شراب کهنه میخواهم که مردافکن بود زورشدوشم ز بلبلی چه خوش امد که می سرود
گل گوش پهن کرده ز شاخ درخت خویش
حافظ
ای پیر خردمند پگه تر برخیزشب وصال بیاید شبم چو روز شود
که روز و شب نشمارم چه خوش بود به خدا
آورد به اضطرابم اول به وجودزلب های من خنده هرگز مجو
من این سفره برچیده ام سالها
یکی درد و یکی درمان پسندد
در آستانِ جانان از آسمان میندیش
کز اوجِ سربلندی افتی به خاکِ پستی
ترا چون آرزوهايم هميشه دوست خواهم داشت
به شرطي که مرا در آرزوي خويش نگذاري
چه زيبا ميشود دنيا براي من اگر روزي
تو از آني که هستي اي معما پرده برداري
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |