نمايشنامه:خوابگاه دختران-خوابگاه پسران

medi2536

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شبخوابـگاه دخــتـران – سکـانس اول: (دخــتر «شبنم» نامی با چـند کتـاب در دسـتش وارد واحــد دوستش «لالـه» می شود و او را در حــال گریه می بیــنـد.)
شبنم:ِ وا!... خاک بـرسرم! چــرا داری مثــل ابـر بهـار گریـه می کـنی؟!
لالـه: خـدا منـو می کشـت این روزو نـمی دیدم. (همچـنان به گریـه ی خود ادامــه می دهـد.)
شبنم: بگـو ببـینم چی شـده؟
لالـه: چی می خواســتی بشـه؟ امروز نـتیجه ی امتـحان <آناتومی!!!> رو زدن تــو بُــرد. منــی که از 6 مـاه قبـلش کتابامـو خورده بــودم، مـنی که بـه امیـد 20 سر جلـسه ی امتحــان نشـسته بودم، دیــدم نمــره ام شـده 19!!!!!! ( بر شـدت گریه افزوده می شــود)
شبنم: (او را در آغــوش می کشـد) عزیـزم... گـریه نـکن. می فهـممت. درد بـزرگیــه! (بغـض شبنم نیز می ترکـد) بهتـره دیگـه غصه نخـوری و خودتـو برای امتحـان فـردا آمـاده کنـی. درس سخت و حجیــمیـه. می دونی کـه؟
لالـه: (اشک هایش را آرام آرام پـاک می کنـــد) آره. می دونـم! امـا من اونقــدر سـر ماجـرای امـروز دلم خـون بـود و فقط تونـستم 8 دور بخـونم! می فهـمی شبنم؟فقط 8 دور... (دوبـاره صـدای گریـه اش بلـند می شود) حالا چه جــوری سرمـو جلوی نـازی و دوستـاش بلـند کنـم؟!!
شبنم: عزیزم... دیگــه گریه نکن. من و شهــره هم فقط 7 - 8 دور تـونســتیم بخـونیم! ببـین! از بـس گریه کردی ریـمل چشمــای قشـنگ پاک شـد! گریـه نکن دیـگه. فکـر کردن به ایـن مســائل کـه می دونـم سخــته، فایده ای نـداره و مشــکلـی رو حـل نـمی کنـه.
لالـه: نـمی دونـم. چـرا چنـد روزیـه که مثـل قدیم دلـم به درس نـمیره. مثـلاً امـروز صبــح، ساعـت 5/7 بیـدار شـدم. باورت مـیشه؟!
(در همیــن حال، صـدای جیــغ و شیـون از واحـد مجـاور به گوش می رسـد. اسـترس عظیـمی وجـودِ شبنم و لالـه را در بر می گیــرد! دخـتری به نـام «فرشــته» با اضـطراب وارد اتـاق می شـود.)
شبنم: چی شـده فرشــتـه؟!
فرشــته: (با دلهــره) کمـک کنیـد... نـازی داشت واسـه بیــستمـین بـار کتــابشـو می خـوند که یـه دفعــه از حـال رفت!
شبنم: لابــد به خـودش خیلی سخــت گرفته.
فرشــته: خب، منــم 19 بـار خونـدم. این طـوری نـشدم! زود باشیــد، ببـریـمش دکتــر.
(و تمــام ساکنـین آن واحـد، سراسیـمه برای یاری «نــازی» از اتـاق خارج می شـونـد. چـراغ ها خامـوش می شود.)
شـب – خوابــگاه پســران – سکــانـس دوم:
(در اتـاقی دو پـسر به نـام های «مهـدی» و «آرمــان» دراز کشــیده انـد. مهـدی در حال نصـب برنـامه روی لپ تـاپ و آرمـان مشغــول نوشــتـن مطالبی روی چـند برگـه است. در هـمین حـال، واحدی شـان، «میـثــاق» در حـالی که به موبایـلش ور می رود وارد اتــاق می شـود)
میثـــاق: مهـدی... شایـعه شـده فـردا صبــح امتـحان داریـم.
مهـدی: نـه! راســته. امتـحان پایــان تــرمه.
میثــاق: اوخ اوخ! مــن اصـلاً خبـر نـداشـتم. چقـدر زود امتـحانا شـروع شــد.
مهـدی: آره... منــم یه چنـد دقـیقه پیـش فهمـیدم. حالا چیــه مگـه؟! نگـرانی؟ مگـه تو کلاسـتون دختـر نداریـد؟!
میثــاق: مـن و نـگرانی؟ عمــراً!! (بـه آرمــان اشــاره می کنـد) وای وای نیگــاش کـن! چه خرخـونیــه این آقـا آرمـان! ببیــن از روی جـزوه های زیـر قابلمــه چه نـُـتی بـر می داره!!
آرمـــان: تـو هم یه چیزی میگــیا! ایـن برگـه های تقـلبه کـه 10 دقیـقــه ی پیـش شـروع به نـوشتـنــش کردم. دختــرای کلاس مـا که مثـل دختـرای شما پایـه نیســتن. اگـه کسی بهت نـرسوند، بایــد یه قوت قلــب داشته باشی یا نـه؟ کار از محکـم کاری...
مـهدی: (همچــنان که در لپ تاپــش سیــر می کنـد) آرمــان جـون... اگه واسـت زحمـتی نیست چنـد تا برگـه واسه مـنم بنـویس. دستـت درست!
(در همیـن حــال، صـدای فریـاد و هیاهـویی از واحـد مجـاور بلـند می شود. پسـری به نـام «رضـا» با خوشحـالی وسط اتـاق می پـرد)
میـثــاق: چـت شده؟ رو زمــین بنـد نیـستی!
رضــا: پرسپولیس همین الان دومیشم خورد!!!
مهـدی:اصلا حواسم نبود.توپ تانک فشفشه پرسپولیسی ابکشه!!!
(و تمــام ساکنیـن آن واحـد، برای دیـدن ادامـه ی مسـابقـه به اتاق مجـاور می شتـابنـد. چراغ هـا روشــن می مانند!...)



 

minoomy

عضو جدید
کاربر ممتاز
بامزه بود ولي اينجوريم نيست
درسته كه هميشه دخترا زرنگن و باهوش!!ولي خوب تو كلاس ما دو سه تايي پسر زرنگ هم هست!!
 

pasargadparisa

عضو جدید
این ماییم که همش شب امتحان تقلب می نویسیم. پسرای ما که آخر خرخونین.البته سر جلسه امتحان همه از حال هم با خبرن و امدادهای غیبی میرسه. از طرف آقایون. شکر
 

ستاره-ماه

عضو جدید
يه روز قرار بود استاد رياضي مهندسي ميان ترم بگيره هيشكي نخونده بود ولي از پسرا 2 نفر خونده بودن بعد استاد گفت كه امتحان لغو ميشه با نظر بچه ها ولي اگه حتي 1 نفر هم مخالف باشه امتحان ميگيرم يكي از پسر ها بلند شد وگفت كه استاد بايد امتحان بگيري و اينا تنبل هستن و از اين چرت و پرت ها خلاصه استاد راضي نشد امتحان بگيره 2هفته بعد قرار شد امتحان بگيره بعد امتحان نمره هارو زدن به نظر شما اون پسر چند شده باشه از 20 نمره خوبه
همه بالاي 15 گرفته بودن
اون 13 گرفته بود از خجالتي 2 هفته دانشگاه نيومد:biggrin:
 

مهسا 1366

عضو جدید
کاربر ممتاز
يه روز قرار بود استاد رياضي مهندسي ميان ترم بگيره هيشكي نخونده بود ولي از پسرا 2 نفر خونده بودن بعد استاد گفت كه امتحان لغو ميشه با نظر بچه ها ولي اگه حتي 1 نفر هم مخالف باشه امتحان ميگيرم يكي از پسر ها بلند شد وگفت كه استاد بايد امتحان بگيري و اينا تنبل هستن و از اين چرت و پرت ها خلاصه استاد راضي نشد امتحان بگيره 2هفته بعد قرار شد امتحان بگيره بعد امتحان نمره هارو زدن به نظر شما اون پسر چند شده باشه از 20 نمره خوبه
همه بالاي 15 گرفته بودن
اون 13 گرفته بود از خجالتي 2 هفته دانشگاه نيومد:biggrin:
اینم از اعتماد به نفس آقایونه!!!!!!:biggrin:
همینه که 8 ترم رو بزور 10 ترمه تموم میکنن!!!!!!!!:D
 

Unknown_S

متخصص سیستم های قدرت
کاربر ممتاز
بامزه بود ولي اينجوريم نيست
درسته كه هميشه دخترا زرنگن و باهوش!!ولي خوب تو كلاس ما دو سه تايي پسر زرنگ هم هست!!

آره زرنگن که 19 بار میخونن!!! به این زرنگ نمیگن.
پسرا مخن که عین خیالشون هم نیست و فردا هم نمره بهتری میگیرن.;)

اینم از اعتماد به نفس آقایونه!!!!!!:biggrin:
همینه که 8 ترم رو بزور 10 ترمه تموم میکنن!!!!!!!!:D

مهسا جون ما يه هم كلاسي پسر داشتيم ترم7 اخراج شد
:D:biggrin::D

نه خیرم. من 8 ترمه تموم کردم:D
 

minoomy

عضو جدید
کاربر ممتاز
آره زرنگن که 19 بار میخونن!!! به این زرنگ نمیگن.
پسرا مخن که عین خیالشون هم نیست و فردا هم نمره بهتری میگیرن.;)

كي گفته 19 بار ميخونن!؟
تا حالا كه من ديدم همون يه بارم نميتونن تموم كنن
 

bpcom

عضو جدید
کاربر ممتاز
این ماییم که همش شب امتحان تقلب می نویسیم. پسرای ما که آخر خرخونین.البته سر جلسه امتحان همه از حال هم با خبرن و امدادهای غیبی میرسه. از طرف آقایون. شکر

خدایی آقایون نصف خانوما هم درس نمیخونند این که دیگه بر همه واضحه حالا درکشون بالاست وبا یه دور خوندن درس رو میفهمند حسودیتون میشه :D

يه روز قرار بود استاد رياضي مهندسي ميان ترم بگيره هيشكي نخونده بود ولي از پسرا 2 نفر خونده بودن بعد استاد گفت كه امتحان لغو ميشه با نظر بچه ها ولي اگه حتي 1 نفر هم مخالف باشه امتحان ميگيرم يكي از پسر ها بلند شد وگفت كه استاد بايد امتحان بگيري و اينا تنبل هستن و از اين چرت و پرت ها خلاصه استاد راضي نشد امتحان بگيره 2هفته بعد قرار شد امتحان بگيره بعد امتحان نمره هارو زدن به نظر شما اون پسر چند شده باشه از 20 نمره خوبه
همه بالاي 15 گرفته بودن
اون 13 گرفته بود از خجالتي 2 هفته دانشگاه نيومد:biggrin:

باعث شدید که طرف درس زده بشه دیگه .. اگه همون روز امتحان برگزار میشد انوقت ملاک بود:D
امتحان ریاضی مهندسیو همه بالای 15 شدید:surprised: مطمئنی امتحان ریاضی مهندسی بوده و ریاضی 1 نبوده :razz:

اینم از اعتماد به نفس آقایونه!!!!!!:biggrin:
همینه که 8 ترم رو بزور 10 ترمه تموم میکنن!!!!!!!!:D
مگه 8 ترمه هم میشه تموم کرد :eek:
:biggrin:
 

bpcom

عضو جدید
کاربر ممتاز
مهسا جون ما يه هم كلاسي پسر داشتيم ترم7 اخراج شد
:D:biggrin::D

بیا باز بگو پسرا خرخونی میکنند شما هستید که خرخونی میکنید 8 ترمه تموم کنید .. آخه چه عجله ایه تموم بشه میاید بیرون بیکار میخوای بگردی خوب اینو تو دانشگاه میگردی با بر و بچ حالشو میبری:D


جالب بود...
پس چرا ما اینطوری نیستیم؟ :دی

چه جوری هستی؟:smile:

نه خیرم. من 8 ترمه تموم کردم:D

همینه پیر شدی سعید جان:D
 

sahragol

عضو جدید
يه روز قرار بود استاد رياضي مهندسي ميان ترم بگيره هيشكي نخونده بود ولي از پسرا 2 نفر خونده بودن بعد استاد گفت كه امتحان لغو ميشه با نظر بچه ها ولي اگه حتي 1 نفر هم مخالف باشه امتحان ميگيرم يكي از پسر ها بلند شد وگفت كه استاد بايد امتحان بگيري و اينا تنبل هستن و از اين چرت و پرت ها خلاصه استاد راضي نشد امتحان بگيره 2هفته بعد قرار شد امتحان بگيره بعد امتحان نمره هارو زدن به نظر شما اون پسر چند شده باشه از 20 نمره خوبه
همه بالاي 15 گرفته بودن
اون 13 گرفته بود از خجالتي 2 هفته دانشگاه نيومد:biggrin:

بعضي ها همين طوري هستند(كمبود دارن) مطمئنا همون دفعه اول هم نخونده بوده مي خواسته ابراز وجود كنه....

آخ یادش بخیر ....
دقیقا همین جوری بود ....

نه اصلا هم اينطور نيست ما دخترا معمولا فقط 1بار مي خونيم ... نهايتا 1 دور هم 10 دقيقه قبل امتحان مرور مي كنيم ... اينقدر هم خنگ نيستيم كه 7 يا 8 بار بخونيم بعدش هم بيفتيم..
 

watu

عضو جدید
بامزه بود ولي اينجوريم نيست
درسته كه هميشه دخترا زرنگن و باهوش!!ولي خوب تو كلاس ما دو سه تايي پسر زرنگ هم هست!!
با عرض معذرت باید بگم که دخترا فقط خرخونن اونم به دلیل حسود بودنشونه:( بازم معذرت ولی حقیقت همیشه تلخه:redface:
 

minoomy

عضو جدید
کاربر ممتاز
با عرض معذرت باید بگم که دخترا فقط خرخونن اونم به دلیل حسود بودنشونه:( بازم معذرت ولی حقیقت همیشه تلخه:redface:

ممكنه تعداد حسودهاي دختر از حسود هاي پسر بيشتر باشه اونم دليلش مسائل اجتماعيه كه حالا نميخوام كشش بدم
تو كلاس ما 6 تا از اونا هست واي بقيه 22 نفر دختر اصلا حسود نيستن و اتفاقا اگه يكيمون درس نخونه بقيه فوري ارشادش ميكنن!
و خرخونم نيستيم اصلا مگه ميشه تو خوابگاه خرخوني كرد!؟
اگه تونستين رمز موفقيتتون رو به ما هم بگين چون تو خوابگاه هاي دخترونه از صب تا شب يا عروسيه يا مهموني يا جلسات طنز! يا خيابون گردي
 

frooh

عضو جدید
شبخوابـگاه دخــتـران – سکـانس اول: (دخــتر «شبنم» نامی با چـند کتـاب در دسـتش وارد واحــد دوستش «لالـه» می شود و او را در حــال گریه می بیــنـد.)
شبنم:ِ وا!... خاک بـرسرم! چــرا داری مثــل ابـر بهـار گریـه می کـنی؟!
لالـه: خـدا منـو می کشـت این روزو نـمی دیدم. (همچـنان به گریـه ی خود ادامــه می دهـد.)
شبنم: بگـو ببـینم چی شـده؟
لالـه: چی می خواســتی بشـه؟ امروز نـتیجه ی امتـحان <آناتومی!!!> رو زدن تــو بُــرد. منــی که از 6 مـاه قبـلش کتابامـو خورده بــودم، مـنی که بـه امیـد 20 سر جلـسه ی امتحــان نشـسته بودم، دیــدم نمــره ام شـده 19!!!!!! ( بر شـدت گریه افزوده می شــود)
شبنم: (او را در آغــوش می کشـد) عزیـزم... گـریه نـکن. می فهـممت. درد بـزرگیــه! (بغـض شبنم نیز می ترکـد) بهتـره دیگـه غصه نخـوری و خودتـو برای امتحـان فـردا آمـاده کنـی. درس سخت و حجیــمیـه. می دونی کـه؟
لالـه: (اشک هایش را آرام آرام پـاک می کنـــد) آره. می دونـم! امـا من اونقــدر سـر ماجـرای امـروز دلم خـون بـود و فقط تونـستم 8 دور بخـونم! می فهـمی شبنم؟فقط 8 دور... (دوبـاره صـدای گریـه اش بلـند می شود) حالا چه جــوری سرمـو جلوی نـازی و دوستـاش بلـند کنـم؟!!
شبنم: عزیزم... دیگــه گریه نکن. من و شهــره هم فقط 7 - 8 دور تـونســتیم بخـونیم! ببـین! از بـس گریه کردی ریـمل چشمــای قشـنگ پاک شـد! گریـه نکن دیـگه. فکـر کردن به ایـن مســائل کـه می دونـم سخــته، فایده ای نـداره و مشــکلـی رو حـل نـمی کنـه.
لالـه: نـمی دونـم. چـرا چنـد روزیـه که مثـل قدیم دلـم به درس نـمیره. مثـلاً امـروز صبــح، ساعـت 5/7 بیـدار شـدم. باورت مـیشه؟!
(در همیــن حال، صـدای جیــغ و شیـون از واحـد مجـاور به گوش می رسـد. اسـترس عظیـمی وجـودِ شبنم و لالـه را در بر می گیــرد! دخـتری به نـام «فرشــته» با اضـطراب وارد اتـاق می شـود.)
شبنم: چی شـده فرشــتـه؟!
فرشــته: (با دلهــره) کمـک کنیـد... نـازی داشت واسـه بیــستمـین بـار کتــابشـو می خـوند که یـه دفعــه از حـال رفت!
شبنم: لابــد به خـودش خیلی سخــت گرفته.
فرشــته: خب، منــم 19 بـار خونـدم. این طـوری نـشدم! زود باشیــد، ببـریـمش دکتــر.
(و تمــام ساکنـین آن واحـد، سراسیـمه برای یاری «نــازی» از اتـاق خارج می شـونـد. چـراغ ها خامـوش می شود.)
شـب – خوابــگاه پســران – سکــانـس دوم:
(در اتـاقی دو پـسر به نـام های «مهـدی» و «آرمــان» دراز کشــیده انـد. مهـدی در حال نصـب برنـامه روی لپ تـاپ و آرمـان مشغــول نوشــتـن مطالبی روی چـند برگـه است. در هـمین حـال، واحدی شـان، «میـثــاق» در حـالی که به موبایـلش ور می رود وارد اتــاق می شـود)
میثـــاق: مهـدی... شایـعه شـده فـردا صبــح امتـحان داریـم.
مهـدی: نـه! راســته. امتـحان پایــان تــرمه.
میثــاق: اوخ اوخ! مــن اصـلاً خبـر نـداشـتم. چقـدر زود امتـحانا شـروع شــد.
مهـدی: آره... منــم یه چنـد دقـیقه پیـش فهمـیدم. حالا چیــه مگـه؟! نگـرانی؟ مگـه تو کلاسـتون دختـر نداریـد؟!
میثــاق: مـن و نـگرانی؟ عمــراً!! (بـه آرمــان اشــاره می کنـد) وای وای نیگــاش کـن! چه خرخـونیــه این آقـا آرمـان! ببیــن از روی جـزوه های زیـر قابلمــه چه نـُـتی بـر می داره!!
آرمـــان: تـو هم یه چیزی میگــیا! ایـن برگـه های تقـلبه کـه 10 دقیـقــه ی پیـش شـروع به نـوشتـنــش کردم. دختــرای کلاس مـا که مثـل دختـرای شما پایـه نیســتن. اگـه کسی بهت نـرسوند، بایــد یه قوت قلــب داشته باشی یا نـه؟ کار از محکـم کاری...
مـهدی: (همچــنان که در لپ تاپــش سیــر می کنـد) آرمــان جـون... اگه واسـت زحمـتی نیست چنـد تا برگـه واسه مـنم بنـویس. دستـت درست!
(در همیـن حــال، صـدای فریـاد و هیاهـویی از واحـد مجـاور بلـند می شود. پسـری به نـام «رضـا» با خوشحـالی وسط اتـاق می پـرد)
میـثــاق: چـت شده؟ رو زمــین بنـد نیـستی!
رضــا: پرسپولیس همین الان دومیشم خورد!!!
مهـدی:اصلا حواسم نبود.توپ تانک فشفشه پرسپولیسی ابکشه!!!
(و تمــام ساکنیـن آن واحـد، برای دیـدن ادامـه ی مسـابقـه به اتاق مجـاور می شتـابنـد. چراغ هـا روشــن می مانند!...)



از خوایگاه پسرا نمی دونم اما دخترا اصلا هم اینطوری نیست. ما معدل 19 رو بدون خر خونی می گرفتیم. لای کتاب رو هم باز نمی کردیم. همه دوستام هم همینطوری بودن. از صبح تا شب هم گیم بازی می کردیم. شبکه ای. age 2, یادش بخیر
باقی سوئیتهام یا عروسی بود یا پارتی. صدای ساز و رقص و اواز. البته اونا معدلاشون کمتر بود ولی افتاده نداشتن. دو روز به امتحانم راه می افتادیم دنبال جزوه از یکی از پسرای کلاس که جزوش و 10 رنگ می نوشت. معدلشم از ما کمتر بود.متخصص پاچه خواری هم بود.
کلا پسرا کارشون بی هنریشون رو به دخترا نسبت بدن. خودشون خنگ و حسودن فکر می کنند ما هم مثل اونایم. البته یک دختر خرخونم داشتیم که اصلا قاطی ما نبود.
 

sanam_el

عضو جدید
پسرا کلاس ما که پاتوقشون کتابخونه است.نیم ساعت بین کلاسا رو هم از دس نمیدن.
 

Ice Dream

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوابگاه ما:
شب امتحان مصالح شناسی ساعت 9:
پریسا وارد اتاق ما می شه و رو می کنه به من: چقدر خوندی؟؟؟
من:هنوز همون صفحه ی 2 موندم... داشتم اسمس بازی می کردم
پریسا: شام خوردی؟؟؟
من:نه ولش کن حال ندارم... گشنه م شد از تو فریزر یه چیزی در میارم...
بعد پریسا منو مجبور می کنه بریم تو آشپزخونه و شام درست کنیم...
شام خوردن تا 10 طول می کشه... بعد شام هم که آدم نمی تونه درس بخونه... من سرمو می کنم تو کامپیوترم و پریسا می گیره می خوابه..
ساعت11: من پریسا رو بیدار می کنم و تا اون موفق بشه از جاش بلند شه می رم اتاق بغلی از نسیم اینا بپرسم که امتحان تا کجاست...:d متوجه می شم باید نزدیک به 200 صفحه اسم و مشخصات مصالح رو حفظ کنیم
حول و حوش 12 بالاخره تو تختم دراز می کشم و کتابو باز می کنم...
ساعت 1.5:
پریسا رو به من: به نظرت تموم می کنیم؟
من: حالا بخون
ساعت 2:
من: پریسا، تموم می کنیم؟؟
پریسا: حالا می خونیم بببینیم چی می شه
ساعت 2وربع:
پریسا کتابو می بنده و می ره سراغ کیفش و چندتا برگه ی باریک از پیش آماده شده رو در میاره :d
.
ساعت 3: من کارت امتحانو از تو کیفم در میارم تا ببینم امتحان ساعت چنده... 8 صبح ... اما یه اتفاق جالب دیگه:
پریسا می دونی فردا بعد مصالح، اندیشه اسلامی داریم؟؟؟
می گه شوخی نکن... کارتو می دم دستش... با خنده گفت: حالا چیکار کنیم (توضیح: ما اصلا سر این کلاس حضور نداشتیم) و من جواب می دم: عیبی نداره... عمومیه دیگه :d
.
ساعت 7.5صبح:
ما بعد یه گفتگو درباره اینکه آیا درس عمومیو حذف کنیم یا نه میریم دانشگاه ... به پریسا سفارش می کنم جامدادیشو جا نذاره :d :d
ظهر هم ناهار می ریم بیرون... چون خسته ایم و حس غذا درست کردن نداریم
 

AVINA

عضو جدید
خیلییییییییییییییی خندیدم
وااااااااااااااای
راست میگید
 

Ice Dream

عضو جدید
کاربر ممتاز
امتحاناتون چی شد؟

این یه نمونه ش بود... ما همه ی امتحانامونو اینطوری پاس کردیم... بدون واحد افتاده.... با معدل الف :)
گوش به حرف این آقایون ندین... دلشون می سوزه هوش خانوما رو می بینن :d
.
البته دروغ نگم یکی از دوستای من بود که همین مصالح شناسی رو 3بار خونده بود... کل بچه های خوابگاه کف کرده بودن :d
 

AVINA

عضو جدید
این یه نمونه ش بود... ما همه ی امتحانامونو اینطوری پاس کردیم... بدون واحد افتاده.... با معدل الف :)
گوش به حرف این آقایون ندین... دلشون می سوزه هوش خانوما رو می بینن :d
.
البته دروغ نگم یکی از دوستای من بود که همین مصالح شناسی رو 3بار خونده بود... کل بچه های خوابگاه کف کرده بودن :d
درس سختی نیست که
 

hamed-Gibson

عضو جدید
کاربر ممتاز
یادش بخیر
تخت شماره 4 .اتاق شماره 44 . طبقه 4 ساختمان کاشانیها مجموعه خوابگاهی کوی دانشگاه
شبها بدون استثنا خرید تخمه و بعدش رفتن به سینمای خوابگاه
شبهای امتحانم که تو کتابخونه و مسجد همه جا رزرو میکردن
 

sanam_el

عضو جدید
این یه نمونه ش بود... ما همه ی امتحانامونو اینطوری پاس کردیم... بدون واحد افتاده.... با معدل الف :)
گوش به حرف این آقایون ندین... دلشون می سوزه هوش خانوما رو می بینن :d
.
البته دروغ نگم یکی از دوستای من بود که همین مصالح شناسی رو 3بار خونده بود... کل بچه های خوابگاه کف کرده بودن :d

کدوم دانشگاهید؟
 

Similar threads

بالا