مشاعرۀ سنّتی

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
ای دل شباب رفت و نچیدی گلی ز عیش



پیرانه سر مکن هنری ننگ و نام را
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
آدمی در عالمِ خاکی نمی آید به دست

عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی



 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
یاران موافق همه از دست شدند

در پای اجل یکان یکان پست شدند



خوردیم ز یک شراب در مجلس عمر

دوری دو سه پیشتر ز ما مست شدند
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
در آسمان نه عجب گر به گفتۀ حافظ

سرودِ زهره به رقص آورد مسیحا را
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت


وز بستر عافیت برون خواهم خفت
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تا چو گل شیوه ات کم آزاری است

ایمن از رنجِ نیشِ خار نه ای
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح

هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ای دل ! نگفتمت مرو از راهِ عاشقی

رفتی ؟ بسوز کاین همه آتش سزایِ توست
 

maryam v

عضو جدید
تمام دارایی ام را ازمن بگیراما قلمم را نه!!!
سلام
دوست جدید نمیخوای؟؟؟؟
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
ترسم این قوم که بر دردکشان می‌خندند



در سر کار خرابات کنند ایمان را
 

venous_20

عضو جدید
کاربر ممتاز
زهي همت حافظ راست از دنيا و از عقبي

نيايد هيچ در چشمش به جز خاك سر كويت
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
در مي گشايدم يك زن رو مي گشايدم يك مرد

دستم به كوبه ماسيده پايم مردد و دلسرد
 

koobagher

عضو جدید
دستم چو که دست یار گیرد ....................... این کشتی دل قرار گیرد
چون چشم به چشم یار دوزم ........................ این مرغ دلم فرار گیرد
(ک.م)
27/04/1389
16:20
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
شب وصال بیاید شبم چو روز شود


که روز و شب نشمارم چه خوش بود به خدا
 

nooshafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol:

در آستانِ جانان از آسمان میندیش

کز اوجِ سربلندی افتی به خاکِ پستی
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
من حاصل عمر خود ندارم جز غم

در عشق ز نیک و بد ندارم جز غم



یک همدم باوفا ندیدم جز درد

یک مونس نامزد ندارم جز غم
 

dokhtare bala

عضو جدید
ترا چون آرزوهايم هميشه دوست خواهم داشت
به شرطي که مرا در آرزوي خويش نگذاري

چه زيبا مي‌شود دنيا براي من اگر روزي
تو از آني که هستي اي معما پرده برداري

یارب این نوگل خندان که سپردی به منش/ میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا