خودش بود،گریه می کرد،دوست پسرش قلبشو شکسته بود. از من خواست که برم پیشش. نمی خواست تنها باشه. من هم اینکارو کردم.وقتی کنارش روی کاناپه نشسته بودم، تمام فکرم متوجه اون چشمای معصومش بود .. ارزو می کردم عشقش متعلق به من باشه . بعد از 2 ساعت دیدن فیلم و خوردن 3 بسته چیپس ، خواست بره که بخوابه ، به من نگاه کرد و گفت: متشکرم و گونه منو بوسید.
می خوام بهش بگم، می خوام که بدونه ، من نمی خوام فقط داداشی باشم. من عاشقشم. اما ....... من خیلی خجالتی هستم.......... علتشو نمیدونم.
روز قبل از جشن دانشگاه پیشم اومد و گفت: قرارم بهم خورده، اون نمی خواد با من بیاد. من با کسی قرار نداشتم . ترم گذشته ما به هم قول داده بودیم که اگر زمانی هیچکدومون برای مراسم پاتنر قرار نداشتیم با هم باشیم درست مثل خواهر و برادر.. ما هم با هم به جشن رفتیم . جشن به پایان رسید من پشت سر اون، کنار در خروجی ،ایستاده بودم. تمام هوش و حواسم به اون لبخند زیباش و اون چشمای همچون کریستالش بود. ارزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه ، اما اون مثل من فکر نمیکرد و من اینو می دونستم به من گفت: متشکرم . شب خیلی خوبی بود و گونه منو بوسید .
می خوام بهش بگم ، می خوام که بدونه ، من نمی خوام فقط داداشی باشم . من عاشقم . اما ........ من خیلی خجالتی هستم ....... علتشو نمیدونم .
یه روز گذشت ، سپس یه هفته ، یک سال ......... قبل از اینکه بتونم حرف دلم رو بزنم روز فارغ التحصیلی فرا رسید ، من به اون نگاه می کردم که درست مثل فرشته ها روی صحنه رفته بود تا مدرکش رو بگیره .
می خواستم که عشقش متعلق به من باشه اما اون به من توجهی نمیکرد و من این رو می دونستم ، قبل از اینکه کسی خونه بره به سمت من اومد ، با همون لباس و کلاه فارغ التحصیلی ، با گریه منو در اغوش گرفت و سرش رو روی شونه من گذاشت و اروم گفت : تو بهترین داداشی دنیا هستی . متشکرم و گونه منو بوسید.
می خوام بهش بگم ، می خوام که بدونه ، من نمی خوام فقط داداشی باشم . من عاشقشم . اما.......من خجالتی هستم .......علتشو نمیدونم .
نشستم روی صندلی ، صندلی ساقدوش ، توی کلیسا ، اون دختره حالا داره ازدواج میکنه ، من دیدم که بله رو گفت و وارد زندگی جدیدی شد . با مرد دیگه ای ازدواج کرد . من می خواستم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون اینطوری فکر نمی کرد و من اینو می دونستم ، اما قبل از اینکه از کلیسا بره بیرون رو به من کرد و گفت: تو اومدی؟ متشکرم.
می خوام بهش بگم ، می خوام که بدونه ، من نمی خوام که فقط داداشی باشم . من عاشقشم . اما ....... من خیلی خجالتی هستم .......علتشو نمیدونم .
سالهای خیلی زیادی گذشت . به تابوتی نگاه می کنم که دختری که من رو داداشی خودش می دونست توی اون خوابیده ، فقط دوستان دوران تحصیلش دور تابوت هستند ، یک نفر داره دفتر خاطراتش رو می خونه دختری که در دوران تحصیل اون رو نوشته بود و این چیزی هست که اون نوشته بود:
تمام توجهم به اون بود. ارزو می کردم که عشقش برای من باشه . اما اون توجهی به این موضوع نداشت و من اینو می دونستم . من می خواستم بهش بگم، می خواستم که بدونه که نمی خوام فقط برای من داداشی باشه من عاشقش هستم . اما .......من خجالتی ام ........ نمیدونم چرا ........... همیشه ارزو داشتم که به من بگه دوستم داره .

ای کاش این کارو می کردم ای کاش بهش می گفتم که چقدر دوستش دارم با خودم فکر می کردم و گریه می کردم

اگه هم دیگرو دوست دارید به هم بگید . خجالت نکشید عشق رو از هم دریغ نکنید . خودتونو پشت القاب و اسامی مخفی نکنید ، منتظر طرف مقابل نباشید ، شاید اون از شما خجالتی تر و عاشق تر باشه.

هی نگید چی بگم ؟؟ برید جلو خدا بزرگه !!!

حالا من چه بگم به .....
واقعا عالی بود:w27:
 

reynolds_nike

عضو جدید
کاربر ممتاز
اولا دکتر انوشه کیلو چنده......دوما کی گفته نتیجه عکس میده؟؟؟؟؟....من خیلیارو میشناسم گفتنو زندگیه موفقی دارن.....مشکل شما دخترا اینه که عاشق نمیشین...میشینین همه پسرای دور اطرافتونو به نمودار میبرین هر کدوم شرایط بهتری داشته باشه خوبه....البته همه که نه.....ولی اکثرا همینطوره

قبول دارم
 

مهسا 1366

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیلیییییییییییییی قشنگ بود!!!
مرسی علی آقا.
امیدوارم که تو دیگه خجالتی نباشی!!!!:gol::gol::gol:;)
 

IMDB

عضو جدید
کاربر ممتاز
وووووااقعااااااااااااااااا عالی بود...واقعا واقعا واقعا.....:cry::(:(:(:(

اینو نیگا تورو قران دوباره جوگیر شد:razz:

عاشقم اما خجالت می کشم .... !
وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو داداشی
صدا می کرد.به موهای مواج و زیبای اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون توجهی به این مساله نمیکرد. اخر کلاس پیش من اومد و جزوه ی جلسه ی پیش رو خواست منم جزومو بهش دادم.. بهم گفت: متشکرم داداشی و گونه منو بوسید.

میخوام بهش بگم ،می خوام که بدونه ،من نمی خوام فقط داداشی باشم. من عاشقم . اما ........ من خیلی خجالتی هستم......... علتشو نمیدونم.
تلفن زنگ زد ، خودش بود،گریه می کرد،دوست پسرش قلبشو شکسته بود. از من خواست که برم پیشش. نمی خواست تنها باشه. من هم اینکارو کردم.وقتی کنارش روی کاناپه نشسته بودم، تمام فکرم متوجه اون چشمای معصومش بود .. ارزو می کردم عشقش متعلق به من باشه . بعد از 2 ساعت دیدن فیلم و خوردن 3 بسته چیپس ، خواست بره که بخوابه ، به من نگاه کرد و گفت: متشکرم و گونه منو بوسید.
می خوام بهش بگم، می خوام که بدونه ، من نمی خوام فقط داداشی باشم. من عاشقشم. اما ....... من خیلی خجالتی هستم.......... علتشو نمیدونم.
روز قبل از جشن دانشگاه پیشم اومد و گفت: قرارم بهم خورده، اون نمی خواد با من بیاد. من با کسی قرار نداشتم . ترم گذشته ما به هم قول داده بودیم که اگر زمانی هیچکدومون برای مراسم پاتنر قرار نداشتیم با هم باشیم درست مثل خواهر و برادر.. ما هم با هم به جشن رفتیم . جشن به پایان رسید من پشت سر اون، کنار در خروجی ،ایستاده بودم. تمام هوش و حواسم به اون لبخند زیباش و اون چشمای همچون کریستالش بود. ارزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه ، اما اون مثل من فکر نمیکرد و من اینو می دونستم به من گفت: متشکرم . شب خیلی خوبی بود و گونه منو بوسید .
می خوام بهش بگم ، می خوام که بدونه ، من نمی خوام فقط داداشی باشم . من عاشقم . اما ........ من خیلی خجالتی هستم ....... علتشو نمیدونم .
یه روز گذشت ، سپس یه هفته ، یک سال ......... قبل از اینکه بتونم حرف دلم رو بزنم روز فارغ التحصیلی فرا رسید ، من به اون نگاه می کردم که درست مثل فرشته ها روی صحنه رفته بود تا مدرکش رو بگیره .
می خواستم که عشقش متعلق به من باشه اما اون به من توجهی نمیکرد و من این رو می دونستم ، قبل از اینکه کسی خونه بره به سمت من اومد ، با همون لباس و کلاه فارغ التحصیلی ، با گریه منو در اغوش گرفت و سرش رو روی شونه من گذاشت و اروم گفت : تو بهترین داداشی دنیا هستی . متشکرم و گونه منو بوسید.
می خوام بهش بگم ، می خوام که بدونه ، من نمی خوام فقط داداشی باشم . من عاشقشم . اما.......من خجالتی هستم .......علتشو نمیدونم .
نشستم روی صندلی ، صندلی ساقدوش ، توی کلیسا ، اون دختره حالا داره ازدواج میکنه ، من دیدم که بله رو گفت و وارد زندگی جدیدی شد . با مرد دیگه ای ازدواج کرد . من می خواستم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون اینطوری فکر نمی کرد و من اینو می دونستم ، اما قبل از اینکه از کلیسا بره بیرون رو به من کرد و گفت: تو اومدی؟ متشکرم.
می خوام بهش بگم ، می خوام که بدونه ، من نمی خوام که فقط داداشی باشم . من عاشقشم . اما ....... من خیلی خجالتی هستم .......علتشو نمیدونم .
سالهای خیلی زیادی گذشت . به تابوتی نگاه می کنم که دختری که من رو داداشی خودش می دونست توی اون خوابیده ، فقط دوستان دوران تحصیلش دور تابوت هستند ، یک نفر داره دفتر خاطراتش رو می خونه دختری که در دوران تحصیل اون رو نوشته بود و این چیزی هست که اون نوشته بود:
تمام توجهم به اون بود. ارزو می کردم که عشقش برای من باشه . اما اون توجهی به این موضوع نداشت و من اینو می دونستم . من می خواستم بهش بگم، می خواستم که بدونه که نمی خوام فقط برای من داداشی باشه من عاشقش هستم . اما .......من خجالتی ام ........ نمیدونم چرا ........... همیشه ارزو داشتم که به من بگه دوستم داره .

ای کاش این کارو می کردم ای کاش بهش می گفتم که چقدر دوستش دارم با خودم فکر می کردم و گریه می کردم

اگه هم دیگرو دوست دارید به هم بگید . خجالت نکشید عشق رو از هم دریغ نکنید . خودتونو پشت القاب و اسامی مخفی نکنید ، منتظر طرف مقابل نباشید ، شاید اون از شما خجالتی تر و عاشق تر باشه.

هی نگید چی بگم ؟؟ برید جلو خدا بزرگه !!!

حالا من چه بگم به .....


علی دوستت دارم:D
خیلیییییییییییییی قشنگ بود!!!
مرسی علی آقا.
امیدوارم که تو دیگه خجالتی نباشی!!!!:gol::gol::gol:;)

مهسا بگو، شاید من از تو خجالتی ترم:D
 

IMDB

عضو جدید
کاربر ممتاز
دنبال دعوا میگردیا!!!
پسرا بی جنبن ولی دخترا حرف ندارن!!!خوبه
؟!!!

اینجور موقعا دنباله شر میگردن نه دعوا:D
دخترا که خداییش هیچ حرفی باسه گفتن نذاشتن، یه بار به یکی گفتم ای قنده عسلم دوستت دارم، باور نمیکنی 5 دقیقه هیچ نگفت بعد یکم زرد و سفید و سرخابی شد اخرشم گفت من امادگیه ازدواجو ندارم الانم باید برم کلاس، ولی نمیدونم چرا از در دانشگاه رفت بیرون:D
 

Similar threads

بالا